سید عبید الله نادر

پاکستان و دنیا ته د ترهګرۍ ځاله ثابته شوي د دي د یو لوی عالم او سیاست مدار له خولي چې په میډیا کې به ډیرو اوریدلي وي ،د مولانا محمد شیرانی وینا ده چې وایي : ( دنیا و مونږ ته په کوم نظر ګوري ،د دنیا د ملکونو د پاره پاکستان ګویا د دریمی نړۍ د پاره پاکستان یو بین الاقوامی چوک دی  د مزدورانو ،لکه بازار کې چې مزدوران په چوک کې په تمه ناست وي، چې که یو څوک پیدا شي او دوی د کار له پاره د ځانه سره بوځي او تعمیراتی سا مان او د کار سامان یې هم تر مخه پراته وي ،دلته ملایان د فتوی له پاره په کرایه باندی ملاویږي ،لیډران د قوم د غولیدو دپاره په کرایه باندی ملاویږي ،جرنیلان په کرایه باندی د فوج د استعمالیدو د پاره ملاویږي او کرايي قاتلان یې همداسي درو اخله ،لهذا دنیا و پاکستان ته د کرایي قاتلانو د غلو او لو فرانو د کلي په نظر ورته ګوري )کرایي قاتلان خو يې په رښتیا هم هغه ول ،چې زمونږ ډیر دانشوران ، سیاست پوهان ، شاعران ادیبان ، استاذان او   غمخواران او پوهان په پیښاو کوټه او اسلام برباد او نورو ځایو کې ووژل شول ،په دي څو لسیزوکې دا نه یواځي مونږ ته بلکه د دنیا اکثره خلکو ته دا ثابته شوي، چې کله پاکستان ته پیسي لاس ته ورغلي هغه یې د ترهګرو د تقویت او روزلو په لاره کې استعمال کړي ،یا مصرف کړي ، نو زما په اند په دي پیسو باندی باید دیر فکر وشي ،ځکه د پاکستان د استخباراتي شپکه د تر هګرو د روزلو نه لاس نه اخلي  


نویسنده Antonio Mendoza برگردان باقر جهانباني  
نئولیبرالیسم به یک سیستم کنترل گسترده نیاز دارد که در هرقلمرو حیات انسانی دخالت نموده تا او را وادار به تسلیم در برابر استانداردهای ساختار خود نماید. علاوه بر این ، سرمایه داری دیجیتال بازوی ایدئولوژیک کنترل خواسته ها و آرزوهای اکثریت است، که به لطف تولیدی فرهنگی موجب از خود بیگانگی شده، با تسلط امیال ذاتی و مخرب، ساختار وابستگی را امکان پذیر می کند.
ساختار ایدئولوژیک اقتدارگرا مشوق روان شوئی جامعه مصرف بوده و آگاهی جمعی را به شبه برده داری کاهش می دهد ، بنابراین از اعتبار یافتن یک جایگزین رهایی بخش از ساختار لیبرالیسم جلوگیری می کند. سرمایه داری دیجیتال وشبکه های اجتماعی آن از ارتجاعی ترین دیدگاه ها و ریشه دار ترین پیامهائی که نفرت و تعصب را با الگوریتمها یشان به گردش می آورد حمایت می کنند.

همه ما اخیراً دیده ایم که چگونه یک میلیونر یک شبکه اجتماعی قدرتمند را به دست آورد تا آن را به اتاق بازی های خود تبدیل کند و تزهای «آزادی گرایانه» خود را ترویج نماید: مقدمه دسپوتیسم دیجیتالی که در آن انسان ها و ماشین ها به از خود بیگانگی بی پایان میگرایند. در همین راستا ، می توان دید چگونه برخی از فعالان در یوتوب و یا به اصطلاح « تاثیر گذاران» میلیونر می شوند، در حالی که متخصصان ضروری برای جامعه با دستمزد کم به سختی زندگی می کنند. نخبگان اقتصادی و اجتماعی ، برای حفظ سیستم قدرت بیمار گونه خویش، به یک ابزار کنترل ایدئولوژیک قدرتمند به منظور زدودن ارزشهای انسانی اکثریت و تقویت قوم مداری خویش،نیاز دارند. حال آنکه تشویق و حمایت از نفرت پراکنی و هیدونیسم(لذت گرائی) ، و همچنین فردگرایی شدید ، دینامیکی را بوجود می آورد که به نوبه خود به نفع جزم اندیشی سرمایه داری تمام می شود، که امر اجتماعی را با گفتمان بیش از پیش ارتجاعی جایگزین می کند.

از طرف دیگر ، ایجاد روحیه ای انترناسیونالیستی برای مقابله با گفتمان هویت گرائی ای ضروری است، که باعث ایجاد نفرت بین بخش های از جامعه می شود که هر چه بیشتر پرولتاریزه شده اند، تا بدین ترتیب آنها متفرق و در حاشیه سیستم نگاه داشته شوند. از طرف دیگر ، هنگامی که سرمایه داری مالی از یک بحران سیستمی رنج می برد ، که می تواند ساختارهای آن را بی ثبات کند ، حاکمیت به سوی فاشیسم رو می آ ورد تا پایه های سلطه خویش را حفظ کند. به عبارت دیگر ، فاشیسم واکسن سرمایه داری در برابر تحرکات اجتماعی است.

نئولیبرالیسم هر نیاز اجتماعی را به کالاها تبدیل کرده و به سودا گری در مورد سلامتی ، مسکن و غذا ادامه می دهد. چند میلیونر ، بدون هیچ گونه دلسوزی ای، آینده کل جامعه را بدست گرفته اند. سرمایه داری در حالی که از نیروی کار و منابع کره زمین استفاده می کند ، کلیت درد و رنج های جهانی را برنامه ریزی می کند. در واقع ، گذار از این ساختار درنده برای بقا و تکامل بشریت ضروری است.

در مواجهه با این هجوم ارتجاعی ، لازم است مشوق شیوه تولید و مصرفی باشیم که جامعه را به معیارهای انسانی باز گرداند و ما را از منطق استثمار-مصرف گرائی و سیاست های ریاضتی سخت دور می نماید. و همچنین پایان دادن تأمین مالی شرکت های خصوصی ازبودجه کشور به منظور سرمایه گذاری برای ایجاد بنگاه های دولتی که موجب توسعه توان تولیدنیازهای حیاتی کل جمعیت می شود.

ایجاد یک بانک دولتی برای به دست آوردن تدریجی کنترل اقتصادی با ایجاد یک قدرت تأمین مالی برای انتقال سرمایه گذاری به سوی برنامه ریزی منطقی و دموکراتیک اقتصاد ضروری است. همچنین اجتماعی کردن ثروت و کنترل وسایل تولید برای اولویت بخشیدن به تملک اجتماعی و خارج کردن حقوق مادی و معنوی زحمتکشان از دسترس سوداگری بازار.

سیستم سرمایه داری در حال زوال است، اجازه ندهیم که فاشیسم دوباره بذرهای زیانبار خود را بیافشاند.

ترجمه از فرانسه شروین احمدی

مصاحبه اختصاصی»
کاندیدای سابق ریاست جمهوری فرانسه، هفته ها هدف انتقادات متعددی بوده است.او به به سوالات اوریان ۲۱ پاسخ و توضیح می‌دهد که چرا شکاف‌ بین غرب و بقیه جهان بر سر «استانداردهای دوگانه» اش در حمایت از اسرائیل عمیق تر می‌شود. ژان لوک ملانشون جنجالی را که بر سر یکی از توییت‌هایش بر پا شد محکوم و اتهام یهودستیزی به خود را رد می‌کند. فراتر از آن، او «عدم تعهد» را به عنوان «امری اخلاقی در فعالیت سیاسی» می ستاید.
این مصاحبه توسط ژان اشترن و آلن گریش انجام گرفته است.     

اوریان ۲۱- « مقاومت کردن »، تکیه کلام مورد علاقه شما در سیاست است. با توجه به وسعت و تکرار ویرانی ها در طی چندین هفته، چگونه یک نفر در غزه امروز می‌تواند « مقاومت کند» ؟ بویژه با در نظر گرفتن اینکه جامعه بین المللی دهه هاست که غزه را به حال خود رها کرده است.

ژان لوک ملانشون - مدتهاست که ماهیت نفرت انگیز وضعیت غزه عمیقا مرا متاثرکرده است. این برای من یک شوک اخلاقی مطلق است. بیش از دو میلیون نفر در یک نوع زندان در فضای باز محبوس هستند. همچنین رفتار اسرائیل برای من با توجه به تاریخچه آزار و اذیت یهودیان در جهان و دلایل ایجاد دولت آن، قابل درک نیست. غزه همچنین نماد قانقاریای وحشتناکی است که «غرب» به آن مبتلا شده. ناتوانی در پایان دادن فوری به چنین فاجعه ای نشانه انحطاط اخلاقی همه کسانی است که آن را عادی می دانند و اجازه می دهند که اتفاق بیفتد. « مقاومت کردن » امروز فقط این است که هرگز انسانیت مشترک مان را فراموش نکنیم.

کینه های مدفون شده جنگ الجزایر
اوریان ۲۱- حداقل از بیست سال پیش، از زمان شکست توافقنامه اسلو، غزه همچنین نماد آن بوده است که اسرائیل می تواند سیاست خود را بدون پرداخت هیچ بهائی دنبال کند.

ژان لوک ملانشون - درست است. در واقع این چیز جدیدی نیست. در سرتاسر جهان، برحسب همسوئی با ایالات متحده یا مخالفت با آن، با «استانداردهای دوگانه» روبرو هستیم. ما شاهد محکومیت فعالانه تهاجم غیرقابل توجیه روسیه به اوکراین توسط ایالات متحده و متحدانش بوده ایم. اما تقریبا همه آنها در مورد وحشیگری های نتانیاهو سکوت کرده اند. برای من عملیات «سرب گداخته» در سال ۲۰۰۸-۲۰۰۹ ،یک تغییر ذهنیت بود. اهالی غزه نه تنها در یک زندان بودند، بلکه در آنجا بمباران می شدند تا به خاطر یک مسئولیت جمعی فرضی مجازات شوند. حتی شخصیت های معتدل نیز آنرا به زبان آوردند. رئیس کمیته روابط خارجی مجلس ملی، ژان لوئی بورلانژ، یک روز پس از ۷ اکتبر فرمولی پیدا کرد: «خشونت حماس نابخشودنی است، اما بی دلیل نیست». در این ماجرا اقدامات نتانیاهو علیه اهالی غزه مشروعت پذیر نیست. این دفاع از خود نیست، بلکه نسل کشی است. تظاهرات گسترده ای در بسیاری از کشورها، از جمله ایالات متحده آمریکا، با شرکت بخش بزرگی از خود یهودیان انجام گرفته است. این تنوع، بی‌معنا بودن نظریه «برخورد تمدن‌ها» ساموئل هانتینگتون را اثبات می‌کند. در هیچ کشوری در جهان، به جز در بخش بزرگی از رسانه های فرانسه، جریان ضد عرب و ضد مسلمانان ، همانطور که بسیاری روی آن حساب کرده بودند، وجود ندارد. توده تظاهرکنندگان بر عدالت، حقوق بین الملل، حق زندگی با عزت و جهان شمولی حقوق بشر تاکید می کنند

اوریان ۲۱- این ویژگی فرانسوی از کجا ناشی می شود ؟ شما به جنگ الجزایر اشاره کردید، آیا هنوز هم این امر بر فضای سیاسی در فرانسه تاثیر می گذارد ؟

ژان لوک ملانشون - در فرانسه، همیشه کینه های مدفون شده وجود دارد. جنگ الجزایر برای فرانسوی‌ها از آنرو دردناک‌تر بود، که رهبرانشان ارزش‌ها و اصولی را که به نام آن عمل می‌کردند، انکار کرده بودند. تازه اشغال فرانسه توسط آلمان پایان گرفته بود که در ماه مه ۱۹۴۵، ارتش فرانسه سطیف را بمباران کردن ! و پس از آن تا سال ۱۹۹۹ طول کشید تا فرانسه بپذیرد که بالاخره این یک جنگ بوده است و نه عملیاتی پلیس. ما در آنجا چه کرده ایم ؟ چه کسی آنرا انجام داده است ؟ چه باید میکردیم؟ در چه شرایطی؟ ما هرگز نخواهیم توانست جنایاتی را که هم در الجزایر و هم در فرانسه مرتکب شده ایم را پاک کنیم. مغرب و الجزایر همواره برای فرانسوی ها سرزمین کینه ای مدفون شده بوده است. با این حال، امروز ۳۵ درصد از جوانان کشور ما از طریق والدین، پدربزرگ و مادربزرگ، حضورشان در اینجا، تابعیت دوگانه یا روابطشان از نظر عاطفی با الجزایر ارتباط دارند. اما بسیاری از پیر ها هنوز با درمان این زخم قدیمی مشکل دارند...!

