چه جفا رفت به جان و تن گویای لتا
گشت خاموش صدای طرب افزای لتا
چشم بر بست ولی خاطره هایش با ماست
تا جهان است بود تازه غزلهای لتا
غزل
دشت از گریۀ من بستر دریاست هنوز
دردم از چهرۀ افسرده هویداست هنوز
بیش ازینم به جهان شهرۀ افواه مساز
همه جا بر سر من غلغله برپاست هنوز