مهمې مقالې

عبدالصمد ازهر                                                                             ۲۴/ ۰۷/ ۲۰۲۴

جو بایدن رییس جمهور ایالات متحده امریکا که از مدتی زیر فشار کهولت، بیماری و اختلال حافظه قرارداشت ولی حاضر نبود از نامزدی برای دور دیگر ریاست جمهوری کنار رود، بالآخر بیماری کووید ۱۹ به حسابش رسید و صداهای مخالفت با ادامه مبارزات انتخاباتیش از درون حزب دموکرات را نیرو بخشیده مجبورش ساخت ناتوانیش را بپذیرد و از ادامه کارزار انتخاباتی کنار رفته نایب خود کامالا هریس Kamala Harris را به جای خود به حیث کاندید معرفی نماید.

در مراسم اعلان ناگهانی این تصمیم از جانب وی در روز یکشنبه ۲۱ جولای ۲۰۲۴، بارک اوباما رییس جمهور اسبق هم حاضر بود و صحبتی داشت که در جریان آن بایدن پشت به حاضران کرده اشک هایش را پاک و اندکی بعد از رو آوردن به حاضران باز هم نم های دور چشمانش را خشک کرد. او که نتوانسته بود با ادامه مسوولیت ریاست جمهوری، ادامه و ثمرات بیشتر ستراتژی پیاده کرده خود را ببیند و آن را تکامل داده افتخار بزرگ بر سبک امریکایی را به نام خود ثبت کند، عقده به دل ماند.  

او که چند دوره سناتور، دو دوره معاون رییس جمهور(۲۰۰۹ – ۲۰۱۷) و یک دوره رییس جمهور (۲۰۲۱- تا کنون) بود، با کسب تجارب، به یک سیاستمدار مجرب و ستراتژیست برجسته مبدل مبدل گردیده پیروزی هایی به نفع هژمونی کشورش داشته است. وی قبل از این مراحل، در مقام یک سناتور پیشتاز برجسته گردیده بود ولی در چند بار تلاش برای نامزدی مقام ریاست جمهوری، یا به دلایل کم تجربه گی و یا به دلایل اتیکی و سرقت از بیانیه های رهبران و شخصیت های دیگر، پیروزیی نداشت.

  او تجزیه و یا فدرالی ساختن کشورهای خاور میانه را جزء ستراتژی خود  داشت. در پست معاونت بارک اوباما، به پیاده کردن این برنامه در عراق پرداخت. لیبیا پارچه پارچه شد و در سوریه رغم ناکامی این برنامه، شگاف های عمیقی در جامعه آن ایجاد شد. تبلیغات منفی مکررش  در مورد افغانستان و  این اظهاراتش که این کشور یکی شده نمی تواند و افغان ها نمی توانند ملت واحد باشند، برخاسته از همین نظر ستراتژیک وی بوده است.    

در حالی که او مانند تمام رهبران اسبق امریکا همواره نسبت به افغانستان به دلیل نپیوستن به پکت های نظامی سنتو و سیتو و پابندی به موضع عدم انسلاکش، نظر منفی داشت و در مورد تمام «خاور میانه بزرگ، به اصطلاح بوش کوچک» که در برگیرنده افغانستان نیز می شود، همان گونه که یاد شد، دیدش خصمانه بود، اما در صحنه بین المللی با استعداد بلند  ستراتژیک و مهارت های حیله گرانه، توانست در جهت توسعه هژمونی امریکا، دستاوردها داشته باشد. وی یکی از طرفداران جدی  توسعه ناتو به طرف شرق بود. با برنامه گسترش هنوز هم بیشتر آن به اوکراین، روسیه را به کارزار نظامی سنگین و دراز مدت کشاند و از راه وضع تحریم های شدید خواست آن را از جهات نظامی و اقتصادی از پا بیندازد. برای این منظور اروپا را، که فاصله اش به تدریج از امریکا زیاد شده رفته بود و امریکا در وجود آن رقیبی برای سلطنت جهانیش می دید، با لطایف الحیل در هردو راستا در سمت سیاست خویش قرار داد. تا حدی که با تحریم منابع سرشار انرژی ارزان، اعم از گاز و نفت، که اقتصاد شگوفان اروپا، بالخصوص المان، از آن تغذیه می کرد، نه تنها صنایع و صادرات اروپا را ضربه فنی زد بلکه اقتصاد آن را با رکود مواجه کرده  انفلاسیون رو به بالا، قیمت های بلند و بیکاری مزمن روز افزون، زنده گی را بر اقشار نادار و متوسط تلخ گردانید. در یک عملیات مخفی سبوتاژ، لوله گاز نورد ستریم را در اعماق بحر منفجر و امید المان و کشورهای دیگر را از این منبع بریده دست نگر گاز خیلی بلند قیمت امریکا کرد. صنایع بزرگ و کوچک یا از پا افتادند و یا به لنگش نامیمون دچار گشتند. این امر باعث انتقال سرمایه و صنعت از اروپا به امریکا شد.

در عین زمان فشار ممتد و تحمیل رقابت بر دولت های اروپایی در تمویل، تجهیز، تدارک و پیشکش انواع اسلحه سبک و سنگین زمینی، هوایی، بحری و ارسال نیرو زیر نام مربیان از یک طرف و سهم گیری فعال در تخصیص دو در صد عاید ناخالص داخلی برای ناتو، بار گرانی بود که بر شانه های اروپا گذاشته شد. علاوه بر آن تزیید افسانوی در تخصیص فوق العاده برای متحول ساختن نیرو و تکنولوژی نظامی ملی و اماده ساختن نیروهای نظامی برای جنگ همه شمول، بار گران دیگریست که کمر شهروندان را خم کرده و ثقلت کامل آن را طبقه های بی بضاعت و متوسط، تحت پرده تجاوز روسیه به اروپا، به دوش می کشند (به طور مثال المان رغم رکود اقتصادیش، یک صد ملیارد یورو را برای این منظور تخصیص داد). اروپا، به مصداق این که قمار را باختی حریف را از دست مده، در راستای دشمنی با روسیه و قبول مصارف در اوکراین، چنان پیش رفته است که این امر بر ایش بیشتر از امریکا حیثیت ننگ و ناموس را گرفته است. با آنکه در کنفرانس اروپایی منعقد در لندن که اخیراً به ابتکار و دعوت  صدر اعظم جدید و رهبر حزب کارگر بریتانیا کی یر ستارمر  Sir Kier Starmerبرگزار شد، تعهد کردند در صورت انتخاب شدن ترمپ به ریاست جمهوری و قطع پشتیبانی او از اوکراین، به ادامه کمک به آن کشور در نبرد علیه روسیه ادامه دهند، ولی واقعیت ها حاکی از آنند که بدون حمایت مادی از منبع سرشار دالر بدون پشتیوانه امریکا و امکانات وسیع دیگر آن، اروپا در این کارزار در کوتاه مدت از نفس می افتد.

این یکی، دیگر اینکه در نشست پر سر و صدای  سران ناتو به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس آن در واشنگتن (۹-۱۱ جولای ۲۰۲۴)، کشورهای اروپا در کنار دشمنی با روسیه، رغم خواست و منافع ملی شان، به د شمنی با چین نیز چنان کشانده شدند که در اعلامیه نهایی نشست متبارز گردید.. این انکشاف نو، اروپا و بالنتیجه ناتو را فراتر از حوزه عنعنوی دست اندازی های آن، در خصومت های سیاسی، نظامی و اقتصادی با چین قرار می دهد و ایالات متحده از تقابل منفرد با چین برامد ه بعد از این محتملا اروپا و ناتو را با خود خواهد داشت. 