اوریان ۲۱- شما و بسیاری دیگر در جامعه بین المللی ، تهاجم فعلی اسرائیل به غزه را با تکیه به نظر قوانین بین المللی جنایات جنگی ارزیابی می کنید.

ژان لوک ملانشون – البته چنین سخنی کلی مشکل به همراه داشت !

هیچ معیار دیگری جز قوانین بین المللی وجود ندارد
اوریان ۲۱- قطعاً و این یک گام رو به جلو برای فلسطینی ها محسوب می شود. اما قبل از آنچه در ۷ اکتبر اتفاق افتاد، ۱۲۰۰ اسرائیلی توسط کماندوهای حماس کشته شدند. آیا برای شما این هم یک جنایت جنگی است ؟

ژان لوک ملانشون - دیوان کیفری بین المللی (ICC) باید تمام جنایات را در نظر بگیرد ! من در ۷ اکتبر خواستار آتش بس شدم. موضع من محاکه تمام کسانی است که مرتکب جنایات جنگی شده اند. فراتر از نظر شخصی من و استفاده ای که می توان از آن کرد، نکته اساسی ماهیت رویدادها و روشی است که ما می توانیم از طریق آن مبارزه سیاسی را بر پایه های مشخص و شناخته شده پیش ببریم. در پایان عملیات «سرب گداخته » ، یک گزارش سازمان ملل انجام جنایات جنگی را به هر دو طرف نسبت داد. مطلقاً هیچ اتفاقی نیفتاد.در حالیکه در یک دنیای منظم و پایدار، قانون نمی تواند امری ظاهری و جانبی باشد. ما هیچ معیار دیگری در جهان به جز قوانین بین‌المللی نداریم که در سازمان ملل متحد تجسم یافته است، حتی اگر لازم باشد که هم قوانین بین‌المللی و هم سازمان ملل متحد اصلاح شود. وگرنه چه چیزی به جای آنها می توان گذاشت ؟ قانون هرکس قلدرتراست ؟ امروز در حال پرداختن هزینه بی عملی در مورد عملیات «سرب گداخته » هستیم.

جهت درگیری های جاری روند تاریخی قرن کنونی را تغییر خواهد داد. در لحظه حاضر داشتن واکنشی به همان میزان اهمیت وقایع لازم است. چپی که قبل از سقوط اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت ، در طول ده یا پانزده سال پس از آن ضعیف شد. یکی از پیامدهای غیرقابل پیش بینی این شکست، موج ارتجاعی وسیعی بود که تقریباً همه جا سر برآورد ! بالاخره ، یک جبهه مقاومت در قاره آمریکا تشکیل و پیروز شد، و نه تنها علیه امپریالیسم آمریکا، بلکه و بالاتر از همه علیه رژیم اقتصادی نئولیبرال. اما هیچ چیز دیگری، یا تقریبا ! در عرصه های دیگر اتفاق نیفتاد . از اینرو همانطور که ما به مبارزه برای نظم نوین جهانی ، برای نوع دیگری از جامعه ادامه می دهیم ، باید در میدان های دیگر هم عرصه های مبارزه پایداری پیدا کنیم. در توازن قوای کنونی، این عرصه، دفاع از قوانین بین المللی است. بدون سازمان ملل، علی رغم کاستی هایش، چشم انداز سیاره چه خواهد بود ؟ هدف این نیست که یک جهان «چند قطبی» ایجاد کنیم. زیرا این امر لاجرم به جنگ منجر می شود. ما به یک دنیای «سامان یافته» حول قانون بمثابه مرجعی مشترک، نیاز داریم. این امری اضطراری است: ۷۵ درصد کشورها اختلاف مرزی دارند! که ۲۸ درصد آنها همراه با درگیری های مسلحانه است. وضعیت بین فلسطین و اسرائیل یک درگیری استعماری است، درگیری ای بر سر سرزمین و مرزها است، و نه یک درگیری مذهبی. از ۷ اکتبر تا امروز یک سلسله وقایع اتفاق افتاده است. از هر دو سو، آنچه می بینیم ما را شوکه می کند. اما امتناع از همسویی با یکی از طرفین درگیری به معنای بی طرف بودن یا یکی دانستن آنها نیست. ما با «حمایت بی قید و شرط از اسرائیل» و دولت آقای نتانیاهو که توسط رئیس مجلس ملی، خانم یائل براون-پیوت، اعلام شده است، مخالف هستیم. آنهم حمایتی که به نام نمایندگی ملی انجام گرفته است ؟ بر خلاف ادعای خانم یائل براون-پیوت، هیچ کس به او چنین حقی را نداده بود !

اوریان ۲۱- او به نام ما، حمایت بی قید و شرطی از اسرائیل ابراز کرد ؟

ژان لوک ملانشون - او این فرمول را در مقابل مجلس بیان کرد و مورد تشویق قرار گرفت. اما نه توسط گروه ما در مجلس که به طور کلی با «حمایت بی قید و شرط» از کسی موافق نیست . من هرگز نگفته ام که «بی قید و شرط» از کشورهایی که با آنها همدردی دارم، مانند کلمبیا و رئیس جمهور آن گوستاوو پترو، حمایت می کنم. «حمایت بی قید و شرط از اسرائیل» نمی تواند معنای دیگری جز حمایت بی قید و شرط از سیاست های آقای نتانیاهو داشته باشد. ما کاملاً با ترکیب دولت او، با اصول سیاسی که او از آن دفاع می کند، با سیاست استعماری او مخالفیم. نباید از هیچ کاری که از سوی او انجام می گیرد حتی کوچکترین آنها حمایت کرد. این موضع از سوی عده ای متعصب ، یهودی ستیزی تلقی می شود. آنها از این اصطلاح بی دلیل یا بی محدودیت استفاده می کنند، مانند تیری که باعث فلج کردن می شود و هدف آن کسانی است که با آنها اختلاف نظر دارند. این احمقانه است ! اکنون این تهمتی است که به همه افرادی زده می شود که از خط بنیامین نتانیاهو حتی با میلی متری فاصله حمایت نمی کنند. از جمله دومینیک دو ویلپن و حتی خود رئیس جمهور امانوئل مکرون. هر فاصله گرفتنی از اسرائیل بلافاصله با رگباری از توهین همراه است. امری غیرقابل تحمل که هر بحثی را ممنوع می کند و تعصب را ترویج می دهد.

اردوگاهی حول واژه یهود ستیز ؟
اوریان ۲۱- در این فضایی که شما توصیف می کنید، آیا اشتباه نکردید که از واژه «اردوگاه» در مورد سفر خانم یائل براون-پیوت به اسرائیل استفاده کردید ؟

ژان لوک ملانشون - آیا پیشنهاد دیگری برای توصیف من دارید ؟

اوریان ۲۱- بله... جا می زند، عجله می کند، می دود، شتابزدگی، عجله می کند…

ژان لوک ملانشون – من می خواستم نسبت به ماهیت نظامی رویکرد او اعتراض کنم. در نسل من، «رفتار اردوگاهی»( campisme ) یک مفهوم رایج بود که به معنای همسویی چشم بسته با یکی از دو بلوک شرق یا غرب بود. اما قول می دهم ... دفعه بعد با شما مشورت کنم. یک لحظه هم به ذهنم نرسید که کلمه «اردوگاه»( camp) می تواند یک اصطلاح یهود ستیز ارزیابی شود ! آخر چگونه ؟ مگر قراردادهای «کمپ دیوید»( Camp David) به امضای نخست وزیر اسرائیل و آقای عرفات نرسید، پس در آنجا هم از واژه ای یهود ستیز استفاده شده ؟ این اتهام فقط مغلطه و سوء استفاده مطلق است. مادام براون-پیوت با لباس نظامی به اسرائیل رفت و مایر حبیب و اریک سیوتی هم با لباس‌های نظامی و جلیقه‌های ضد گلوله او را همراهی می‌کردند. بنابراین قطعاً تمایل به ارائه تصویری از مشارکت نظامی وجود داشت. این کار نباید به نام ما انجام می شد وقتی ما برای آتش بس فوری مبارزه می کنیم ! چرا ما باید خودمان را توجیه کنیم. و این غاصبان نمایندگی ملی مجبور به توضیح در مورد رفتارشان نباشند.

روز قبل، تظاهراتی در فرانسه برگزار شد که با توجه به تاثرات ذهنی و واکنش‌ها به تصاویر غزه، متراکم، عظیم و از نظر نمادین قوی بود. بسیاری از افراط و تفریط های زبانی می ترسیدند که همیشه در تظاهرات غیرقابل پیش بینی است. هیچ کدام از اینها اتفاق نیفتاد. همبستگی، خویشتن داری، وقار ابراز شده ، رفتار جنگ طلبانه رئیس مجلس ملی و یارانش را به سخره گرفت.

بنابراین، لازم بود روز بعد جنجالی برپا شود تا افتضاح حمایت های منزوی از آقای نتانیاهو فراموش شود. این یک انحطاط و سقوط بحث عمومی است وقتی برای مادام براون-پیوت کافی است که بگوید « اردوگاه» یک کلمه یهودی ستیزانه است تا بلافاصله به سوژه ای رسانه ای تبدیل شود. اما «به کسی توهین نکن» بخشی از جنگ ایدئولوژیک در فرانسه است که هدف آن ساکت کردن مخالفان است.

