ترجمه از فرانسه شروین احمدی
ورود اولین کاروان های کمک های بشردوستانه به غزه در ۲۱ اکتبر از طریق گذرگاه رفح ، تأیید کننده این امر است که مصر از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در خط مقدم درگیری بین اسرائیل و حماس قرار دارد. رئیس جمهور عبدالفتاح السیسی باید از یک سو بین فشارهای اسرائیلی ها و متحد آمریکائی اش برای استقبال از پذیرش پناهندگان در سینا، و از سوی دیگر بین دفاع از حاکمیت ملی کشور و حمایت مردمش از فلسطینی ها بندبازی کند. کمتر از دو ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری، بحران کنونی می تواند به نفع وی عمل کند.    

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، طی یک سخنرانی پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، از هموطنان خود خواست مراقب اخبار بی پایه باشند: به گفته وی شایعاتی درباره هشدار سرویس‌های مصری به همتایان اسرائیلی خود در مورد قریب‌الوقوع بودن یک عملیات گسترده از غزه، ، بی اساس بوده است. درست یا نادرست، این شایعات بر نقش همکاری امنیتی دوجانبه بین دو کشور تاکید و آنرا در چارچوب بحران کنونی برجسته می کند.

بی شک حمله حماس با توجه به عنصر غافلگیری آن یک موفقیت تاکتیکی به حساب می آید. جناح مسلح حزب اسلامگرای فلسطینی در روز جشن و تعطیلی برای اسرائیلی ها این حمله را در حالی آغاز کرد که بخش عمده ای از سربازان اسرائیلی در دیگر اراضی اشغالی فلسطین، به ویژه در قدس شرقی و در نزدیکی جنین و نابلس در کرانه باختری متمرکز شده بودند.

فراتر از شکافتن سیستم دفاعی اسرائیل، این حمله ناکامی‌ سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل را که خطاناپذیر تلقی می‌شدند، برجسته می کند. این شرائط نوین ما را ملزم می کند توازن قوائی را زیر سوال ببریم که بین بازیگران اصلی مذاکرات آتش بس بلندمدت در نوار غزه(اسرائیل، مصر و البته حماس)، وجود داشت، بازیگرانی که سال ها با یکدیگر تعامل داشته اند.

بن بست مذاکرات آتش بس
از زمان پیروزی حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ و تسلط آن بر نوار غزه در سال ۲۰۰۷، منطقه فلسطینی تحت محاصره، صحنه چندین جنگ به ویژه در سال های ۲۰۰۶، ۲۰۰۸-۲۰۰۹، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱ و چرخه های خشونت تقریباً هفتگی بوده است. به طور معمول، خمپاره‌ها و راکت‌ها از یک طرف، موشک‌ها از سوی دیگر رد و بدل می گردد و درگیری منجر به مذاکراتی در محل می‌شود که گاهی در عرض ۲۴ ساعت به پایان می‌رسد و وضعیت شکننده موجود ادامه می دهد. دنباله ماجرا تقریباً از قبل نوشته شده است. این مذاکرات - غیرمستقیم - بین حزب اسلامگرای فلسطین و دولت اسرائیل با واسطه‌گری سرویس‌های اطلاعاتی مصر انجام می‌شود. رئیس جمهور حسنی مبارک (۱۹۸۱-۲۰۱۱) در جریان انتفاضه دوم برای مدیریت «پرونده فلسطین» ، این ماموریت را به سرویس‌های اطلاعاتی مصر داده بود.

مذاکرات آتش بس به منزله مدیریت کوتاه مدت درگیری بین حماس و مقامات اسرائیلی است. سرویس های اطلاعاتی مصر، که شناخت عمیقی از جامعه غزه دارند (۱)، نقش شریک را در این پرونده به عهده می گیرد، زیرا «آرامش در غزه» برای قاهره شرط لازم برای ثبات در شبه جزیره سینا است. بنابراین، امنیت ملی مصر به طور مستقیم با تحول شرایط سیاسی و امنیتی در منطقه همسایه فلسطینی مرتبط است. رژیم کنونی السیسی با صراحت بر این پیوند عینی تاکید و از حزب اسلامگرای فلسطینی درخواست می کند که در «مبارزه با تروریسم» علیه گروه‌های کوچک سلفی-جهادی با قاهره همکاری نماید.

بدین ترتیب،یک همکاری امنیتی سه جانبه ، با حماس و همچنین با مقامات اسرائیلی ، به خوبی تثبیت شده بود(۲). در مقابل، حماس خواستار رفع محاصره برای امکان تحرک فلسطینیان در غزه و همچنین ساخت زیرساخت ها و گسترش منطقه ماهیگیری شد. این حزب اسلامگرا همچنین خواستار آزادی هزاران زندانی خود در اسرائیل شد. در سال ۲۰۱۱، با وجود طولانی بودن مذاکرات (از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱)، تبادل اسرای فلسطینی برای آزادی سرباز گیلاد شالیت با واسطه گری افسران اطلاعاتی مصر انجام یافت.

اگرچه سرویس های مصری نقش اصلی را در روابط بین دولت اسرائیل و حماس ایفا می کنند، اما باید اذعان داشت که این روند چندین سالی است که متوقف شده. پس از یک حمله نظامی ویرانگر دیگر اسرائیل در سال ۲۰۲۱، حماس، که محبوبیتش در نوار غزه همچنان رو به کاهش بود و تحت فشار جمعیتی در غزه قرار داشت که در ناامیدی مطلق بدلیل وضعیت فاجعه بارشان بسر می بردند، خواستار تسریع مذاکرات شد تا از فشارمحاصره را بکاهد. تلاشی بیهوده، سیاست داخلی اسرائیل این مذاکرات را بی ثمر کرده بود.

اختلاف منافع بین اسرائیلی ها و مصری ها
قدیمی بودن همکاری امنیتی مصر و اسرائیل و گفتگوهای دوجانبه با حماس، هرگز مانع از بی اعتمادی طرفین نشده است. به یاد داشته باشم که هرچند رژیم مصر حماس را یک «سازمان تروریستی» نمی شناسد، اما این جنبش را با اخوان المسلمینی مرتبط می داند که از زمان جمال عبدالناصر (۱۹۵۶-۱۹۷۰) با سرکوب تقریباً مداوم روبرو بوده است . سرکوبی که از سال ۲۰۱۳ با به قدرت رسیدن ژنرال السیسی تشدید شده است. بنابراین هیچ روابط دیپلماتیک رسمی ای وجود ندارد، تا حدی که افسران اطلاعاتی جای دیپلمات ها را در این مذاکرات می گیرند.

به همین ترتیب، اگر روابط مصر و اسرائیل هرگز به اندازه زمان ظهور السیسی صمیمانه نبوده است، به نظر می رسد فاصله مشخصی بین دو کشور پس از آغاز روند عادی سازی بین اسرائیل و برخی پایتخت های عربی ایجاد شده است(۳). اگرچه قاهره حمایت خود را از این توافقات نشان می دهد، اما می ترسد که مصر به حاشیه رانده شود و آرزوهایش برای رهبری منطقه زیر سوال رود. رژیم بدون اینکه بتواند آشکارا اعلام کند، البته می‌ترسد که این توافق‌ها نقش قاهره و آرزوهایش برای رهبری در منطقه تضعیف کند.

در مورد مذاکرات آتش بس، عملیات «سیل الاقصی» از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نشان دهنده این در حاشیه قرارگرفتن نسبی است و تماس ها با سرویس های اطلاعاتی مصر به حالت تعلیق درآمده است. دولت‌های اسرائیل و آمریکا از قطر که مدت‌ها درگیر مذاکرات آتش‌بس و میزبانی از رهبران سیاسی حماس بود، خواسته تا میانجیگری کند، به‌ویژه با هدف آزادی گروگان‌ها و اسرای اسرائیلی. به همین ترتیب، ترکیه و عربستان سعودی اعلام کرده اند که آماده ایفای نقش میانجی هستند. این امر از جمله با موضع دو پهلوی قاهره، که مستقیماً در بحث آتش بس درگیر است، توضیح داده می شود. در واقع، رفع محاصره فلسطینی ها از سوی مقامات اسرائیلی فقط از طریق مرز بین غزه و مصر پذیرفته شده، امری که موجب تشدید تشنج در توازن قوا بین مذاکره کنندگان اسرائیلی و مصری و انسداد بین دو طرف شده است.

بحث مبادله زمین یا واگذاری بخشی از سینا برای اجازه گسترش نوار غزه یا حتی ایجاد جایگزینی برای آن موضوعی تکراری است که از زمان حمله تهاجمی اسرائیل به نوار ساحلی و جابجایی اجباری نزدیک به یک میلیون غزه از شمال به جنوب ، به شیوه ای بسیار خشن دوباره مطرح شده است. ایده توسعه شمال سینا برای تبدیل آن به منطقه ای صنعتی و ایجاد بازار کار برای غزه که قبلاً در سال های مبارک مطرح شده بود، در زمان انتشار بخش سیاسی «معامله قرن» در ژانویه ۲۰۲۰ توسط ایالات متحده تحت ریاست جمهوری دونالد ترامپ مجددا مطرح شد. رژیم مصر به سرعت چنین پروژه ای را رد کرد و در روزهای اخیر همچنان بر امتناع قاطع خود از واگذاری بخشی از سینا به نام تمامیت ارضی کشور تاکید کرده است.

در چنین زمینه ای ، یک زورآزمائی بین مصر و اسرائیل (با حمایت دولت آمریکا) ایجاد شده است. توقف صادرات گاز اسرائیل به مصر پس از آغاز تهاجم نظامی به رهبری تل آویو، گواه این امر است(۴). مصر در حال حاضر به مواضع خود پایبند است: از تخلیه فلسطینی ها از طریق گذرگاه رفح امتناع می کند و در عوض خواستار ایجاد یک کریدور بشردوستانه برای انتقال کمک ها به نوار غزه است. ترافیکی یک طرفه.

شبه جزیره سینا ، پنهان در پشت مسئله غزه
علاوه بر سوال ظریف تونل های حفر شده بین مصر و غزه که برای قاچاق استفاده می شود و بیشتر آنها توسط ارتش مصر در سال ۲۰۱۲ تخریب شد، ترس رژیم های متوالی مصر از سرریز شدن ساکنان منطقه همسایه حداقل از زمان شروع محاصره به حقیقت پیوسته و تاثیر یک شوک الکتریکی را برای قاهره داشته است. در ژانویه ۲۰۰۸، هزاران فلسطینی از غزه با هجوم به مرز مصر، محاصره را شکستند و توانستند وارد خاک مصر شوند و چند روز در آنجا مستقر شدند. در آن زمان، مقامات مصری کاملا در مقابل این هجوم مستاصل شده بودند.

اما تهدیدی که قاهره از ناحیه فلسطین و همچنین شمال سینا احساس می‌کند، همچنین از سوی مارشال السیسی استفاده ابزاری‌ می شود و به وی اجازه می‌دهد تا نظامی‌سازی این بخش از شبه جزیره را توجیه کند. استفاده رژیم مصر از مفهوم اجماع برانگیز «امنیت ملی» ، توجیه مجموعه ای از اقدامات امنیتی را ممکن می سازد.

بدین ترتیب، سیاست‌های تامین امنیت شبه جزیره سینا منجر به یک بازسازی بزرگ ارضی، به ضرر جمعیت غیرنظامی، و تسهیل گسترش زیرساخت‌های مدیریت شده توسط ارتش مصر شده است. در اکتبر ۲۰۱۴، اعلام وضعیت اضطراری در شمال سینا ، آنرا به «منطقه نظامی» تبدیل کرد، وضعیتی که تا به امروز لغو نشده است. هرچند اطلاعات در مورد تحولات در این منطقه برای غیرنظامیان غیرقابل دسترسی است، اما با این حال، ما می دانیم که ارتش عملیات هایی را انجام داده که شامل تخریب گسترده خانه ها و مشاغل بوده است. گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر (HRW) که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، سرکوب و جنایات جنگی توسط نیروهای مصری را محکوم کرد(۵). ایجاد یک منطقه حائل به طول چندین کیلومتر در مرز با نوار غزه باعث جابجایی های اجباری و همچنین دستگیری های خودسرانه و حتی ترورها بین ژوئیه ۲۰۱۳ تا آوریل ۲۰۱۸ شد.

یک کمپین انتخاباتی مزاحم
شمال سینا، یک منطقه نظامی محصور و اکنون متروکه شده، برای اسرائیلی‌ها منطقه‌ای مناسب برای ایجاد اردوگاه آوارگان به نظر می‌رسد که می تواند برای مدتی نامعلوم فلسطینی‌هایی که از نوار غزه کوچ داده می شوند را اسکان دهد.

در صورت به تحقق پیوستن چنین سناریوئی که خواست نخست وزیر اسرائیل است و فلسطینی ها از آن وحشت دارند ، شاهد یک «نکبت» دوم خواهیم بود. اما برای رسیدن به این هدف، باید رژیم مصر را مجبور به رضایت کرد. قدرت السیسی رودرو با انتخابات ریاست جمهوری در دسامبر آینده، در پس زمینه خشم مردم در مواجهه با تورم روزافزون و بحران بدهی بی سابقه، شکننده شده است. علاوه بر این، جمعیت کشور تا حد زیادی به آرمان فلسطین متعهد هستند و شروع به بسیج در حمایت از آن کرده است، از جمله به شکلی بی سابقه در میدان تحریر، که تظاهرات در آن به دلیل شرائط سرکوب ممنوع اعلام شده. با توجه به اینکه بسیج های کنونی در مصر رژیم را نیز هدف قرار می دهند، بدون شک درگیری اسرائیل و فلسطین به رئیس جمهور السیسی اجازه نخواهد داد که توجه مصری ها را از مبارزات انتخاباتی فعلی منحرف کند. بنابراین او باید تلاش کند برای کسب رای چهره خوبی ا زخود در ارتباط با فلسطین نشان دهد. در نهایت، اگر نکبت جدیدی اتفاق بیفتد، می توان شرط بندی کرد که رئیس جمهور مصر از این موقعیت استفاده خواهد کرد که تا یک معامله مالی بزرگ به نفع قدرت خویش انجام دهد.

۱- مصر از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ نوار غزه را اداره می کرد و افسران اطلاعاتی مدتهای طولانی مسئول این بودند.

۲- از زمان عملیات «عقاب» در سال ۲۰۱۲ (همراه با اسرائیل)، اولین استقرار گسترده نیروهای مصری در سینا پس از جنگ ۱۹۷۳، همکاری امنیتی بین تل آویو و قاهره در این منطقه همچنان بیشتر شده است. حتی در دوران کوتاه به قدرت رسیدن محمد مرسی (۲۰۱۲-۲۰۱۳).

۳- در سال ۲۰۲۰، توافقات عادی سازی بین اسرائیل، امارات متحده عربی، بحرین و مراکش و سپس در آغاز سال ۲۰۲۱ با سودان امضا شد. در جریان حمله حماس در ۷ اکتبر، مذاکرات عادی سازی بین تل آویو و عربستان سعودی تحت نظارت ایالات متحده در جریان بود.