از مدت هاست که امریکا سرعت انکشاف چین و سر برآوردن دوباره روسیه را خطر بالقوه در برابر امپراتوری جهانیش می دیده و در زمان فعلی پیشرفت های نوین اقتصادی و نظامی چین و روسیه این خطر را به بالفعل ارتقا داده است. بنا بر آن در کنار تلاش هایی که برای ایجاد فاصله میان آن دو به عمل می آورد، می کوشد با استفاده از تحریم ها، تعرفه های بلند غیر متعارف، جنگ های نیابتی و هر وسیله ممکن دیگر، جلو رشد آن ها را بگیرد. سرعت انکشاف هند از نگاه فیصدی نسبت به چین هم بالاتر است. اما عجالتاً امریکا از اظهار دشمنی با آن پرهیز نموده کوشیده است موقتاً  آن را با استفاده از دشمنی اش با چین در کنار خود گیرد و به الاینس چهارگانه جاپان، استرالیا، هند و امریکا بکشاند. اما مودی رهبر هند در کنار نزدیکی بی سابقه با واشنگتن، مناسبات اقتصدی، نظامی و سیاسی با فدراسیون روسیه را نیز از نظر نینداخته، در سفر اخیرش به مسکو قراردادهای بزرگی را به امضا رساند.

نتیجه این که: بایدن توانست با پلانگذاری دقیق، اروپا را چنان سلب صلاحیت، ناچار به اتکا بر امریکا و بازار انحصاری خود گرداند، که برده وار منافع خود را به خاطر منافع امریکا قربان و نارضایتی مردمش را با تبلیغات وسیع جنگ بزرگی که در راهست، فرو نشاند.

اما تحریم ها، ضبط سرمایه ها و دار ایی های بانکی وتحمیل جنگ های نیابتی با سهم گیری فعال و علنی اتحادیه اروپا و ناتو، دستاوردش معکوس آنچه بود که انتظار داشتند.

جریان مقادیر هنگفت و متداوم گاز و نفت به چین و هند و کشورهای دیگر، کمر اقتصاد روسیه  را بست و عکس العمل بسیاری از کشورهای جهان سوم در برابر سیاست های تحر یم و ضبط دارایی ها، ذهنیت معکوس ایجاد نموده موجبات نزدیکی شان با روسیه و چین و محتاط شدن در رابطه با غرب را فراهم آورد. کشورهای با اهمیتی به بریکس پیوستند و متقاضیان زیادی در انتظار پیوستن به آن اند.

خلاصه کلام این که، ستراتژی های یاد شده بایدن در برابر اروپا، برایش موفقیت بار آورد ولی تاکتیک های ضربه زدن اقتصادی و به انزوا بردن روسیه و چین، پس لگد Backfire بدی برای غرب داشت.

سخن در مورد اوکراین را نیز در یک جمله خلاصه می کنم: سوگمندانه در این کشمکش ابر قدرت ها، ملت بزرگی قربانی می شود و کشوری زیبا و پیشرفته منهدم می گردد.

جو بایدن نه بر این قربانی ها و حقیر شمردن حیات انسان ها گریست و نه به خاطر سقوط اقتصاد و فرهنگ اروپا. هردوِ، خواست و پیامد برنامه های خودش بود. او بر ناتوانی و محرومیت شخصش از ادامه تخت و بخت امپراتوری اشک ریخت و بر دور ماندن از تطبیق برنامه های هم مانند آن.

۰۳ / ۰۵/ ۱۴۰۳

۲۴ / ۰۷ / ۲۰۲۴

 

 

زلمی نصرت

دنمارک

انچه را که محمود خان ٫٫ اڅکزی٬ گفت٬ چیزی نو و قابل تشویش نیست چون از هر خان که حزب و یا تحریک ساخته و یا در آینده بسازند٬ ای انتظار را باید داشته باشیم. شاید فردا ایمل خان هم چنین بگوید؟.

 

نباید فراموش مان شود که چند سال قبل امی افراسیاب ختک که در رول دایه مهربانتر از مادر در بیا موارد مسایل افغانستان در میدیا ظاهر میشود٬ مساله ویزه و پاسپورت را بین کابل و اسلام اباد مطرح نکرد؟ که کرد. امی افراسیاب و اجمل خان تا زمان حضور نظامیان شوروی در افغانستان نبودند و در کابل لم نداده بودند و نمیخوردند که داده بودند و میخوردند.

 

اما با رفتن نظامیان شوروی وخت انها هم بسته های خود ره گرفتند٬ هم بار و بستره خود ره بسته کردند و روانه پشاور شدند و از لحاظ مورال هم نخواستند تا در کنار حاکمیت بدون روس ها قرار بگیرند.

 

داکتر نجیب الله در زمان ریاست خاد و ریاست جمهوری به کدام یک از این خان ها نبود که پول نمیداد.

 

ولی زمانیکه بعد از سقوط حاکمیت در دفتر ملل متحد در کابل پناهنده شد٬ کوچکترین اقدام و کاری برای رهایی وی نکردند. اگر کرده اند بگویند که چه کردند؟

 

از انها نباید کدام انتظاری داشته باشیم و هم نباید به انها کدام دل بستگی داشته باشیم٬ کسیکه بدل باشه بدل میمانه و بدل می اندیشه.

 

انهائیکه مستقل و افغانی فکر می کنند سر به نیست می شوند نه انها٬ مگر اینکه تاریخ ماموریت شان ختم شود.

 

باز امی محمود خان کی است که از داعیه کل پشتونخوا گپ بزند و در مورد تصمیم بگیرد.؟

 

محمد خان یک خان است ٬ یک خان گدایگر  که تعداد از اعضای خانوادهیش در خدمت  دیگران قرار دارد٬ نه بر خاسته از بین مردم خود.

 

 یک حزبک دارد و معلوم هم نیست که چند عضوه دارد.؟!

 

ای افغان ها هستند و حق دارند تا در مورد حق خود و در مورد حق تعین سر نوشت مردم و خاکیکه از بدنه افغانستان جبرآ جدا ساخته شده است٬ تصمیم بگیرند و گپ بزنند و فیصله کنند٬ نه محمود خان و امثال وي.

 

به ای خاطر به حرف های ای ادمک ریاکار و رنگ شده نباید کوچکترین توجه و ارزش قایل شویم.

 

محمود خان و أمثال وی فرمایند از خود بگویند و ثابت بسازند که در حق مهاجرین افغان چه کردند و یا هم به خاطر سد سازی  و توقف مداخلات  پنجاب از محلات شان در امور داخلی أفغانستان چه کرده اند چه در گذشته و چه در زمان حال. ؟

 

حساب آزادیخواهان  سر بکف و باشهامت و با غیرت پشتون و بلوچ کاملآ جدا است و طرف هم نیستند٬ چون مردم افغانستان همیشه از داعیه برحق شان دفاع کرده و خواهد کرد و همیشه در کنار شان قرار داشته و  قرارخواهد گرفت.

 