اوریان ۲۱- بخشی از جامعه یهودی احساس می کند که توسط چپ به حال خود رها شده که به نظر می رسد از مبارزه با یهودی ستیزی عقب مانده است. چه جوابی به آنها می دهید ؟

ژان لوک ملانشون - آنها اشتباه می کنند. ما همیشه اولین کسانی هستیم که بدون هیچ تاملی علیه نژادپرستی مبارزه می کنیم، زیرا وحدت مردم را تضعیف می کند. از نظر تاریخی، جامعه یهودی انتخاب درست و عاقلانه چپ را انجام داده بود. زیرا چپ انقلابی روبسپیر بود که به یهودیان رژیم قدیم شهروندی داد. بسیاری از باشکوه ترین رهبران ما از این جامعه آمده اند. من همه را تشویق می کنم که به این برادری مبارزاتی بازگردند. اما ما نباید از موارد ضروری غافل شویم. وحدت عمل مستلزم اجماع اهداف است. و احترام متقابل ذینفعان. اما برای اولین بار، نمایندگان رسمی جامعه یهودیان ، از ما در مراسم بزرگداشت گردهمایی Vel’ d’Hiv نام بردند. هرگز وحدت ملی در مراسمی از این نوع به این آشکارا نقض نشده بود. چه کسی اعتراض کرد ؟ و هنگامی که گروه پارلمانی ما توسط اتحادیه دفاع یهودی (LDJ) مورد حمله قرار گرفت و سپس از شرکت در راهپیمایی Mireille Knoll محروم شد، شورای نمایندگی مؤسسات یهودی فرانسه (CRIF) از دفاع از ما خودداری و در عوض از مادام لوپن حمایت کرد . جامعه یهودی که من می شناختم و زمانی که در مارسی انتخاب شدم همراه با آنها مبارزات انتخاباتی انجام دادم، در بحث و مناظره شرکت می کردند و مسئولیت اختلافات خود را می پذیرفتند. همیشه درکنار عملکرد «مذهبی»( cultuels ) ، عملکرد «فرهنگی»( culturels ) وجود داشته است. عملکرد چپ «فرهنگی» بوده است... من احساس می کنم توسط کسانی که تمام عمر از آنها دفاع کرده ام مرا رها کرده اند. ما هرگز در انجام وظایف خود کوتاهی نکرده ایم. به اصول اعتقادی مان پشت نکرده ایم. ما با همه نوع نژاد پرستی مبارزه می کنیم.

اوریان ۲۱- در مورد رفتار اتحادیه دفاع یهودی (LDJ) ،باید توجه داشت در واقع بخش بزرگی از جامعه یهودی حول حمایت از اسرائیل رادیکالیزه شده و در نتیجه شاید احساس دوری از جامعه ملی می کند. و علاوه بر این در سرتاسر اروپا، یک راست افراطی گاهی در قدرت و اغلب درست پشت درهای آن ، در خط مقدم دفاع از اسرائیل و اسلام هراسی قرار دارد.

ژان لوک ملانشون – چرا عشق به اسرائیل باید فرد را از جامعه ملی دور کند ؟ چرا حق موجودیت اسراییل را با حمایت بی قید و شرط از همه دولت های آن اشتباه می گیریم؟ ما می توانیم متفاوت فکر کنیم. من طرفدار راه حل دو دولتی هستم که موضع سازمان ملل است. و البته راه برای پیشنهاد هر نوع راه حل دیگری باز است. امروز آنچه مورد اعتراض من است یک سیاست دولتی و پیامدهای آن است.برای من قابل درک است که اگر مورد توهین و تهدید قرار گیریم احساس بدرفتاری کنیم. من خودم در این شرایط هستم. نباید قبول کنیم که اعتقادات برخی را زیر سوال بریم. به‌ویژه کسانی که به این واقعیت تکیه می‌کنند که جمعیت یهودی به دلایل مذهبی ، همگی به اسرائیل می‌روند. من با این ایده موافق نیستم. رژیم قبل از انقلاب فرانسه یازده بار یهودیان را اخراج کرد، به ویژه «سن لوئیی» که مجسمه عظیمی از او در مجلس سنا قرار دارد. برعکس، چپ به لطف سکولاریسم، اتحاد مردم فرانسه را ممکن ساخت.

اکنون،درست است که راست افراطی در تمام کشورهای اروپایی به قدرت نزدیک می شود. اروپا در این شیب گرفتار شده است و همه کشورها مانند ایتالیا، توسط این جریان بلعیده می شوند. رفتار خانم ملونی برای بسیاری یک نمونه است. آیا وقت آن نرسیده که جامعه یهودیان همراه با ما رودروی این دشمن بایستد ؟ در مواجهه با جناح راست افراطی، راست و میانه، تنها جایگزین، چپ رادیکال است. زیرا جناح راست افراطی طرفدار فیلیپ پتن و چارلز ماوراس، از نظر «ژنتیکی» یهودی ستیز است. کاملاً شگفت‌انگیز است که می‌بینیم بی آبروئي و بی اعتباری راست افراطی که از زمان رهائی فرانسه از اشغال آلمان وجود داشت، از بین رفته است. در ۱۲ نوامبر ۲۰۲۳، برای برخی امری عادی بود که احزابی که منشأ آنها یهودی ستیزی است، بروند و تظاهرات کنند، در حالی که ما و مسلمانان این کشور مورد توهین قرار می گیرند.

باید اینکه ما کی هستیم درست فهمیده شود. دغدغه ما عارفانه، زیبایی شناختی یا متافیزیکی نیست. هدف ما وحدت مردمی برای تحقق انقلاب شهروندی است. برای اینکه این وحدت مردمی شکل بگیرد، باید از شیوع سم نژادپرستی در میان مردم جلوگیری کرد. همه نوع نژادپرستی، نژادپرستی ضد یهودی، نژادپرستی ضد عرب، نژادپرستی ضد مسلمانان، همه اینها. ما قطعا باید آنها را در جامعه از بین ببریم و اگر موفق به این کار شویم توده مردم ما را دوباره درک می کنند. با احتیاط بیشتر وجود چنین سمی را به موقع تشخیص می دهند. زیرا نژادپرستی یک یورش ایدئولوژیک برای ایجاد تفرقه بین ماست.

هیچ کس از من به دلیل یهودستیزی شکایت نکرده است، حتی اگر در فرانسه این یک جرم باشد. بنابراین این آنهائی که ما را به آن متهم می کنند خودشان به این امر باور ندارند. در واقع، آنها چه چیزی برای جذب حمایت از نظراتشان دارند ؟ پس در برابر نژادپرستی، در مقابل راست افراطی، مردم باید محکم بایستند. و ما هم همینطور، حتی در روزهایی که خشونت و بی عدالتی ما را زیر ضربه کبود می کند.

اوریان ۲۱- واژه «تروریسم» به یک سلاح سیاسی تبدیل شده است بدون اینکه کسی بتواند آن را تعریف کند. حماس سازمانی است که فلسطینی ها به آن رای دادند. گفتن اینکه حماس یک سازمان تروریستی است مترداف آنست که نمی توان با آنها مذاکره کرد. آیا حماس یک سازمان مقاومت است؟

ژان لوک ملانشون - باز هم می گویم، البته اقدامات تروریستی انجام شده است، که هدف آنها ایجاد وحشت برای جدا کردن طرفین ماجراست. این اقدامات تروریستی به عنوان جنایات جنگی یا جنایت علیه بشریت مجازات می شوند. آنها می توانند توسط دیوان کیفری بین المللی (ICC) محاکمه شوند. اما اینکه یکی از طرفین «سازمان تروریستی» ارزیابی شود ، چیز دیگری است. این نتیجه یک توازن قوا است. برای مثال، حزب Sinn Feinn در ایرلند یک سازمان تروریستی در نظر گرفته می شد. اما امروز در دولت ایرلند حضور دارد و در شمال و جنوب اکثریت دارد. آیا می توانیم بگوییم Sinn Feinn یک سازمان تروریستی است ؟ این حرف ها هیچ معنی ندارد، باید در مورد آن بحث کرد و من کاملاً این امر را قبول دارم و مفید می دانم. اما این اولویت ما در مواجهه با جنگ واقعی در غزه نیست. اولویت ما قانون است. وقتی خود را در نبرد علیه تروریسم قرار می دهیم، می توانیم از چارچوب قانون فراتر رویم. زیرا تز جنگ با «تروریسم» قطب‌بندی ای را ایجاد می‌کند که به هیچ وجه ثانویه نیست. این یک نبرد ایدئولوژیک با دیدگاه ایجاد همسویی سیاسی است. در انتهای این جاده شکنجه‌گاه گوانتانامو، بمب‌های فسفر غزه و غیره قرار دارد. قانون دیگر وجود ندارد. همه ابزارها در «مبارزه خیر علیه شر» مشروع می شود. هر کس با ایالات متحده آمریکا مخالفت کند تروریست محسوب می شود. این دکترینی است که توسط ساموئل هانتینگتون ابداع شده است و حقوق بین‌الملل را با ضرورت های گویا جهان‌شمول، با دیدگاه قوم‌گرایانه، جایگزین می کند. گذار از یکی به دیگری بی عارضه نیست. واژه «تروریسم» ما را در یک نبرد ساده انتخاب بین کلمات قرار نمی دهد، بلکه ما را در درون یک نبرد سیاسی وارد می کند که مجبوریم به آن بپیوندیم.

تحریم های اقتصادی امکان پذیر است
اوریان ۲۱- در مقطعی فرانسه شاخه نظامی حماس را تروریستی طبقه بندی کرده بود، اما نه شاخه سیاسی آن را. و در لبنان بدون قبول مذاکره با حزب الله هر گونه عملی دشوار است.

ژان لوک ملانشون - به قدرت مخرب این مفاهیم نگاه کنید. زیرا اگر در جایی با این مفهوم موافق باشید، در جایی دیگر هم حتما باید با آن موافق باشید. آیا قرار است با مداخله مسلحانه در لبنان هم موافق باشیم ؟ بدیهی است که حریفان بلافاصله به من برچسب طرفداری از تروریسم را بزنند. ما در فضای خفقانی غوطه ور شده ایم، جایی که حتی از صحبت کردن هم می ترسیم. این مورد من نیست. من نمی ترسم، من از زمان عملیات « سرب گداخته » عاملان آن را محکوم کردم و از آن زمان تاکنون دشمنی های تلخی برای من به همراه داشته است، اما باعث نمی شود نظرم را تغییر دهم. هیچ سازشی بر سر قتل عام مانند آنچه در غزه در جریان است وجود ندارد. ما باید از نظم جهانی غیر متعهد دفاع کنیم.

اوریان ۲۱- آیا راه حل دو دولتی هنوز امکان پذیر است یا می توانیم چیز دیگری را تصور کنیم؟

ژان لوک ملانشون - در حال حاضر، من به تصمیمات سازمان ملل متحد پایبند هستم. این یک نقطه اتکا بسیار قوی است. سازمان ملل متحد گفته است که ما به دو کشور نیاز داریم. اگر کسانی که در مورد مرزهای دو کشور بحث می کنند، در نهایت یک کشور تک ملی یا راه حل قابل قبول دیگری را پیشنهاد کنند، در آن صورت اگر برای صلح عادلانه باشد، ما نیز موافق خواهیم بود.

اوریان ۲۱- آیا به رسمیت شناختن کشور فلسطین که توسط مجلس ملی در دوران ریاست جمهوری ریاست فرانسوا اولاند به تصویب رسید، یک ژست برای فرانسه خواهد بود ؟

ژان لوک ملانشون – می بایست این کار در موقعیتی انجام می شد که اثرات مفیدی داشته باشد. امروز الویت تحریم دولت نتانیاهو است. اسرائیل شریک ممتاز اتحادیه اروپا (EU) است. تحریم های اقتصادی امکان پذیر است و ما طرفدار آن هستیم. اگر چنین بود، با توجه به دخالت اقتصاد اسرائیل در اقتصاد اروپا، توازن قوا بلافاصله اصلاح می شد. پذیرش استانداردهای دوگانه نشان دهنده همسویی کور اتحادیه اروپا با نتانیاهو است. زیرا اگر همسو باشید، موظف هستید از همه چیز حمایت کنید و گاهی حتی پیش تر هم بروید. مانند آنچه آقای مکرون انجام داد، زمانی که پیشنهاد «ائتلاف بین‌المللی علیه حماس مانند ائتلاف علیه داعش» را ارائه کرد. آیا این بدان معنا بود که فرانسه باید در نسل کشی جاری در غزه دخالت کند ؟ ۳۵ روز طول کشید تا آقای مکرون درخواست آتش بس کند. یعنی اهالی غزه ۳۵ روز بمباران شدند، هر ۳۰ ثانیه یک بمب، ۶۰ درصد ساختمان ها ویران شده، بیش از ۱۵۰۰۰ کشته، در یک ماه و نیم بیشتر از چهار سال محاصره سارایوو انسان کشته شد. ما در دوران یک قتل عام زندگی می کنیم و شاهد آن هستیم. بسیاری از نمایندگان ارشد آژانس های سازمان ملل در مورد خطر نسل کشی هشدار داده اند. غزه گرنیکای قرن بیست و یکم است. اکنون با توجه به نحوه سازماندهی انسانها در ساختارهای شهری عظیم و در نتیجه غیرقابل کنترل، اشغال سرزمین ها متجاوزان را به تبعید جمعیت ها سوق می دهد. تبعیدی که از طریق کشتار دسته جمعی و آوارگی اجباری حاصل می شود. این اکنون بخشی از استراتژی های معمول جنگی است.

