زلمی نصرت

دنمارک 

 

مخکې له هر څه نه دا ویل غواړم، چې پښتونخوا او بلوچستان هیڅکله د پنجاب برخه نه وه او نه به شي.

 

کومه برخه چې د افغانستان له وجوده څخه پر کال ١٨٩٣ میلادې کې جبرآ بیله شویده ، هغه د افغانستان د وجود او د زړه یوه برخه او یوه ټوټه ده او دا د دواړو خواوو د اولسونو او خلکو خبره ده او یوازي هغوی پورې ارتباط‌ لري ،چې په آینده کې په څه شکل سره گډ ژوند کول غواړي او خپل ذات البینی اړیکې سره ساتي او تنظیموي.

 

د  ۱۳۱ کالو تاریخې ستم او استبداد، ترور او وحشت پښتانه او بلوچ په ځانگړې توگه ځوانان چې نور نه غواړي د تیر په څیر ژوند وکړي٬لا را ويښ کړل او هغوی د خپل قبضه شوې خاورې د آزادۍ د تر لاسه کولو له پاره مناسبې لارې چارې لټوي.

 

د اکتوبر پر یولسمه کومې پریکړې چې د قومونو او ولسونو په ستره غونډه یا جرگه کې نیول کیږي، د یو تازه مثبت او عملي انکشاف او پرمختگ زیری او خبر ورکوي .

 

که څوک وغواړي او کنه، دغه خوځښتونه٬ پاڅونونه٬ غونډې او جرگې نوي حالات را منځ ته کوي، چې د تیرو نه به جاج واخلي او د زمان سره به سم تصميم نيسي او مخ ته به ځي٬که څه هم لاره خورا اوږده او خورا پیچلې ده او لا  هم لا ډيری کارونه لا اجرا پاتې دي.

 

په هر صورت  جاري رامنځ ته شوي نوي حالات نوی تعریف ته  ضرورت لري٬ چې زمان ته ځواب ووایې.

 

زما په اند وخت ددې را رسیدلی دی، چې پرته له شعارونو څخه پر داسې ممکنو او علمي لارو چارو او میکانیزم باندې خبري او توافق وشي٬ چې هم نړیوالو ته ٬ هم پښتنو ته ٬ هم بلوڅو او هم افغانانو ته د منلو وړ وي ٬په دې مانا:

 

 ١-  د ملي قیام یا پاڅون لاره همیشه خلاصه وي او د متحد پاڅون مخه څوک نیولای هم نه شي. خو نظر خاصو شرایطو ته زما په اند  د جرگو لاره٬ ممکنه٬ مفیده٬ مناسبه او غوره لاره ده.

 

٢-  د نظام پر شکل سلا او مشورو ته ضرورت لیدل کیږي او لازمه ده چې وویل شي او روښانه شي٬ چې څرنگه نظام٬ په کوم فورم ٬عبا او قبا.

 

٣-  د افعانستان سره د مناسباتو حدود او ثغور روښانه کول هم یوه اړینه او اوږده پروسه ده، چې عملي  او ممکن سنجش او میکانیزم ته ضرورت لري.

 

د افغانستان د نيمې پیړۍ د داخلي جگړو تجربو او درسونه ته په کتو، داسې نه شي، چې د افغانستان په څیر پښتانه او بلوڅ د رهبرۍ او د واک پر سر د الحاد او غیر الحاد تر نامه یو د بل سره  خپل مینځي جگړو کې سره ښکیل شي٬ کوم چې د نوې استعمار استراتیژی او هدف دی.

پای

عبدالصمد ازهر                                                                             ۲۴/ ۰۷/ ۲۰۲۴

جو بایدن رییس جمهور ایالات متحده امریکا که از مدتی زیر فشار کهولت، بیماری و اختلال حافظه قرارداشت ولی حاضر نبود از نامزدی برای دور دیگر ریاست جمهوری کنار رود، بالآخر بیماری کووید ۱۹ به حسابش رسید و صداهای مخالفت با ادامه مبارزات انتخاباتیش از درون حزب دموکرات را نیرو بخشیده مجبورش ساخت ناتوانیش را بپذیرد و از ادامه کارزار انتخاباتی کنار رفته نایب خود کامالا هریس Kamala Harris را به جای خود به حیث کاندید معرفی نماید.

در مراسم اعلان ناگهانی این تصمیم از جانب وی در روز یکشنبه ۲۱ جولای ۲۰۲۴، بارک اوباما رییس جمهور اسبق هم حاضر بود و صحبتی داشت که در جریان آن بایدن پشت به حاضران کرده اشک هایش را پاک و اندکی بعد از رو آوردن به حاضران باز هم نم های دور چشمانش را خشک کرد. او که نتوانسته بود با ادامه مسوولیت ریاست جمهوری، ادامه و ثمرات بیشتر ستراتژی پیاده کرده خود را ببیند و آن را تکامل داده افتخار بزرگ بر سبک امریکایی را به نام خود ثبت کند، عقده به دل ماند.  

او که چند دوره سناتور، دو دوره معاون رییس جمهور(۲۰۰۹ – ۲۰۱۷) و یک دوره رییس جمهور (۲۰۲۱- تا کنون) بود، با کسب تجارب، به یک سیاستمدار مجرب و ستراتژیست برجسته مبدل مبدل گردیده پیروزی هایی به نفع هژمونی کشورش داشته است. وی قبل از این مراحل، در مقام یک سناتور پیشتاز برجسته گردیده بود ولی در چند بار تلاش برای نامزدی مقام ریاست جمهوری، یا به دلایل کم تجربه گی و یا به دلایل اتیکی و سرقت از بیانیه های رهبران و شخصیت های دیگر، پیروزیی نداشت.

  او تجزیه و یا فدرالی ساختن کشورهای خاور میانه را جزء ستراتژی خود  داشت. در پست معاونت بارک اوباما، به پیاده کردن این برنامه در عراق پرداخت. لیبیا پارچه پارچه شد و در سوریه رغم ناکامی این برنامه، شگاف های عمیقی در جامعه آن ایجاد شد. تبلیغات منفی مکررش  در مورد افغانستان و  این اظهاراتش که این کشور یکی شده نمی تواند و افغان ها نمی توانند ملت واحد باشند، برخاسته از همین نظر ستراتژیک وی بوده است.    