ولي الله ملکزی

د حساب په قانون کې چې له دوو څخه یو منفي شي نو یو پاتې کیږي، مګر په مینې کې چې دوو څخه یو جلا شي هغه بل هم له منځه ځي. د نړۍ د نژدې دوه ملیارده مسلمانانو ۸۹ سلنه یې سنیان دي او پاتې ۱۱ سلنه یې شیعه ګان. دوئ ټول، څوک په پاخه او څوک په کچه کاڼي نه یوازې د رسول الله (ص) له کورنۍ او یارانو سره بې بریده مینه لري؛ بلکې هغه د خپل ایمان برخه ګڼي او د دې ژورې عاطفې په لرلو سره د ډاډ احساس کوي. 
زه (ملکزی) که د حسین بن علي رضي الله عنهما په مهال ژوندی وای، نو ما به د یزید په ځای له حسین سره بیعت کړی وو. خو دا مهال چې د ووټ پېټۍ د بیعت ځای نیولی، نو په جار سره وایم که هغوئ دواړه نن ژوندي وای، ما به خپله رایه د حسین په صندوقچې کې اچولې وه. ځکه مظلوم حسین له ظالم یزید څخه ډیر غوره او د خلافت مستحق وو. ټولیز باور دا دی چې د علي بن ابي طالب (رض) مقام له معاویه بن سفیان (رض) څخه ډیر لوړ دی. فاطمة الزهراء د خپل پلار نازولې او ګڼلې لور وه او مور یې، خدیجة الکُبری له هِند بِنت عُتبة سره هیڅکله د پرتلې وړ نه ده. 
په عین حال کې، د تاریخ پاڼې وايي چې له حسین سره دا افراطي مینه نیمګړې او یو اړخیزه غوندې ښکاري. د مسلمانانو د غوڅ اکثریت انګیرنه دا ده چې د عمر، عثمان، علي او حمزه مقامونه، شهادتونه او قربانۍ په شعوري ډول نادیده ګڼل شویدي. ښايي وجه یې دا وي چې موږ ته په سُني تاریخ کې یوازې سرې وینې، عسکرې فتحې، غلامان، وینزې، غنیمتونه، د تورو ځلا او د نیزو بریښنا را نقل شویده. په داسې حال کې چې د پیغمبر (ص) دوهم خلیفه، عمر فاروق د فارس، روم او مصر فاتح یو مجوسي د غدر په خنجر شهید کړی،‌ مګر ډیر لږ خلک یې له شهادته خبر دي او هیڅ څوک ورته امام نه وايي. دریم خلیفه او د قرانکریم راټولونکې، عثمان بن عفان چې د حضرت پیغمبر د دوو لوڼو میړه دی؛ ټوله هستي او جایداد یې د پیغمبر صیب په قدمونو کې کیښود او په ۸۲ کلنۍ کې په ډیرې بې دردۍ سره د خپل کور دننه ووژل شو، لاکن محدود خلک یې د شهادت ورځ پيژني. 
د خیبر فاتح، د حضرت پیغمبر د کاکا زوی، زوم او خلیفه، علي بن ابي طالب خوارجو قتل کړ، اصلي قبر یې لاهم مجهول دی، ولی یو وړکې اقلیت یې د شهادت ورځ نمانځي او ډیر ترې ناخبره دي. حمزه بن عبدالمطلب د رسول الله سکنې کاکا، همزولی او د ښي لاس ملګری وو چې په احد کې شهید شو. سینه یې وڅیرل شوه او زړه یې په دومره وحشت سره غوڅ غوڅ شو چې د نن داعش یې پارسنګی هم نه دی، خو د بهادرۍ یادونه یې په خروار کې چیټاکۍ هم نه ده؟ د حسین خپل مشر ورور، حسن (رض) خپلې میرمنې په زهرو ووژلو، بیا هم متانت او شهامت یې چندان نه یادیږي. خو کله چې د مظلومیت، شهادت او رشادت خبره کیږی نو یوازې حسین،‌ زینب، جعفر، عباس او د کربلاء نازولي نومونه زمزمه کیږي؛ وجه یې دا ده چې د کربلاء او عاشورا مؤرخین ډیر ځیرکه او د وخت په نبض آګاه خلک وو. 
له معتبرو تاریخي حوالو څخه جوتیږی چې په کربلاء کې د حسین بن علي، د هغه د کورنۍ او د ملګرو رښتیني قاتلین په عراق کې د یزید والي، عُبيدالله بِن زِياد او د صِفِین په جګړې کې د امیر معاویه خِلاف د علي بن ابي طالب خپل قومندان، شِمْر بن ذي الجَوشَن دی. البته دا هیڅکله په دې معنا نه ده چې یزید په دې جرم کې برابر شریک نه دی. همدا یزید وو چې ابن زِیاد ته یې د خپلې واکمنۍ په ضد د هر ډول بغاوت د ټکولو او ریز مریز کولو چورلټ واک ورکړی وو. د همدې یزید لښکرې وې چې په ۶۳ هجري کال کې یې مدینې منورې ته نژدې د (الحَرَّة) په جګړې کې هغه په سلګونو اصحاب او تابعین ووژل چې د نوموړي له بیعت څخه منکر وو.
د پنځمې هجري پیړۍ مشهور مؤرخ، عبد القاهر البغدادي په خپل کتاب (الفَرقْ بَينَ الفِرَقْ) کې لیکي: «حسین بن علي ته د کوفي خلکو چې په کنجوستوب او خیانت سره مشهور دي، بلنه ورکړه چې له مدینې څخه هلته ورشي. په مدینې منورې کې غټو اصحابو او د حسین نژدې خپلوانو مشوره ورکړه چې د کوفې په خلکو اعتبار مه کوه؛ هغوئ ستا له پلار (علي) سره خیانت کړی له تا سره به هیڅکله وفا ونه کړي. خو هغه تصمیم نیولې وو چې د دې خبرداري او مشورې سره سره هلته لاړ شي». 
اوس دا د حق او باطل جګړه وه؛ که د واک او زعامت په سر شخړه؛ یا د وراثت او ملوکیت مقابله؟ په دې اړه په سلګونو کتابونه او په زرګونو مقالې لیکل شوی او هرچا د خپلې مدعی لپاره ډیر څه ویلي دي. کله چې حضرت محمد (ص) وفات کیده نو حسن اته کلن او حسین شپږ کلن وو. دوئ دواړه د اسلامي امت د سترګو تور او د زړونو ټکور دي. دوئ خپل نیکه ته سخت ګران وو او د جنت د ځوانانو سرداران یې بللي دي. همدا نن یې اولاده په ساداتو، هاشمیانو او پاچا صاحبانو سره پیژندل کیږي او د متدینو خلکو په زړونو روحاني واکمني کوي. حسین او یزید دواړه اوس د الله په محکمه کې دي چې څه یې کرلي هغه به ریبي. (تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ - دا یو ټولی وو چې تیر شویدی، څه یې چې کړي، ګټه او تاوان یې د هغوئ دی. تاسې به د خپلو کړو ښه او بد ووینئ، د هغوئ د کړو په هکله نه پوښتل کیږئ). که څوک د یا حسین د شعار لاندې د کرغیړنو مذهبي جګړو له پایلو خبر نه وي، نو د عراق، سوریې، یمن او لبنان له وګړو دې پوښتنه وکړي چې د ککریو لَوْ څه ډول وي؟
تاریخ د زمانې ترټولو ستر فاتح، بې جوړې رقیب او ډیر بېرحمه قاضي دی. تاریخ هرګز د کوم جابر پښو ته نه دې ټیټ شوې او همیشه یې پټ رازونه لوڅ لپړ او رسوا کړیدي. د حسین شهادت، د جبر، استبداد او انحصار په وړاندې د هرې پرګنې لپاره یو کوټلی درس او تلپاتې سرمشق دی. یقینا چې د کربلاء سوځونکې دښته د خپل پیر د ډیر کرکجن او عېبجن ناورین شاهده ده؛ خو زموږ د سیمې معاصره مغلواله د همدغه یزیدیت تسلسل دی. د ظالم په وړاندې دریدل او د عادلانه مبارزې جاري ساتل، د حسین بن علي ازغنه لاره ده؛ دا لاره دې تل له نومیالیو لاروو ډکه وي. خو باید هیر نه کړو منزل ته مزل هله اسانیږي چې د مذهبي کرکې په ځای، انساني مینه غالبه او دوه اړخیزه شي.
—------------------------------
په مننې سره؛ ما په دې لنډې څیړنې کې د الفَرق بين الفِرَق و بيان الفرقة الناجية له کتاب، الجزیرې د ټلویزیون، ویکیپیډیا او ګوګل څخه استفاده کړیده. همدا شان که لوستونکي وخت او علاقه لري، کولاې شي د ملکزي نورې لیکنې او څیړنې د هغه په فیسبوک او یوټیوب چینل کې ولولي او وګوري. ادرس یې دا دی: Wali Malakzay

You don't have a pdf plugin, but you can download the pdf file.

Download 20posti You don't have a pdf plugin, but you can download the pdf file.

You don't have a pdf plugin, but you can download the pdf file.

 

 انجنیر زلمی نصرت 

(سیاسي فلسفه٬ سیاست د سیالانو لوبه) یو سیاسي٬ تاریخي٬ ټولنیز او یو ژور فلسفي تحقیقاتي اثر دی٬ چې داکتر سید شیر آقا حرکت هغه په ۳۶۸ موخو کې قابل د فهم په خورا لوړه سطحه ایجاد او لیکلي دي. 

 دغه مهم سیاسي فلسفي اثر د خدای بخښلي داکتر سید شیر آقا حرکت د زوی ښاغلي سید اباسین حرکت له خوا ما ته را ورسید. 