اوریان ۲۱– به دنبال سازمان‌های غیردولتی فلسطینی و سپس اسرائیلی، دو سازمان بزرگ متخصص در حقوق بشر، دیده‌بان حقوق بشر و عفو بین‌الملل، از اصطلاح «آپارتاید» برای توصیف تبعیض‌هایی که فلسطینی‌ها متحمل می‌شوند استفاده می‌کنند. با این حال استفاده از این کلمه در چپ ایجاد دو دستگی می کند. این اصطلاح توسط حزب سوسیالیست (PS) رد شده است، و در حزب کمونیست (PCF) و طرفداران محیط زیست، هیچ اتفاق نظری در مورد استفاده و دامنه کاربرد آن وجود ندارد. این مقاومت در باره «آپارتاید» را چگونه توضیح می دهید؟

ژان لوک ملانشون - همه ما به برنامه خود متعهد هستیم و من معتقد نیستم که در این مورد بحث کرده باشیم. گرایش کلی رهبران و فعالان جنبش ما این است که ما با یک سیاست آپارتاید روبرو هستیم. تعریفی از آپارتاید وجود دارد و در گذشته محکوم شده است. آپارتاید یک موقعیت را توصیف می کند. بدیهی است که حاکی از یک قضاوت اخلاقی کاملاً منفی است. اما کسانی که می خواهند از شر قضاوت اخلاقی خلاص شوند، می بایست به چنین عملکردهائی دست نزنند. بله، من فکر می کنم که میل به «توسعه تبعیض آمیز»، همراه با وحشیگری، سلب مالکیت، همراه با هرگونه خشونتی، یک رویه استعماری اسرائیل است. اینها حقایق ثابت شده است و از جمله بخشی از جمعیت اسرائیل با آن مخالفت و با شجاعت باورنکردنی علیه آن تظاهرات می کنند. این یکی از دلایلی است که مرا وا میدارد تا بر ایده یک انسانیت جهانی که قادر به تشکیل یک قوم انسانی بر اساس اصولی متحد کننده باشد ، پافشاری می کنم. ما باید روی خوش بینی تاریخی شرط بندی کنیم و همیشه بر عادلانه ترین خواست ها تاکید کنیم . واژه عادلانه همیشه به معنی غیر قابل دسترسی بودن نیست، اما مفهوم حق را برایمان زنده نگه می دارد. من خوشبین هستم، زیرا از نظر اخلاقی ما با آگاه کردن مردم بازی را برده ایم. ما بدین ترتیب همواره در «اردوگاه» صلح باقی می مانیم.

ترجمه از فرانسه شروین احمدی
سوریه، حلقه ای اساسی «محور مقاومت در برابر صهیونیسم»، قلب تپنده پان عربیسم با حزب بعثی که از ۶۰ سال پیش در قدرت است و خود را پرچمدار مبارزات ضد امپریالیستی معرفی میکند، با این وجود در مقابل جنگ علیه غزه سکوت کرده است. با این حال، دمشق طی چندین سال، تا زمان قیام ۲۰۱۱، به حماس پناه داده بود.

« «سلام، من دارم گوش می کنم! » این جمله الهام گرفته از ماجراهای تن تن بصورتی خنده دار به خوبی می تواند در مورد دیالوگ کَرها یا حتی عدم وجود دیالوگ بین سوریه، منزوی، کمی گیج، و بقیه جهان که شاهد آن هستیم، صدق کند. از جمله با کشورهای عربی-اسلامی، در حالی که فریادهای هشدار در مورد فاجعه ای که در نوار غزه رخ می دهد، افزایش می یابد. رژیم دمشق و جمعیت گرسنه ای که زیر فشار تحریم های بین المللی لِه شده اند، احتمالاً نگرانی های دیگری جز ابراز همبستگی با مدافعان فلسطین محاصره شده و حماس، متحد سابق رژیم دارند. اما آیا این برای توضیح سکوت کَر کننده این کشور هم مرز با اسرائیل کافی است؟

سوریه که برای مدت طولانی مجازات شده بود ، پس از تعلیق در پی سرکوب وحشیانه علیه مخالفانش در طول جنگ داخلی ای که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، در ماه مه ۲۰۲۳ دوباره به اتحادیه عرب پیوست. اما از آنجایی که این «ابراز پشیمانی» (از نگاه دمشق) «برادران عرب»، با نوعی سکوت از سوی هر دو طرف برگزار شد. نه گفت‌وگوی سیاسی واقعی، نه مشارکت‌های اقتصادی قابل توجه و نه سرمایه‌گذاری‌هایی که کشوری ویران شده را مجددا روی پای خود بایستاند و به بازسازی آن کمک کند، انجام نگرفت. ده سال جنگ کشور را به مزرعه ای خرابه تبدیل کرده و بیش از ۲۰ میلیون نفر جمعیت کشور را کاهش داده است که تعداد زیادی از آنها راه تبعید را پیش گرفتند. دولت که هنوز از انجام اصلاحات سیاسی و گفتگوی واقعی با مخالفان امتناع می ورزد، همچنان تحت تحریم های اتحادیه اروپا و ایالات متحده قرار دارد.

مثل یک بوکسور گیچ
در حال حاضر، تنها دو کشور روسیه و ایران از سوریه حمایت می کنند که اولی درگیر یک جنگ در همسایگی خود و دومی با دشواری های زیادی روبرو است. تهران با این همه یک «مشارکت راهبردی» با دمشق برقرار کرده که امکان ایجاد یک پل ارتباطی در خاورمیانه را برایش فراهم کرده است. اما این اتحاد دوگانه، حاکمیت دمشق بر بخشی از سرزمین خود که تکه تکه شده و تحت کنترل نیروهای مخالف می باشد، را زیر سوال برده است.

یک متخصص سوریه که خواست ناشناس باقی بماند به اوریانت ۲۱ گفت : «این دولت تصور مردی گیج شده از یک ضربه را ایجاد می کند که که واقعاً نمی داند چگونه خود را سرپا نگهدارد. اما به طور متناقض به نظر می رسد که از نظر رهبر غیرقابل تغییرش، علی رغم همه چیز، وضعیت خوب و روبه راه است. این تصوری است که او سعی دارد به ناظران در گفت‌وگوهای خارجی خود انتقال دهد ».

از زمان پایان جنگ داخلی، این کشور به منطقه ای تبدیل شده است که بازیگران مختلفی – ایرانی، آمریکایی، اسرائیلی و ترک – در آن حضور دارند و فعالیت می کنند. و دمشق مانند بوکسوری که قبل از راند اول مات و مبهوت شده است، نسبت به نیروهای متخاصم واکنش کمی نشان می دهد و یا اصلا بی حرکت است.

بنابراین اسرائیل می تواند مواضعی را در خاک سوریه هرگاه میلش کشید، بمباران کند. در ماه‌های اخیر، دو فرودگاه اصلی دمشق و حلب مورد حمله هواپیماهای اسرائیلی قرار گرفته‌اند که منجر به بسته شدن موقت آنها شد. به همین ترتیب، بنادر عمده مدیترانه، که توسط ناوگان روسیه به عنوان پایگاه دریایی مورد استفاده قرار می‌گرفت و توسط اسرائیل مظنون به نگهداری عناصر حزب‌الله یا سلاح‌هایی از ایران بود، هدف حمله موشکی قرار گرفت.

اسرائیل سال‌هاست که بمباران‌هایی را علیه اهداف مرتبط با ایران انجام می‌دهد بدون اینکه رژیم قادر به پاسخگویی باشد. اما این حملات از زمان شروع جنگ غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. هدف این حملات قطع خطوط تدارکاتی ایران به سوریه است، جایی که نفوذ تهران در آن افزایش یافته است.

به طور قابل توجهی، این دو حمله به فرودگاه در ۱۲ اکتبر، یک روز قبل از ورود حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران به سوریه و چند روز پس از آغاز جنگ غزه رخ داد، که باعث ترس از گسترش درگیری به سوریه و لبنان ، جایی که حزب الله در آن مستقر است، شده. به گفته دیده بان حقوق بشر سوریه (OSDH) که از شبکه گسترده ای از منابع در سوریه برخوردار است، آخرین حملات هوایی اسرائیل در روز جمعه ۱۷ نوامبر، انبارهای تسلیحات حزب الله و سایر مکان ها در نزدیکی دمشق را هدف قرار داد که منجر به کشته شدن دو نفر شد.

اما اسرائیل تنها کشور مداخله گر نیست. هواپیماهای آمریکایی به ویژه از ۷ اکتبر در آسمان سوریه فعالیت کامل داشتند و اهداف مرتبط با ایران را در امتداد مرز شمالی اسرائیل در پاسخ به حملات آنها، هدف قرار دادند. به گفته Washington Institute for Near East Policy ، یک اندیشکده طرفدار اسرائیل مستقر در واشنگتن : در واقع «شصت و شش حمله از سوی گروه‌های مرتبط با ایران علیه مواضع آمریکا در سوریه و عراق از ۱۸ اکتبر ثبت شده است» که منجر به زخمی شدن ۵۶ تن از نیروهای ویژه آمریکایی شده است. این مطلب در وب سایت Politico (۱) نقل شده است. پنتاگون اعلام کرد که در ۲۷ اکتبر، حملات دقیق (آمریکایی) علیه دو تأسیسات مورد استفاده سپاه پاسداران، نیروهای نخبه ایرانی، و گروه‌هایی که در شرق سوریه از آن پشتیبانی می‌کنند، انجام گرفته است.

واشنگتن حدود ۹۰۰ سرباز در سوریه دارد که با سازمان دولت اسلامی (داعش) در سوریه می‌جنگند، حضوری که دمشق آنرا محکوم کرده و در منطقه‌ای است که رژیم بر آن تسلطی ندارد. آمریکا اخیراً اعلام کرده حضور نظامی خود در منطقه را تقویت می کند و به ایران و سازمان‌های مسلح همپیمانش نسبت به گسترش جنگ غزه هشدار داده است.

این جو ناامنی شمال سوریه را نیز تحت تأثیر قرار می دهد، به ویژه منطقه مرزی با ترکیه - یکی دیگر از بازیگران این منطقه تحت اشتعال - که در آن هم نیروهای مخالف رژیم با حمایت آنکارا مستقر هستند و هم شبه نظامیان ائتلاف ضد اسلام، به رهبری نیروهای کرد. نیروی هوایی ترکیه سالهاست که مواضع کردها در سوریه را بمباران می کند.

به همه این دلایل احتیاط رژیم در مواجهه با خطرات گسترش جنگ علیه غزه بهتر قابل درک است. البته تظاهراتی به شدت کنترل شده در حمایت از فلسطینی ها برگزار می شود، اما دمشق از ریختن روغن بر آتش اجتناب می کند.