۴- « Knock-on effects for Egypt as Israel halts production of natural gas at Tamar field, deliveries via EMG pipeline », Mada Masr, 12 octobre 2023.

۵- « Égypte : Graves abus et crimes de guerre dans le Sinaï Nord », HRW, 28 mai 2019.


۷ سپتامبر ۲۰۲۳ ، اسماعیل هنیه در دفتر خود واقع در دوحه، در تلویزیون قطری الجزیره ظاهر شد. او طی یک سخنرانی بیست دقیقه ای علل و اهداف عملیات « طوفان الاقصی» را که همان روز از غزه آغاز شد بیان کرد. متن این سخنرانی شایسته ی بررسی دقیق است. متنی که از نظر سیاسی بسیار آموزنده و در نهایت نسبتآ سنجیده است. این سخنرانی که قبل از قتل عام غیر نظامیان در غزه ، در یوتوب پخش شد، پس از آن سانسور شد.

سوفی پومی یر 

ترجمه از فرانسه سعید جوادزاده امینی

رئیس دفتر سیاسی حماس طبق معمول با پیراهنی سفید و کتی که سنجاقی به شکل پرچم فلسطین روی آن تزئین شده بود، نمایان شد. او با متانت و آرامی به دور از شیوه ی برخی از واعظان یا فرماندهان جنگی، سخنان خود را ابراز کرد، هرچند لحن بیان وی در پایان تندتر بود. او در سخنرانی خود زبان عربی کلاسیک را که بخش عمده ی سخنان او را شامل می شد، و نیز گویش فلسطینی را که در بیان درد و رنج مردم غزه و یا وضعیت زندانیان از بار عاطفی و احساسی خاصی برخوردار است، به کار برد. در پس زمینه، نمایی از اورشلیم با قبه الصخره ، ابعاد دوگانه ی ملی و مذهبی درگیری را نشان می داد.

ما به آنها هشدار دادیم
در این سخنرانی بارها به ریشه های تشدید تنش کنونی اشاره شده است، که هم به نگرش تهاجمی اسرائیل و هم به بی تفاوتی جامعه ی بین المللی در برابر تراژدی که فلسطینی ها در گیر آن هستند، می پردازد. حماس خواستار این جنگ نبود، اما مجبور به انجام آن شد. این متن به قریب الوقوع بودن خطر و آنچه موجودیت فلسطین را به مخاطره می اندازد، اشاره می کند. چنین شرایطی است که حماس را به اقدام وا می دارد و اسرائیل به هشدارهای مکرر او گوش شنوایی ندارد. حماس با صراحت اسرائیل، جامعه ی بین المللی و به شکل غیر مستقیم حکومت های عرب منطقه را مسئول این حمله می داند.

برای نشان دادن این که« کاسه ی صبر لبریز شده » و « بیش از حد، گذر از حد است»، فرمول « بارها و بارها...» برای ریتم سخنرانی تکرار می شود.

هراس از انزوا
عملیات صورت گرفته توسط حماس، با آشکار کردن ضعف و نا کامی اسرائیلی ها، نشان می دهد که اتحاد با تل آویو چه محدودیت هایی دارد. چیزی که به وضوح به توافق نامه ی ابراهیم اشاره دارد که توسط امارات متحده ی عربی و بحرین در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ با حمایت آمریکا، منعقد شد. به دنبال آن راه برای گسترش این توافق به مراکش و سودان که با توجه به ملاحظات دیگری به این مسیر کشیده شده بودند هموار شد.

اسرائیل که قادر به تامین حمایت از خویش نیست، توان کمتری خواهد داشت تا امنیت متحدان جدید خود را تظمین کند. هنیه – ونه تنها او - به شکست دستگاه امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل اشاره می کند :

باید بدانید موجودیتی که قادر به محافظت از خود در برابر رزمندگان ما نیست ، قادر به تآمین امنیت یا محافظت شما نخواهد بود. تمام روند عادی سازی و به رسمیت شناختن ها، همه ی توافق نامه هایی که با اسرائیل امضا شده است ، هرگز نمی توانند به این نبرد پایان دهند.

خطری که کشورهای عربی با نزدیک شدن به اسرائیل، به دنبال محافظت از خود در برابر آن هستند، به طور بدیهی ایران است. پیام رهبر حماس به ویژه عربستان سعودی را هدف قرار داده است، که به نظر می رسد این اواخر قدم های بزرگی در مسیر عادی سازی با اسرائیل برداشته است. در واقع واضح است که پیوستن وزنه ی سنگین جدید منطقه ای به توافق نامه ی ابراهیم، ضربه ی مهلکی به حمایت بسیار معتدل اعراب از آرمان فلسطین وارد می کند. لحن کلام در برابر این بی تفاوتی متهم کننده است : « امروز غزه شرم شکست، شرم پذیرش و انفعال را از دامن جامعه ی عرب – مسلمان پاک می کند».

مسئله عادی سازی روابط بین اسرائیل و برخی کشورهای عربی، خیلی زود در جریان سخنرانی مطرح می شود. سخنران در پایان سخنان خود دوباره به این موضوع اشاره می کند، چیزی که اهمیت آن را بازتاب می دهد. این اصرار در واقع می تواند همان طور که در مقاله ی وال استریت ژورنال مورخ ۸ اکتبر ۲۰۲۳ عنوان شده (۱)، این سؤال را مطرح کند که ایرانی ها تا چه اندازه در راه اندازی این عملیات دخیل بوده اند. بدیهی است که نزدیکی ریاض و تل آویو، ضربه ی سنگینی به ایران وارد می کند و به تشدید انزوای آن کشور منجر می شود.

در خواستی از جامعه ی عرب و مسلمان
هنیه در نطق خود به موضوع تحریم های غیرقابل تحملی که به مردم غزه تحمیل شده است اشاره می کند :

غزه نزدیک بیست سال است (۲) تحت محاصره قرار گرفته، طی این مدت چهار یا پنج جنگ رخ داده (۳)، که دهها هزار نفر شهید و زخمی به جا گذاشته، خانه ها ویران شده اند. غزه ای که این فاجعه ی انسانی را تجربه می کند، زندانی غول آسا ست که بیش از ۲ میلیون نفر از مردم و خانواده های ما در آن محبوس شده اند.

او به وخیم تر شدن وضعیت فلسطینی ها در ماههای اخیر اشاره می کند : حملات اسرائیل به کرانه ی باختری، کشته شدن غیر نظامیان بی گناه، هتک حرمت از اماکن مقدس، محدودیت های اعمال شده بر فلسطینی ها در انجام عبادت در مسجد الاقصی، در اورشلیم، مقابر مقدسان دینی در الخلیل ( مسجد ابراهیم)، و خشونت های اعمال شده توسط کلونی های مناطق اشغالی. او از تهدید های جدی در مورد کرانه ی باختری خبر می دهد ، جایی که « دو میلیون » شهرک نشین اسرائیلی آماده اند تا در مکان های مقدس مسمانان که دولت اسرائیل مصمم به کنترل بر آن مناطق است، اسکان داده شوند.

جنبش اسلامی موظف می کند : سخنرانی با فرمول های معمول مذهبی آغاز می شود. لحن عمومی همانی است که معمولآ توسط سازمان های مبارز اسلامی با توسل به شعارهای اغراق آمیز و سخنان غرور آفرین و پیروزمندانه مورد استفاده قرار می گیرد. هشت ارجاع به متن قرآن در آن دیده می شود. مسئله ی اماکن مقدس بارها به دلیل هتک حرمت نسبت به آنها یا خطر تخریب و محروم شدن مسلمانان از اماکن عبادتی شان مورد اشاره قرار گرفته است. چیزی که چرایی انتخاب نام عملیات انجام شده علیه اسرائیل « طغیان الاقصی»، را که دارای دو مفهوم مذهبی است، آشکار می کند. انتخاب تصویر پس زمینه نیز در راستای این هدف است.

هنیه مردم عرب و مسلمان را به حمایت از فلسطینی ها ترغیب می کند:

غزه پیش قراول مقاومت است و این نبرد را آغاز کرده است، ، اما از آنجایی که این مبارزه به سرزمین فلسطین، بیت المقدس و الاقصی ارتباط دارد، مبارزه ی امت اسلامی به طور کامل، به شمار می رود. به این دلیل از تمام فرزندان امت اسلامی در هر کجای دنیا که باشند، می خواهم هر کدام به هر طریقی که میتوانند، بدون تآخیر یا رویگردانی، در این نبرد ما را همراهی کنند.

البته با این درخواست (دستور؟) او قصد دارد دامنه ی حمله را تقویت کند. یکی دیگر از اهداف او این است که رهبران کشورهای عرب را در تعارض با مردم خود قرار دهد، ونشان دهد که نزدیکی با اسرائیل به طور گسترده ای با مخالفت روبرو شده است.

سرنوشت زندانیان

این متن همچنین به بعد جهانی توجه دارد: سخنران خواستار همبستگی با فلسطینی ها و بسیج عمومی است. به طور طبیعی همه ی فلسطینی ها، در هر کجا که باشند ( در فلسطین، اسرائیل، یا در مهاجرت) وظیفه دارند از سرزمین خود دفاع کنند، ومشمول این بسیج وهمبستگی می شوند. گردان های القسام و بقیه ی شاخه های مقاومت و در نهایت همه ی فلسطینی ها در گیر این نبردند. جنگ حاضر منحصرآ جنگ حماس ( با اسرائیل) نیست ، هرچند حماس آن را رهبری می کند. در اینجا بر وحدت تآکید شده است. این عملیات بخشی از چرخه ی انتفاضه محسوب می شود و آن را کامل می کند. این نبرد همچنین فراتر از مردم عرب و مسلمان ، به همه ی افراد خیر خواهی که خواستار مبارزه با بی عدالتی هستند ، مربوط می شود.

سرنوشت بازداشت شدگانی که رهبر حماس تعداد آنها ر ا۶۰۰۰ نفر برآورد می کند، و انسدادی که در مذاکرات برای آزادی آنها به وجود آمده است، بخش عمده ای از سخنرانی را به خود اختصاص داده است. برای مردم فلسطین این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است و عامل مشروعیت حماس به شمار می رود. هنیه از وزیر امنیت ملی ( اسرائیل) ایتامار بن گویر، به عنوان یکی از عوامل اصلی تنش در ارتباط با این موضوع و همچنین تشدید شرایط بازداشت شدگان نام می برد. او تنها شخصیت اسرائیلی است که در این سخنرانی از او نام برده شده است. علاوه بر این، برتری طلبی اسرائیلی ها به عنوان عامل ناکامی نیروهای امنیتی اسرائیلی در نوار غزه مورد انتقاد قرار گرفته است، چرا که آنها با انتقال نیروهای خود به کرانه ی باختری برای حمایت از کلونی نشین ها (درمناطق اشغالی م) ، خود را تضعیف و در معرض خطر قرار دادند. اما این اتهامات متقاطع الزامآ تآثیری بر زندگی سیاسی او نخواهد گذاشت.

امتناع اسرائیل از پذیرش درخواست های آزادی ( زندانیان فلسطینی)، دستگیری و گروگان گیری اسرائیلی ها توسط حماس و مجبور کردن اسرائیلی ها به از سر گیری گفتگو ها، را توجیه می کند. در این زمینه نیز چندین بار هشدار داده شده بود.

امکان پذیر بودن یک راه حل سیاسی

اگر با دقت به سخنرانی گوش بدهیم، متوجه می شویم که اسماعیل هنیه راه را به روی یک توافق سیاسی احتمالی نمی بندد. اول این که دشمن به عنوان یک «غیر مسلمان» معرفی نمی شود، او به عنوان یک «یهودی» نیز شناخته نمی شود بلکه از او به عنوان یک «اسرائیلی» نام برده می شود. بنابراین موجودیت اسرائیل مورد سؤال قرار نگرفته است، چیزی که نشان دهنده ی تحول حماس نسبت به متن منشور سال ۱۹۸۸ این تشکیلات است، که خواستار جایگزینی اسرائیل با یک دولت اسلامی بود، و جهاد بر علیه یهودیان را مطرح می کرد. متن جدیدی که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، موضع واقع بینانه تری را اتخاذ کرده است.

هنیه مثل آنچه به عنوان مثال محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در سال ۲۰۰۵ اعلام داشت، خواستار نابودی اسرائیل نیست. در حالی که وی در سال ۲۰۱۲ در تهران اعلام کرده بود که حماس هرگز اسرائیل را به رسمیت نخواهد شناخت، در اینجا فقط خواستار خروج اسرائیلی ها از سرزمین های فلسطینی شده است. همان سرنوشتی که آنها برای فلسطینی ها تعیین کرده بودند. اما در ارتباط با دیدگاهش در مورد آینده ی فلسطین کاملآ مبهم باقی می ماند و عملآ درها را به روی راه حل دو کشور باز می گذارد. زمانی که جنبش باز سازی فلسطین « از مدیترانه تا اردن» را هدف قرار می داد، به سر آمده است. وقتی رهبر حماس به سرزمین هال اشغالی در سال ۱۹۴۸ اشاره می کند، بیشتر برای محکوم کردن تبعیض هایی است که علیه فلسطینی ها در داخل این اراضی اعمال می شود : چند بار در مورد آنچه که شما در سرزمین های اشغال شده در سال ۱۹۴۸ مرتکب می شوید، و تلاش های شما برای منزوی کردن فلسطینی ها هشدار داده ایم؟ »

به همین ترتیب، آیات قرآنی که برگزیده شده اند آنهلیی نیستند که ( مؤمنان) را به مبارزه با کافران دعوت می کنند، بلکه آنها را به قیام بر علیه بی عدالتی می خواند و به شجاعت و کرامت مؤمنان شهادت می دهد. حتی در آن به سه کتاب مقدس اشاره شده است : تورات، انجیل و قرآن. موضوع عزت نفس بسیار با اهمیت است و بارها مطرح می شود. و این که شرمندگی را از وجود خود پاک کنیم، و در برابر « فرهنگ درماندگی و نا امیدی » ایستادگی کنیم.

هیچ کس نمی تواند در این شک داشته باشد که این سخنان نسبتآ متین، تکراری است و به طور قطع به هیچ وجه بازتاب دهنده ی مواضع محمد دیف، رهبر گردان های عزالدین قاسم ، که هنیه همبستگی خود با وی را مورد تآیید قرار می دهد، نیست. دیف که مسئول عملیات زمینی بوده است، احتمالآ بخشی از مسئولیت خشونت های اعمال شده علیه غیر نظامیان را بر عهده دارد، اگر چه او در سخنرانی خود خواستار خودداری از بدرفتاری نسبت به سالمندان و کودکان شده است. با این حال بخشی از جامعه ی بین المللی با قرار دادن حماس در فهرست سازمان های تروریستی همچون شاخه ی مسلحانه ی آن که پیش از این در این لیست قرار داده شده بود، همه ی آنها را به عنوان گروههای غیر قابل مذاکره محسوب کرد. در سال ۲۰۰۳ ، زمانی که این مسئله مطرح شد، فرانسه مردد بود و معتقد بود می باید گفتگو ها با حماس ادامه یابد. اما با توجه به شرایط پیچیده ای که در پی انتفاضه ی دوم وجود داشت، در نهایت تسلیم فشار شرکای اروپایی خویش شد.