 د هر څه د مخه د هغه څخه مننه کوم٬ چې داسي یو نایابه او گران بها اثر یې راته ډالۍ کړ. 

پوهیږم چې ددغه علمي٬ سیاسي٬ فلسفي اثر په اړوند نظر ورکول او د هغه نقد کول د مسلکي کسانو دنده ده٬ چې ژورحقوقي٬ سیاسي او ټولنیز پوهه ولري٬ ټولنه ـ ځان او جهان وپیژني. 

شاید د نهضتونو د پرلپسي د ناکامیو یو دلیل هم دا داوي٬ چې افغان سیاسیون له حد او اندازې څخه زیات په پردیو تکیه او باور کوي نظر خپلو ته٬ چې پایله یې د ترکاڼ او د بیزو مامله شي. 

داکتر سید شیرآقا حرکت د لوی فلسفي شاعر رحمان بابا د لاندې بیت په اړه٬ چې متقابل مسولیتونه روښانه کوي٬ هم ژور تحلیل لري: 

دلته دم او قدم دواړه په حساب دي

پل غلط له لارې مه ږده بې حسابه

رحمان بابا 

  په دغه اثر کې د ټولنې سیاسي او حقوقي مناسباتو پر فلسفي اړخونه جدي بحث او څیړنې شوي او دغه مساله یې هم څیړلې ده٬ چې مونږ یو تعداد ولې دومره بې وسه او بې ننگه شوې یو٬ چې پردي گټې پر خپلو گټو بره گڼو او پردي زموږ په ملک کې دخپلو ناروا اعمالو د پلې کولو جرآت کوي.؟ 

په یاد اثر کې د ملي گټو په نظر کې نیولو سره د سولې  او د گفتمان د فرهنگ ترویج او نهادینه کولولاري٬ چاري او لارښوونې او وړاندیزونه په لومړي قدم کې د افغانانو تر منځ په نښه شوي٬ چې سیاست وال٬ دولتونه٬ ولسونه٬ گوندونه او منفرد کسان دې څنگه خپل ذات البیني ستونزي سره حل او د سیالیو په ډگر کې د سالم رقابت پر اصولو ودریږي او پرې عمل وکړي.کنه ټولنیز نظام شلیږي٬ د ټولنې توازون له منځه ځي٬ د سیالې ټولنې جوړیدل ناممکنه او سیاستوال هم  ناکامه٬ بدنامه٬ رسوا او ذلیل کیږي.همدارنگه ملي او موضيعي ارزشونه که د بین المللي معیارونو سیال او ور سره برابر نه وي٬ د ارزش وړ نه دي. که څوک د داسې معیارونو سره د لوبې میدان ته ورځي٬ حتمن به یې بایلي. لکه چپیان٬ جهادیان او لیبرال دیموکراتان.د تیرو حکومتونو مثبت او منفي درسونه او معیارونه اوس طالبانو پورې ارتباط نیسي٬ چې د جهان سره څنگه تعامل او سیالي کوي؟. 

داکتر سید شیر آقا حرکت په کال ۱۳۵۷ کې د کابل ښاروال په توگه وگمارل شو.لومړی کار یې د کابل ښار ماستر پلان تکمیلول او قانوني کول و.هغه به ویل: 

د کابل ښار بې مفهومه پراختیا باید د ۲۱ پیړۍ په ایکالوجیکي فاجعه بدله نشي!!! 

په خواشینی سره٬ چې د جهادیانو او د غربیانو په موجودیت د جمهوریت په شل کلنه خود سره او بې قانونه دوره کې کابل ښار د ۲۱ پیړۍ په فاجعه بدل شو، چې معیاری کول یې غټ لگښت او بودجه غواړي. 

داکتر سید شیر آقا حرکت د شاهی نظام په جمهوري نظام د بدلیدو په سیاسي بدلون کې فعاله ونډه لرله. 

په دې اثر کې د هغه د سترگو لیدلي حالات٬ لید لوري او خاطرې د افغانستان د سیاسي حالاتو په اړوند آن د هغه تر مړینې ( کال ۲۰۲۳)  پورې هم لوستلای شو. 

هغه ( ۲۰۰۴ ام میلادې کال) کې د افغانستان په باب د علمي٬ فرهنگي٬ سیاسي او فلسفي مسایلو د رسولو په موخه د خپلو افکارو٬ مرامونو د خپرولو په غرض یې د ٫٫ حرکت٬٬  په نوم دوه میاشتنی اخبار تاسیس او د جرمني له ایسن ښار څخه یې خپور کړ. 

هغه په دې هلکه داسې وایې: 

(...  په دې ورستیو وختو کې په افغانستان او د هغه د باندې ډیرې خپرونې خپریږي. هغه څوک چې په ایمانداری سره دغه کار سر ته رسوي٬ مونږ یې هر کلی کوو. ددغه خپرونو په سرخطو کې معمولآ لیکل کیږي: بې طرفه٬ آزاده٬ مستقله٬ ملي٬ اسلامي او داسي نور.

موږ ټولې دغه پدیدې نسبي گڼو٬ ځکه د لومړي ورځې څخه وایو چې موږ هیڅکله بې طرفه نه یو. موږ ټاکلی او مشخص هدف٬ طرف او ارمان لرو. زموږ طرف د هر څه د مخه زموږ گران هیواد افغانستان دی٬ افغان اولس٬ د هغوی ملي گټې٬ منلي رسوم٬  عنعنات٬ عقاید او مقدسات او وروسته له هغه بین المللي او عام انساني تعلقات او تعهدات دي٬ چې په پوره ایمانداری سره د هغې پلوي او دفاع کوو او نور به هم دې کار ته اړ باسو..) 

٫٫ حرکت٬٬ د اشغال مخالف او د هغه ضد و٬ په دې مورد کې هم  د روسانو٬ ناټو او امریکایانو د يرغل په اړه د واقعیتونو پر بنیاد جدې تحلیلي مسایل او فاکتونه لوستلای شو.

نیکلای استراوسکې چې د ( پولاد څنگه کلک شو ) ناول سره شهرت پیدا کړ٬ داسي وایې: 

 انسانان د خپل ژوند په ورستیو شیبو کې٬ خپلو تیرو ته ځغلنده نظر اچوي٬ چې څه یې کړي او له هغه نه کوم څه پاتې دي او کنه!. 

 کال ۲۰۲۴ میلادې د فبروری د میاشتی  په ۱۵ نیټه ښاغلي جنرال ذبیح الله زیارمل چې یو مدت تر یو چتر لاندې د داکتر سید شیر آقا حرکت سره کاري معرفت درلود٬ د هغه په مورد کې راته  داسې وویل: 

داکتر سید شیر آقا حرکت صاحب د قلم٬ صاحب د مطالعې با سواده٬ با سویه علمي٬ فرهنگي٬ سیاسي او یو فعال اکادمیک پلټونکی او څیړونکی شخص و.

پاک لاس او نفس یې درلود او د نیکو او ښو اخلاقاقو خاوند و. 

د داکتر سید شیر آقا حرکت د ژوند او نورو اثارو په باره کې ( د تللو د یادونو)  د مقالو په ټولگه کې اړین معلومات خپاره شوي دي. 

 زه باور لرم٬ که دغه اثر زموږ د هیواد نور پوهان او مسلکي کسان تر لاسه او ولولي٬ هغوي هڅوي٬ چې په خپلو تخصصي٬ مسلکي او علمي ساحو کې ورته اثار ایجاد او هیوادوالو ته وړاندي کړي.او باور لرم٬ چې  دا شان اثار د ځوان او ملي مبارزو د لارې مشعل گرځیدلای شي.

پای

 


نویسنده Nidal Taibi برگردان شيرين روشار  
هنگامی که زمانه اضطراب آور و آینده غم انگیز به نظر می آید، زدودن گرد و غبار از برخی جستارها مفرح ذات است. جستارهای هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی، (۱۹۴۱-۱۸۵۹) از این دسته اند.