خارج از بازی قرار گرفتن دمشق ؟
از ۷ اکتبر، درگیری ها بین ارتش اسرائیل و حزب الله در مرز اسرائیل و لبنان افزایش یافته است. حسن نصرالله، دبیرکل حزب خدا در دو سخنرانی خود در مورد وضعیت، مراقب بود که به جبهه سوریه در مرز با اسرائیل اشاره ای نکند، در یک تمایل آشکار برای «حفاظت» از رژیم حامی خود که به لطف آن تسلیحات ضروری را دریافت می کند. آیا اینکار برای جلب رضایت رهبران سوریه انجام گرفت ؟ در هر صورت، به نظر می رسد که حزب الله می خواهد برگ های درگیری اسرائیل و فلسطین را در دست متحد ایرانی خود باقی بگذارد.

با این همه، سوریه اخیرا در اجلاس دوگانه اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی که روز شنبه ۱۱ نوامبر در پایتخت عربستان برای بررسی وضعیت فاجعه بار فلسطین برگزار شد، حضور داشت. شرکت‌کنندگان در این نشست فوق‌العاده، از جمله ایران و سوریه، به اتفاق آرا اقدامات «وحشیانه» اسرائیل در فلسطین را محکوم کردند، اما همانطور که انتظار می‌رفت، در مورد پاسخ یا تحریم‌های مشترک به توافق نرسیدند. به این دلیل روشن که چندین کشور عربی قبلاً قراردادهای صلح یا همکاری با اسرائیل امضا کرده بودند و میزبان اجلاس، عربستان سعودی، در آستانه شروع جنگ، خود را برای انجام این کار آماده می کرد.

اما توضیح دیگر در این واقعیت نهفته است که هیچ یک از این کشورها دل خوشی از حماس ندارند، به استثنای قطر که شاخه سیاسی حماس را در خود جای داده و دولت غزه را تامین مالی می کند. در نتیجه، نه دمشق و نه دیگر پایتخت‌های عربی احتمالاً مجبور نبودند از نتایج ناچیز این اجلاس «بزرگ» شکایت کنند، فیلی که موش متوسطی زائید. ناگفته نماند که هیچ شرکت کننده ای نام حماس را ذکر نکرد.

در حالی که نهادهای سازمان ملل متحد و بسیاری از کشورها از اسرائیل می خواهند آتش بس را بپذیرد تا کمک ها به غزه برای جلوگیری از یک فاجعه بزرگ تر ارسال شود، رئیس جمهور سوریه با جسارت گفت: «مردم فلسطین به کمک های بشردوستانه ما نیاز ندارند، بلکه به محافظت در برابر نسل کشی که آنها را تهدید می کند». بشار اسد، رئیس جمهور سوریه نیز از حضور همتایان خود در اجلاس ریاض برای انتقاد از دوستی ها و آشتی میان کشورهای عربی و اسرائیل استفاده کرد. به گزارش خبرگزاری سوریه «سانا»، او گفت: «دست‌های دوستی دراز شده از سوی ما به سوی اسرائیل برابر است با کشتارهای بیشتر علیه ما».

فراتر از هشدارهای ایالات متحده و اسرائیل نسبت به هرگونه اقدام غیرقابل تحمل، انگیزه رهبران سوریه برای حفظ آرامش را می توان با تمایل آنها برای بقا توضیح داد. از زمان مداخله ایران - و همچنین روسیه - در سوریه در سال ۲۰۱۲ به نفع رژیم، دمشق از آن بیمناک است که سرمایه گذاری های قابل توجه آنها (در منابع انسانی، اقتصادی و مالی) قربانی آرمان فلسطین شود.

انتقاد از حماس
مبهم بودن موضع سوریه با توجه به روابط حماس و سوریه نیز توضیح داده می شود. به گفته منابع اپوزیسیون سوری به نقل از سایت اینترنتی « Syrian Report »(۲)، بشار اسد «چند ماه پیش حماس را به شدت مورد انتقاد قرار می‌داد و عملکرد آن را ریاکارانه و موذیانه ارزیابی می‌کرد» و این نگرش علی‌رغم تلاش‌های ایران، حامی حماس و حزب الله، برای سوق دادن دمشق به سوی آشتی تغییر نکرده است. حماس توسط اخوان المسلمین تأسیس شد، جنبشی سنی که از سوی رژیم اسد منفور بود، اما با آن کنار آمد، برخلاف دیگر جنبش‌های اسلام‌گرا که آن‌ها را «تروریست» معرفی می‌کند. جریان هائی که علیه نیروهای سوریه در طول جنگ داخلی جنگیدند.

روابط دمشق و حماس همیشه پیچیده و شطرنجی بوده است. پیش از این در فوریه ۱۹۸۲، شورشی به رهبری اخوان المسلمین در شهر حما (سومین شهر کشور، نزدیک به حلب در شمال غربی) در خون سرکوب شد. حماس که در سال ۱۹۹۹ از اردن رانده شده بود در سوریه مستقر شد. از نظر تاریخی، حماس و سوریه از زمان اولین انتفاضه فلسطین که در سال ۱۹۸۷ آغاز شد، متحد بودند و منجر به ایجاد «محور مقاومت» شد، یک ائتلاف غیررسمی شامل ایران شیعه، سوریه، سنی‌های حماس که علیه اسرائیل و ایالات متحده متحد شدند.

حماس در سال ۲۰۱۲ پس از جنگ داخلی سوریه را ترک کرد و به قطر رفت، جایی که دفتر سیاسی آن اکنون در آن قرار دارد و اسماعیل هنیه در راس آن است. این خروج به دلیل همبستگی حماس با دیگر جنبش‌های مخالف سنی‌ ، در شورش علیه رژیمی که در رأس آن یک فرقه علوی، اقلیت شیعه، قرار داشت، توضیح داده می شود. اما از زمان عادی سازی اخیر روابط بین دمشق و اردن، بحرین و امارات متحده عربی - و همچنین به لطف میانجیگری ترکیه، قطر و حزب الله - حماس و سوریه گفتگوها را از سر گرفتند. اما تا چه حد؟ به گفته منبعی که با اوریانت ۲۱ مصاحبه کرده است، حماس هنوز دفتر خود را در دمشق بازگشایی نکرده است.

هیڅ تیری به پاتې نه شي بې ځوابه

 که دا ټول جهان د عفوې نغاره شي.

سلیمان لایق 

خداوند دیر گیر، اما سختگیر، زورگیر و شیرگیر است. 

از لطف خداوند از عمر خود راضی استم. 

 در همین عمر کوتاه خود چیزی های را به سر چشم دیده و میبینم، که اصلا تصورش را  در خواب هم نمیکردم و دارد ارمان هایم پوره می‌شود. 

فرار یک ملا توسط ملا دیگر،

فرار زمامداران از دست حامیان شان، فرار مارشال پاچاساز، فرار جنرالان، فرار جنگ سالاران و ملیشه داران، فرار تیکه داران قومي، دزدان، عاصبان، فاسدان، قاتلان، " فرعونان و خدایان زمان" و لندغران را دیدیم. 

حال دارد خواب ها در رابطه با تطبیق عدالت انتقالی و به محاکمه کشاندن و رسواسازی دزدان واقعیت پیدا می کند و هیچ دزد و قاتل بی جواب نه خواهد ماند. 

حال روشن شده می رود که مصارف امی جلسات، نشست ها  گردهمایی ها، سفر های متواتر و جیب خرچ  انهای را که گاهی در یک کشور وگاهی هم در کشور دیگر، گرد هم می ایند، کې ها تمویل می کند و از کدام مدرک تمویل می شود. 

مشت نمونه خربار درست آدم نمیداند، که امی مصارف سفر های خانم کوفي، خانم بارکزی و آقای اسپنتا  این دست بوس، سردار ولی داماد ظاهرشاه و صبغت الله مجددی را کي ها تمویل می کند.؟

معلومدار، که کسانی مانند میر رحمان رحمانی تمویل می کند. 

اگر چنین نیست، پس چرا آنها در نشست های خود از فساد حرف نمی‌زنند.

از غضب حرف نمی زنند.

از دزدی و چور بیت المال حرف نمی زنند.

از بی کفايتي های خود حرف نمی زنند.

از تطبیق عدالت انتقالی بالای قاتلین مردم، دزدان و غاصبین حرف نمی زنند.

از تسلیمی بی قید و شرط و لاف و پف جمهوریت حرف نمی زنند.

باز هم معلومدار که یا لقمه ای برایشان می رسد، یا خود دزد اند و یا هم شریک دزد. 

 باور دارم که، ضجه و ناله مظلومان، یتیمان ، فقیران و گرسنگان  افغان دیگر گیر اما حتمي گیر است.

باور دارم که اکثریت شان به زودی به سرنوشت، الله گل، تره خیل و ځدران دیر و یا زود گرفتار خواهند شد. 

با انکه تحریم منابع مالی اقای رحمانی یک اقدام نیک است، اما زخم و آلام مردم افغانستان را ملهم گذاری کرده نمی‌تواند. 

منحیث یک آدم خیلی کوچک پیشنهاد من به سناتوران آمریکا  این است، که اگر آمریکا توافق شورای امنیت را به خاطر تشکیل یک محکمه خاص برای رسیدگی به  تطبیق عدالت انتقالی بگیرد ، تا در آن جنایات را که  جنایتکاران تمام طرف ها بعد از سردار محمد داود خان بالای مردم بی دفاع أفغانستان انجام داده اند،  مورد پیگرد قرار داده شود.

 در ای صورت است که جهان  حد اقل دین خود را در حق مردم افغانستان ادا خواهد کرد.

 

خدایا چنان کن سر انجام کار

که تو خشنود باشی و ما رستگار

عبدالصمد ازهر                                                                               ۱۰ / ۱۲ / ۲۰۲۳

امروز روز جهانی بزرگداشت از حقوق بشر است. فورَم دوبی که همین امروز با کلمات جذاب و پر معنای غیدا فخری، تنظیم کننده ی نشست، آغاز و با بیانیه محمد بن عبدالرحمان آل ثانی  وزیر امور خارجه قطر افتتاح گردید، و بیانیه مسوولانه انتونی گوتیرس سرمنشی سازمان ملل متحد آن را عظمت بخشید، متمرکز بر تخطی و پامال کردن حقوق بشر، نسل کشی و جنایات ضد بشریت در غزه بود. آل ثانی ویتو کردن (از سوی امریکا) فیصله نامه پیشنهادی امارات متحده عربی مبنی بر آتش بس فوری و آزادی گروگانان را تقبیح و آن را تایید ادامه جنایات و نسل کشی دانسته، بر معیارهای دوگانه انگشت انتقاد گذاشت و تلویحاً از رفتن جهان به سوی چند قدرتی حمایت کرد. گوتیرس ضمن تشریح فاجعه و تأسف بر رد فیصله نامه و تاکید براینکه رغم آن، از ادامه تلاش برای عملی ساختن آتش بس بشرخواهانه از پا نخواهد نشست، اظهار داشت شورای امنیت در طول دو ماه نتوانست قطعنامه یی را در این ارتباط تصویب کند و یگانه مصوبه نرم  که در این اواخر توصیه به رعایت قوانین بین المللی و حمایت ازحیات غیر نظامیان می کرد نیز تطبیق نشد. این همه، اعتبار ملل متحد و اعتماد بر آن را صدمه شدید زد. وی اضافه کرد اکنون که جهان به سوی پلورالیزم قدرت می رود نظم موجود جهانی کارآیی را از دست داده، مستلزم باز نگری بر شورای امنیت و نو گرایی در ملل متحد و کانون های اقتصادی همچون بانک جهانی و صندوق وجهی  می باشد. وی گفت در سپتامبر آینده ( شاید منظورش در خلال اجلاس عمومی سالانه باشد) روی این موضوع کار خواهد شد.