باز گشایی مذاکرات

تحلیل این سخنرانی دو نکته ی مهم را آشکار می کند. اولین نکته این است که خواستار آن است که کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی را از نزدیکی با اسرائیل باز دارد. انتخاب رسانه نیز بی اهمیت نیست : تلویزیون الجزیره در حمایت از آرمان فلسطین تخصص دارد. در حالی که قطر به خاطر نزدیکی اش با اخوان المسلمین، و شور و شوقی که نسبت به « بهار عربی» ابراز داشته بود، پس از چندین سال انزوا در سال ۲۰۲۱ کم و بیش به « خانواده ی خلیج» بازگشت. با باز نشر دادن سخنان هنیه که در سال ۲۰۱۶ دفاتر حماس را در دوحه تآسیس کرد، امیر نشین کوچک همچنان پایدار است و نشان می دهد که صدای مردم عرب در مقابل رهبران آنهاست. رفتاری که به ویژه از سوی سعودی ها می باید آزار دهنده تلقی شود. آنها به درستی متوجه این موضوع شدند : شاهزاده محمد بن سلمان در واکنش به حوادث اخیر، اظهار داشت که پادشاهی عربستان « در کنار مردم فلسطین ایستاده است تا حق مشروع خود را برای زندگی با عزت، تحقق امیدها وآرزوهای خویش و صلحی عادلانه کسب کنند». بیانیه ی وزارت امور خارجه عربستان سعودی مجددآ – هر چند با احتیاط- - از راه حل دو کشور صحبت به میان می آورد. یک یاد آوری تقریبآ اجباری که امارات عربی متحده نیز در زمان آغاز توافقات ابراهیم زیر لب آن را مطرح کرده بود. با این حال اطمینانی وجود ندارد که پس از فروکش کردن بحران، ریاض به تل آویو بر نگردد.

بر عکس، و نکته ی دوم در این است، حمله ای که حماس آغاز کرده است ، ممکن است با هدف باز گشایی مذاکرات صورت گرفته باشد. بی اهمیت نیست که این حمله در فردای سالروز جنگ سال ۱۹۷۳ صورت گرفته است. هنیه با به کار بردن کلمه ی « عبور»، اصطلاحی که در آن زمان به معنی پیشرفت نیروهای مصری در کانال سوئز بود، برای توصیف شکستن خطوط اسرائیل استفاده کرد. رئیس جمهور سادات، با حمله به اسرائیل نوعی توازن قوا با دشمن را برقرار کرد، چیزی که به او اجازه داد تا با اسرائیل به مذاکره بنشیند و روند عادی سازی را بی آن که در موقعیت خیلی پایین تری قرار گرفته باشد و وجهه ی خود را از دست بدهد ، دنبال کند. رهبر اسلام گرا صریحآ می گوید : اسرائیلی ها فلسطینی ها را دست کم گرفته اند. این ها هنوز هم طرف های مذاکره کننده ی مهمی هستند، که نمی توان نادیده شان گرفت. فراهم کردن زمینه ی راه حلی برای آینده ی فلسطین، پیش شرط ضروری برای برقراری صلح در منطقه و پایان دادن به چرخه ی خشونت و ماتم است.

بر خلاف آنچه انتظار می رفت، رویدادهای اخیر- به ویژه قتل عام غیر نظامیان اسرائیلی -، به طور جدی حمایت از فلسطین را دز جهان غرب تضعیف کرده است. باید دید که آیا جنگ کنونی منطقه را به آتش می کشد، و مردم را به خیابان ها می کشاند، یا این که پس از فروکش کردن احساسات، و شمارش قربانیان، تاریخ مسیر خود را از سر خواهد گرفت و مسئله ی فلسطین را باز هم بیشتر به حاشیه خواهد برد.

اسماعیل هنیه در سال ۱۹۶۳ در غزه به دنیا آمد، او همزمان با پیدایش حماس در سال ۱۹۸۷ که مقارن با اولین انتفاضه بود، به عضویت این جنبش مقاومت اسلامی در آمد. وی زندانی و سپس به لبنان تبعید شد. او در سال ۱۹۹۳ همزمان با قراردادهای اسلو که با مخالفت جنبش روبرو شد به غزه بازگشت. پس از خروج نیروهای اسرائیلی از باریکه ی غزه و پیروزی اسلام گرایان در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۶، برای مدت کوتاهی عهده دار پست نخست وزیری شد، قبل از آن که توسط رئیس دولت خود گردان، محمود عباس از این پست برکنار شود. حماس به دنبال آن کنترل باریگه ی غزه که از کرانه ی باختری تحت کنترل حکومت خود کردان فلسطین جدا شده بود، را در دست گرفت . در ماه مه ۲۰۱۷، اسماعیل هنیه به عنوان رئیس اداره سیاسی جنبش انتخاب شد. این مرد که عملگرا تلقی می شود، در حقیقت یک سیاستمدار است. سخنرانی که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ انجام داد گواه بر این است، نه تنها به خاطر آنچه که می گوید، بلکه به دلیل آنچه می توان در بین کلماتش خواند.

سوفی پومی یر
عرب شناس، متخصص تاریخ و علوم سیاسی، مدرس Sciences Po Paris ، او سمت های دیپلماتیکی در منطقه خاورمیانه ، به ویژه در عراق و مصر داشته است. او همچنین مشاور و مدیر شرکت مشاوره جهان عرب Méroé در طی چند سال بوده است. نویسنده مقالات متعدد در مورد منطقه و چندین کتاب، از جمله « Egypte, l’envers du déco » است که در سال 2008 توسط La Découverte editions منتشر شد.

عبدالصمد ازهر                                                                            ۱۷ / ۱۰ / ۲۰۲۳

حکومت های غربی در ظاهر هر نوع حمایت از حماس را ممنوع اعلان کر ده اند ولی در عمل هر اعتراض علیه بیداد اسرراییل را حمایت از حماس می دانند. مقام های المانی هم هر نوع مظاهرات در این ارتباط را ممنوع نموده تصریح نموده اند اگر مرتکبان آن مهاجران باشند از کشور اخراج می شوند. اما نگفته اند بر بنیاد کدام احکام قوانین المان، قانون های بین الملل، پرنسیپ های جهانشمول حقوق بشر، آزادی عقیده و بیان و غیره. به روز شنبه تنها در ایالت هسن ۱۲ نفر را به جرم اشتراک در مظاهره بازداشت کردند. در حالی که یک بار دادگاه بر ضد این ممنوعیت رای داد، ولی ثارنوالی توانست با حکم جدید دادگاه آن را مجرِی گرداند.

اگر چنین اقدامی از سوی کدام کشور خارج از حلقه ی شناخته شده به نام غرب، به عمل می آمد، امروز دنگ و دهل اعتراضی و تبلیغات ضد آن فضای رسانه ها را اشغال می کرد.

این یکی، دوم این که وقتی در بمباردمان های روسیه در اوکراین به خانه های ملکی صدمه می رسد و چند آدمی کشته می شود سخن تا کیفرخواست در محکمه جنایی بین المللی و حکم بازداشت رییس جمهور آن کشور می رسد، ولی وقتی اسراییل که خود متجاوز و از ۷۵ سال به این سو مردم فلسطین را نه تنها در اشغال بلکه در زندان بزرگ محصور از زمین، هوا و بحر نگه داشته، پیوسته مورد تجاوز و انضمام سرزمین های تازه و تازه و حتا با تخریب خانه ها و مزارع اهالی پرداخته، گاه و ناگاه با بهانه گیری هایی مردم ملکی را بمبارد، هزاران نفر را شهید و خانه های مسکونی را ویران می کند و اینک به تازه گی به نام مجازات حماس تمام شهرها و آبادی های غزه را با خاک یکسان کرده هزاران زن، کودک و کهن سالان را بدون تشخیص کشته رفته پاک سازی ظالمانه قومی و مذهبی راه انداختند، کوچک ترین صدای اعتراضی نه از سوی حکومت های غربی به عمل آمد و نه صدایی از محکمه جنایی بین المللی به گوش رسید. برعکس به جای محکومیت، این کشورها در اظهار همبسته گی، کمک رسانی تسلیحاتی و زیارت و دستبوسی رهبری اسراییل به مسابقه برامدند.

سوم این که، کوچ دادن اجباری جمعی و مجبور ساختن ملیون ها انسان به ترک خانه های اجدادی ، آن هم در ۲۴ ساعت و زیر بارانی از بمباردمانها، در کدام قاموس بشریت مجاز بوده می تواند؟

چهارم، قطع آب، غذا، برق، دوا و مواد سوخت، بر سر انسان های مظلومِ همیشه کوبیده شده، لگد یک حیوان وحشی است بر هر آنچه معیارهای بشری، قانونی و اخلاقی خوانده می شود.

همین امروز در بمباران شفاخانه «اهلی عرب» در نوار غزه، جایی که شماری از مردم در جستجوی مکان امن در آن پناه جسته بودند، در اثر باران بمب ۵۰۰ نفر کشته و شمار زیادی زخمی شدند. به علت کمبود دوا و وسایل درمانی، داکتران مجبور شدند عملیات هایی را بدون داروی بیهوشی و درد کُش  اجرا کنند.

در چنینن حالتی، علاوه بر ارسال عاجل مقادیر هنگفت انواع اسلحه و مهمات، وزیر خارجه امریکا دوبار، وزیر دفاع یک بار برای اظهار پشتیبانی به تل ابیب سفر کردند و شخص رییس جمهور نیز فردا چهارشنبه ۱۸ اکتوبر برای تاکید بر این پشتیبانی و تقویت روحیه نتنیاهو به آنجا می رسد. این در حالیست که قبلاً بنا به فرمان وی دو تا از کلانترین کشتی های طیاره بردار، چندین کشتی جنگی در مجموع  حامل ۱۳۰ طیاره و ۹۰۰۰ جنگجویان بحری به اضافه ی تحت البحری ها و ده ها امکانات و وسایل کمکی و حمایوی به مدیترانه ارسال گردیده و امروز دوهزار عسکر اضافی نیز بر آن افزوده شد. این همه هیچ توجیه دیگر داشته نمی تواند جز تصمیم جمعی اسراییل و غرب برای امحای دایمی داعیه ی فلسطین و تهدید سلامتی کشورهای منطقه، به خصوص سوریه و لبنان.

به همین دلایل است که می گوییم معیارها دوگانه اند، حقوق بشر،برابری، قانونیت، دموکراسی، آزادی بیان، ارزش های جهان شمول و اخلاق همه دو رخ دارند. زورمندان تابع آنها نبوده مکلف به رعایت آن نیستند.

انتظار همگانی آن بود که قدرت های بزرگ به جای هیزم پیش کردن به آتش، با استفاده از تمام وسایل و امکانات در پی برقراری آتش بس فوری و اقدامات مسوولانه برای حل بنیادی معضله، که ناشی از ادامه اشغال و تجاوز مستمر است،  بر می آمدند و به این منبع دایمی تشنج در منطقه و جهان اسلام پایان می بخشدند.

۱۷ / ۱۰ / ۲۰۲۳

 

"د اسرائیلو او د امریکا متحده ایالتونو ترمنځ اړیکي ډېر ژور دي". د امریکا ولسمشر جو بایډن پر اسرائیلو د حماس له برید وروسته بېلابېلې څرګندونې کړې دي، چې ښکاري د امریکا له لوري د اسرائیلو ملاتړ پکې اعلان شوی دی.

دا ملاتړ یوازې په خبرو کې محدود نه دی، بلکې په عمل کې هم ثابت شوی دی: د برید په لومړیو څلورو ورځو کې، د امریکا ولسمشر د اسرائیلو له لومړي وزیر سره درې ځله ټیلیفوني خبرې کړې دي، سیمه ته یې د امریکا تر ټولو د پرمختللیو جنګي الوتکو (جیرالډ فورډ) او همدارنګه اسرائیلو ته یې د اړتیا وړ وسلو بار بېړۍ استولو ژمنه وکړه.‌

د امریکا د بهرنیو چارو وزیر انتوني بلېنکن په داسې حال کې اسرائیلو ته ولاړ،‌ چې د امریکا ولسمشر هم د کانګرس له لوري له اسرائیلو سره د دفاعي مرستندویه بستې د تصویب په تړاو وینا وکړه.

دا لومړی ځل نه دی چې د امریکا په سیاست کې دا ډول عمل کېږي. د اسرائیلو په تړاو د امریکا دا دریځ څو لسیزې مخینه لري.

له دویمې نړیوالې جګړې وروسته اسرائیل د امریکا تر ټولو ډېر وسایل ترلاسه کوونکی دی. د امریکا د کانګرس د رپوټ له مخې،‌ چې په تېره مارچ میاشت کې خپور شو، له ۱۹۴۶ تر ۲۰۲۳ پورې امریکا له اسرائیلو سره ۲۶۰ میلیارده ډالره مرسته کړې ده، چې نیمايي هغه یې پوځي مرسته وه.

له اسرائیلو د امریکا ملاتړ پر دوه اړخیزو مسلو پورې محدود نه دی. د ملګرو ملتونو د امنیت شورا د یوه دایمي غړي په توګه امریکا د اسرائیلو په ګته څو ځله له خپل وېټو حق ګټه اخیستې ده.

په سن‌فرانسیسکو پوهنتون کې د منځني ختیځ د څېړنیز مرکز بنسټګر پروفیسر سټیفن زونز وايي "د ملګرو ملتونو تاریخ کې امریکا له ۸۰ ډېر ځله له خپل وېټو حق ګټه اخیستې ده چې نیمايي هغه یې د اسرائیلو د ژغورلو لپاره و. امریکا هغه یوازېنی هېواد دی چې څو ځله یې د اسرائیلو په ګټه خپله رایه کارولې ده".

دی وايي: "له تاریخي اړخه، ډېری هېوادونو د اسرائیلو بریدونه او همدارنګه ملکیان په نښه کول غندلي دي؛ ځکه ګوتنیوونکي باورمن دي چې د ولسي خلکو بمبارول ناسم عمل دی." خو له بلې خوا، امریکا هېڅ د اسرائیلو نوم نه اخلي، یوازې پر فلسطینیانو نیوکه کوي.‌

د حماس له وروستیو بریدونو راپدېخوا، د امریکا ولسمشر پر اسرائیلو د هغوی د ځوابي کړنو په تړاو له مستقیمې نیوکې ډډه کړې، حال دا چې اسرائیلو پر غزه،‌ برېښنا، اوبه او خوراکي توکي بند کړي او هلته یې د سختو بمباریو لړۍ روانه ساتلې ده.