نسل های پس از او، وی را در کلمات قصاری چون «خیزش حیاتی» یا «نیروی معنوی» و غیره، مومیائی کردند، در حالیکه او نویسنده آثاری بسیار متنوع است که در آنها به موضوعات گوناگونی چون طول زمان، حافظه، شهود، آزادی و مذهب می پردازد. با این حال، همگی از خط مشترکی پیروی می کنند و آن زیست گرائی است. برگسون در آثارش از «جستاری بر داده های آنی ذهن» گرفته تا «دو سرچشمه اخلاق و مذهب»، «خنده» و «تحول خلاق»، به خاطر خشکی برداشت های ماشین گرا و غایت گرا از زندگی که تصور می کنند همه چیز از پیش در جهان وجود داشته و هیچ چیز دیگری خلق نخواهد شد، کوشیده است تا از نگرشی به زندگی دفاع کند که با قدرت خلاقیت فی نفسه خود، در ذات هر انسان نهفته است. برگسون که به اندازه استعدادهایش دشمن داشت (کتاب «سگ های نگهبان» پُل نیزان هنوز در خاطره هاست)، در دوران حیات از هاله ای بهره مند بود که امروز به دشواری می توان تصورش را کرد. کلاس هایش در «کولِژ دوفرانس» نه تنها هنرمندان، دانشمندان، دانشجویان و اقتصاددانان را جذب می کرد بلکه خارجی ها و زنان جوان را نیر... شارل پِگی و سندیکالیست انقلابی، ژُرژ سورل، درس های او را شنیده و کتاب هایش را خوانده اند. یکی از دلایل این شیفتگی، سبک برگسون است که الهام و شهود را به مفهموم پردازی ترجیح می داد.

پُراحساس و شوریده حال، برگسون اندیشه اش را به ضرب ایجاز و استعاره پیش می بُرد. اگر چه این سبک غنائی او را به بالاترین افتخار ادبی یعنی دریافت جایزه ادبی نوبل در ۱۹۲۷ رساند، اما همان نیز سایه ای از شک و تردید بر ماهیت فلسفی جستارهایش افکند. برای آشکار کردن مسائلی که این سوء تفاهم دربر دارد است که برونو کلِمان، استاد ادبیات فرانسه، به نوشتن کتابش همت می گمارد (۱). او می گوید که به دور از ادا و اطوارهای هنرمندانه، این سبک به طور کامل در راستای یک اندیشه فلسفی است که می کوشد مشکل به کارگیری واژگان غیرتخصصی را دور بزند. برونو کلمان حتی پا را فراتر گذاشته و ما را به خواندن برگسون به عنوان یک نویسنده، هنرمندی تمام عیار دعوت می کند و اعلام می کند که ارزش یک متن فلسفی تنها در تزی که از آن دفاع می کند نیست بلکه در غنا و پُرمایگی و زیبائی و لذتی که فراهم می آورد نیز هست.کلاً و به طور خلاصه، قالب از محتوا جدائی ناپذیر است.

شایعه پیگیر و قوی دیگری نیز مدعی بود که فیلسوف خود را درگیر مسائل بزرگ زمانه خود نمی کرد. به گفته وکیل میشل لاوال (۲)، تصویر یک برگسون بی بخار و گوشه نشین در کرسی کولژ دوفرانس تصوری خیالی است. اگرچه او در ماجرای دریفوس ساکت ماند، اما رفتارش را می توان با جهان گرائی افراطی اش توضیح داد. او موضع هموطنان یهودی خود را دنبال کرد که «نمی خواستند دیگران فکر کنند که آنها از دریفوس دفاع می کردند چون دریفوس یهودی بود. نمی خواستند که دیگران بتوانند رفتارشان را به نوعی تمایز یا همبستگی نژادی نسبت دهند». هنگام جنگ اول جهانی، او با افکار اکثریت موافق بود - «مبارزه علیه آلمان همان مبارزه تمدن علیه بربریت و وحشیگری است.» در مقابل، از همان سال ۱۹۳۴، می نویسد : «باشد که صدای یهودیان در تمامی دنیا طنین انداز شود. نه تنها برای رهائی و رستگاری یهودیان، بلکه برای اجتناب از اینکه ننگ قطعی وحشیگری ضدیهود مایۀ رسوائی تمدن در تمامیت آن شود.» ژیل دولوز چنان همدلی پایداری با اندیشه برگسون نشان می داد که حتی جستاری را به او اختصاص داد (۳).

پی نوشت ها :

۱- Bruno Clément, Henri Bergson, Prix Nobel de littérature, Verdier, coll. « Philosophie », Paris, 2021, 320 pages, 19,50 euros

۲- Michel Laval, Il est cinq heures, le cours est terminé. Bergson, itinéraire, Les Belles Lettres, Paris, 2023, 192 pages, 15 euros

۳- Gilles Deleuze, Le Bergsonisme, Presses universitaires de France, Paris, 1966

په اوسني افغانستان کې د جمهوري نظام بنسټ ایښودونکی او د افغانستان لمړی جمهور رئیس، شهید ښاغلی سردار محمد داؤد خان رحمه الله!
شهید ښاغلی سردار محمد داؤد خان رحمه الله د شهید سردار محمد عزيز خان زوى د سردار محمد یوسف خان لمسی د سردار یحیٰ خان کړوسی د افغانستان د وروستي پاچا محمد ظاهر شاه د تره زوی او د افغانستان د پخواني پاچا شهید غازي محمد نادر شاه وراره او زوم وو چې په 1909 زېږدیز کال کښې د اوسني کابل ولایت په ښار کښې زېږېدلی وو.

سید عبید الله نادر

که زیب عنوانِ فیسبوک ها شده ،و این ودیو را بارها به تما شا ګذاشته اند.

(این موضوع از سال ۱۹۸۹ است ک ده ملیون ډالر اسامه بن لادن به یک جنرال پاکستانی که اسمش را من نمی خواهم افشا کنم ، روان کرده بود ،و آن جنرال فوجی یعنی (نظامی) اسامه بن لادن را برای نواز شریف معرفی کرده بود