با این مقدمه، در ابتدا می خواهم روشن سازم که از اعلامیه جهانی حقوق بشر حمایت کامل نموده محتویات آن را نهایت ارزشمند و انسانی می دانم. اما در مورد این که قدرت های بزرگ آن را چگونه مسخ و در انظار عموم به کراهت برده اند، سخنی چند دارم:

دستان قدرت ها تا به آرنج به خون مردمان گیتی آلوده است. صنایع نظامی از همین خون های بی بها تغذیه می شوند. در فلسطین و بالاخص در نوار غزه به جای باران، بمب می بارد و به جای آب روی زمین خون جریان دارد. آنچه همه روزه بر کودکان و مادران می گذرد، چشم انسان تاب دیدنش را ندارد. اما امریکا و یارانش از اشغالگر جنایتکار حمایت می کنند. غزه را به آتش کشیده اند و هنیزمش را امریکا تدارک می بیند. بمب ها، راکت ها، گلوله ها و پول را او فراهم می کند. به نام کشتاز حماس تا آخرین فرد، اهالی غیر نظامی غزه را تا آخرین فرد مشترکاً  کشته می روند و جلو ایست آتش را نیز می گیرند. همگان شریکان جنایات ضد بشری، نسل کشی و اپارتاید مذهبی و نژادی اند. با تمام این، باز هم با وقاحت ادعای ارزش های بلند بالا و حقوق بشر می کنند.

ما چهره واقعی ادعاهای میان خالی حقوق بشر، برابری، برادری و قانونیت شان را از قبل با گوشت و پوست خود لمس کردیم. ببینید همین ها در افغانستان چه ها نکردند! در درازای بیشتر از چهار دهه بر سر زنده گی مردم، ملکیت های شخصی و عامه، تاریخ و فرهنگ مردم، ارزش ها و حیثیت شان چه بود که نیاوردند! باری به نام پشتیبانی از جهاد، بعد با راه اندازی جنگ های ددمنشانه ی میان تنظیمی به منظور فنا کردن هر آنچه هننوز به جا مانده بود؛ سپس با آوردن بار اول طالبان توأم با سر و صدای شرکت یونوکال و پایپ لاین تاپی ولی برای گُم کردن بنیان تاریخ و فرهنگ افغانستان و از بین بردن آنچه بعد از تاراج مجاهدین از گنجینه های بسیار با ارزش تاریخی در موزیم ها و بیرون از آن باقی مانده بود (از آن جمله تندیس های صلصال و شمامه) و به تعقیب آن هجوم مسلحانه به بهانه حمایت طالبان از عاملان حوادث ۱۱ سپتامبر، با بمباران بی ۵۲ ها، بمب های ۵۰۰ کیلویی، بمب های فوسفوری و خوشه ای، کشتار و تخریب بدون تششخیص و ادامه ی قتل بی گناهان در طول بیست سال اشغال با استعمال انواع اسلحه ی تاکتیکی و ستراتژیک کهنه و نو به شمول اسلحه تاکتیکی ذروی و مادر بمب ها.  به جای ملت سازی، به ملت زدایی و ترویج و تقویت نفاق قومی و مذهبی پرداختند، به جای دموکراسی و آزادی های اجتماعی و سیاسی، انارشیزم و به جای تقویت حاکمیت مرکزی، مرکز گریزی را تمویل کردند؛ به جای مبارزه با کشت و قاچاق مواد مخدر، با دستان نامریی شان از توسعه و قاچاق آن نفع بردند؛ به جای مبارزه با اعتیاد، فساد مالی و اداری، غصب زمین و دارایی ها، فحشا و انواع ناشاسته گی ها، به ترویج آن بی رحمانه همت گماشتند.

همین تجربه را زشت تر در عراق و لیبیا پیاده کردند و آن دو کشور آرام، مرفه و شگوفا را مطابق به پالیسی خاور میانه جدید هم از نگاه بشری و هم از نگاه مادی و جغرافیایی پارچه پارچه کردند.

انقلاب های بهار عربی در تونس و بالاخص در مصر و سوریه، بی ثباتی ها، کشتارها و ضایعات بزرگی به جا گذاشت. حکومت ایجاد شده ی اخوانی در نتیجه همین انقلاب، به صورت بسیار قهر آمیز با کودتای نظامی  مورد حمایت غرب و اسراییل، بر داشته شد و در اعتراضات ضد آن، هزاران نفر در پیش چشم جهانیان ساکت بی رحمانه قتل عام شدند. جنگ در سوریه هنوز هم ادامه دارد. امریکا ساحه ی نفتی آن را در اشغال دارد ومناطقی در شمال غرب کشور گویا مناطق منافع ترکیه و امریکا اند و هنوز اجازه ی وحدت مجدد آن داده نمی شود.

چه بسا جوانان، پیران، زنان و کودکان که زنده گی شان را از دست دادند، چه بسا دستآور د های مادی و معنوی که خاک شدند و. چه بسا آثار گرانبهای تاریخی که با خلق کردن داعش در عراق و سوریه نابود گردیدند.

این شمه یی از حقوق بشر، دموکراسی و ارزش های غرب است که برای آن یخن پاره می کنند و غزه تازه ترین نمایشگاه این ارزش های عجین با خون و فریاد بی کسی بی گناهان است.

فراموش نمی کنیم که تمام این حوادث شوم از فردای ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ با اعلان جنگ صلیبی نو از سوی جورج بوش پسر و بعد پوش دادن آن زیر نام خاور میانه نو و گسترده، آغاز گردید که قربانی نخست آن افغانستان بود.

به امید روزی که عدالت بر جهان سیطره یابد و حقوق بشر جایگاه راستینش را دریابد!

۱۹ قوس ۱۴۰۲

۱۰ دسمبر ۲۰۲۳

نقاش آیر لندی در کنار اثری که با آغاز جنگ در رفع بند مانده بود و چشمدیدش را آفرینش داده است

 

په یو ملک کې پر امنیت باید ډیر هاند وشئ، د امنیت وسایل ولټول شي آو غونډ شي او د بد امنۍ اسباب آو عوامل و پیژندل شي آو لرې شي.

ولې چې که  په یو ملک کې امنیت نه وي، د خدای عبادت آو دنیوي چارې یو هم نشې کیدلای، معارف، تجارت، زراعت، کسب او کار، هر څه امنیت غواړي او امنیت هم باید بشپړ وي، یعنې، چې له هرې خوا او هر څه  د ولس دین، ناموس، شرافت، سر او مال هر څه په امنیت کښې وي.

باید حکومت او مامورین یې درست پوه شي، چې دیانت د ملک په امنیت کښې ډیر لوی دخل لري آو یواځنی عامل یې دی، ځکه، چې که د حکومتي چارې مشران د دیانت خاوندان وي، هیڅکله خیانت، بد خوري، حق تلفي، ظلم او په خپلو وظیفو کښې غفلت او تکاهل به و نکړي، تل به صداقت، عدالت، په خپلو چارو پام آو فعالیت به کوي آو د ملت افراد به هم په ناجایزو آو ناروا کارونو به جرئت آو اقدام و نکړي.

په دې ترتیب د ټولنې اخلاق پخپله سمیږي او امنیت ټینگیږي او چې اخلاق سم کړو او امنیت ټینگ شو، بیا پر مخ تگ، ترقي، لوړتیا هرڅه کیدی شي.

په یوه ټولنه کې، چې دیانت ضعیف آو عقیده او اخلاق سم نه وي، د ضابطې تشکیلات هر څومره، چې هارت آو وسیع او سزاوې څومره، چې شدید شي، بیا هم امنیت پکې نشي ټینگیدلای آو چې امنیت ټینگ نشو نو هلته هیڅ هم نشې کیدلای، بلاخره هالته هوساینه آو سعادت به هم نه وي.


۱۳۲۶ ل کال  د محمد گل خان مومند د قلمي یادښتونو څخه.
کتاب: د افغانستان د بقا محور

کله، چې کوم کس او یا کوم سیاسي گروپ او  یا کوم بلوک، کوم سیاسي، اقتصادي او ټولنیز عملي، طرحه او برنامه و نه لري، نو بیا هغوې اوتو بوتو ته پناه وړي.

 

که یو څوک د چا  کور ته ورشي او ورته ووایې، چې فلانی کس په هر ځای کې درته ښکنځل کوي او ستا د وژلو او ستا د کور د ورانولو خبرې کوي.

 

که د کور خاوند عقلمند وي، نو بیا ورته وایې، چې خوله دې بنده که، اوس خو دا ته، چې  راته مخامخ بوڅ ناست يې، راته ښکنځل کوې نه هغه.

نو له کوره مې واوځه دیوسه ، مخ دې ورک که، بیا دې دلته نور و نه گورم، زه لکه چې یو بی خبره  او  یو اپن انسان درته ښکارم.

 

په افغانستان کې د ایران سفیر تورن نه "تورن" مجاهد اسماعیل خان ته، چې په "دوشنبه کې د هرات په امنیتې ناسته" کې د ایران په استازیتوب وینا وکړه، د مسکا سره په ځواب کې وویل، چې موږ باندني غوړه مال ویناوالو ته هیڅ ضرورت نه لرو.

 

نو دا ځنې، ځنې شرمیدلي، تښتیدلي، چې کله په یو هیواد کې او  کله په بل هیواد کې د بهرنیو ملکونو د انتظار خانو د دروازو شاته یوازې او یوازي دا وایې، چې طالبان ترورستان دي او دا د .... ځامن بهرني ملکونو ته،  انتحاریان او ترورستان لیږي او  ستاسو، ثبات او امنیت خروپوي اوگډودوي.

 

 نو هله د خدای له پاره، د عیسی او د موسی په خاطر طالبان له واکه لري کړئ او دا مونږه د کابل پر تخت کینوئ، تر څو تاسو په خپل ملک  کې په آمن او امان کې ژوند وکړئ، پر مونږ حساب وکړئ، مونږ ښه ماهر وطن پلورونکي یو!

 

او شر میدلیو، بیله ناټو تاسو خو يوه ورځ هم د ځان دفاع ونکړه، نو بیا د چا په زور او مټو تاسو کابل کې حکومت کوئ؟

 

دا شرمیدلي، تښتیدلي حتا د دوه سترو غمیزو  د بهرنیانو د حضور د پایلو  او نتایجو څخه لا هم زده نکړل.

بنآ:

ددوی  دا خیل حرکات يوازې او يوازې دا مانا لري چې:

دا دوی دي، چې په افغانستان کې جنگ غواړي، افغان وژنه او د افغانستان بربادي غواړي.

دا دوی دي، چې  ملي وحدت نه غواړي، یو والی او گډ ژوند د نورو سره نه غواړي، يوازې او یوازې وحشت، نفاق او بیلتون غواړي او یوازې او یړازې خپل ځان او خپل کوچنی ډله غواړي.

 

دا دوی دي، چې د نورو ملیتونو قومونو او قبايلو حقونو نه سترگې پټوي او نورو ژبو او کلچر ته په سپک نظر گوري.

 

دا دوی ول چې پرون یې هم سیاسي حل نه غوښتل او نن يې هم نه غواړي.

دا دوی دي، چې ناپېیلی افغانستان نه غواړي

دا دوی دي، چې ملي حاکمیت، ملي اقتدار او ملي هویت مخ ته خنډونه جوړوي.

دا دوی دي، چې افغانان په افغان او غیر افغان ویشي او سره جلا کوي.

دا دوی ول او دي، چې د ملي پراختیا او پرمختگ او ملي پروژو مخه نیسي.

دا دوی دي، چې د سولې او ثبات سره مخالفت کوي، نه بل څوک.