نو، د امریکا او اسرائیلو د دومره ژورو اړیکو بنسټ څه دی؟

تاریخي ریښې
د هولوکوسټ په پایله کې، د یوه اسرائیلي هېواد جوړېدو غوښتنې له نړیوال ملاتړ برخمنې شوې، چې یهودانو یې ۵۰ کاله غوښتنه او هیله درلوده،‌ ددغه هېواد جوړېدل په داسې یوه سیمه کې وو چې فلسطیني عربان هلته څو پېړۍ اوسېدلي.

د دویمې نړیوالې جګړې پای کې، د امریکا متحده ایالتونو او پخوانی شوروي اتحاد د نړۍ د داسې دوو لویو زبرځواکونو په توګه راڅرګند شول چې د نړیوال نفوذ پر سر له یو بل سره سیالي وکړي. هغه مهال اروپايي قدرتونه د جګړې له کبله کمزوري شوي وو. په دا ډول شرایطو کې چې د اسرائیلو جوړېدل اعلان شول، چې امریکا سم‌لاسي اسرائیل په نړۍ کې د ګڼ وګړیز یهودي هېواد په توګه په رسمیت وپېژانده.

د وروستیو اټکلونو له مخې، نژدې ۶٫۵ میلیون یهودان په اسرائیلو او ۶ میلیون نور په امریکا کې اوسېږي.

هاغه مهال پخواني شوروي اتحاد هم د اسرائیلو ملا تړلې وه. نژدې دوه لسیزې امریکا او پخواني شوروي اتحاد په ورته کچه د اسرائیلو ملاتړ وکړ- ان هغه مهال چې اسرائیل په ۱۹۵۶ کال د سویز کړکېچ پر مهال له بریتانیا او فرانسې سره پر مصر برید وکړ،‌ امریکا او شوروي اتحاد هم ددغه برید ملا وتړله.‌

یوه لسیزه وروسته، کله چې روښانه شوه اسرائیل په سیمه کې د شوروي اتحاد د ګټو پرضد رغنده رول لوبولی شي، د سړې جګړې په اوج کې د امریکا دریځ بدل شو.

وروسته له هغه چې اسرائیلو د شوروي اتحاد په ملاتړ عرب ټلوالې ته - چې مصر، اردن او سوریه پکې وو- په شپږ ورځنۍ جګړه کې له ماتې سره مخ کړه،‌ له اسرائیلو سره د امریکا ډیپلوماتیکې او اقتصادي مرستې خورا ډېرې شوې، په راتلونکو لسیزو کې د اسرائیلو او امریکايي یهودي ټولنو ترمنځ همکاري هم د پام وړ وه.‌

د ۲۰۲۱ کال د یوې څېړنې له مخې، په هرو څلورو امریکايي یهودانو کې یوه یې په اسرائیل کې ژوند کړی یا څو ځله اسرائیلو ته تللی دی. د سروې له مخې، له هرو لسو امریکايي یهودانو څخه شپږ یې له اسرائیلو سره یوڅه تړاو لري.

سټیفن زونز وايي، د دوو ټولنو ترمنځ اړیکې د امریکا د ملاتړ په تشرېح کې مرسته کوي.

یو پیاوړی اقلیت
که څه هم یهودیان په امریکایي ټولنه کې لږکي دي، خو دوی د عام امریکایي پرتله په اقتصادی او فکري توګه پیاوړي دي.

د ۲۰۲۰ کال یوې سروې موندلې چې نیمایي امریکایي یهودان له سل زره ډالرو ډېر کلنی عاید لري چې په متحده ایالاتو کې یوازې ۱۹٪ خلک دومره عاید لري. په امریکا کې د مېشتو یهودانو ۲۳٪ کلنی عاید له دوه سوه زرو ډالرو څخه ډېر دی.

سربېره پردې، په سلو کې ۳۶ امریکایي یهودانو له لیسې څخه وروسته د فراغت سند ترلاسه کړی، حال دا چې په عموم کې دا کچه پا امریکایانو کې یوازې ۱۴ سلنه ده.‌

یهودان د خپل اقتصادي وضعیت او علمي وړتیا له امله د امریکا په سیاست کې هم نفوذ لري. د متحده ایالاتو په کانګرس کې د نفوس د تناسب په توګه، یهودان په غیر متناسب ډول حضور لري. په اوسنۍ اسمبلۍ کې د کانګرس ۳۴ غړي یهودان دي چې د ټولټال ۶،۴ سلنه جوړوي. د یادولو ده چې د امریکا یوازې ۲٪ نفوس ځان د یهودي په توګه پېژني.

له بلې خوا، د امریکا د اسرائیلو د عامه چارو کمېټه (AIPAC) یوه پیاوړې لابي ډله ده. پروسږ کال، دا ډله تورنه شوې وه چې ډیموکراتیک ګوند په سیالۍ کې یې د فلسطین پلوه کیڼ اړخو کاندیدانو د ماتولو لپاره په میلیونونو ډالر پانګونه کړې. AIPAC وايي چې د دوی کړنې د اسرائیلو په ګټو کې دي.

خو د سیاسي چارو شنونکي په دې باور دي چې د امریکا په سیاست کې د یهودي رایه ورکوونکو یا سیاستوالو رول دومره مهم نه دی چې د نړۍ په سیاست کې د دغه هېواد پر پرېکړو اغېز وکړي.

له ۲۰۱۹ ولسمشریزو ټاکنو مخکې، ګالپ فرانک نیوپورټ لیکلي "که څه هم د جمهوریپالو کاندیدان هڅه کوي چې د یهودانو رایې وګټي، دا د ګټلو لپاره کافي نه دي."

هغه په خپل تحلیل کې لیکلي، "یهودان، چې ښه لوستي دي، په ټولیز ډول د بلې ټولنې پرتله په پراخه کچه رایه ورکوي." مګر که دا ومنل شي چې د دوی رایې په یو څو ایالتونو کې مهمې دي، لکه فلوریډا او پنسلوانیا، نو دا روښانه ده چې د ولسمشرۍ په ټاکنو کې د دوی ټولیزه رایه نه پرېکنده ده او نه هم ډېر توپیر راوستلی شي."

پروفیسور سټیفن زونز وايي چې "ریچرډ نیکسن، جورج بوش او ډونلډ ټرمپ هغه درې ولسمشران وو چې د اسرائیلو د اجنډا تر ټولو زیات ملاتړ او مرسته یې کوله، خو په امریکا کې د یهودي ټولنې ښکاره ملاتړ یې نه درلود."

څلوېښت کاله مخکې د امریکا د بهرنیو چارو وزیر الکسندر هیګ ویلي وو "اسرائیل د امریکا تر ټولو ستره نه ډوبېدونکې جنګي بېړۍ ده چې هېڅ امریکایي عسکر پکې سپور نه دی او په داسې سیمه کې موقعیت لري چې د امریکا ملي امنیت ته ډېر مهمه ده".

د بهرنیو اړیکو د شورا مشرې کالي رابینسن وویل، "منځنی ختیځ د امریکا لپاره د انرژۍ، د ایران د نفوذ او د شوروي اتحاد له کبله ډېر مهم دی او له همدې امله د اسرائیلو د امنیت تامین د امریکا د هرې ادارې لومړیتوب دی".

سړه جګړه پای ته ورسېده، خو د امریکا او اسرائیلو ترمنځ اړیکي نه دي بدل شوي. د دې یو لامل په سیمه کې پرتې لویې ستونزې دي.

ایران د خپل لانجمن اټومي پروګرام له امله په سیمه کې د امریکا لپاره یو لوی سرخوږی دی، چې پر اسرائیلو د حماس د بریدونو ملاتړ هم کوي. که څه هم اسرائیل او امریکا په وروستیو بریدونو کې د ایران رول ته اشاره کړې، خو د امریکا استخباراتي ادارې تر اوسه په دې اړه کوم کره شواهد نه دي موندلي. په وروستیو کې ایران له روسیې او چین سره اړیکې پیاوړې کړې او امریکا ته د اسرائیلو اهمیت زیات شوی دی.

پروفیسور سټیفن زونز وايي چې اسرائیل یو پیاوړی هوايي ځواک لري چې په سیمه کې هوايي کنټرول ساتي. هغه د لبنان او اردن په شمول په ډېرو هېوادونو کې د کیڼ اړخو او اسلامي انقلابي غورځنګونو په ځپلو کې مرسته وکړه.

موساد او سي‌ای‌اې نژدې همکاري کوي او اسرائیل هم هغو ګوندونو ته وسلې ورکوي چې متحده ایالتونه یې د سیاسي دلایلو لپاره مستقیم ملاتړ نه شي کولی، لکه نیکاراګوا یا ګواتیمالا یا کولمبیا.

پروفیسور سټیفن زونز وايي چې اوس هم په امریکا کې دا انګېرنه شته چې اسرائیل یو داسې ملت دی چې له پېړیو جلاوطنۍ وروسته یې خپل دولت جوړ کړی چې یو ډیموکراټیک هېواد دی او له شاوخوا عرب دیکتاتورانو څخه ډېر توپیر لري.

په هر حال، دا تاثر د امریکا نوي نسل ته نه لېږدول کېږي. د ۲۰۲۲ کال د جولای د یوې سروې له مخې، ۶۷ سلنه امریکایان چې عمرونه یې له ۶۵ تر ۶۰ کلونو دي د اسرائیلو په اړه مثبت نظر درلود، خو دا سلنه د ۱۸ او ۲۹ کلونو په عمر لرونکو امریکایانو کې ۴۱ سلنې ته راښکته شوې ده.

د دې یو لامل په اسرائیلو کې د ښي اړخو حکومتونو سیاستونه او د اردن لوېدیځ کې د مېشت‌ځایونو دوام دی.

د پروفیسور سټیفن زونز په وینا، "د ځوان نفوس په منځ کې د اسرائیلو د چلن منفي تصور لا تر اوسه د امریکا په سیاست اغېزه نه ده کړې ځکه چې په سیاسي او حکومتي ډګرونو کې پرېکړه کوونکي لا هم د دې نسل میندې او پلرونه دي."

ترجمه از فرانسه شهباز نخعی
نظام جداسازی مکانی و زمانی برقرار شده توسط اسراییل، با آن که در همه نواحی ساحل غربی رود اردن شکل واحدی ندارد، از آن سوی خط سبز به نفع ارتش اسراییل و شهرک نشینان در مناطق اشغالی اِعمال می شود. مردم فلسطین هم احساس می کنند که با وجود این نظام آپارتاید در سرزمین خود، شهروند درجه دو به حساب می آیند.    

نابلس، شمال ساحل غربی رود اردن، شهر در درازای دره ای تنگ قرار گرفته بین دو کوه عبال و جرزیم واقع شده است. در اینجا توسعه شهری رشدی شدید دارد و دره را به صورت ردیفی تنگ و خفه کننده از جمعیت درآورده است. ارتش اسراییل در حاشیه شهرها موانعی ایجاد کرده که باید گفت می تواند حتی بیش از قله های کوه های اطراف غیرقابل عبور باشد.

دهها شهرک یهودی نشین گرد شهر نابلس را گرفته است. از جمله این شهرک ها، شافی شمرون در شمال غرب شهر برفراز جاده طولکرم یا هابراخا مشرف بر سمت جنوب کوه جرزیم است. همچنین، گرد این جاده را تعداد زیادی از شهرک های موسوم به «خودرو» فراگرفته که بدون مجوز دولت اسراییل ایجاد شده اند. از جمله این شهرک ها سنه یعقوب، ساخته شده در سال ۱۹۹۹ است که بر روی زمین های کشاورزی فلسطینی ها ساخته شده است.

فراس که از شهرک «خودروی» جوان تر است، در نابلس رشد کرده. ما درباره زندگی روزمره در این شهرک درحالی به پرسشگری می پردازیم که ایستگاه بازرسی اسراییلی حواره، یکی از نقاط کنترلی که شهر را احاطه کرده، تا اطلاع ثانوی توسط ارتش اسراییل بسته شده است. این پاسگاه نظامی واقع شده در ورودی جنوبی نابلس، نام یک روستای نزدیک را بر خود دارد. در فوریه ۲۰۲۳، پس از مرگ دو تن از ساکنان یک شهرک یهودی نشین توسط یک فلسطینی، نزدیک به ۴۰۰ شهرک نشین به روستا حمله کردند و بسیاری از خانه ها، خودروها و کسب و کارها را به آتش کشیدند. این هجوم تلافی جویانه یک قربانی و صدها مجروح در روستا بجا گذاشت.

هرگز نمی توان به جی پی اس خود اعتماد کرد
فراس احساس خود درمورد این موانع رفت و آمد، که تجاوز به حق اساسی آزادی تردد است و تهدیدهای مدام و سنگینی به فلسطینی ها تحمیل می کند را بیان می نماید. به نظر او، اینها بیش از هرچیز نماد تبعیض آمیز بودن رفتار اسراییلی ها است:

«آیا دنیا متوجه این هست که ما هر روز از چه موانعی باید عبور کنیم ؟ مشکلات ترددی که این امر برای سرکار رفتن در صبح ها، توان انجام کار به صورت عادی و نیز زندگی خانوادگی ما ایجاد می کند ؟ این امر باید متوقف شود».

ارتش اسراییل ایستگاه های بازرسی متعددی در اطراف نابلس برقرار کرده است. از میان ایستگاه های اصلی، می توان از ال- طور که شهر کوه جزریم در جنوب را قطع می کند و ایستگاه نظامی عورتا نام برد. در اینجا، دربرابر ایستگاه های بازرسی متعدد و زرادخانه ای از تجهیزات که یک ساز و کار واقعی کنترل جمعیت است، بهتر آن است که انسان به جی پی اس خود اعتماد نکند زیرا این سامانه نمی تواند خود را با مقررات پیچیده وضع شده توسط مقامات اشغالگر تطبیق دهد. به دشواری می توان تصور کرد که اپلیکیشن نقشه گوگل بتواند مناسب ترین راه را، برحسب این که کاربر «فلسطینی» یا «اسراییلی» باشد، نشان دهد.

دیما ۳۴ سال دارد و در یک موسسه غیردولتی (ONG) که دفتر آن در بلندی های نابلس واقع شده کار می کند. او به ما می گوید که اگر بخواهد برای دیدن دوستش به طولکرم در حدود ۵۰ کیلومتری شمال غرب شهر برود، باید مسیری ۲ تا ۳ ساعته را طی کند در حالی که اگر موانع عبور و مرور ارتش نبود، طی همین مسیر حدود ۳۰ تا ۴۵ دقیقه زمان می برد. به علاوه، ایست های کنترل – گاه در تمام طول روز- بسته است. دلیل بسته بودن آنها برگزاری تظاهراتی است که توسط شهرک نشینان انجام می شود یا بهانه های دیگری برای آنها وجود دارد. دیما با ناراحتی می گوید: «در طول این مدت ما فلسطینی ها نمی توانیم به محل کار خود برسیم ، دانشجوها نمی توانند به دانشگاه بروند و زندگی متوقف می شود... در اینجا، ۲ کیلومتر برای ما و اسراییلی ها فاصله یکسانی نیست».