در حالی که او مانند تمام رهبران اسبق امریکا همواره نسبت به افغانستان به دلیل نپیوستن به پکت های نظامی سنتو و سیتو و پابندی به موضع عدم انسلاکش، نظر منفی داشت و در مورد تمام «خاور میانه بزرگ، به اصطلاح بوش کوچک» که در برگیرنده افغانستان نیز می شود، همان گونه که یاد شد، دیدش خصمانه بود، اما در صحنه بین المللی با استعداد بلند  ستراتژیک و مهارت های حیله گرانه، توانست در جهت توسعه هژمونی امریکا، دستاوردها داشته باشد. وی یکی از طرفداران جدی  توسعه ناتو به طرف شرق بود. با برنامه گسترش هنوز هم بیشتر آن به اوکراین، روسیه را به کارزار نظامی سنگین و دراز مدت کشاند و از راه وضع تحریم های شدید خواست آن را از جهات نظامی و اقتصادی از پا بیندازد. برای این منظور اروپا را، که فاصله اش به تدریج از امریکا زیاد شده رفته بود و امریکا در وجود آن رقیبی برای سلطنت جهانیش می دید، با لطایف الحیل در هردو راستا در سمت سیاست خویش قرار داد. تا حدی که با تحریم منابع سرشار انرژی ارزان، اعم از گاز و نفت، که اقتصاد شگوفان اروپا، بالخصوص المان، از آن تغذیه می کرد، نه تنها صنایع و صادرات اروپا را ضربه فنی زد بلکه اقتصاد آن را با رکود مواجه کرده  انفلاسیون رو به بالا، قیمت های بلند و بیکاری مزمن روز افزون، زنده گی را بر اقشار نادار و متوسط تلخ گردانید. در یک عملیات مخفی سبوتاژ، لوله گاز نورد ستریم را در اعماق بحر منفجر و امید المان و کشورهای دیگر را از این منبع بریده دست نگر گاز خیلی بلند قیمت امریکا کرد. صنایع بزرگ و کوچک یا از پا افتادند و یا به لنگش نامیمون دچار گشتند. این امر باعث انتقال سرمایه و صنعت از اروپا به امریکا شد.

در عین زمان فشار ممتد و تحمیل رقابت بر دولت های اروپایی در تمویل، تجهیز، تدارک و پیشکش انواع اسلحه سبک و سنگین زمینی، هوایی، بحری و ارسال نیرو زیر نام مربیان از یک طرف و سهم گیری فعال در تخصیص دو در صد عاید ناخالص داخلی برای ناتو، بار گرانی بود که بر شانه های اروپا گذاشته شد. علاوه بر آن تزیید افسانوی در تخصیص فوق العاده برای متحول ساختن نیرو و تکنولوژی نظامی ملی و اماده ساختن نیروهای نظامی برای جنگ همه شمول، بار گران دیگریست که کمر شهروندان را خم کرده و ثقلت کامل آن را طبقه های بی بضاعت و متوسط، تحت پرده تجاوز روسیه به اروپا، به دوش می کشند (به طور مثال المان رغم رکود اقتصادیش، یک صد ملیارد یورو را برای این منظور تخصیص داد). اروپا، به مصداق این که قمار را باختی حریف را از دست مده، در راستای دشمنی با روسیه و قبول مصارف در اوکراین، چنان پیش رفته است که این امر بر ایش بیشتر از امریکا حیثیت ننگ و ناموس را گرفته است. با آنکه در کنفرانس اروپایی منعقد در لندن که اخیراً به ابتکار و دعوت  صدر اعظم جدید و رهبر حزب کارگر بریتانیا کی یر ستارمر  Sir Kier Starmerبرگزار شد، تعهد کردند در صورت انتخاب شدن ترمپ به ریاست جمهوری و قطع پشتیبانی او از اوکراین، به ادامه کمک به آن کشور در نبرد علیه روسیه ادامه دهند، ولی واقعیت ها حاکی از آنند که بدون حمایت مادی از منبع سرشار دالر بدون پشتیوانه امریکا و امکانات وسیع دیگر آن، اروپا در این کارزار در کوتاه مدت از نفس می افتد.

این یکی، دیگر اینکه در نشست پر سر و صدای  سران ناتو به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس آن در واشنگتن (۹-۱۱ جولای ۲۰۲۴)، کشورهای اروپا در کنار دشمنی با روسیه، رغم خواست و منافع ملی شان، به د شمنی با چین نیز چنان کشانده شدند که در اعلامیه نهایی نشست متبارز گردید.. این انکشاف نو، اروپا و بالنتیجه ناتو را فراتر از حوزه عنعنوی دست اندازی های آن، در خصومت های سیاسی، نظامی و اقتصادی با چین قرار می دهد و ایالات متحده از تقابل منفرد با چین برامد ه بعد از این محتملا اروپا و ناتو را با خود خواهد داشت. 

از مدت هاست که امریکا سرعت انکشاف چین و سر برآوردن دوباره روسیه را خطر بالقوه در برابر امپراتوری جهانیش می دیده و در زمان فعلی پیشرفت های نوین اقتصادی و نظامی چین و روسیه این خطر را به بالفعل ارتقا داده است. بنا بر آن در کنار تلاش هایی که برای ایجاد فاصله میان آن دو به عمل می آورد، می کوشد با استفاده از تحریم ها، تعرفه های بلند غیر متعارف، جنگ های نیابتی و هر وسیله ممکن دیگر، جلو رشد آن ها را بگیرد. سرعت انکشاف هند از نگاه فیصدی نسبت به چین هم بالاتر است. اما عجالتاً امریکا از اظهار دشمنی با آن پرهیز نموده کوشیده است موقتاً  آن را با استفاده از دشمنی اش با چین در کنار خود گیرد و به الاینس چهارگانه جاپان، استرالیا، هند و امریکا بکشاند. اما مودی رهبر هند در کنار نزدیکی بی سابقه با واشنگتن، مناسبات اقتصدی، نظامی و سیاسی با فدراسیون روسیه را نیز از نظر نینداخته، در سفر اخیرش به مسکو قراردادهای بزرگی را به امضا رساند.