انجنیر زلمی نصرت

دنمارک

 

د راپورونو له مخي پاکستان له افغان طالبانو غوښتنه کړې ده چې د حافظ ګل بهادر په نوم د تحريک طالبان پاکستان د منع کړل شوې ډلې يو پخوانی قوماندان دې ونيسي او پاکستان ته دې وسپاري.

د پاکستان د بهرنیو چارو وزارت په دې اړه تر اوسه څه نه دي ويلي، خو د پاکستان په رسنيو کې پرون، چهارشنبه دا خبر د ورځپاڼو سرليک وو او په ټولنیزو رسنیو کې هم ډېر لاس پر لاس شو. اسلام آباد تور لګوي چې حافظ ګل بهادر په پاکستان کې په ترهګرو بريدونو کې لاس لري.

څارونکي په دې آند دي چې دا مسئله د کابل او اسلام آباد ترمنځ د ترنګلتيا د ډېريدو ښکاروندي کوي او دا چې په کابل کې د حکومت له پاره د دې غوښتنې منل سخت کار دی.

د دويچه ويله د اردو څانګې چې کله په دې تړاو د پاکستان د بهرنيو چارو وزارت سره تماس ونيو، نو د دغه وزارت وياندې زهره بلوچ په يوه تحريري پېغام کې وويل: «موږ په دې اړه هیڅ څرګندونې نه دي کړي او نه غواړو چې د افغانستان د سفارت سره د ترسره شويو ليدنې کتنو په اړه معلوماتو خپاره کړو.»

د پاکستان رسنيو پرون، چهار شنبه (۲۰۲۳م کال د نوامبر ۲۹) داسي راپور خپور کړ چې ګويا، د پاکستان د بهرنيو چارو وزارت په اسلام آباد کې د طالبانو له خوا استول شوی سفير احضار کړی وو. خو د طالبانو د حکومت وياند ذبيح الله مجاهد دا خبر رد کړی دی او ويل شوي چې په پاکستان کې سفارت ته يوازې يو ليک استول شوی دی.

د پاکستان انګرېزي ژبې ورځپاڼې ايکسپريس تريبيون، ليکلي دي چې په اسلام آباد کې د طالبانو د حکومت سفارت ته ويل شوي چې د بنو د بريد په اړه دې تر بشپړو څېړنو وروسته هغه کسان ولټوي چې په ترهګرۍ کې له ښکيلو سره مرسته کوي او د هغوی پر ضد دې جدي ګامونه پورته شي.

د ورځپاڼي د معلوماتو له مخي د افغانستان سفارت ته ويل شوي دي چې د ټولو ترهګرو او د هغوی د پټنځايو پر ضد دې سملاسي او د تائيد وړ اقدامات وکړي. زیاته شوې چې حافظ ګل بهادر دې ونيول شي او پاکستان ته دې وسپارل شي او د دې زمينه دې برابره کړل شي د افغانستان خاوره د پاکستان پر ضد بريدونو له پاره ونه کاريږي.

پاکستان تور لګوي چې له هغه وخت راهيسي چې طالبانو بيا په افغانستان کې واک تر لاسه کړی، د تحريک طالبان پاکستاني يا «ټي ټي پي» ډلې له خوا پر پاکستاني پوليسو، پوځ او عامه وګړو بريدونو زور اخيستی دی. د پاکستان د پوځ د رسنيو څانګې همدا څو ورځې ترمخه ويلي ول چې د نوامبر پر ۲۶مه په بنو کې د بريد پړه د حافظ ګل بهادر ډلي منلې وه او دا چې دا بريدګر يو افغان وو.

د پاکستان موقت لومړي وزير هم په دې وروستيو کې د رسنيو له استازو سره ليدنه کتنه کې وويل چې په پاکستان کې په ځينو ترهګریزو بريدونو کې افغان اتباعو لاس لرلی دی.

سپارل مشکل دي
ځيني کارپوهان په دې آند دي چې د پاکستان غوښتنې ډېرې سختي دي او په ځانګړي توګه د حافظ ګل بهادر د سپارولو د غوښتنې منل د طالبانو له پاره ډېره سخته خبره ده. ژورناليست او شنونکی شمیم شاهد وايي چې د افغان طالبانو له پاره د دې غوښتنې منل ستونزمن کار دی. نوموړي دويچه ويله ته وويل: «حافظ ګل بهادر او نورو پاکستاني جنګيالو د ترهګرۍ په جګړه کې له افغان طالبانو سره ډېره مرسته کړې ده. نو له همدې کبله به د افغان طالبانو له پاره ډېره سخته وي چې د پاکستان د حکومت دا غوښتنې ومني.»

شنونکی ډاکتر فرحت تاج وایي دا چې حافظ ګل بهادر په ماضي کې حقاني شبکې ته ډېر نېږدې وو، نو سپارل یې امکان نه لري: «سربیره پر دې حافظ ګل بهادر او د دې ډلې نور غړي له افغان طالبانو سره قبايلي او نظرياتي اړيکي لري. په افغانستان کې ځيني کړۍ غواړي چې ټي ټي پي د پاکستان پر ضد وکاروي نو له همدې کبله یې هم سپارل آسان کار نه دی.»

د کابل او اسلام آباد ترمنځ ترنګلې اړيکي
داسې انګيرل کيږي چې د ټي ټي پي د بريدونو له کبله اسلام آباد له کابله سخت خفه دی. ډاکتر فرحت تاج وايي چې د ترنګلتيا اصلي علت د ډيورنډ کرښه ده.

هغه وويل: «په افغانستان کې ډېر پښتانه ډيورنډ کرښه د يوه نړيوال سرحد په توګه نه مني، په داسې حال کې چې د اسلام آباد نظر د دې بيخي برعکس دی. د دې مسئلې په اړه ترنګلتيا په بېلا بېلو شکلونو راڅرګنديږي.»

د ځينو څارونکو له نظره د ټي ټي پي په تړاو د پاکستان د صبر کاسه ډکه شوې ده. د پېښور يو خبريال او شنونکی محمود جان وايي چې د پاکستان او افغان طالبانو ترمنځ د ښو اړيکو په مخکې دمګړۍ تر ټولو ستر خنډ د تحريک طالبان پاکستان ډله ده.

نوموړي وويل: «پاکستان له همدې کبله په رسمي توګه د حافظ ګل بهادر د سپارلو غوښتنه کړې ده. د غوښتنې د نه منل کیدو په صورت کې د سرجيکل سترايکس يا په افغانستان کې دننه د حملې امکان شته.»

حافظ ګل بهادر څوک دی؟
حافظ ګل بهادر د جميعت علماې اسلام د طالبانو يا شاګردانو له څانګې «جميعت طلبه اسلام» سره تړاو درلود. د شمالي وزيرستان د ځينو کړيو په حواله نوموړی مولانا فضل الرحمان ته هم ډېر نېږدې وو. خو د جميعت علماې اسلام ګوند د مرکزي شورا غړي محمد جلال الدين دا خبره په کلکه رده کړه چې ګويا ګل بهادر د جميعت علماې اسلام د طلبه ونګ غړی وو.

شنونکی ډاکتر سيد عالم محسود وايي چې حافظ ګل بهادر د ټي ټي پي له لومړنيو مشرانو څخه دی. هغه له دويچه ويله سره په خبرو کې وويل: «حافظ ګل بهادر تل د پاکستان د ادارو [پوځ او استخباراتو] نازولی وو. کله چې د پاکستان حکومت د ټي ټي پي پر ضد عمليات کول نو ګل بهادر نه وو په نخښه شوی ځکه هغه په اصطلاح د ښو طالبانو په نوملړ کې شامل وو.»

حافظ ګل بهادر د پاکستسان له پوځ سره د سولي څو هوکړې هم کړي دي. د ټي ټي پي برعکس د نوموړي ډلې هیڅکله د پاکستان پر پوځ بريدونه نه کول او په همدې خبره یې له ټي ټي پي سره اختلاف هم درلود او بيا وورسته له دې ډلې جلا شو.

داسې انګيرل کيږي چې د ۲۰۰۶م کال د سولې تړون نوموړي د افغان طالبانو د فشار په پايله کې کړی وو. په شمالي وزيرستان کې د اوسیدو په ترڅ کې به نوموړي د پاکستان د ډرون بريدونو په ځواب کې کله کله حملې کولې خو ټوله پاملرنه یې په افغانستان کې امريکايي پوځيانو ته وه.

په ۲۰۰۹م کال کې حافظ ګل بهادر د افغان طالبانو په سپارښتنه له بيت الله محسود او مولوي نظير سره په شريکه د شمالي وزيرستان د مجاهدينو اتحاد په نامه ډله جوړه کړه. دې ډلې ملا عمر او اسامه بن لادن د وسله والو رهبران بلل.

په شمالي وزيرستان کې تر پوځي عملياتو وروسته ګل بهادر افغانستان ته وتښتېد او ډله یې بيرته له ټي ټي پي سره يوځای شوه.

ب. ص/ ن. ز (عبدالستار، اسلام آباد)

ابله ای که باشد خود را گم کند
کد خدای خانه مردم کند.

آقای سپنتا داکتر رنگین در یازدهمین نشست امنیتی هرات در "دوشنبه پایتخت تاجکستان "  در  لابلای اظهارات خویش اعتراف کرد، که طالبان در نتیجه بیکاره گی، بی کفايتي و نالایقی شریکان قدرت جمهوریت و تغیر سیاست های آمریکا به قدرت رسید.

اول آفرین به شهامت آقای اسپنتا که بلاخره به بی کفايتي شریکان قدرت جمهوریت فاسد  منحیث یکی از مهره های مهم جمهوريت، که به نماینده گی از مکتب فرانکفورت و مکتب سیاسی فکری خویش در چوکی های مهم جمهوریت منحیث وزیر مشاور رئیس جمهور، وزیر خارجه و رئیس شورای امنیت ملی  ماموریت داشت و چون دیگران صاحب قدرت، نام، نشان جلال و قصر سفید شد و بدون شک که با "بکسک" های مالامال کشور را ترک کرده.

در ای صورت آمریکا که با تمام امکانات بی حد و حصر، سیاسی، نظامی و مالی مدافع جمهوریت و آدمک های آن در بیست سال حیات آن  بود و آنها بیکاره و فرسوده از آب بدر امدند، حق داشت که شما ها را تعویض و منحیث شریک استراتیژیک سر لاف و پتاق و پف های شما شک کند و بگیل تان بسازد.
در ای صورت فهمیده نمیشود، که با در نظر داشت پیشینه شرم اور تان، با  کدام ضمیر شما ها برای گویا نجات افغانستان که آنرا تا لبه پرتگاه رسانیدید، و عامل حضور مجدد طالب ها شدید، اینجا و آنجا خود را بوڅ، بوڅ می کنید و گلو پاره می کنید.!
یا مامور سناریو بعدی اید و یا هم واقعآ بی شرم و گرگی.