وائل، اهل هبرون (الخلیل) است. او که در دانشگاه قدس ابودیس، که یک روستای نزدیک به بیت المقدس است درس خوانده، می گوید: «من بخاطر ایست بازرسی “کانتینر” چندین امتحان را از دست داده و مانند بسیاری از دانشجویان دیگر غالبا با تأخیر به کلاس درس رسیده ام». این ایست کنترل که در نزدیکی ابودیس واقع شده، نام خود را از «کانتینری» می گیرد که سابقا در این محل قرار داشته و از آن به عنوان دکه ای برای فروش نوشابه و غذا به رانندگان خودروها استفاده می شده است.

مقررات کابوس وار (کافکایی)
امروز، این ایست بازرسی پرهیبت عملا ساحل غربی رود اردن را به دو بخش تقسیم می کند. برای دانشجویان فلسطینی این امر بسیار اضطراب آور است زیرا نمی دانند در آن چه چیز در انتظارشان است. وائل ادامه می دهد: «روزی که می باید امتحان وکالت خود را در جریکو(اریحا) می دادم، جلسه امتحان در ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه برگزار می شد. من ساعت ۶ صبح با تاکسی حرکت کردم و ساعت ۷ و ۴۰ دقیقه به این ایست بازرسی رسیدم. یک سرباز از من خواست از تاکسی خارج شوم، مرا واداشت لباس هایم را دربیاورم و دو ساعت مرا در همین حال نگهداشت . ناگزیر شدم ۶ ماه بعد امتحان بدهم...».

فلسطینی ها برای پیشگیری در سامانه «تلگرام» گروه های گفتگویی تشکیل می دهند تا درباره «جاده های آپارتاید » به آنها اطلاعات بدهد. مقررات کابوس وار (کافکایی) است: مقامات نظامی اسراییل ۱۰۱ نوع مجوز گوناگون برای تردد فلسطینی ها صادر کرده اند. این نظام جداسازی، یک شیوه واقعی کاغذبازی اداری است.

اوری یک صلح جوی اسراییلی است که در جنبش «ایستادن باهم» (Standing Together) به عنوان عضو مدیریت ملی مبارزه می کند. او توضیح می دهد که با اجبارهایی همسان با فلسطینی ها رودررو نیست:

«شهرک نشینان اسراییلی که در مناطق اشغالی زندگی می کنند، برای عبور از ایست های کنترل مجبور به تحمل این تأخیرها نیستند و حتی حکومت برای آنها راه هایی مخصوص ایجاد کرده (۲) تا بتوانند راحت تر رفت و آمد کنند. من نیز به عنوان شهروندی که در داخل قلمرو دولت اسراییل – و نه مناطق فلسطینی اشغال شده- زندگی می کند، مجبور به تحمل محدودیت ها در زمینه تردد نیستم».

این شبکه «راه های استعماری» یکی از رکن های اِعمال تبعیض در ساحل غربی رود اردن است. ایجاد موانع در رفت و آمد و صدها عاملی که مانع از این می شود که فلسطینی ها بتوانند به طور عادی تردد کنند، برحسب شهروند فلسطینی یا اسراییلی بودن دو نظام متمایز زمانی ایجاد کرده است

این نظام آپارتاید همراه با شکل های گوناگون تحقیر در ایست های بازرسی جیره روزانه فلسطینی ها است. اسراییل وضعیت اختناقی دائمی ایجاد کرده که در آن ارتش نقش حاکم مطلق بر زمان و مکان را دارد.

بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل با اذعان به وجود این نظام دوگانه در سال ۲۰۲۰ گفت: «مجموع مقررات امنیتی در منطقه را ما هستیم که تعیین می کنیم (...) آنها همواره اتباع فلسطینی باقی می مانند (۳)».

مدیریت آپارتایدی آب
شهر جریکو(اریحا) واقع در دره اردن نیز نمونه گویایی از نظام اِعمال تبعیض است که بر همه جنبه های زندگی فلسطینی ها اثر می گذارد. این شهرک چندهزار ساله، که در تورات از آن به نام «شهر نخل ها» یاد شده، بخاطر فراوانی منابع آب خود شهرت دارد. ساکنان آن امروز، مانند همه دیگر مناطق فلسطین، چنان که انور، یک راننده تاکسی در جریکو می گوید، دسترسی آزاد به آب ندارند:

«من بخاطر این که سال ها در شهر و اطراف آن رانندگی کرده ام، ناظر شدت یافتن خشکسالی در زمین هایمان بوده ام. در اینجا، رنج ناشی از گرمایش اقلیمی بیش از جاهای دیگر است، زیرا اسراییل آب را به انحصار خود درآورده و آنچه که به ما تعلق دارد را به خودمان می فروشد. در حالی که شهرک نشینان برای آن بهای کمتری می پردازند چون اسراییل به آنها کمک [مالی] می کند. موسسه ای که به ما آب می فروشد، به ویژه در زمان های خشکسالی، آن راقطع می کند زیرا اولویت تأمین آب ما در مرحله بعد از اسراییلی ها و شهرک نشینان قرار دارد. ما به طور کامل وابسته به اسراییل هستیم و با ما به عنوان اتباعی بی ارزش رفتار می شود».

در سال ۱۹۹۵ «توافق های صلح» اسلو ۲ منابع آبی زیرزمینی منطقه را بین اسراییل و فلسطین به ترتیب به نسبت ۸۰ و ۲۰ درصد تقسیم کرد. درمورد این «توافق» هرگز گفتگوی مجددی نشد و اسراییل از طریق شرکت آب خود به نام مکوروت مسئول اداره منابع آبی مناطق اشغالی است و آنها را عمدتا از طریق پمپ به سفره های آبی ساحل غربی رود اردن منتقل می کند، که سنگ بنای دیگری برای ساخت نظام اداری آپارتاید است که بر فلسطینی ها اِعمال می شود.

اوبی در یک روستای نزدیک به طولکرم، در طول خط سبز، کشاورز است. او نیز مانند بسیاری از دیگر روستاییان دیگر از محدودیت های مربوط به آب رنج می برد. او اگر بخواهد در زمین خود یک چاه حفر کند، باید مانند دیگر کشاورزان فلسطینی از اسراییل مجوزی کسب کند که خیلی به ندرت صادر می شود: «دولت فلسطین در این مورد هیچ قدرتی ندارد و هنگامی که اسراییل آب ما را قطع می کند، باید آبی که توسط کامیون حمل می شود را به بهایی گران تر خریداری کنیم. این درحالی است که در همان زمان شهرک ها به آب فراوان دسترسی و حتی گاه استخر نیز دارند».

نابرابری بهداشتی
به نظر اوبی، بی عدالتی منحصر به مسئله آب نیست. در سال ۱۹۸۴، زمانی که او هنوز کشاورزی جوان بود، یک دادگاه اسراییلی حکم به بسته شدن کارخانه ای واقع در یک دهکده اسراییلی بخاطر ایجاد آلودگی محیط زیستی داد. اوبی با تلخکامی بقیه ماجرا را چنین حکایت می کند:

«می دانید آنها چه کردند؟ بخشی از زمین های ما را مصادره کردند و دیوار [جدا سازی] را از میان آن عبور دادند و جای کارخانه تولید مواد شیمیایی تغییر یافت. اکنون این کارخانه زمین، هوا و کشت های ما را آلوده می کند. به ما به چه چشمی می نگرند که به خود اجازه می دهند چنین رفتاری داشته باشند؟».

در یک گزارش منتشر شده در سال ۲۰۱۷، سازمان اسراییلی «بتسیلم» (B’Tselem) افشاء کرد که اسراییل چگونه زباله های مختلف خود را به ساحل غربی رود اردن منتقل می کند. این زباله ها شامل گل و لای، فلزات، حلال ها، باتری ها و دیگر محصولات خطرناک است(۴). این وضعیت نشان دهنده ساز و کارهای آپارتاید است که اسراییل، به بهای به خطر انداختن سلامت فلسطینی ها، برای حفاظت از سلامت شهروندان خود اِعمال می کند.

فراس، جوان اهل نابلس که به عنوان داوطلب در هلال احمرفلسطین کار می کند نیز به طور روزمره ناظر این تجاوز به حق سلامت مردم است:

«ارتش به طور مرتب در تردد و کار ما مانع ایجاد می کند و مدام ما را هدف می گیرد. بسیاری از همکاران من، برغم دربر داشتن لباس هلال احمر متوقف شده و مورد تعرض قرار گرفته اند، درحالی که فقط کارشان را انجام می دادند. فلسطینی ها در ایست های بازرسی می میرند چون آمبولانس ها به طور خودسرانه متوقف می شود».

«عدالت» ناهمگون
در چنین شرایطی که حقوق برخی به بهای نقض حقوق بعضی دیگر تأمین می شود، جای تعجب نیست که همه دربرابر دستگاه عدالت برابر نباشند. فراس تأکید می کند که«از ماه ها پیش، وضعیت بیش از پیش دشوار شده است. پیش از این هرگز این همه خشونت از جانب ارتش و شهرک نشینان اِعمال نمی شد و این حملات با حمایت اسراییل انجام می شود». سازمان ملل متحد نیز انجام ۶۲۱ مورد حمله انجام شده توسط شهرک نشینان در طول سال ۲۰۲۲ را ثبت کرده است (۵).

اوبی برای ما توضیح می دهد که: «در اینجا عدالت تبعیض آمیز است. اگر یک شهرک نشین برای انجام خشونت بازداشت گردد، در یک دادگاه مدنی محاکمه می شود که تقریبا هیچ خطری برایش ندلرد. شهرک نشینان می دانند که می توانند بدون تحمل مجازات به هر کاری دست بزنند. اما، ما توسط دادگاه های نظامی خودسری محاکمه می شویم که می توانند بدون اثبات جرم ما را محکوم نموده و مجازات های جمعی مانند تخریب خانه ها را بر ما تحمیل کنند».

وائل خود قربانی یک ماجرای بی مجازات ماندن بوده است: «من در محیط کارم با یک دختر دروزی [اسراییل] آشنا شدم. ما به تدریج با هم معاشرت کردیم. افراد خانواده اش که همه برای ارتش اسراییل کار می کنند، به این موضوع پی بردند. چند روز بعد، سربازان اسراییلی آمدند و مرا تهدید کردند. اسلحه روی سرم گذاشتند و گفتند: “امیدواریم پیام را گرفته باشی”. من رابطه ام با آن دختر را قطع کردم. چه کار دیگری می توانستم بکنم؟».

ناراحتی وائل همسان با ناتوانی مقامات فلسطینی است: اوبی می گوید «من این را آپارتاید می خوانم» و نتیجه گیری می کند که:

«البته وضعیت دقیقا مانند آفریقای جنوبی نیست، اما اسراییل یک نظام مبتنی بر آپارتاید ایجاد کرده که خصوصیات خود را دارد. در اینجا اسراییل همه جنبه های زندگی ما را کنترل می کند و مارا در وضعیت فرودستی قرار داده است. اسراییلی ها با موجودیت و سرزمین ما چنان رفتار می کنند که گویی متعلق به خودشان است».

۱-نام برخی از مصاحبه شوندگان ما برای حفظ ناشناس بودن آنها تغییر کرده است.

۲- این مسیرها که «جاده‌های دور زدن» نامیده می‌شوند، به شهرک‌نشینان و ارتش با دور زدن محله‌های فلسطینی و رسیدن به شهرک‌ها خدمت می‌کنند. هر شهروند اسرائیلی نیز می تواند از این راه ها استفاده کند.

ترجمه از فرانسه مرمر کبیر
پنجاه سال پیش، درماه اکتبر سال ۱۹۷۳، نیرو های ارتش مصر و سوریه آتش بس اعلام شده را زیر پا گذاشته و خسارات سنگینی به ارتش اسرائیل وارد کردند. در تل آویو غوغا به پا شد ! در حالی که سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل خبر از یک حمله زودهنگام می دادند، رهبری سیاسی در تنگنا بود: آنها بر این باور بودند که اعرابی که در سال ۱۹۶۷ شکست خورده بودند، قادر به جنگ نبوده و اشغال سرزمین هایشان می تواند بدون مجازات و به طور نامحدود ادامه یابد.

«آیا تلاش برای بازگشت به خانه لزوماً تجاوز محسوب می شود؟» (۱)
در آن زمان، بسیاری از مفسران در اروپا و ایالات متحده، «تجاوز» غیرقابل توجیه و غیراخلاقی مصر و سوریه را که به زعم آنها «غیر بر انگیخته» و یکجانبه انجام شده بود را محکوم کردند - توجیهی که رهبران اسرائیل به آن علاقه وافر دارند، زیرا به آنها اجازه می دهد تا ریشه درگیری ها یعنی «اشغالگری» را پنهان سازند. میشل ژوبر، وزیر امور خارجه وقت فرانسه در آن زمان، با صراحت لحن افتخارآفرینی برای کشورش گفت : «آیا تلاش برای بازگشت به خانه لزوماً تجاوز محسوب می شود؟» البته در آن زمان موضع گیری پاریس با بقیه کشور های غربی فرسنگها فاصله داشت و فرانسه خواهان به رسمیت شناختن حقوق ملی فلسطینیان بود و باور داشت که کلید صلح خارج شدن از اراضی عربی اشغال شده در سال ۱۹۶۷ می باشد.

اگر در سال ۱۹۷۳، درخواست پایان دادن به اشغال سینای مصری و جولان سوری مشروع بود، آیا ۵۰ سال بعد تمایل فلسطینی ها برای رهایی از اشغال اسرائیل نامشروع است ؟ تل آویو، مانند اکتبر ۱۹۷۳، از اقدام فلسطینی ها غافلگیر شده و اینبار یک شکست نظامی با عظمتی بی سابقه را متحمل گشته است. بازهم گستاخی اشغالگر، تحقیر فلسطینی ها و اعتقاد دولت برتری طلب یهود به این باورکه دست خدا به همراهش می باشد، باعث کوری آن گشته است.

حمله ای که توسط فرماندهی نظامی مشترک اکثر سازمان های فلسطینی، تحت رهبری گردان های عزالدین القاسم (شاخه مسلح حماس) آغاز شد، نه تنها با توجه به زمان انتخاب شده، بلکه از نظر مقیاس، سازماندهی و توانمندی های نظامی غافلگیر کننده بود و توانست حمله به پایگاه های نظامی اسرائیل را ممکن سازد. این حرکت موفق شد فلسطینی ها را متحد سازد و حمایت گسترده ای را در جهان عرب برانگیزد، آنهم در شرایطی که رهبران این کشور ها به دنبال مذاکره و توافق با اسرائیل و قربانی کردن فلسطینی ها بودند. حتی محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین که دلیل اصلی وجودیش همکاری امنیتی با ارتش اسرائیل است، خود را موظف دانست بگوید که مردمش «حق دارند در برابررعب و وحشت ناشی ازنیروهای اشغالگر از خود دفاع کنند» و تاکید کرد که «ما باید از مردم خود محافظت کنیم».