نتیجه این که: بایدن توانست با پلانگذاری دقیق، اروپا را چنان سلب صلاحیت، ناچار به اتکا بر امریکا و بازار انحصاری خود گرداند، که برده وار منافع خود را به خاطر منافع امریکا قربان و نارضایتی مردمش را با تبلیغات وسیع جنگ بزرگی که در راهست، فرو نشاند.

اما تحریم ها، ضبط سرمایه ها و دار ایی های بانکی وتحمیل جنگ های نیابتی با سهم گیری فعال و علنی اتحادیه اروپا و ناتو، دستاوردش معکوس آنچه بود که انتظار داشتند.

جریان مقادیر هنگفت و متداوم گاز و نفت به چین و هند و کشورهای دیگر، کمر اقتصاد روسیه  را بست و عکس العمل بسیاری از کشورهای جهان سوم در برابر سیاست های تحر یم و ضبط دارایی ها، ذهنیت معکوس ایجاد نموده موجبات نزدیکی شان با روسیه و چین و محتاط شدن در رابطه با غرب را فراهم آورد. کشورهای با اهمیتی به بریکس پیوستند و متقاضیان زیادی در انتظار پیوستن به آن اند.

خلاصه کلام این که، ستراتژی های یاد شده بایدن در برابر اروپا، برایش موفقیت بار آورد ولی تاکتیک های ضربه زدن اقتصادی و به انزوا بردن روسیه و چین، پس لگد Backfire بدی برای غرب داشت.

سخن در مورد اوکراین را نیز در یک جمله خلاصه می کنم: سوگمندانه در این کشمکش ابر قدرت ها، ملت بزرگی قربانی می شود و کشوری زیبا و پیشرفته منهدم می گردد.

جو بایدن نه بر این قربانی ها و حقیر شمردن حیات انسان ها گریست و نه به خاطر سقوط اقتصاد و فرهنگ اروپا. هردوِ، خواست و پیامد برنامه های خودش بود. او بر ناتوانی و محرومیت شخصش از ادامه تخت و بخت امپراتوری اشک ریخت و بر دور ماندن از تطبیق برنامه های هم مانند آن.

۰۳ / ۰۵/ ۱۴۰۳

۲۴ / ۰۷ / ۲۰۲۴

 

 

زلمی نصرت

دنمارک

انچه را که محمود خان ٫٫ اڅکزی٬ گفت٬ چیزی نو و قابل تشویش نیست چون از هر خان که حزب و یا تحریک ساخته و یا در آینده بسازند٬ ای انتظار را باید داشته باشیم. شاید فردا ایمل خان هم چنین بگوید؟.

 

نباید فراموش مان شود که چند سال قبل امی افراسیاب ختک که در رول دایه مهربانتر از مادر در بیا موارد مسایل افغانستان در میدیا ظاهر میشود٬ مساله ویزه و پاسپورت را بین کابل و اسلام اباد مطرح نکرد؟ که کرد. امی افراسیاب و اجمل خان تا زمان حضور نظامیان شوروی در افغانستان نبودند و در کابل لم نداده بودند و نمیخوردند که داده بودند و میخوردند.

 

اما با رفتن نظامیان شوروی وخت انها هم بسته های خود ره گرفتند٬ هم بار و بستره خود ره بسته کردند و روانه پشاور شدند و از لحاظ مورال هم نخواستند تا در کنار حاکمیت بدون روس ها قرار بگیرند.

 

داکتر نجیب الله در زمان ریاست خاد و ریاست جمهوری به کدام یک از این خان ها نبود که پول نمیداد.

 

ولی زمانیکه بعد از سقوط حاکمیت در دفتر ملل متحد در کابل پناهنده شد٬ کوچکترین اقدام و کاری برای رهایی وی نکردند. اگر کرده اند بگویند که چه کردند؟

 

از انها نباید کدام انتظاری داشته باشیم و هم نباید به انها کدام دل بستگی داشته باشیم٬ کسیکه بدل باشه بدل میمانه و بدل می اندیشه.

 

انهائیکه مستقل و افغانی فکر می کنند سر به نیست می شوند نه انها٬ مگر اینکه تاریخ ماموریت شان ختم شود.

 

باز امی محمود خان کی است که از داعیه کل پشتونخوا گپ بزند و در مورد تصمیم بگیرد.؟

 

محمد خان یک خان است ٬ یک خان گدایگر  که تعداد از اعضای خانوادهیش در خدمت  دیگران قرار دارد٬ نه بر خاسته از بین مردم خود.

 

 یک حزبک دارد و معلوم هم نیست که چند عضوه دارد.؟!

 

ای افغان ها هستند و حق دارند تا در مورد حق خود و در مورد حق تعین سر نوشت مردم و خاکیکه از بدنه افغانستان جبرآ جدا ساخته شده است٬ تصمیم بگیرند و گپ بزنند و فیصله کنند٬ نه محمود خان و امثال وي.

 

به ای خاطر به حرف های ای ادمک ریاکار و رنگ شده نباید کوچکترین توجه و ارزش قایل شویم.

 

محمود خان و أمثال وی فرمایند از خود بگویند و ثابت بسازند که در حق مهاجرین افغان چه کردند و یا هم به خاطر سد سازی  و توقف مداخلات  پنجاب از محلات شان در امور داخلی أفغانستان چه کرده اند چه در گذشته و چه در زمان حال. ؟

 

حساب آزادیخواهان  سر بکف و باشهامت و با غیرت پشتون و بلوچ کاملآ جدا است و طرف هم نیستند٬ چون مردم افغانستان همیشه از داعیه برحق شان دفاع کرده و خواهد کرد و همیشه در کنار شان قرار داشته و  قرارخواهد گرفت.