محمد عالم افتخار

اگر عزیزانی از این عنوان و پیام گرفتار شوک و حیرت شوند؛ نه تنها مایه نگرانی نیست بلکه واکنشی است مثبت و سازنده.
برای جوانانی 15 تا 40  ساله و مردان و زنانی 40 تا 80 ساله افغانستانی و تاجکستانی و ایرانی (با حفظ استثنائات) هنوز این واقعیت برق آسا و حتی فوق برق آسا طور بایسته قبول نیافته که ایشان از اعصار کهن ساده زیستی حقیرانه شکار گری و زراعتی و چرخ ریسندگی و دوک و درفش .... به ناگهان در عصر دیجیتال و هوش مصنوعی و هزاران روند و جریان نوین و شگفتی آور و سخت پیچیده پرتاب شده اند.
این تغییر و گزار به حدی ناگهانی و دراماتیک است که میتوان آنرا به پرتاب مردمان از کره زمین به سیاره مطلقاً دور و نامتشابه و ناشناخته همانند انگاری کرد. 
این سیاره مفروض که زبان آن منجمله دیجیتال و فکر و فرهنگ در آن «هوش مصنوعی» و سیالیت های کوانتومی است اگر آنرا بر زمینه ای چون کره مریخ تصور و تجسم کنیم؛ هنوز جوان و میانسال و حتی سالخوردهِ بشری اعم از زن و مرد؛ به مدد دینامیسم هایی از زبان و فکر و فرهنگ انباشته قرون خود و نیاکان خویش؛ میتواند دریافت هایی از آن صورت دهد و بالنیجه تدابیر و راهکار های «تنازع بقایی» در حول و حوش آن ساماندهی نماید !
ولی این توانایی اغلب و اغلب بالقوه است و نه بالفعل. و به عین تناسب به آموزشِ بروز و آموزگار پرتوان و پیشتاز  نیاز مبرم و اجتناب ناپذیر دارد.
البته این نیاز و ضرورت به آموزش و آموزگار برای نسل های متمادی بشری از قرون پیش شناخته شده بود چرا که بشریت متکاملتر و متمدن تر شده میرفت و زندگانی اش مرتباً پیچیدگی ها و غوامض پیدا میکرد و نیز رفتار ها و جریانات طبیعت را بیشتر می شناخت و این شناخت ها به گونه دانش های پرشاخه دامن میگسترد.
همه اینها برای توده ها و به ویژه برای کودکان و جوانان ضرورت آموزش و آموزگار دانا و توانا را مبرهن و آفتابی میساخت.
البته موازی به این جریانات؛ بشر تحت منگنه ترس ها و تروما های ناشی از توهمات و یا تأثیرات بلایا و سوانح و غوامض گیج کننده و دلهره آفرین طبیعت؛ باور ها و تصوراتی فراهم میکرد و جهت تسری و تداوام این باور ها و انگاره های غیر طبیعی و چه بسا ضد طبیعی هم به آموزش و آموزگار برای کودکان و جوانتران نیازمندی داشت و دارد.
این مورد به تناسب عقبماندگی جوامع؛ مبرمیت بیشتر هم میداشته باشد. معهذا بحث و فحص در آن بیرون از حوصله این مختصر است.
علم بشر همیشه محدود و کرانمند و نیز آموختنی در سنین بلوغ است ولی جهل بشر نامحدود و بیکرانه بوده و ماتحت الضمیر یا ضمیر ناخود آگاه آدمی که در دوران کودکی یعنی قبل از توانمند شدن انسان برای آموزش های علمی و مثبت؛ شکل میگیرد و انباشته میشود؛ آمیزه ای از غرایز و باور ها و اعتیاد های اغلب تیره و تار خرافی و چه بسا مرضی میباشد. 
بدینجهت ضمیر ناخود آگاه که روانشناسان به آن «کودک درون» نیز اطلاق میکنند؛ در برابر آموزش ها و کنش های نو؛ مقاومت و مخاصمت میکند. 
اینکه افراد در قبال انتقاد و ایراد بر باور و عیبِ آشکارا غلط و بیمارگونه شان دفعتاً بر افروخته میشوند و بدون سنجش و تأمل به واکنش های خطیر هم متوسل میگردند؛ دینامیزمی برخاسته از ضمیر ناخود آگاه ایشان است. 
چندان پوشیده نیست: از همین دینامیزم که علی القاعده در توده های غیرمتمدن و فرا شهری شدت و حدت بالایی داشته و دارد؛ در جهت سیاست های استعماری و استخباراتی برای برده سازی خود آنان و یا هم استعمال آنان منحیث لشکر های نیابتی علیه رقیبان؛ به وفرت استفاده شده است و استفاده میشود.
البته این سلسله سری بسی دراز دارد و ورود مستند و تحقیقی بر آن نیازمند نگارش کتاب های قطور، تدارک فیلم های بلند ....می باشد که خوشبختانه خیلی ها هم این رسالت ایفا شده است.
هدف من درینجا صرف تأکید بر دینامیزم مقاومتی ضمیر ناخودآگاه در برابر سخن نو و پدیده متفاوت و متضاد با باور ها و انگاره های انباشته شده در آن است که در همه ما به اندازه کم یا زیاد وجود دارد. اساس آن یک موهبت تنازع بقایی بوده بالذات امر شر و شومی شمرده شده نمیتواند. 
جای خوشبختی است که آدمیان معاصر و بالنسبه تماس یافته با مدنیت و علم و آگاهی؛ بر خلاف حیوانات و قبایل انسانی سخت منزوی و وحشی مانده؛ توانایی کنترول و مهار این دینامیزم مقاومتی سرسخت را دارند و لذا منجمله میتوانند کمابیش آموزش های نو و آموزگاران متحول کننده را تحمل و حتی استقبال کنند. 
به ویژه احساس و درک و دریافت اینکه دنیای دگرگون شده را که در آن تقریبا هیچ چیز مانند گذشته ها و مانند دوران کودکی یا عموما مانند دوران عمر های گذشته ما و نیاکان مان نیست - نمیتوان توسط داشته ها و انباره ضمیر ناخود آگاه یا دانسته ها و منطق حقیر بر گرفته از خانواده و جامعه مان بشناسیم و بر روند ها و جریانات فوق العاده پیچیده آن سلطه یابیم - این حقیقت؛ توانایی به پا خاستن و انگیزه های جستجوی راه ها متفاوت را نیرو می بخشد و حتی آنها را به مقام نیاز عاجل و فوری «تنازع بقایی» بر می افرازد.
 ما که دیگر محکوم زیستن در عصر دیجیتال، هوش مصنوعی و انقلابات بزرگ موازی یا پیهم  در صنعت و تجارت و مارکیت و تولید و توزیع نعمت ها و ارزش های زیستی ... استیم که در همین گذشته 20 - 30 ساله عمر مان نه قابل دید بود و نه قابل تصور؛ ناچاریم از «درگذشته ماندن» و بد تر از آن «گذشته گرایی» و «گذشته پرستی» که منجمله فرمان ضمیر ناخود آگاه مان هست؛ بیرون جهیم تا بتوانیم برای سازگاری در دور و زمان متفاوت و حتی متضاد؛ توفیق یابیم.
توانایی «سازگاری یا تطابق با محیط» قانون ابدی زندگانی است و ناکامی درین امر؛ به معنای نابود شدن و انقراض میباشد و بس!
امیدوارم با این مقدمه کلی و مختصر در آماده کردن ذهن و روان شما برای دریافت توانایی «سازگاری بامحیط» عصر دیجیتال و پروسه های شتابان و نه چندان ساده همروند با آن کار ثمر بخش انجام داده و این پرسش را در شما خلق کرده باشم که: چطور و چگونه؟؟
حتی قویاً آرزو میکنم که نه تنها شاهد تحقق توانایی حد اقلی شما درین «سازگاری با محیط» جدید فوق تصور باشم بلکه استیلا و حاکمیت تان برین گستره نوین و بی پیشینه تنازع بقایی را در حد اعلا مسلم بدانم.
مسلماً الگو ها و شاهراه هایی که شما درین راستا خواهید یافت پرشمار خواهد بود. ولی بنده درینجا یک الگوی وطنی و یک جاده هموار شده و طی شده و از آزمون ها گذشته را خدمت شما با مباهات به معرفی میگیرم:
الگو؛ استاد مسلم دانش های عصر محترم دکتور عنایت مدرس استند و جاده فرا روی شما «مدرس اکادمی» است.
 