همه تروریست اند!
هر بار که فلسطینی‌ها قیام می‌کنند، غرب - که بلافاصله از مقاومت اوکراینی‌ها تمجید کرد - «تروریسم» را علم می‌کند. در همین راستا رئیس جمهور امانوئل ماکرون «به شدت حملات تروریستی را که در حال حاضر به اسرائیل ضربه می زند» محکوم کرد، بدون اینکه سخنی در مورد تداوم اشغالگری که منشأ خشونت است، بیان کند. تاب آوری و مقاومت سر سختانه و خستگی ناپذیر فلسطینی ها هنوز هم اشغالگران را شگفت زده می کند و به نظر می رسد بسیاری از غربی ها را شوکه کرده است. درتمام موارد مقاومت فلسطینی ها : انتفاضه اول ۱۹۸۷ یا دوم در سال ۲۰۰۰، در جریان اقدامات مسلحانه در کرانه باختری یا مبارزه برای بیت المقدس، در درگیری های اطراف غزه که از سال ۲۰۰۷ در محاصره بوده و یا شش جنگی که فلسطین در طول ۱۷ سال متحمل شده است (۴۰۰ کشته در سال ۲۰۰۶، ۱۳۰۰ در سال‌های ۲۰۰۸-۲۰۰۹، ۱۶۰ در سال ۲۰۱۲، ۲۱۰۰ در سال ۲۰۱۴، نزدیک به ۳۰۰ در سال ۲۰۲۱ و ده‌ها کشته در بهار ۲۰۲۳)، مقامات اسرائیلی «بربریت» فلسطینی ها را محکوم و انزجار خود را از اینکه آنها به زندگی انسان ها احترام نمی گذارند ابراز کرده و در یک کلام آنها را «تروریست» خوانده اند.

این اتهام به آنها این امکان را می دهد تا سیستم آپارتاید وحشیانه و باورنکردنی ای که هر روز فلسطینیان را سرکوب می کند، بپوشانند و خود را به لباس قانون و وجدان آراسته کنند.

نباید از یاد برد که در طول تاریخ بسیاری از سازمان های «تروریستی» که مورد شماتت قرار گرفته بودند، از موقعیت طرد به طرف گفتگوی قانونی ارتقا پیدا کردند. ارتش جمهوری خواه ایرلند (IRA)، جبهه آزادیبخش ملی الجزایر، کنگره ملی آفریقا (ANC) و بسیاری دیگر، هر کدام به نوبه خود، به عنوان «تروریست» توصیف شدند، کلمه ای که هدف آن سیاست زدایی از مبارزه آنها بود تا در چارچوب درگیری بین خیر و شرمحبوس باشند. اما در نهایت همه آنها به رسمیت شناخته شدند و با آنها مذاکره شد. ژنرال دوگل پس از تجاوز اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷ این سخنان را به زبان آورد:

«اکنون اسرائیل در حال سازماندهی اشغال سرزمین هایی است که تصرف کرده است، این اقدام بدون ظلم، سرکوب و اخراج ساکنان این سرزمینها نمی تواند ادامه یابد و در برابر آن مقاومتی بوجود آمده که آن را تروریسم توصیف می کنند...» (۳)

این یک حمله «غیربرانگیخته» و یکجانبه نیست
همانطور که روزنامه نگار اسرائیلی هاگی مطر اشاره می کند:

برخلاف آنچه بسیاری از اسرائیلی‌ها ادعا می‌کنند (...)، این یک حمله «یک جانبه» یا «غیر برانگیخته» نیست. ترسی که اکنون اسرائیلی‌ها، از جمله خود من، احساس می‌کنند، تنها بخش کوچکی ازآن چیزی است که فلسطینی‌ها در طول دهه‌ها حکومت نظامی در کرانه باختری و همچنین تحت محاصره و حمله هر روزه در غزه احساس کرده اند. آنچه امروزاز بسیاری از اسرائیلی‌ها می‌شنویم ـ که می‌گویند «غزه را با خاک یکسان کنید»، «آنها وحشی اند و نمی شود با آنها مذاکره کرد»، «آنها دارند کل خانواده‌ها را می‌کشند». «هیچ جایی برای صحبت با این افراد وجود ندارد» - دقیقاً همان چیزی است که من بارها اززبان فلسطینی ها درباره اسرائیلی ها شنیده ام.»

ما به درستی حق داریم در هر جنگی، ازمرگ غیرنظامیان ابراز تأسف کنیم، اما آیا «غیرنظامیان خوبی» وجود دارند که باید برایشان اشک ریخت و «غیر نظامیان بدی» مانند فلسطینی‌هایی که هر روز در کرانه باختری کشته می‌شوند، که شایسته همدردی نیستند ؟

در حال حاضر ۷۰۰ اسرائیلی کشته شده اند (و بیش از ۴۰۰ نفر در طرف فلسطینی)، شمار کشته شدگان بیشتر از جنگ ۱۹۶۷ با مصر، اردن و سوریه است. وضعیت سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه به گونه ای مختل خواهد شد که ارزیابی آن در این مرحله دشوار است. اما آنچه وقایع جاری بار دیگر تأیید می‌کند این است که اشغال همواره مقاومتی را به راه می‌اندازد که تنها مسئولین تبعات آن اشغالگران هستند. همانطور که در ماده ۲ اعلامیه حقوق بشر و شهروندی در ۲۶ اوت ۱۷۸۹ آمده است، مقاومت در برابر ظلم یک حق اساسی است، حقی که فلسطینیان می توانند به درستی از آن خود بدانند.

سیامک بهاری

در چند ماه اخیر بصورت سیستماتیک و مهندسی شده، تمرکز خبری بر حضور مهاجرین و پناهندگان افغانستانی در ایران توسط رسانه‌های حکومتی و دستگاه سایبری گذاشته شده است. انبوهی از آمار جعلی، شایعات بی پایه و اساس، جرم‌انگاری حضور اتباع، تعداد نفوس و اشتغال و انواع اتهامات علیه ‌آنان منتشر می‌شود.

پناهندگان و مهاجرین پا در گریزی که از بد حادثه به جمهوری اسلامی پناه برده‌اند، نه فقط با محروم شدن از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی، محرومیت از اقامت در ۳۷ شهر و ۱۷ استان، ممنوعیت از اشتغال رسمی و محرومیت از اوراق هویتی، دسترسی به تحصیل و آموزش، آمایش‌های ممتد و تهدید به اخراج تا بدرفتاری عامدانه و تحقیر و توهین سازمان‌یافته، به گروگانی برای سیاست‌بازی و رقابت و کشمکش‌های داخلی و خارجی حکومت اسلامی بدل شده‌اند. از اعزام به جبهه‌های جنگ در سوریه و قبل‌تر جبهه‌ جنگ با عراق تا استثمار وحشیانه در بازار کار! این تنها نصیبی است که از اقامت در ایران برده‌اند.

ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، دست در دست جمهوری اسلامی آتش‌بیار این معرکه ضد بشری است، تا با تحقیر و توهین به مهاجرین و پناهندگان افغانستانی، حقارت تاریخی و مشمئزکننده، خود را تسکین دهد و برای جایگاه نداشته‌اش هویتی کاذب خلق کند.

این  رفتار شنیع و نژادپرستانه با مهاجرین افغانستانی به قدمت عمر پر نکبت جمهوری اسلامی تداوم داشته است. تاریخی مالامال از تحقیر و سرکوب و استثمار وحشیانه از نیروی کار آنان که نصیب سرمایه‌دارن و کارفرمایان "وطنی" شده است.

جمهوری اسلامی برای بازار راکد و اقتصاد فلج و بحران‌زده‌اش‌، مقصری جدید یافته است. با فرافکنی، دلیل بیکاری و گرانی و رکود بازار را متوجه مهاجرین بی‌پناهی می‌کند که چیزی جز فروش نیروی کار ارزان خود در این بازار آشفته ندارند.

از سویی به قدرت بازگرداندن طالبان و رقیبی که قدرت تخریب و بحران‌‌آفرینی و تروریستی آن، جمهوری اسلامی را تهدید می‌کند. جدال بر سر حق‌آبه از رود هیرمند، تشنج دائمی در مرزها، رابطه رمزآلود طالبان با دولت آمریکا و متحدینش در منطقه، را با فشار مضاعف بر مهاجرین افغانستانی پاسخ می‌دهد.

مردم ایران و مهاجرین افغانستانی در مقابله با هیولای اسلام سیاسی، هم‌سرنوشت و در یک جبهه‌‌اند. کارگران مهاجر بخشی جدایی‌ناپذیر از طبقه کارگر ایران محسوب می‌شوند و در مقابله با دسیسه‌ها، نفرت‌پراکنی و تفرقه‌اندازی سرمایه‌داران باید دست در دست هم با این ترفندهای ضد بشری مقابله کنند.

تشکل‌های کارگری، نهادهای مردمی، تشکل‌های معلمان و دانشجویان، هنرمندان و فعالین سیاسی و همه انسان‌های شریف در صف اول این همبستگی انسانی باید دسیسه‌های رژیم را خنثی کنند.

تحلیل
جامعه ی ایرانی در گذار اعتراضات، عمیقآ چند پاره به نظر می رسد. دو جبهه با یکدیگر در نبردند : در یک سو، هواداران رژیم اسلامی، با گرایشی شدیدآ محافظه کارانه (اصولگرایان م)، و در سوی دیگر، رفورمیست ها ( اصلاح طلبان م) و بخشی از جوانان تشنه ی آزادی. بین این دو جناح، بخش وسیعی از « اکثریت خاموش» خارج از مبارزات قرار می گیرند.

ترجمه از فرانسه سعید جوادزاده امینی

در تاریخ ۷ ژوئیه ی ۲۰۲۳ ( ۱۶ تیر ۱۴۰۲) ایران سالروز عید غدیر را گرامی داشت : بنا به اعتقاد شیعیان، هجدهمین روز از آخرین ماه سال (ذی الحجه م) در تقویم اسلامی (هجری قمری م) مطابق سال ۶۳۲ میلادی، محمد پیامبر درغدیر خم، منطقه ای بین مکه و مدینه، خطبه ای ایراد نمود و طی آن اعلام کرد که جانشین او پسر عمو و داماد ش علی ابن ابیطالب خواهد بود. به مناسبت عید غدیر با حمایت و پشتیبانی دولت، مراسمی در سراسر کشور برگزار شد. تخمین زده می شود که میلیون ها نفر در این جشنها شرکت کردند. مهم ترین این مراسم در تهران با همایش و راهپیمایی به طول ۱۰ کیلومتر از میدان امام حسین تا میدان آزادی اتفاق افتاد.

این رژه های جشن گونه، بحث های پر حاشیه ای در مورد درک و تفهیم مشارکت گسترده ی مردم در مراسم مذهبی، و جایگاه دین در جامعه را بر انگیخت. هواداران رژیم، به ویژه کسانی در میان اصول گرایان، بر این تجمعات به عنوان دلیل دیگری که اعتقاد و ارادت عمیق جامعه را بازتاب می دهد، و همچنین به مثابه ی پاسخ به کسانی که تمایل به سکولاریزه شدن در جمهوری اسلامی را مطرح می کنند، تاکید کردند. در مقابل، مخالفان دولت مدعی هستند که این راهپیمایی ها نشان دهنده ی دین گرایی جامعه نبوده و دلیلی بر حمایت مردم از رژیم نیز نیست. آنها مشارکت مردم را این گونه توجیه می کنند، که شرکت کنندگان به خاطرهدایا و پاداش های مختلفی که از سوی مقامات ارائه شده بود ، جذب شدند. بنابر این به نظر آنها، بسیج گسترده ی مردم برای عید غدیر، لزومآ گویای رواج و حضور ایمان دینی در جامعه نیست.

روند کلی

گفتمان عمومی کنونی در ارتباط با این گرد همایی ها در چارچوب تحولات زیر بنایی که در دهه های اخیر، جامعه ی ایران را شکل داده است، صورت می گیرد. چیزی که با روند سریع سکولاریزه شدن ( مدنی شدن) آغاز شد و با کاهش جایگاه و مقام دینداران شدت یافت. شکی نیست که سیاسی شدن بیش از حد دین در ایران، ناتوانی مقامات در مواحهه با چالش های اقتصادی و اجتماعی که مردم با آن روبرو هستند، و همچنین فساد فزاینده و مزمن، حمایت گسترده ی عمومی از « نظام انقلابی» را از بین برده است. مهمتر از همه، این عوامل به تضعیف گرایش به دین در جامعه کمک کرده است. نظر سنجی ها نشان می دهد که رفتار مذهبی و میزان وابستگی های دینی تحول یافته است. تحقیقی که در سال ۲۰۱۹ توسط مؤسسه ی ملی نظر سنجی (ایپسا)‌ صورت گرفته است، نمونه ای از آن را بازتاب می دهد : نزدیک به نیمی از شهروندان تهرانی درماه رمضان روزه نمی گیرند (۱). این کاهش رعایت آئین ها و محدودیت های دینی، به طور خاص درعدم پذیرش قوانین مرتبط با پوشش اسلامی، به ویژه حجاب اجباری برای زنان و کاهش حضور در مساجد، مشاهده می شود.

زوال جایگاه روحانیت

همزمان با روند مدنی شدن، شاهد کاهش مستمر جایگاه روحانیت در ایران هستیم. این پدیده تا حدودی به این دلیل است که روحانیت با رژیمی که سرچشمه ی بی عدالتی تلقی می شود، همراهی می کند. علاوه بر این، وضعیت معیشتی و اقتصادی نسبتآ مساعد بسیاری از افراد مذهبی و تمایل آنها به فاصله گرفتن و محدود کردن تعامل با مردم، شکافی بین آنها و جامعه ایجاد می کند. رسول منتخب نیا، مذهبی اصلاح طلب اخیرآ در یک مصاحبه با روزنامه ی اینتر نتی هم میهن Hammihanonline (۲)اعتراف می کند که بسیاری از جوانان از اسلام و روحانیت فاصله گرفته اند.

نا امیدی فزاینده، ایرانیان را بیش از پیش به جست و جوی جایگزینی برای فرار از موقعیت نا مساعد یا رهایی از مشکلات خویش سوق می دهد : مهاجرت، بی اعتمادی نسبت به سیاست، گوشه گیری، و شاید خودکشی و اعتیاد به مواد مخدر. علاوه بر این، بخشی از مردم از هر گونه تغییر انقلابی که ایران را به هرج و مرج یا جنگ داخلی سوق دهد و منجر به تجزیه ی کشور شود، و همچنین خطر تصاحب قدرت توسط سپاه پاسداران انقلاب به منظور باز گرداندن ثبات در کشور، ابراز نگرانی می کنند. به همین دلیل آنها خواستار بهبود شرایط اقتصادی و پایان دادن به دخالت مقامات دولتی در زندگی روزمره ی خود هستند.