 


ولي الله ملکزی

د حساب په قانون کې چې له دوو څخه یو منفي شي نو یو پاتې کیږي، مګر په مینې کې چې دوو څخه یو جلا شي هغه بل هم له منځه ځي. د نړۍ د نژدې دوه ملیارده مسلمانانو ۸۹ سلنه یې سنیان دي او پاتې ۱۱ سلنه یې شیعه ګان. دوئ ټول، څوک په پاخه او څوک په کچه کاڼي نه یوازې د رسول الله (ص) له کورنۍ او یارانو سره بې بریده مینه لري؛ بلکې هغه د خپل ایمان برخه ګڼي او د دې ژورې عاطفې په لرلو سره د ډاډ احساس کوي. 
زه (ملکزی) که د حسین بن علي رضي الله عنهما په مهال ژوندی وای، نو ما به د یزید په ځای له حسین سره بیعت کړی وو. خو دا مهال چې د ووټ پېټۍ د بیعت ځای نیولی، نو په جار سره وایم که هغوئ دواړه نن ژوندي وای، ما به خپله رایه د حسین په صندوقچې کې اچولې وه. ځکه مظلوم حسین له ظالم یزید څخه ډیر غوره او د خلافت مستحق وو. ټولیز باور دا دی چې د علي بن ابي طالب (رض) مقام له معاویه بن سفیان (رض) څخه ډیر لوړ دی. فاطمة الزهراء د خپل پلار نازولې او ګڼلې لور وه او مور یې، خدیجة الکُبری له هِند بِنت عُتبة سره هیڅکله د پرتلې وړ نه ده. 
په عین حال کې، د تاریخ پاڼې وايي چې له حسین سره دا افراطي مینه نیمګړې او یو اړخیزه غوندې ښکاري. د مسلمانانو د غوڅ اکثریت انګیرنه دا ده چې د عمر، عثمان، علي او حمزه مقامونه، شهادتونه او قربانۍ په شعوري ډول نادیده ګڼل شویدي. ښايي وجه یې دا وي چې موږ ته په سُني تاریخ کې یوازې سرې وینې، عسکرې فتحې، غلامان، وینزې، غنیمتونه، د تورو ځلا او د نیزو بریښنا را نقل شویده. په داسې حال کې چې د پیغمبر (ص) دوهم خلیفه، عمر فاروق د فارس، روم او مصر فاتح یو مجوسي د غدر په خنجر شهید کړی،‌ مګر ډیر لږ خلک یې له شهادته خبر دي او هیڅ څوک ورته امام نه وايي. دریم خلیفه او د قرانکریم راټولونکې، عثمان بن عفان چې د حضرت پیغمبر د دوو لوڼو میړه دی؛ ټوله هستي او جایداد یې د پیغمبر صیب په قدمونو کې کیښود او په ۸۲ کلنۍ کې په ډیرې بې دردۍ سره د خپل کور دننه ووژل شو، لاکن محدود خلک یې د شهادت ورځ پيژني. 
د خیبر فاتح، د حضرت پیغمبر د کاکا زوی، زوم او خلیفه، علي بن ابي طالب خوارجو قتل کړ، اصلي قبر یې لاهم مجهول دی، ولی یو وړکې اقلیت یې د شهادت ورځ نمانځي او ډیر ترې ناخبره دي. حمزه بن عبدالمطلب د رسول الله سکنې کاکا، همزولی او د ښي لاس ملګری وو چې په احد کې شهید شو. سینه یې وڅیرل شوه او زړه یې په دومره وحشت سره غوڅ غوڅ شو چې د نن داعش یې پارسنګی هم نه دی، خو د بهادرۍ یادونه یې په خروار کې چیټاکۍ هم نه ده؟ د حسین خپل مشر ورور، حسن (رض) خپلې میرمنې په زهرو ووژلو، بیا هم متانت او شهامت یې چندان نه یادیږي. خو کله چې د مظلومیت، شهادت او رشادت خبره کیږی نو یوازې حسین،‌ زینب، جعفر، عباس او د کربلاء نازولي نومونه زمزمه کیږي؛ وجه یې دا ده چې د کربلاء او عاشورا مؤرخین ډیر ځیرکه او د وخت په نبض آګاه خلک وو. 
له معتبرو تاریخي حوالو څخه جوتیږی چې په کربلاء کې د حسین بن علي، د هغه د کورنۍ او د ملګرو رښتیني قاتلین په عراق کې د یزید والي، عُبيدالله بِن زِياد او د صِفِین په جګړې کې د امیر معاویه خِلاف د علي بن ابي طالب خپل قومندان، شِمْر بن ذي الجَوشَن دی. البته دا هیڅکله په دې معنا نه ده چې یزید په دې جرم کې برابر شریک نه دی. همدا یزید وو چې ابن زِیاد ته یې د خپلې واکمنۍ په ضد د هر ډول بغاوت د ټکولو او ریز مریز کولو چورلټ واک ورکړی وو. د همدې یزید لښکرې وې چې په ۶۳ هجري کال کې یې مدینې منورې ته نژدې د (الحَرَّة) په جګړې کې هغه په سلګونو اصحاب او تابعین ووژل چې د نوموړي له بیعت څخه منکر وو.
د پنځمې هجري پیړۍ مشهور مؤرخ، عبد القاهر البغدادي په خپل کتاب (الفَرقْ بَينَ الفِرَقْ) کې لیکي: «حسین بن علي ته د کوفي خلکو چې په کنجوستوب او خیانت سره مشهور دي، بلنه ورکړه چې له مدینې څخه هلته ورشي. په مدینې منورې کې غټو اصحابو او د حسین نژدې خپلوانو مشوره ورکړه چې د کوفې په خلکو اعتبار مه کوه؛ هغوئ ستا له پلار (علي) سره خیانت کړی له تا سره به هیڅکله وفا ونه کړي. خو هغه تصمیم نیولې وو چې د دې خبرداري او مشورې سره سره هلته لاړ شي». 
اوس دا د حق او باطل جګړه وه؛ که د واک او زعامت په سر شخړه؛ یا د وراثت او ملوکیت مقابله؟ په دې اړه په سلګونو کتابونه او په زرګونو مقالې لیکل شوی او هرچا د خپلې مدعی لپاره ډیر څه ویلي دي. کله چې حضرت محمد (ص) وفات کیده نو حسن اته کلن او حسین شپږ کلن وو. دوئ دواړه د اسلامي امت د سترګو تور او د زړونو ټکور دي. دوئ خپل نیکه ته سخت ګران وو او د جنت د ځوانانو سرداران یې بللي دي. همدا نن یې اولاده په ساداتو، هاشمیانو او پاچا صاحبانو سره پیژندل کیږي او د متدینو خلکو په زړونو روحاني واکمني کوي. حسین او یزید دواړه اوس د الله په محکمه کې دي چې څه یې کرلي هغه به ریبي. (تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ - دا یو ټولی وو چې تیر شویدی، څه یې چې کړي، ګټه او تاوان یې د هغوئ دی. تاسې به د خپلو کړو ښه او بد ووینئ، د هغوئ د کړو په هکله نه پوښتل کیږئ). که څوک د یا حسین د شعار لاندې د کرغیړنو مذهبي جګړو له پایلو خبر نه وي، نو د عراق، سوریې، یمن او لبنان له وګړو دې پوښتنه وکړي چې د ککریو لَوْ څه ډول وي؟
تاریخ د زمانې ترټولو ستر فاتح، بې جوړې رقیب او ډیر بېرحمه قاضي دی. تاریخ هرګز د کوم جابر پښو ته نه دې ټیټ شوې او همیشه یې پټ رازونه لوڅ لپړ او رسوا کړیدي. د حسین شهادت، د جبر، استبداد او انحصار په وړاندې د هرې پرګنې لپاره یو کوټلی درس او تلپاتې سرمشق دی. یقینا چې د کربلاء سوځونکې دښته د خپل پیر د ډیر کرکجن او عېبجن ناورین شاهده ده؛ خو زموږ د سیمې معاصره مغلواله د همدغه یزیدیت تسلسل دی. د ظالم په وړاندې دریدل او د عادلانه مبارزې جاري ساتل، د حسین بن علي ازغنه لاره ده؛ دا لاره دې تل له نومیالیو لاروو ډکه وي. خو باید هیر نه کړو منزل ته مزل هله اسانیږي چې د مذهبي کرکې په ځای، انساني مینه غالبه او دوه اړخیزه شي.
—------------------------------
په مننې سره؛ ما په دې لنډې څیړنې کې د الفَرق بين الفِرَق و بيان الفرقة الناجية له کتاب، الجزیرې د ټلویزیون، ویکیپیډیا او ګوګل څخه استفاده کړیده. همدا شان که لوستونکي وخت او علاقه لري، کولاې شي د ملکزي نورې لیکنې او څیړنې د هغه په فیسبوک او یوټیوب چینل کې ولولي او وګوري. ادرس یې دا دی: Wali Malakzay