با آنکه به سخن بزرگان قدیم؛ مشک آن است که خود بوید نه آنکه عطار گوید. معهذا اجازه میخواهم مختصری در مورد بیشتر عرض نمایم.
جناب دکتور عنایت مدرس فرزند افغانستان شمالی بوده و با گذشتن از کودکی و نوجوانی پر از فقر و تنگدستی؛ موفق شده است تا از سومین دانشگاه معتبر جهان امروز(سیانس پو) فارغ شود. 
او با مدد اندوخته ها و نبوغ خویش با گشودن مارکیت های مالی جهان امروز به روی خودش و حسب قوانین بازی در آنها؛ توانسته به درامد های هنگفت برسد و ثروتمند شود. 
ولی برای آنکه بتواند هموطنان و همزبانان خویش در ایران و تاجکستان و در اقصا نقاط جهان را نیز همراه خود به بالا بکشد؛ به تأسیس و راه اندازی «مدرس اکادمی» همت کرده است. 
مدرس اکادمی در حال حاضر مصروف پنجمین دوره آموزشی اش میباشد. طبق مستندات ارائه شده در سایت مدرس اکادمی؛ فارغان 4 دوره سپری شده آن؛ که شامل آدم های جداً شایق و لایق بوده اند؛ اکنون مردان و زنان دانای رموز جریانات عصر استند و هرکدام شرکای مارکیت های مالی دنیا و صاحب عاید های جانبی....
دوره های مدرس اکادمی زیاد طولانی مدت نیست ولی در ان حسب مختصر شناسه که داده شده است موضوعات ازاین قرار میباشد:
« به کارخانه‌ی تولید رهبران عصر دیجیتال خوش آمدید. آنچه را در دانشگاه و مکتب نیاموختید اینجا خواهید آموخت. این دوره شما را از وابستگی مالی و از ذهنیت محدود و نادار و فقیر رهایی می‌بخشد.  
در ۶۱ روز به گونه ۱۰۰ درصد تست شده و تضمینی صاحب تجارت و درآمد جانبی شوید. 
پس از این دوره ماهانه هزاران دالر عاید کنید و زندگی خود و عزیزان خود را نجات دهید. این شانس و فرصت تاریخی تکرار نخواهد شد.  آنچه را در این ۶۱ روز فرا خواهید گرفت، همین اکنون در هاروارد، کمبریج،‌ مؤسسه فناوری ماساچوست و سیانس پو تدریس می شود. 
ما معتقدیم که یکی از بهترین راه‌های سرمایه‌گذاری روی خودتان در آموزش و یادگیری است. آموزش همیشه یک سرمایه‌گذاری بلند مدت و ارزشمند برای زندگی شماست. این دوره‌ی آموزشی بهترین سرمایه گذاری شما خواهد بود که تا آخر عمر مدیون آن می‌باشید.»
در نظر داشتم یک ویدیوی بلندِ جناب عنایت مدرس را که در آن حقایق زیاد پیرامون ماهیت و کارکرد مدرس اکادمی در پرتو جهانبینی خیلی جالب و تازه؛ همراه با بیانات متعدد فارغان این اکادمی ارائه میدارد؛ را اینجا بیاورم ولی بیم اینکه بزرگی حجم ویدیو مانع گشودن و دیدن آن برای بسیاری ها شود؛ آنرا با ویدیوی مختصر زیرین تعویض نمودم.
مختصر است اما .... لطفا این را از طرف من ببینید و بشنوید. سپس یوتیوب و گوگل و سایر پلاتفورم ها و خود ویبسایت مدرس اکادمی به اختیار و به انتخاب تان:
https://www.youtube.com/watch?v=KR1g4Uka9-Y
با این هفت مهارت به گونه تضمینی و 100 فیصد هفته هزار دالر عاید کنید – یا ببین یا فقیر بمان
--------------------------------
اینهم لینک ویبسایت مدرس اکادمی:

https://mudarisacademy.com/

ولي الله ملکزی 

د ۲۰۲۱م کال د ډسمبر په ۲۵ نیټې، د امریکا هوايي څیړنو ادارې (NASA)، اروپایي ټولنې او کاناډا د یوې ګډې پروژې په توګه د جیمز ویب په نوم یو تلسکوپ هوا ته وتوغولو چې لس ملیارده ډالره لګښت ورباندې شوې وو. اصلي موخه یې دا وه چې له نن څخه د نژدې څوارلس ملیارده پخوا د سترې چاودنې (Big Bang) تیورۍ ته عملي بڼه ورکړي او د کهکشانونو انځورونه واخلي. قرآن کریم د الأنبياء د سورت په دیرشم آیت کې د خلقت پیل ته داسې اشاره کوي (أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا - آسمانونه او مځکه یو له بل سره نښتي وو، بیا موږ جلا کړل).

د ۱۹۶۹م کال د جولايي د میاشتې په شلم تاریخ، د امریکا نیل آرمسټرانګ د لومړني انسان په توګه د خپلې هوايي بیړۍ څخه راووت او د سپوږمۍ پرمخ یې قدم کیښود. خو ۵۵ کاله وروسته، موږ نن هم د سپوږمۍ د مدار او افق د میندولو او پيژندلو څخه عاجز یو. تیره اونې، د ۵۷ اسلامي هیوادونو له ډلې څخه اوه څلویښتو یې د یکشنبې او لسو هیوادونو د دوشنبې په ورځ د خلیل د سپینې ږیړې او تنکي ذبیح د سرښندنې اختر ونمانځلو. خو بیا هم وایو چې یو امت یو.
په جوماتونو کې مو کمرې لګولی چې څوک د چا جب ونه وهي،‌ څپلۍ غلا نه کړي او د چندې صندوقچه ونه تښتوي، د بې اعتبارۍ په همدې زاره چاودي چاپیریال کې بیا هم په جار سره وایو چې یو امت یو؟  کله چې ستا د ګټې وټې سیزن شي نو دروازه پرانیزې، خو چې زما وار شي بیا دروازه کلکه وتړې. پخپلو اوبو کې زه له تندې سوځم او چیغې وهم چې اوبه راکړه، ته راپورې خاندې خو بیا هم وایو چې یو امت یو. د خپلو مقدساتو زیارت او لیدلو ته بې له ویزې او اجازې نه شو تللاې، خو بیا هم وایو چې یو امت یو.

همدا تیره میاشت، د امریکا پخوانی ولسمشر او د دې هیواد ډیر ځواکمن کس، ډونالډ ټرمپ د منصفه هیئت له خوا په ۳۴ تورونو ګرم وګڼل شو او د برحاله ولسمشر جو بایډن زوي، هنټر بایدن څو ورځې وړاندې په دریو تورونو کې ملامت حساب شو. آیا زموږ د سیمې په هیوادونو کې څوک د خپل مشر او ټولواک له مجرد عکس سره د طنز کومه شوخه جمله هم لیکلای شي؟ محاکمه خو د خوب لیدل دي! همدا شان، کله چې په ټولنې کې په یو بې وسه باندې ظلم زیاتې وشي، نو ورته وایي چې په آخرت کې به درسره ګورم. دا ځکه چې موږ د سرو سترګو ځای نه لرو او عدالت د زورورو اشارې ته ګوري، خو بیا هم ځان یو موټي او برابر امت ګڼو.

موږ د ۷۳ په ځای، په ۳۰۰ مذهبي او طائفي ډلو باندې ویشل شوي یو. د کفر، ارتداد، فسق او زندیقتوب ټاپې په جیبونو کې ګرځوو. فتوی له منبر څخه سنګر ته کډه کړې، ځینې مذهبي توند لاري خو لا د بې مذهبو سره نکاح ناروا بولي. د یوې فرقې مقتدي د بلې ډلې د امام پسې اقتداء نه کوي او کله ناکله خو په یو جومات کې دوه محرابونه جوړوو‌، ولی بیا هم وایو چې یو امت یو؟

د دې وروستۍ نیمې پیړۍ د ټولو جنګونو ۷۵ سلنه د همدې امت د بچیانو ترمنځ دي، ترټولو ډیرې وسلې همدوئ اخلي او یو د بل په خلاف یې په ډیرې بې رحمۍ سره کاروي، خو بیا هم وایو چې یو امت یو. د یو هیواد، یوې جغرافیې، یو اقلیم او ګډو ملي ژبو ویونکي یو؛ ولې ځینې جنابان ځانونه د افغان په ځای افغانستانی او حتی د خیالي خراسان هستوګن بولي. خپل د زرګونو کلونو ټاټوبی او پلرنۍ خاوره د اغیار د تمدني حوزې برخه بولو، خو بیا هم باټې وهو چې د یو امت بچیان یو!

د اروپا د اتحاديې ۲۷ غړي دي، دوئ نه خپلمنځي سرحدونه لري او نه دلته ویزې ته اړتیا شته؛ یو پارلمان دی او یوه یې سکه (یورو) ده. ما څو کاله وړاندې شپږو اروپايي هیوادونو ته سفر درلود. نه یوازې زه نه پوهیدلم چې موږ د کوم هیواد په های وې (غټې جادې) کې روان یو، بلکې زما دواړه ملګري چې هماغلته اوسیدل؛ د لوحو له خطونو څخه یې معلوموله چې دا د کوم هیواد ژبه ده؟

په لویدیزې نړۍ کې ټول وګړي د خپلو مشرانو او سیاسیونو په لاس جوړو شوو قوانینو ته ژمن دي او هغه د ژوند لپاره سرې کرښې ګڼي. نو اوس دا تله او ډنډه ستاسې په لاس کې ده چې د یو رښتیني، عملي او یو موټي امت ښه تمثیل موږ کوو، که د اروپا د مختلفو قومونو، ژبو، پرګنو او سیاسي لیکو لارویان؟  الله مې دې زاړه ایمان ته خیر کړي.