تآثیر فرهنگ غرب

جامعه ی ایران پیچیده است، و پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ دگرگونی های جمعیتی و فرهنگی گسترده ای را تجربه کرده است. روند غربی شدن، مدرنیزه شدن و پیداش جامعه ی مدنی، اثرات سیاسی و اجتماعی گوناگون و گاهی متناقضی را در پی داشته است. نفوذ فرهنگ غرب به فرد گرایی و پذیرش برخی ارزش های لیبرال کمک کرده است. اما گرایش به فرهنگ مصرف گرایی و تمایل به تفریح و فراغت، برخی از اوقات موجب می شود تا نسل جوان نسبت به سیاست بی علاقگی نشان دهد.

تحولات جمعیتی نیز پیامد های سیاسی متناقضی را موجب می شود. علیرغم تلاش های رژیم در یک دهه ی گذشته برای تشویق زاد و ولد، به منظور مبارزه با پیری جامعه، نرخ تولد همچنان رو به کاهش است. در حالی که بسیاری از جوانان از ارزش های انقلاب اسلامی فاصله گرفته و نظام مذهبی ارتجاعی را به چالش می کشند، « قدیمی ها» بیشتر به تغییرات تدریجی تمایل دارند و ثبات سیاسی و پیشرفت های اقتصادی را به تحولات رادیکال ترجیح می دهند. به نظر عباس کاظمی جامعه شناس، بسیاری از بزرگسالان میانسال با نسل جوانی که در تظاهرات شرکت می کند، همزاد پنداری دارد. اما تعهدات خانوادگی و حرفه ای آنها را از پیوستن به آنها باز می دارد.

کلید تغییر سیاسی در ایران عمدتآ در توانایی بسیج آنچه که حمید رضا جلایی پور « اکثریت خاموش» می نامد، نهفته است. این جامعه شناس ایرانی ارزیابی می کند که این بخش از جامعه حدود ۷۰ در صد از ایرانی ها را در بر می گیرد (۴). این « اکثریت خاموش از سیاست سرکوب گرانه ی رژیم حمایت نمیکند و در آرزوهای جوانان برای آزادی بیشتر شریک است. در عین حال موضع این بخش مهم از جامعه با مواضع گروههای رادیکال، به ویژه آنهایی که در خارج از کشور اقامت دارند، و از سرنگونی رژیم از طریق اعمال خشونت حمایت می کنند، متفاوت است. به گفته ی حمید رضا جلایی پور، بیشتر معترضان سال ۲۰۲۲ را جوانان طبقه ی متوسط بین ۱۵ تا ۲۵ ساله تشکیل می دادند. تلاش های مقامات برای متقاعد کردن افکار عمومی، مبنی بر این که جنبش اعتراضی با حمایت غرب و با هدف سرنگونی رژیم سازمان دهی شده است، نا کار آمد بود، زیرا اکثریت مردم از مشارکت در یک اقدام انقلابی و توسل به خشونت سر باز زدند.

چشم انداز تحول در ایران، همچنین به توانایی ایجاد جنبش جمعی « فراگیر» بستگی دارد، چیزی که می تواند بخش های وسیعی از مردم با منافع خاص و حتی متناقض را در بر گیرد. در واقع یکی از نقاط ضعف اصلی موج اخیر اعتراضات، عدم حضور گروه های مهم اجتماعی، به ویژه کارگران و کارکنان بخش خدمات بود، آنها از شرکت در تظاهراتی که عمدتآ توسط نوجوانان و دانشجویان هدایت می شد، خودداری کردند. در حالی که به چالش کشیدن رژیم مستلزم بسیج تمام گروههای مختلف جامعه است. در این بسیج همگانی می باید کارگران و باز نشستگان که باز سازی و احیای اقتصاد و برابری اجتماعی را در اولویت قرار می دهند، در کنار گروههایی همچون دانشجویان ، که در خط مقدم مبارزه برای دفاع ار آزادی های مدنی و سیاسی هستند، شرکت داشته باشند.

کشوری پیچیده و متنوع

ایران مانند هر جامعه ی انسانی دیگری، از جمعیت های متنوعی تشکیل شده ، که افرادی با اعتقادات عمیقآ مذهبی و دیگرانی با بینش غیر مذهبی (سکولار)، را در بر می گیرد. این گروه ها حامیان، منتقدان و مخالفان رژیم ، دانشجویان جوانی که به ارزش های لیبرال گرایش دارند و جوانانی که طرفدار جبهه گیری سرسختانه و مقاومت در برابر غربی ها هستند، را شامل می شود. همچنین طبقات متوسط شهری را که خواستار تغییر هستند، در کنار افرادی از طبقات متوسط و فرودست که به سنت ها دلبستگی دارند و وضعیت موجود را به خشونت انقلابی ترجیح می دهند، گرد هم می آورد.

تنوع اجتماعی که از مشخصات جامعه ی ایران محسوب می شود، مستلزم در نظر گرفتن تکثر دیدگاه های سیاسی، بینش های ایدئولوژیک، ارزش ها و آرمان های ایرانیان است. یک شهروند این کشور می تواند در ماه رمضان روزه بگیرد و در بزرگداشت روز کورش کبیر نیز شرکت کند. با وجود مخالف بودن با حجاب اجباری، در همان حال روسری اسلامی را نماد مذهبی، فرهنگی و ملی به شمار آورد. ایرانی ها قادرند همزمان بر علیه حکومت دست به اعتراض بزنند و در عین حال پیروزی تیم فوتبال کشورشان را جشن بگیرند. نا رضایتی خود را نسبت به کمک هایی که از سوی تهران به سوریه ارسال می شود ابراز کنند و همزمان تحریم های اعمال شده از طرف آمریکا را محکوم کنند. آنها همچنین می توانند درعین مخالفت با موضع گیری های رژیم در ارتباط با شعار نابودی اسرائیل، مخالف سیاست دولت اسرائیل باشند. به همین دلیل است که تحلیل بیش از حد ساده گرایانه ی جامعه ی ایران، با نا دیده گرفتن تنوع و همدلی آنها، می تواند به تحلیل های نادرستی منتهی شود، که اغلب به اتخاذ راهبردهای نا موفق منجر می شود.

د کالیفورنیا د جمهوري ګوند د مسلمانانو مشر، یاسيني:

مسلمانان او افغانان باید د امریکا د سیاست مهمه برخه شي 

ملکزی / سکرمنټو، کالیفورنیا

پنځوس کلن افغان امریکايي مدني او کلتوري فعال، عبد النصیر یاسیني تازه د امریکا د مهم ایالت، کالیفورنیا په سیاست کې قدم کیښود. خپلې مبارزې،‌ د مسلمانانو د قانوني حقوقو پالنې او اغیزمنې سیاسي ونډې اخیستنې ته ډیر هیله مند ښکاري. نوموړی د ننګرهار د کامې په ولسوالۍ کې زیږیدلې او د شوروي د یرغل په مهال یې په پيښور کې تر دولسم ټولګي پورې درسونه لوستي دي. په ۱۹۹۷م کال کې یې د اسلام آباد له نړیوال پوهنتون څخه په قانون کې لیسانس ترلاسه کړې او په ۲۰۰۱م کال کې یې د انګستان د Brunel University of Uxbridge څخه په جنايي عدالت (Criminal Justice) کې ماستري اخیستې ده.

نن یې د یوې لیدنې په ترڅ کې، ما ته د دغه سیاسي ګام د انګیزې په اړه داسې وویل: ( دا پراخه او د نړۍ د نقشې پرمخ ځواکمن هیواد له مهاجرو او کډوالو څخه جوړ شویدی؛ دلته هغه لږه کي او پرګنې بریالۍ دي چې د خپل هویت او موجودیت لپاره منډې ترړې وهي. د یوې احصائيې له مخې، د کالیفورنیا په ایالت کې نژدې اته لکه مسلمانان اوسیږي او په دې ایالت کې ۴۹۵ جوماتونه او دیني او کلتوري مرکزونه آباد دي. دا یوه ستره ټولنه ده چې انسجام، استازیتوب او پوهاوي ته اړتیا لري، نو ځکه مې مټې را ونغاړلې).

زما د دې پوښتنې په ځواب کې چې درې کاله وړاندې همدا جمهوري غوښتونکې ګوند په واک کې وو، د اوو مسلمانو هیوادونو اتباع یې له راتګ څخه بند کړل، آیا اندیښنه نه لرې چې که احتمالا دوئ قدرت ته ورسیږي او دغه پالیسي بیا تکرار کړي؟ یاسيني خپل نظر داسې څرګند کړ: (زه منم چې د کډوالو اړوند د ډیموکراتانو پالیسي نرمه او لبراله بريښي؛ خو تر کومه ځایه چې زه په جریان کې یم زموږ د ګوند ډیر مخکښ مشران د دغې پالیسۍ سره یوه خوله نه وو. نو که چیرې دغه ډول سیاست بیا پلې کیږي، یقینا چې زه به غلې نه کښينم او د ګوند د مشرانو غوږونو ته به د خپلو خلکو غږ رسوم. ټولټاکنې لیړې نه دي، دا ګوند د مسلمانانو استازیتوب، ګډون او ووټ ته اړ دی او موږ د دې ګوند ملاتړ ته. موږ د دې هیواد اتباع او د ټولنې اساسي برخه یو؛ بله دا چې همدغه دوه ګوندونه دي کله یو او که بل په واک کې وي، نو ځان ګوښې نیول د ګټې په ځای تاوان لري). 

کله چې ما وپوښته کالیفورنیا خو د ډیموکراتانو د واک او ځواک مرکز او د مسلمانانو اکثریت له همدې ګوند سره دی، نو څه شې د دې لامل شو چې د خپلې سیاسي تنستې د اوبدلو لپاره دې ریپبلګن ګوند غوره کړ؟ داسې ځواب یې راکړ: (ګوره، موږ په یو څو دیني مسائلو او کلتوري ارزښتونو کې له دې ګوند سره ورته والی لرو او څه ناڅه همفکره یو. د بیلګې په توګه، له زیږون وړاندې دوئ د ماشوم د ضائع کولو اوغورځولو سره مخالف دي، موږ هم یو. دوئ د همجسنګرایانو د واده سره جوړ نه دي او زموږ دین یې هم اجازه نه ورکوي). 

بیا مې وپوښته،‌ تا څرنګه وکولاې شول چې دغه شان یوې مهمې څوکۍ ته ځان ورسوئ او د دې کمیټې د مشرۍ موده څومره ده؟ ځواب یې راکړ:( زه له ښایسته ډیر وخت راهیسې د همداسې یو استازیتوب په لټه کې ووم او غوره مې ګڼله چې که یو افغان دغه مقام ترلاسه کړي. دلته درې تنه کاندیدان وو؛ یو لبنانی، بل ایراني او دریم زه ووم. په دې کمیټې کې له ټولې کالیفورنیا څخه د جمهوري ګوند ۲۲ تنه مخه ور کسان غړیتوب لري چې شپږ یې د کانګرس غړي دي. که څه هم دا ډیر اجرائیوي مقام نه دی،‌ خو د ځوان لیډرشپ په غوراوي کې مهم رول لري او همدا راز کولاې شي چې د هیواد په کچه په ځینو مشورو کې برخه واخلي او د ګوند لپاره ځوان مسلمان استازي په ګوته کړي. د دې مشرتابه دوره دوه کاله وي، البته د بیا کاندید حق خوندي دی).

ما له نصیر یاسيني څخه پوښتنه وکړه چې ستا په آند، د امریکا مسلمانان ولې په ټولټاکنو او سیاسي غورځو پرځو کې غوښنه ونډه نه اخلي؟ ځواب یې دا ډول وو: (فکر کوم چې د تعلیمي کچې ټیټوالی، د نوي کلچر او چاپیریال اغیز او له سیاسي بهیر سره ناشناني ددې باعث ګرځي چې مسلمانان په ووټونو او سیاسي غونډو کې ګډون ونه کړي. ډیر کله لیدل کیږي چې په یوې سیمې کې په زرګونو د ووټ مستحق مسلمانان اوسیږي، خو د انتخاباتو په ورځ د ګوتو په شمار خلک د صندوقونو مرکزونو ته ورځي. زه هیله کوم چې زموږ دا اقلیت او په ځانګړي ډول افغانان، د امریکا د سیاست یوه مهمه برخه شي او یوه بالقوه او فعاله لابي ولري).

وروستۍ پوښتنه، آیا د خپلې تجربې په رڼا کې هغو کډوالو ته چې په دې دوو کلونو کې له هیواده راغلي، څه مشوره یا پیغام لرې؟ (بلې، دوئ ته د ښه راغلاست ترڅنګ په ډیر درناوي سره سپارښتنه کوم چې هم پخپله درس ووايي، نوي مهارتونه زده کړي او هم پخپلو اولادونو باندې د ښې روزنې او تعلیمي هڅونې جدي پیرزونه وکړي. زموږ خویندې او ورونه باید پرینږدي چې دغه نوی کول بې لارې، د خپلو کورنیو د سترګو ازغي او د نوې ټولنې نا بللې میلمانه شي. څرګنده ده چې د ټولنیز عدالت په سیوري کې، زموږ دغه وطنداران بې جوړې فرصتونه لري، نو په کار ده چې له هغو څخه تر هرممکن سرحده ښه او مثبته ګټه واخلي). 

باید ووایم چې له عبدالنصیر یاسيني وړاندې، ۳۶ کلنه عائشه وهاب چې اصلا د قندهار او په نیویارک کې زیږیدلې ده، لومړنۍ افغانه ده چې له ۲۰۲۲م کال راهیسې د کالیفورنیا د سنا په مجلس کې د ډیموکرات ګوند استازیتوب کوي. له بله پلوه، د امریکا د کانګرس څلور واړه مسلمان غړي د ډیموکرات ګوند استازي دي او یو یې هم افغان نه دی.

—-----------------------------------------------------

پاملرنه: که لوستونکي وخت او علاقه لري، کولاې شي د ولي الله ملکزي نورې لیکنې او څیړنې د هغه په فیسبوک او یوټیوب چینل کې ولولي او وګوري. 

ادرس یې دا دی: Wali Malakzay


د اګست ۳۱مه له افغانستانه د ناټو او امريکايي ځواکونو له وتلو سره برابره ده. شاوخوا درې لسيږي مخکي شورويان له افغانستانه وتلي ول. آيا د دغو دواړو زبرځواکونو وتل مشابه ول؟

تر ۲۰ کاله پوځي ماموریت او لوړو لګښتونو وروسته، دامريکا متحده ايالات و وروستي عسکر، د ۲۰۲۱م کال د اګست مياشتي پر ۳۰ ڼېټه د شپې ناوخته له افغانستانه ووت. افغانستان شاوخوا ۳ لسيزې مخکې هم دې ته ورته خروج تجربه کړی وو. د پخواني شوروي اتحاد ځواکونو وروسته له لس کلن اشغاله د ۱۹۸۹م کال د فبرورۍ مياشتي پر ۱۵مه افغانستان ترک کړ.

که څه هم په افغانستان کې د پخواني شوروي اتحاد او ناټو ځواکونو حضور ډېر توپېر لري، خو وتل ېې یو بل ته ډېر ورته والی لري.