نویسنده Anne-Cécile ROBERT برگردان شهباز نخعي 
دادگاه های بین المللی به ندرت تا این حد زیر تابش نورافکن ها بوده اند. گشوده شدن دو پرونده در لاهه درمورد غزه – یکی علیه حکومت اسرائیل و دیگری علیه دو تن از رهبران آن و حماس- ، نشانه ایجاد گسست در یک ژئوپولیتیک متلاطم است.

 
در ۲۰ ماه مه گذشته، در شبکه تلویزیونی سی ان ان (CNN)، دادستان « دیوان کیفری بین المللی » (CPI)، واکنش ها دربرابر صدور قرار بازداشت علیه ۳ تن از رهبران حماس: - یحیی سینوار، محمد دیاب ابراهیم المصری (ملقب به «دیف») و اسماعیل هنیه و نیز بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر و یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل ، به اتهام ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در نوار غزه را چنین مطرح کرد: «یک رهبر از من پرسید: "چنین دادگاهی برای آفریقا و جنایتکارانی چون پوتین هم برگزار می شود" (۱)». این دادخواست که صدور ان علیه منتخبان یک کشور دموکراتیک بی سابقه بوده، توسط جوزف بایدن، رییس جمهوری آمریکا «جنجالی» توصیف شده، در حالی که برخی از نمایندگان جمهوری خواه تهدید به تلافی جویی علیه دادستان کرده اند. بنیامین نتانیاهو به نوبه خود، نسبت به آن بی اعتنا مانده و تأکید کرده که هیچ چیز اسرائیل را در انجام عملیات «دفاع مشروع» خود متوقف نخواهد کرد.

« دیوان کیفری بین المللی » (CPI)، با الهام از دادگاه «نورنبرگ» - و همتای توکیو آن- شکل گرفته و افراد را صرفنظر از موقعیت دیپلوماتیک و سیاسی مورد تعقیب قرار می دهد، درحالی که، «دیوان بین المللی دادگستری» (CIJ) حکومت ها را محاکمه می کند. جنگ آغاز شده در غزه درپی کشتارهای ۷ اکتبر ۲۰۲۳، مشمول دو روند هم زمان و موازی اما متمایز دربرابر این دو نهاد مستقر در لاهه است. «دیوان بین المللی دادگستری» (CIJ) که به درخواست آفریقای جنوبی بر مبنای توافق نامه پیشگیری و جلوگیری از نسل کشی مصوب سال ۱۹۴۸ (۲) به بررسی پرداخته، پیش از این ۳ حکم بازدارنده درمورد اسرائیل صادر کرده است . وزن تاریخی، کیفیت اتهامات (یک حکومت و رهبران آن که خود نیز موضوع نسل کشی بوده اند) ، شمار قربانیان غیرنظامی و شدت تخریب هایی که در غزه انجام شده، موجب بروز تنش های شدید بین المللی ، جنبش های گسترده اعتراض های مردمی و نزاع های شدید سیاسی در بسیاری از کشورها شده است.

از این روندهای بی سابقه قضایی ۳ درس می توان گرفت: در وهله اول، با آن که دادگستری بین المللی زیر تابش نورافکن ها قرار گرفته، ولی این نخستین بار است که به مرکز صحنه ژئوپولیتیک بدل می شود. رخدادی بی سابقه، در ۲۶ ژانویه ۲۰۲۴، اعلام نخستین حکم CIJ به طور مستقیم از تلویزیون پخش شد و در صفحه های بزرگ نمایشی در برابر مقر دیوان در لاهه به نمایش در آمد. خانم جوآن داناهیو، رئیس این دیوان برای جلب توجه رسانه ای و علاقه مردم، مصاحبه ای طولانی با «بنگاه سخن پراکنی بریتانیا» (BBC) در ۲۶ آوریل انجام داد تا برخی از جنبه های حکم صادره را روشن کند. کریم احمد خان، دادستان دیوان هم در ۲۰ ماه مه برای تشریح جزییات درباره انگیزه های اقدامات خود و انتقاد از تهدیدهایی که با آن روبرو است، با شبکه تلویزیونی سی ان ان به گفتگو پرداخت.