—-----------------------------------

یادونه: که لوستونکي وخت او علاقه لري، نو کولاې شي د ملکزي نورې لیکنې او څیړنې د هغه په فیسبوک، لنکد ان او د یوټیوب په چینل کې ولولي او وګوري؛ ادرس یې دا دی: Wali Malakzay

 

 

ولي الله ملکزی

 

له نن څخه ټیک ۴۴ کاله وړاندې، موږ د فلپس یوه میرات مړې راډیو درلودله. کله به چې کوم غوړ خبر یا د استاد اول میر داسې فولکوریکه شانتې سندره وه،‌ نو غږ به یې هیسته جَړ پَړ شو. د ۱۳۵۸ کال د جدي په شپږمې شپې بل رقم یخني وه؛ شین آسمان له ځلېدونکو ستورو ډک وو او په خوند خوند یې سترګکونه وهل. دغه مهال، زه تنکی ځوان او د دولسم ټولګي شاګرد ووم. ناڅاپه یو ګاونډي مو د بام سر ته وخوت او د خپل شلخي پنځه ډزي ټوپک یو شاجور یې په هوا کې تش کړ. زموږ یو معلم صیب چې غوږونه یې په چترالي پکول کې پټ کړي وو، د نورو ګاونډیانو په څیر وارخطا راووت او هغه ځوان ته یې وویل: (احمق الله خانه! دا په کومې خوشحالۍ کې؟ که امین لاړ، دا دی شین ټاغي راغلل). نو ماته د ارواښاد کشاف صیب تکیه کلام رایاد شو چې چورت به یې سم وو، نو ویل به یې: (ته دومره جاهلات چې په دې نه پوهیدات)؟

د شورويانو وحشي یرغل، د شین آسمان تندر وو چې د هر ګناهکار او بیګناه په ککرۍ یوشان را پریوت. د سر سودا او د نفسي نفسي خبره شوه؛ نر هغه وو چې ځان یې ډډې ته کړ. موږ هم بسم الله کړه او په یوه ساه مو ځان پيښور ته ورسولو. دغه وخت، په پيښور کې یو جهادي تنظیم دومره ځواکمن وو چې د اطلاعاتو (استخباراتو) کمیټه یې د ځايي پولیسو څخه هم هیبت ناکه وه. د یو مهاجر لپاره سینما ته تګ که سور کوپر نه وو، نو له کبیرې ګناه څخه هم لوی جرم ګڼل کیده. خو ما او زما د ماما زوئ چې زما همزولی دی،‌ زړه مو له زمري قرض کړ ترڅو د (ټوپک زما قانون) فلم وګورو چې زموږ د والیبال ملګري یې په صفتونو نه مړیدل.

د پیښور په سینماګانو کې یوه ډیره نامي وه چې د جي ټي روډ په نوم سړک ته څیرمه پرته وه او ګرد چاپیره یې د دود پتي چای دوکانونه وو. د نندارې د لویې دروازې د پاسه، په انګریزۍ او اردو ژبو د « فردوس سینما هال » لیکل شوی وو،‌ خو شکر دی د جنت کلمه یې ورسره نه وه لیکلې. د فلم د پیل سره جوخت، له خال خال چوکیو څخه د چرسو لوګي او شنې لوخړې را پورته شوې چې نژدې وه وچې باقۍ (استفراق) وکړو. بدر منیر د فلم مرکزي کردار لوبولو او په هرې صحنې کې به یې په غصه ناکې لهجې سره د ټوپک زما قانون خبره کوله.

زه دلته د فلم په هنري بې کیفیتۍ او مبتذلې لهجې خبره نه کوم؛ ځکه دغه فلم په هیڅ ډول د پښتنو د حجرې او دیرې د دروند او حیاناک کلتور نماینده ګي نه کوله. د فلم د لیکوال، پروډوسر او ډایرکټر په ښه نیت هم شک نه لرم، خو نندارچیان یې په لوی لاس تشدد، بغاوت او ناغیړۍ ته هڅول. د قلم په ځای، د ټوپک او پخلاینې په ځای د انتقام خبره کیدله. وسله، کارتوس او ګردنۍ د یو شمله ور، توریالي او جنګیالي پښتون ګاڼه شمیرل کیږي. په دې هم ټول پوهیږو چې دا فلم یو تمثیل او مازې د پیسو ګټلو ذریعه وه، ولی په عین حال کې هغه د یو مهذب، سوله خوښي او بهادر قوم د باورونو او ارزښتونو ناسم انځور وو. ځکه ټوپک وژل کوي او قلم ولسونو ته د ژوند کولو هنر په ګوته کوي.

قلم یو رنګین خلقت دی، ستر خالق ورباندې لوړه کړې او د کَوْن او کائناتو تقدیر یې د هغه په نوکه لیکلی دی. الله تعالی پخپل کتاب کې داسې فرمايي: (ن. وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ). د هیڅ پیل، د قلم له هست سره پیل شوی، د ولسونو بدلون د ده له خوځښت سره ګینده شوی او د تیرو پرګنو د زوال او عروج کیسې قلم ثبت کړیدي. قلم د انسان په ذهن کې انقلاب راولي او په ټټر کې بندیوان زړه، له مینې او یا هم له کرکې څخه ډکوي. قلم نغمی لیکي، د مظلومانو له کړیکو توپانونه جوړوي او د ظالمانو فولادي برجونه ړنګوي. له همدې ځایه، تکړه لیکوال هغه نه دی چی د خپلې لیکنې لپاره یواځی جادوګر لفظونه او قالبي جملې انتخابوي، بلکې ښه قلموال او انځورګر هغه دی چې د خلکو په زړونو او فکرونو کې د زغم او حوصلې تخم کري او د پخلاینې روحیه مزبوتوي. اوس په نړۍ د هغه چا واکمني او باداري ده چې قلم یې رسا او له رنګه ډک دی.‌

نن د ډیورند په لر او بر کې د کارتوسو او باروتو راج دی او د پینځو لسیزو راهیسې د (ټوپک زما قانون) ببولالې زمزمه کیږي. یقینا، له عقیدې څخه دفاع جهاد دی او د ملي نوامیسو ساتنه فریضه ده. لکن د ډرون او ټکنالوژۍ په دې پیر کې د قلم د نوکې په ځای، د ټوپک په ماشې اصرار کول عقلانیت نه بریښي. دا دی یوځل بیا په دې شعار شخوند وهل کیږي چې افغانستان خو د امپراتوریو هدیره ده. که د پوهې او رڼا غلیمان د علم، عرفان او قلم خاوندان وژني او فکر کوي چې د جنت لار یې نیولې، نو دوئ د کعبې په ځای ترکستان ته روان دي. ځکه د یو بیګناه انسان د وژلو سزا، ابدي جهنم دی.

د فردوس په سینما کې د دوزخي ټوپک د نندارې او د شورويانو د یرغل دا دی ۱۶۲۱۳ ورځې پوره شوې، خو زموږ په سیمه کې د ټوپک شپیلۍ لا هم توده ده. د ټوپک قانون زموږ ولسونو ته یوازې غمونه، هجرتونه او بیوسي په میراث پریښوده. څومره مؤمن بنده ګان دهمدې کلچر نذرانه شول؟ څومره میندې بورې او خوېندې کونډې شوې؟ څومره ګلالۍ لوڼې د درویزې کچکول ګرځوي او د سړک په غاړه خیرات ټولوي؟‌ که چیرې د ټوپک خاوندانو په همدې مودې کې د کونداغونو ترڅنګ له قلمونو او رنګونو څخه هم کار اخیستی وای، نو نن به موږ د سیالانو، سیال او خبره به مو د ګاونډیانو په منځ کې میره وه. آیا اوس خو به ډیر ناوخته نه وي؟

—-----------------------------------

یادونه: که لوستونکي وخت او علاقه لري، نو کولاې شي د ملکزي نورې لیکنې او څیړنې د هغه په فیسبوک، لنکد ان او د یوټیوب په چینل کې ولولي او وګوري؛ ادرس یې دا دی: Wali Malakzay