شوروي په افغانستان کې د خپل ملاتړي حکومت د ملاتړ له پاره افغانستان ته ځواکونه واستول او افغانانو د دغه اشغال پر ضد یوه لسیزه مبارزه وکړه.

 امریکايي او ناټو ځواکونو بیا برعکس، د تروريزم ضد مبارزې په هدف او د ملګرو ملتونو د امنیت شورا د مصوبې پر اساس په افغانستان کې خپل ماموریت ترسره کړ چې د جګړې لور ېې طالبان ول. د شوروي له خوا د افغانستان اشغال د نړېوالې ټولنې ملاتړ له ځانه سره نه درلود، اما په افغانستان کې د غرب شل کلن ماموريت د نړېوالې ټولنې له اجماع سره مل وو.

که څه هم د دغو دوو دورو په جريان کې د پوځي او ملکي تلفاتو دقیق ارقام معلوم نه دي، خو د ملګرو ملتونو د ارقامو پر اساس، د افغانستان په شل کلنه جګړه کې تر ۲۴۰۰ ډېر امریکايي عسکر وژل شوي دي. د پخواني شوروي اتحاد د رسمي ارقامو له مخې، په افغانستان کې ېې ۱۴۴۵۳ ځواکونه وژل شوي.

د حکومتونو پاشل: د دوو خروجو ورته عواقب

له افغانستانه د پخواني شوروي اتحاد د قواوو له وتلو سره، په افغانستان کې د ډاکټر نجیب الله حکومت يوازې ۳ کاله دوام وکړ او د ۱۹۹۲م کال د اپریل مياشتي پر ۲۸مه نېټه مجاهدين کابل ښار ته دننه شول او په افغانستان کې د پخواني شوروي اتحاد له ملاتړه برخمن حکومت ړنګ شو.

له افغانستانه د امریکايي قواوو وتل هم ورته عواقب درلودلي، له هغې جملې دا چې امريکايي قواوې لا په بشپړه توګه وتلې نه ول، چې د افغانستان ولسمشر، اشرف غني له کابله وتښتید او طالبانو د اګست مياشتي پر ۱۵مه کابل تصرف کړ.

۵۲ کلن عبدالبشیر (مستعار نوم) چې له افغانستانه د دواړو زبرځواکونو د وتلو شاهد دی، دويچه ويله ته وويل: «کله چې روسان ووتل، هر څه په خپل ځای ول، خو د امريکایانو له وتلو سره هر څه ګډوډ شول، له خلکو لار ورکه وه او ټولو تېښته کوله. هېڅوک نه پوهېده چې چېرته ځي او چېرته تېښته کوي، ټول ځایونه هرج و مرج پر سر اخيستې ول.»

د سیاسي چارو شنونکي، طارق فرهادي، دويچه ويله ته وويل چې د حکومتونو د سقوط دلیل دا دی چې دغه حکومتونه وابسته ول او ولسي ملاتړ ېې نه درلود. هغه د جمهوري نظام د پرځېدو په هکله وويل: «سیاستوال په واقعیت کې د غرب د حضور وړاندي کوونکي ول.»

د پخواني شوروي اتحاد او امریکا متحده ایالاتو پورې سیاسي، پوځي او مالي وابستګي او د دغو هېوادونو له خوا د دغو ملاتړونو قطع کول، هغه عوامل دي چې د کارپوهانو په آند د حکومتونو په سقوط کې ېې نقش درولودلی دی.

فرهادي وايي: «پخوانی شوروي اتحاد له افغانستانه تر وتلو وروسته په خپله هم وپاشل شو او نور ېې د دې توان نه درلود چې په افغانستان کې د حکومت ملاتړ وکړي.» هغه زیاتوي چې توپېر په دې کې دی چې د امریکا متحده ایالاتو حکومت له افغانستان پر وتلو سربېره، له افغانستان سره خپلو مرستو ته په يو بل ډول ادامه ورکړې ده.

په افغانستان کې د پخواني شوروي اتحاد د یرغل د وخت یو ويجاړ شوی ټانک - مزارشریف، بلخپه افغانستان کې د پخواني شوروي اتحاد د یرغل د وخت یو ويجاړ 

د سولې پروسه په دواړو مواردو کې نتيجه ور نه کړه؛ نه د ډاکټر نجیب له خوا اعلان شوې د ملي مصالحې لار او نه هم له طالبانو سره د جمهوري حکومت د سولې هڅو.

د افغانستان د وخت ولسمشر ډاکټر نجیب الله، له افغانستانه د پخواني شوروي اتحاد ځواکونو تر وتلو وروسته، د ملي مصالحې لار اعلان کړه او هڅه ېې وکړه تر څو د سولې له لارې له جهادي تنظیمونو سره د ګډ حکومت پر جوړېدو توافق ته ورسيږي او د حکومت له پاشل کېدو ډډه وکړي، خو دغه هڅې ناکامې شوې.

د ډاکټر نجیب الله د حکومت تر سقوط وروسته افغانستان هېر شو. اوس که څه هم وضعیت يو څه متفاوت دی او د بشري بحرانونو د مخنيوي له پاره د مرستو رسولو هڅې ادامه لري، خو په سیاسي لحاظ د نړۍ تمرکز نورو لومړيتوبونو ته وراوښتی دی.

هغه وخت جهادي ډلې د قدرت پر سر په خپلو کې ښکيل شول او په داخل کې ويجاړونکې جنګونه پيل شول؛ داسې هرج و مرج چې په یو شکل ېې د طالبانو ظهور او پر افغانستان د هغوی لومړنۍ واکمنۍ ته ېې لاره هواره کړه.

آیا د دوحې تړون په بشپړه توګه عملي شوی دی؟


اوس هم د هغه وخت په څېر په وضعیت کې يو لړ ورته والی لیدل کيږي. طالبان د یو ټولشموله حکومت جوړېدو ته حاضر نه دي او قدرت ېې انحصار کړی دی. که څه هم طالبان اوس د یوې ځواکمنې مخالفې ډلې د نشتون په دليل، خپل سخت سیاستونو په ډاډ سره تطبیقوي، خو له دغې ډلې سره مخالفتونه کم شوي نه دي.

شنونکي اندېښمن دي چې د افغانستان وضعیت ته د نړېوالې ټولنې نه پاملرنه ممکن یو ځل بیا په افغانستان کې د داخلي جګړو د ترخو تجربو د تکرار سبب وګرځي.

د سیاسي چارو شنونکي، اسدالله ندیم، دويچه ویله ته وويل: «تر څو چې طالبان د نړېوالې ټولنې له خوا تر فشار لاندې ونه نيول شي، دوی به خبرو اترو ته حاضر نشي.»

هغه وايي طالبان د افغانستان په داخل کې «حریف» نه لري او په همدې دليل هغوی د نړېوالې ټولنې د ټینګار باوجود، د یو مشروع او ټولشموله حکومت د جوړېدو غوښتنې ته مثبت ځواب نه دی ورکړی.

فرهادي هم دغې اندېښنې ته په کتو وايي: «افغانستان په خطر کې دی، ځکه داسې يو حکومت چې ټول ورڅخه راضي وي، منځ ته را نه غلی.»

نوموړی زیاتوي چې د بهرنیو هیوادونو استخبارات دې نتيجې ته رسيدلي دي چې په اوسني وضعیت کې «د افغانستان يو موټي ساتل یوه لويه ننګونه ده.»

د فرهادي په آند: «د طالبانو اصلاح یوازې د پاکستان له طریقه» امکان لري، ځکه د هغه په خبره «طالبان د پاکستان له لارې او د دغه هېواد په ملاتړ قدرت ته ورسېدل.»

افغانانو له دغو دوو اخراجونو څه زده کړل؟

هغه درسونه چې افغانانو د دوو زبرځواکونو له وتلو زده کړي څه دي؟ آیا د دغه هېواد خلک او سیاستوال کولی شي خپل برخليک په خپله وټاکي؟ آیا دغه سیاسي درایت شتون لري چې ټول د يو بل ترڅنګ راټول او د هيواد د راتلونکې له پاره په ګډه تصميم ونیسي؟ اوسنی وضعیت ښيي چې دغو پوښتنو له پاره ځواب منفي دی. حتی د طالبانو مخالف سیاسي ګوندونه هم نه دي توانيدلي چې یو واحد او پراخ سياسي جریان رامنځ ته کړي.

هغه ټينګار کوي چې خلک، په ځانګړي توګه سياستوال، نخبه قشر او ټولنیز فعالان باید زده کړي چې خپله باید مسئولیت منونکي و اوسي او خپل برخليک په خپله وټاکي.» تر څو چې افغانان ونشي کړای چې په خپل ځان باندې حاکم شي، نور زبرځواکونه به راشي او افغانستان به اشغال کړي.»

        میرعنایت الله سادات

ژئوپولیتیک ازترکیب دو کلمه ، یکی ژئو( زمین یا جغرافیه) ودیگری پولیتیک (سیاست) بوجود آمده است. بناء" ژئوپولیتیک را می توان درزبان دری با بکاربرد اصطلاح " جغرافیای سیاسی" تعریف کرد. این تعریف بازگوکنندۀ  عوامل مؤثرجغرافیایی برسیاست یک کشورمیباشد. طبعی است که این عوامل تآثیرات استقامت دهنده دارند. 

   موقعیت جغرافیایی افغانستان بخودی خود مُحرک چالش ها درمنطقه وسطح جهانی است. این موقعیت ، افغانستان را به میدان رقابت قدرتهای جهانی و منطقوی تبدیل کرده واهمیت خاص جیواستراتیژیک را به آن داده است . درمورد موقعیت جیوستراتیژیک افغانستان قبلا" نوشتۀ مفصل ازین قلم به نشررسیده که با  بکاربرد لینک مربوط به آن درپایان این مقال آمادۀ مطالعه میباشد. (1) بناء" بحث کنونی تنها روی نقش جغرافیای سیاسی (ژئوپولیتیک ) متمرکزبوده وبه بیان  اثرگذاری جغرافیه بر سیاست میپردازد.  ژئوپولیتیک علمی است که  اوضاع جغرافیائی وسیاسی کشورها وخصوصیات ارضی وسوق الجیشی آن ها را مورد تحقیق قرار میدهد .همچنان تآثیر عوامل جغرافیائی بررفتار دولت ها وروابط فی مابین آنها را به بررسی میگیرد.

    ازدیدگاه  ژئوپولیتیک ، کشورهای منطقه و افغانستان برهمدیگرشان تأ ثیرات متقابل سیاسی ، اقتصادی وفرهنگی دارند. 

    بخاطرشناخت بُعد اقتصادی ژئوپولیتیک ، ضروراست تا بررسی ها زیرعنوان " ژئواکونومی" شکل بگیرد. ژئواکونومی ارتباط متقابل اقتصاد و ژئوپولیتیک را برقرارمیسازد. هردوعرصه ، تآثیر متقابل ویا پیآمد های متقابل دربرابرهمدیگردارند. 

   مبتنی برهمین اصل ، جغرافیای افغانستان همیشه از دو زاویۀ  ذیل مورد توجۀ قدرت های منطقوی قرارمیگیرد :

   اول- ارتباط مواصلاتی آسیای میانه با جنوب آسیا ازطریق افغانستان منحیث پُل ارتباطی تنظیم میشود. موقعیت جغرافیایی افغانستان به کشورها وکمپنی های بزرگ این فرصت را میدهد تا صادرات و واردات شان را درهردو استقامت انجام بدهند. افغانستان همیشه آمادۀ همکاری با آنها دربخش انتقالات بوده ولی مداخلات بیرونی ها ، این کشوررا دچارکشاکش وبی ثباتبی نموده ، مصئونیت راه های ترانزیتی را خدشه دار میسازد. البته کشورهای علاقمند به این راه های مواصلاتی ، حامی  یک ثبات نسبی درین مسیر میباشند. اما حکومات افغانستان تا کنون به تنظیم امورمواصلاتی و مساعد ت درین عرصه موفق نشده اند. درحالیکه عواید حق العبورعراده جات باربری ، بخش قابل ملاحظۀ عواید ملی را برای دولت فراهم میکند.  

   دوم- منابع سرشارطبعی افغانستان مورد علاقۀ حریصانۀ قدرتها قراردارد. هرکدام آنها میخواهند برطبق مرام خود به منابع این کشورتسلط کامل داشته باشند. رقابت میان این قدرتها ، زمینه های استخراج های قانونی را به مشکل مواجه می سازد . زیرا با نادیده گرفتن اصول ومقررات ، زمینۀ استخراج را آنهایی بدست میآورند که قدرت ونفوذ بیشترداشته باشد. درگذشته نیز بخاطربی امنیتی ، ذخایرمعدنی افغانستان از جانب مافیا وقاچاقبران احجار قیمتی استخراج وسرقت میشد.

    24 گونه مواد معدنی با ارزش درافغانستان وجود دارد که در89 منطقۀ کشوراین ذخائر موقعیت دارند.

   طبق احصائیۀ سال 2010 م ذخائرطبعی افغانستان به سه تریلیون دالرتخمین شده بود . طبعی است که امروزاین رقم همگام با افزایش قیم ، خیلی بلند تثبیت خواهد شد.

   تا هنوز امارت طالبان ازجانب هیچ کشوری در جهان به رسمیت شناخته نشده است . اما شماری ازکشورها مصروف زدوبند های پنهانی به ارتباط معادن افغانستان با طالبان هستند. سوال مطرح میشود که این قدرت ها زیر چه نامی با گروه طالبان خواهان عقد قرارداد ها درین عرصه می شوند ؟  واضح است که درین ارتباط ، آنها ازاصول شناخته شدۀ بین المللی سرکشی مینمایند. آنها با گروهی که فاقد اعتباردولتی درسطح ملی وبین المللی اند ، معاهداتی  به نام دولت افغانستان عقد مینمایند. 

   پس ازبه قدرت رسیدن طالبان ، استخراج معادن در اولیت کاری این گروه قرارگرفته وهیچ یک از ذخائرمعادن افغانستان بدورازنظرآنها نمانده است. درحالیکه معادن افغانستان نه تنها ثروت ملی مربوط به نسل حاضرافغانها است ، بلکه ملکیت نسل های بعدی نیز میباشد.هیچکس حق ندارد  درخفا با دول  و یا تشبثات خارجی به عقد قرارداد ها متوسل شده و حق استخراج معادن افغانستان را ، غیرقانونی  به آنها واگذارشود.. مقام افغانی جانب قرارداد باید ازصلاحیت های قانونی برخوردار باشد وچنین قراردادها باید مورد تائید قوۀ مقننۀ کشورقرارگیرد. طالبان که تاهنوز فاقد چنین صلاحیت بوده و همۀ شان بدون داشتن مجوز های قانونی درمقامات خود سرپرست میباشند .آیا چنین یک عملکرد آنها را می توان منحیث یک برخورد حقوقی به شمار آورد ؟ و یا این یک برخورد غیرمسئولانه دربرابرمنافع ملی افغانها می باشد ؟  پایان





(1) - موقعیت جیواستراتیژیک افغانستان 

زیاتې مقالې …