شکست سیاست
این وضعیت بی سابقه ناشی از بی توجهی های دیپلومات ها و نهاد های سیاسی سازمان ملل متحد (ONU) و در درجه اول شورای امنیت آن است که از پایان بخشیدن به درگیری ها و یافتن راه حل برای جنگ ها ناتوان است. به عکس، همه نهادهای فنی سازمان ملل متحد در میدان جنگ فعال هستند و تا جایی که می توانند به مردم کمک و خدمات می رسانند. «دفتر امدادرسانی و کارهای سازمان ملل متحد برای پناهندگان فلسطینی در خاور نزدیک» (Unwra)، «برنامه جهانی غذا» (PAM)، «کمیساریای عالی پناهندگان» (HCR)، «سازمان جهانی بهداشت» (OMS)، «بنیاد کودکان سازمان ملل متحد» (Unicef) و... از این جمله اند. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، که معمولا محتاط تر است، هشدارهای متعددی درباره این جابجایی و از خانه رانده شدن ها داده است. . با اینهمه مارتین گریفیتز، مدیر امور انسانی سازمان ملل متحد در کنفرانس مطبوعاتی ۴ ژوئن هشدار داد:« تلاش برای مدیریت درگیری های متعدد از طریق کمک های بشردوستانه، به جای جستجو برای راه حل های سیاسی، نمی تواند برای مدتی طولانی ادامه یابد ». گروه «پیشکسوت ها» (The Elders)، که در سال ۲۰۰۷ توسط نلسون ماندلا ایجاد شده و شامل برندگان جایزه نوبل و رهبران بازنشسته است، از «ورشکستگی سیاست» سخن گفته و بزرگان دنیا را به انجام مسئولیت هایشان درباره همکاری های چندجانبه فرامی خواند (۳).

محتوای توافق نامه سال ۱۹۴۸ که برجسته و متهم کننده است، گاه آخرین وسیله برای کشیدن حکومت ها به پای دستگاه عدالت بین المللی است. برخی از این کشورها مانند اسرائیل «دیوان بین المللی دادگستری» را به رسمیت نمی شناسند، اما جزء ۱۵۳ کشوری هستند که توافق نامه سال ۱۹۴۸ را امضاء کرده اند که ماده ۹ آن مقرر می دارد که موارد اختلاف باید از طریق این دیوان حل و فصل شود. اوکراین با استفاده از همین شگرد در سال ۲۰۲۲ روسیه را بر کرسی اتهام نشاند، ولی چین که آن را امضاء نکرده از هرگونه پاسخگویی به آنچه که بر سر اویغور ها می آورد می گریزد. در میان ۵ عضو دائم «شورای امنیت»، تنها انگلستان بدون قید و شرط صلاحیت «دیوان بین المللی دادگستری» (CIJ) را پذیرفته و فقط لندن و پاریس به «دیوان کیفری بین المللی » (CPI) پیوسته اند.

این نهاد قضایی جزایی که در سال ۱۹۹۸ ایجاد شده، این امکان را می دهد که مانع از این شود که رهبران مصدر کار یا روسای نظامی به عنوان مصونیت دیپلوماتیک از تعقیب و مجازات بگریزند. این گریختن به ویژه زمانی رخ می دهد که به دلیل وجود حق وتو در «شورای امنیت» سازمان ملل متحد، اجرای هیچ مجازات بین المللی ای امکان پذیر نباشد. صدور حکم بازداشت می تواند سفر و تردد فرد را دچار اختلال کند چون ۱۲۴ کشوری که به CPI پیوسته اند می باید، در صورت داشتن امکان فرد را بازداشت و به « دیوان کیفری بین المللی » (CPI)تحویل دهند. ولادیمیر پوتین که به اتهام ارتکاب جنایت جنگی در اوکراین تحت تعقیب است، در پایان ماه اوت ۲۰۲۳ نتوانست در نشست «بریکس» در ژوهانسبورگ شرکت کند. بنابراین، ۲۶ کشور عضو اتحادیه اروپا – از جمله فرانسه و آلمان- که این دیوان را به رسمیت شناخته اند، اگر علیه رهبران اسرائیل حکم بازداشت صادر شود، در وضعیتی ناگوار قرار خواهند گرفت و انجمن ها و هواداران حقوق بشر حتما الزامات بین المللی را به آنها یادآوری خواهند کرد. این امر تا حدی است که ۹۳ کشور – از جمله ۲۱ عضو اتحادیه اروپا-، اخیرا بیانیه ای در حمایت از CPI که توسط ۵ کشور (بلژیک، فلسطین، شیلی، سنگال و اسلووانی) تدوین شده بود را امضاء کرده اند (۴).

در وهله دوم، به طور عمیق، ۳ حکم محتاطانه ای که در ۲۶ ژانویه، ۲۸ مارس و ۲۴ مه صادر شده و نیز درخواست دادستان، CPI حدود آنچه که از نظر بین المللی پذیرفته شده، و از این رو به دشواری قابل اعتراض است، را تعیین می کند. تشخیص جیمز ای. گلداستون، این است که: «در دنیایی که روایت های متناقض رودرروی یکدیگر قرار می گیرد، دیوان وخامت وضعیت درد و رنج انسان را به رسمیت شناخته و تا زمان صدور حکم نهائي، مسئولان آن را مشخص نموده است (۵)».

معیارهای سختگیرانه
تصمیم نهایی درباره بود یا نبود نسل کسی در غزه، با توجه به معیارهای قضایی سختگیرانه ای که باید لحاظ شود تا این جنایت خاص که در پایان جنگ جهانی دوم تعریف شده را به اثبات برساند، چندین سال به درازا می کشد (مطلب ضمیمه را بخوانید).

برای اجتناب از بی عملی و ناتوانی تا زمان صدور حکم نهایی، توافق نامه ۱۹۴۸ ساز و کارهایی برای هشدار پیشرس پیشبینی کرده که امکان می دهد برای حفاظت از مردم، به محض بروز نخستین نشانه ها یا «احتمال بروز آنها» اقدام شود. چیزی که به هیچ وجه یک پیشداوری درباره بود یا نبود نسل کشی در حکم پایانی نیست. در مورد غزه، اسرائیل از CIJ درخواست کرده که رأی به عدم صلاحیت خود دهد چون براین باور است که اتهامات وارد شده توسط آفریقای جنوبی کاملا و آشکارا بی پایه است. تل- آویو به ویژه تأکید کرده که همه اقدامات احتیاطی مقرر در حقوق بشر بین المللی برای حفظ غیرنظامیان را رعایت می کند. به عکس، « دیوان کیفری بین المللی » با اتکاء بر آنچه که رخ داده (تخریب ها، کشتارها و غیره) و اظهارات تقلیل دهنده منزلت انسانی بسیاری از رهبران اسرائیلی، با اکثریت قاطع ۱۵ از مجموع ۱۷ رأی، چنین برآورد کرده که پایمال شدن حقوقی که توافق نامه ۱۹۴۸ برای فلسطینی ها قائل شده «محتمل» به نظر می رسد و «می باید از آنها در برابر نسل کشی حفاظت شود». دیوان در حکم ۲۶ ژانویه می گوید که «خطر واقعی و قریب الوقوع ضرر و زیان های غیرقابل جبران»ی وجود دارد که بر حقوق مردم سنگینی می کند و می باید برای آنها تدابیر فوری اندیشیده شود (۶). این شناسایی حق به نوبه خود یک رویداد است، زیرا اتهام هایی چنین وخیم، آن هم نسبت به یک دولت دموکراتیک، چنان که خانم ژانینا دیل، مدیر مشترک «انستیتو اخلاق آکسفورد درمورد قانون و درگیری های مسلحانه» (۷) می گوید: «هرگز نباید پذیرفتنی باشد».

یکی از اقدامات موقت، که از جمله قاضی اسرائیلی هم به آن رأی داده، متوقف ساختن و مجازات «ترغیب به نسل کشی» است. به این ترتیب، اسرائیل باید مانع از این شود که ارتش آن اعمالی مرتکب شود که توافق نامه ۱۹۴۸ آنها را منع نموده و مدارک ثابت کننده احتمال وقوع این جنایات را حفظ کند. همچنین، « دیوان کیفری بین المللی » به اسرائیل حکم می کند که: «امکان تأمین خدمات اساسی و کمک های انسانی را به فوریت میسر سازد تا بتوان برای شرایط دشواری که فلسطینی های نوار غزه با آنها دست به گریبانند چاره اندیشی کرد».

دو حکم ۲۸ مارس و ۲۴ مه تأکیدی بر مفاد حکم ۲۶ ژانویه و اعلام «وخامت استثنایی» و بیش از پیش وضعیت، به ویژه با ایجاد خطر شیوع بیماری های واگیردار و سوء تغذیه است. در نتیجه، « دیوان کیفری بین المللی » برای اسرائیل الزاماتی اضافی قائل می شود که تا حد دستور توقف هرگونه عملی «که فلسطینی های غزه را به طور کامل یا تاحدی دچار مخاطره» در رفح کند ، پیش می رود.

در حقوق کیفری (که در صلاحیت CPI است)، به گرسنگی کشاندن مردم می تواند در زمره جنایات جنگی باشد (نخستین اتهام نسبت داده شده به نتانیاهو و گالانت) و جنایت علیه بشریت (پنجمین مورد اعلام جرم علیه آنها) است. آقای خان، دادستان با تکیه بر گزارش ۶ کارشناس مستقل و نخستین بررسی های میدانی انجام شده، به این نیز مظنون است که رهبران اسرائیل مرتکب «ستمگری و آزار» و «اقدامات غیرانسانی» (جنایت علیه بشریت) و نیز هدف قرار دادن عمدی غیرنظامیان «به قصد تحمیل رنج های بزرگ یا تجاوز به سلامت جسمی آنها» شده اند و با آنها «رفتارهایی بیرحمانه» داشته اند که مصداق جنایات جنگی است. رهبران حماس هم به نوبه خود به خاطر ارتکاب «شکنجه»، «تجاوز و خشونت های جنسی» و نیز «گروگان گیری» و «تجاوز به منزلت زندانی ها» مرتکب جنایت جنگی شده اند. تنها اتهام مشترک دو طرف از بین بردن و قتل به عنوان «جنایت علیه بشریت» است.

جاسوسی و فشارها
در وهله سوم، شوکی که بر اثر این روندهای قضایی در سطح دنیا وارد می شود، ناشی از این است که مثل یک آینه بزرگ کننده، شکاف های نظم بین المللی و «یک بام و دو هوا»ی حاکم بر آن را نشان می دهد. خان، دادستان توضیح می دهد که: «امروز بیش از همیشه ما باید به طور جمعی نشان دهیم که حقوق بشر بین المللی، که مقررات زمان جنگ را تعیین می کند، می بایست درمورد هر دو طرف دعوایی که به دفتر دادستانی دیوان ارجاع می شود رعایت گردد. به این ترتیب است که ما خواهیم توانست به طور مشخص نشان دهیم که زندگی همه انسان ها ارزشمند است (۸)». بنابراین، تعادلی که او ایجاد می کند، نه بین متهمان، بلکه بین قربانیان است. با توجه به گزارش های نیروهای بین المللی و مشخصا، حمایتی که توسط نخستین قدرت اقتصادی و نظامی دنیا (ایالات متحده) از اسرائیل می شود، دستیابی به چنین بلندپروازی ای ساده دلانه به نظر می رسد. با این حال، در ژئوپولیتیکی که در حال غلیان است، این بلندپروازی دست نیافتنی نیست. این واقعیت که تل- آویو بنابر تحقیق اخیر روزنامه گاردین (۹)، از ابزارهای جاسوسی و فشار علیهCPI استفاده می کند، و نیز تهدیدهایی که دادستان این دیوان با آنها روبرو شده، تأکیدی بر اهمیت موضوع است. حمایت فزاینده برخی از کشورهای «جنوب» از آفریقای جنوبی، از جمله ۴ کشوری که به روند این تعقیب قضایی پیوسته اند (مصر، ترکیه، بلژیک و اسپانیا)، نشان دهنده وجود دو اردوگاه و دو برداشت از حاکمیت قانون در عرصه ژئوپولیتیک است. آقای خان اذعان می کند که «متاسفانه، این موضوع در شکاف موجود در سن آندرِآس، سیاست بین المللی و منافع راهبردی وجود دارد». او سپس خطاب به کسانی که تهدیدش می کنند می گوید: «هرکار می خواهید بکنید. هرچه دلتان می خواهد بگویید. ما به شما اجازه نخواهیم داد که ما را از مأموریتی که برای اجرای عدالت داریم منحرف کنید». قاطعیت دادستان از آن رو بیشتر به چشم می خورد که او در سپتامبر ۲۰۲۱ با منافع ایالات متحده آشتی پذیری بیشتری نشان داده بود و انجام تحقیقات برای بررسی عملکرد ارتش آمریکا در افغانستان، که توسط ژولیان آسانژ افشاء شده بود، را به دلیل فقدان مدارک رها کرد (۱۰).

آفریقای جنوبی با حمله به اسرائیل ، که مورد حمایت ایالات متحده است، چنان که گلداستون می گوید یک «راهبرد سالن دادگاه» را به پیش می برد که هدف آن هم ارج گذاری بر نظام قضایی و هم چالش با قدرت های بزرگ، به ویژه قدرت های غربی است که از نظم بین المللی ای که خود ایجاد کرده اند، سوء استفاده می کنند.

ضمیمه
منشأهای جنایت علیه بشریت
عبارت «نسل کشی» در سال ۱۹۴۴ توسط یک وکیل لهستانی به نام رافائل لمکین در کتابی با عنوان «محور قانون در اروپای اشغالی» ابداع شد. این امر درحالی بود که گستردگی و ماهیت «کشتارجمعی» نازی ها آشکار می شد. این عبارت از ترکیب پیشوند یونانی «ژنوس» (genos) به معنی نژاد یا قبیله و پسوند «سید» (cide) از ریشه لاتین به معنی «کشتن، قتل» تشکیل شده است. در سال ۱۹۴۶ از این عبارت در تعریف حقوق بین المللی توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد استفاده شد که مبنای تصویب توافق نامه ای در سال ۱۹۴۸ برای پیشگیری و جلوگیری از جنایت نسل کشی گردید که ۱۵۳ کشور آن را تصویب کردند. نسل کشی یکی از مواردی است که « دیوان کیفری بین المللی » (CPI) می تواند جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و جنایات تجاوز را مورد تعقیب قرار دهد.

این شدیدترین تخلف جزایی در حقوق بین المللی است که در عین حال متهمان به آن به خاطر کشتار و قصد از بین بردن یک جمعیت (نژادی، قومی و مذهبی) مورد تعقیب قرار می گیرند. درمورد معیار مذهبی اثبات ان دشوار است زیرا عاملان آن به ندرت قصد خود را آشکار می کنند. به علاوه، «دیوان بین المللی دادگستری» (CIJ) برای شناسایی یک قصد، خواهان این است که جز قصد نسل کشی، نتیجه گیری منطقی دیگری از اعمالی که انجام شده متصور نباشد. این از آن رو است که، به ویژه در زمان جنگ، دلایل متعددی را می توان برای توضیح انجام این یا آن عمل برشمرد. تا امروز، تنها موارد زیر از نظر بین المللی نسل کشی شناخته شده است: کشتار یهودیان توسط نازی ها، کشتار توتسی ها در روآندا (دادگاه جزایی بین المللی برای روآندا) (TPIR)، کشتار مسلمان های سربرنیتسا (دادگاه جزایی بین المللی برای یوگسلاوی سابق و CIJ) و کشتار ویتنامی ها و چام ها در کامبوج توسط خمرهای سرخ (دادگاه فوق العاده کامبوج) (CETC).

جنایت نسل کشی از سال ۱۹۴۶ به رسمیت شناخته شد و به رویدادهای پیش از آن نمی توان این عنوان را داد. با این همه، شماری از کشورها و سازمان های منطقه ای بنابر قوانین داخلی خود منفردا، کشتار ارمنی ها در امپراتوری عثمانی در سال های ۱۹۱۶- ۱۹۱۵ را نسل کشی نامیده اند. در سال ۲۰۲۱، آلمان به نوبه خود به خاطر نسل کشی قوم های هیریرو و ناما در دوران استعمار نامیبیای کنونی مقصر شناخته شد و مجبور به پرداخت ۱.۱ میلیارد دلار خسارت به ویندهوک شد.

۱- Propos rapportés par M. Karim Khan lors d’un entretien avec Christiane Amanpour sur CNN le 20 mai 2024.

۲- مقاله « آفریقای جنوبی چگونه از یک آرمان جهانی دفاع می کند»، لوموند دیپلماتیک، فوریه ۲۰۲۴ https://ir.mondediplo.com/2024/02/article4736.htm

۳- « The Elders warn that failures of political leadership risk collapse of international order », 29 mai 2024.

۴- Cf. le communiqué diffusé sur X de la représentation permanente de la Belgique auprès de l’ONU le 15 juin 2024.

۵- James A. Goldston, « Strategic litigation takes the international stage : “South Africa v. Israel” in its broader context », Just Security, 31 janvier 2024.

۶- مقاله « دیوان بین المللی دادگستری : خطر جدی نسل کشی»، لوموند دیپلماتیک، فوریه ۲۰۲۴ https://ir.mondediplo.com/2024/02/article4733.htm

۷- « Top experts’views of International Court of Justice ruling on Israel Gaza operations (South Africa v. Israel, genocide convention case) », Just Security, 26 janvier 2024.

۸- « Déclaration du procureur de la CPI, Karim A. A. Khan KC : dépôt de requêtes aux fins de délivrance de mandats d’arrêt concernant la situation dans l’État de Palestine », 20 mai 2024.

۹- Yuval Abraham, Harry Davies, Bethan McKernan et Meron Rapoport, « Spying, hacking and intimidation : Israel’s nine-year “war” on the ICC exposed », The Guardian, Londres, 28 mai 2024.

۱۰- «بیانات دادستان کریم احمد خان پس از درخواست از قضات برای تصمیم کیری، بر اساس ماده ۱۸۲، در مورد درخواست وی برای مجوز از سرگیری کار تحقیقاتی در مورد وضعیت افغانستان »، ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۱.

Anne-Cécile ROBERT

زیاتې مقالې …