به آقای نبیل که  در لاف زدن  راز های استخباراتی شش قدم از امرالله خان پیشی می کند،باید گفت که، اگر طالب ها برای دست رسی به سلاح های تاکتیکی زروی تلاش و کار می کنند، مشکل و ترس شما  منحیث یک آدمک ماجراجو و  یک ادمک ناکام در  کار استخبارات چیست؟

به نظر شما افغانستان باید همیش یک کشور ضعیف، بی دفاع و بیچاره در منطقه باشد و به هر حرف مشروع و غیر مشروع همسایه ها زانو بزند وبه چشم کشیدن های همسایه ها به شمول تاجکستان  سر تعظیم خم کند!.
چرا بیشتر ازین شما ها خود را ذلیل،خوار و مسخره می کنید.
کارنامه های هر یک شما ثبت تاریخ است.
حتا با چنین اجلاس، تشکلات  و ساختار ها، شما ها ساختار ها را ریشخند و مسخره ساختید.
به باورم طالب ها، در کنار  تامین امنیت سراسری، مدیریت، اب و برق، اعمار شاهراه ها و سرک ها و جاده ها که اگر در آینده کدام انتخابات صورت بگیرد، صندوق های رای نه توسط مرکب ها بلکه توسط موتر ها به محلات انتقال داده شود، مساله مدرنیزه نمودن تجهیزات، نظامی دفاعي و امنیتی، و مبارزه با فاسدین و غاصبین را نیز در اولويت های خود دارد.
به همین دلیل است که، شما ها و امثال شما ها حتا در بیرون از کشور هم  آرام  و خـواب نه دارید.!
کسیکه زره ای از احساس شکم گرسنه افغان را در قلب خویش داشته باشد، از تعامل جهان با افغانستان حمایت می کند.
از افغانستان با ثبات و قوئ حمایت می کند.
از هر گام عملی به خاطر  ابادی افغانستان حمایت می کند.
آنچه به اسماعیل خان ارتباط دارد و او که همیشه از جهاد" مقدس" حرف میزند، فراموش کرده، که بار، بار بابر و حمید گل گفته اند، که گادی ای جهاد و جهادي های افغانستان  را جنرالان  پاکستان می چلاند.

اگر ما مجبور به تعلیق روابط خود با اسرائیل بشویم، آن را تعلیق می کنیم.

میگل دیاز کانل، رئیس جمهور کوبا درباره عملیات نظامی اسرائیل علیه غزه هشدار داد: «تاریخ بی تفاوت ها را نخواهد بخشید». نزدیک به ۱۰ هزار کیلومتر سواحل آمریکای لاتین را از سرزمین‌های فلسطینی جدا می‌کند، اما از هاوانا تا سانتیاگو، خیزش مجدد خشونت در خاورمیانه، موجب موضعگیری هائی شد که به همان اندازه نادربودنشان در باقی جهان محکم و استوار هستند.

JPEG - 218.5 kb
نویسنده Meriem LA R I B I برگردان شروين احمدي  
Le Monde diplomatiqueآمریکای لاتین در کنار غزه↑
 
« اردوگاه های کار اجباری توسط قوانین بین المللی ممنوع است و کسانی که آن را ایجاد می کنند جنایتکار علیه بشریت هستند ». این سخنان اولین رئیس جمهور چپگرای کلمبیا، آقای گوستاوو پترو، در پلتفرم X (توئیتر سابق) در ۹ اکتبر ۲۰۲۳ توجه همگان را برانگیخت. او دو روز قبل از آن به رفتار دوگانه قدرت های غربی در مقابل «اشغال اوکراین توسط روسیه» و «اشغال فلسطین توسط اسرائیل» اشاره کرد. جمله آغازین اولین بیانیه دیپلماسی کلمبیا که در صبح روز ۸ اکتبر منتشر شد، خواستار «گفتگو بین اسرائیل و فلسطین» است. کلمبیا تجاوزات حماس علیه غیرنظامیان اسرائیلی را محکوم کرد اما آن را «تروریستی» ندانست و همزمان حملات علیه غیرنظامیان فلسطینی را محکوم نمود.

هنگامی که یوآف گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، محاصره غزه را اعلام کرد و در ۹ اکتبر توضیح داد که «با حیوانات انسانی می جنگیم و بر این اساس رفتار می کنیم»، آقای پترو پاسخ داد: «این چیزی است که نازی ها درباره یهودیان می گفتند. انسان های دموکرات نمی توانند اجازه دهند که نازیسم دوباره خود را در صحنه سیاسی بین المللی تثبیت کند. اسرائیلی ها و فلسطینی ها انسان هایی هستند که تابع قوانین بین المللی هستند. این سخنان نفرت انگیز، اگر ادامه پیدا کند، تنها به هولوکاست منجر می شود». سپس سفیر اسرائیل در بوگوتا، آقای گالی داگان، به آقای پترو پیشنهاد داد که با او از اردوگاه کار اجباری آشویتس بازدید کند. رئیس جمهور آمریکای لاتین در توییتر پاسخ می دهد: «من قبلاً آنجا بوده ام (...) و اکنون نسخه ای از آنرا در غزه مشاهده می کنم. اگر ما مجبور به تعلیق روابط خود با اسرائیل بشویم، آن را تعلیق می کنیم» و سپس ادامه داد «به رئیس‌جمهور کلمبیا نمی‌شود توهین کرد» که پاسخی به احضار تهدیدآمیز سفیر کلمبیا توسط رئیس جمهور اسرائیل بود که طی آن رئیس دولت کلمبیا را «شرور» و «یهودستیز» توصیف کرد (X، ۱۵ اکتبر). در ۱۰ نوامبر، در مواجهه با شدت و گستردگی کشتار و پس از بمباران چندین بیمارستان غزه، آقای پترو اعلام کرد که تیم‌های حقوقی دولتش در حال آماده شدن برای شکایت علیه اسرائیل در دادگاه‌های بین‌المللی هستند. او در تاریخ سیزدهم نوامبر در X اعلام کرد که کلمبیا «پیشنهادهایی را به سازمان ملل ارائه خواهد کرد تا فلسطین به عنوان کشوری با حقوق کامل پذیرفته شود».

چنین نگرشی از آنرو چشم گیر است که در سایر نقاط جهان، اعلامیه های حمایت بی قید و شرط از تل آویو در کنار فراخوان های بسیار کمرنگ برای اعتدال در کشتار صادر می شود. البته، به جز در آمریکای لاتین، منطقه ای که یک بار دیگر خود را از دیگران متمایز می کند.

زمانی که اسرائیل اردوگاه آوارگان جبالیا در شمال غزه را در ۳۱ اکتبر بمباران کرد، کلمبیا تنها کشور آمریکای لاتین نبود که سفیر خود از تل آویو را فراخواند: بلیز و شیلی نیز همین کار را کردند، با این حال، بولیوی تا آنجا پیش رفت که روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل قطع کرد: رئیس جمهور اوو مورالس (۲۰۰۶-۲۰۱۹) قبلاً آن را در سال ۲۰۰۹ قطع کرده بود، اما پس از کودتای سال ۲۰۱۹ که او قربانی آن بود، روابط با اسرائیل توسط بانوی دیکتاتور، ژانین آنیز، مجددا برقرار شد. دو روز بعد، نوبت هندوراس بود که سفیر خود را فراخواند. می شد انتظار داشت که نام کوبا و ونزوئلا نیز در کنار دیگران دیده شود ، اما آنها مدت های طولانی است که روابط دیپلماتیک با تل آویو ندارند. این دو کشور سوسیالیستی اسرائیل را به شدیدترین وجه محکوم کردند. آقای توفیق طحانی، رئیس افتخاری انجمن همبستگی فرانسه با فلسطین (AFPS)، در اول نوامبر ۲۰۲۳ در X نوشت: «ما باید کشورهای عربی را از اتحادیه عرب بیرون و شیلی، بولیوی و کلمبیا را با آنها جایگزین کنیم».

آرژانتین با توجه به جامعه یهودی بزرگش - ۹ تبعه این کشور در میان قربانیان حمله ۷ اکتبر و ۲۱ نفر در میان گروگان های حماس هستند - رفتاری متعادل تر داشت ولی بمب باران های اسرائیل را مانند پرو و مکزیک محکوم کرد. برزیل، کلمبیا، بولیوی، شیلی و آرژانتین از ارسال کمک های بشردوستانه به غزه خبر دادند. حتی ونزوئلا که هنوز در وضعیت وخیم اقتصادی قرار دارد، یک محموله ۳۰ تنی برای فلسطینی ها فرستاد.

قاره آمریکای جنوبی آشیانه تعداد زیادی از دیاسپورای فلسطینی است که بین ۶۰۰ هزار تا یک میلیون نفر تخمین زده می شود. آنها حضوری قوی در شیلی دارند که بزرگترین جامعه فلسطینی خارج از خاورمیانه در آن زندگی می کند (۳۵۰ هزار تا ۴۰۰ هزار نفر). به جز پاناما، همه کشورهای این قاره فلسطین را بمثابه یک کشور به رسمیت می شناسند. مكزيك استثنائی است كه اين كار را انجام نداده ، اما از سفير فلسطين، آقاي محمد سعادت استقبال كرده و نماينده اي در رام الله دارد.

اکثر کشورهای این قاره تا جنگ اخیر روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل حفظ کرده بودند.کوبا که همواره ظلم به فلسطینیان را بی قید و شرط محکوم می کرد و در عین حال موجودیت اسرائیل را با توجه به رنج یهودیان در تاریخ مشروع می دانست، پس از ده سال تردید(۱) سرانجام در سال ۱۹۷۳ تصمیم به قطع روابط با اسرائیل گرفت و حتی نیروهایی را برای حمایت از سوریه در طول جنگ کیپور به بلندی های جولان فرستاد. حتی قبل از به قدرت رسیدن انقلاب سوسیالیستی، این جزیره تنها کشوری در قاره آمریکا بود که با طرح تقسیم فلسطین در سال ۱۹۴۷ مخالفت کرد و به این ترتیب نسبت به خلع مالکیت از فلسطینیان اعتراض کرد. از سال ۱۹۹۲، اسرائیل در کنار ایالات متحده همیشه علیه تمام قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد که تحریم های آمریکا علیه کوبا را محکوم می کند، رای داده است. در آخرین رای گیری، در ۲ نوامبر ۲۰۲۳، برای سی و یکمین سال متوالی، اکثریت قاطع ۱۸۷ کشور به لغو تحریم رای دادند. دو رای مخالف مال آمریکا و اسرائیل و یک رای ممتنع از سوی اوکراین بود.

ونزوئلای رئیس جمهور هوگو چاوز روابط خود را با تل آویو در سال ۲۰۰۹ پس از جنگ یک ساله غزه که منجر به کشته شدن بیش از ۱۰۰۰ فلسطینی شد، قطع کرد. این کشور سپس «استانداردهای دوگانه» سیاست آمریکا را محکوم کرد که ونزوئلا را به حمایت از تروریسم متهم و در عین حال از عملکرد تروریستی اسرائیل حمایت می کند. آقای چاوز همچنین موساد را به تلاش برای کشتن او و اسرائیل را به تامین مالی مخالفان ونزوئلا متهم کرد. ده سال بعد، زمانی که خوان گوایدو در سال ۲۰۱۹ خود را به عنوان رئیس جمهور موقت ونزوئلا معرفی کرد، اسرائیل برای او سفارتی در تل آویو باز کرد. در همان سال، دولت ونزوئلا گروهی از «تروریست‌های اسرائیلی» را به مشارکت در طراحی ترور رئیس‌جمهور نیکلاس مادورو متهم کرد.

رئیس جمهور کلمبیا در توئیت خود در تاریخ ۱۵ اکتبر از دو اسرائیلی، یایر کلاین و رافائل ایتان، نام برد و آنها را به «دست داشتن در کشتار و نسل کشی در کلمبیا» متهم کرد. آقای پترو نوشت: «یک روز ارتش و دولت اسرائیل از ما برای کارهایی که عواملشان در کشور ما انجام دادند ، طلب بخشش خواهند کرد». در چارچوب همکاری طولانی مدت امنیتی و دفاعی بین دولت های دست راستی کلمبیا و اسرائیل، مربیان ارتش اسرائیل نیروهای ویژه ارتش کلمبیا (EJC) را تشکیل دادند(۲). آقای رافائل ایتان، که در اسرائیل او را یک «استاد جاسوسی» موساد توصیف می کنند(۳)، متهم است که منشأ طرحی است که توسط رئیس جمهور سابق کلمبیا، ویرجیلیو بارکو وارگاس (۱۹۸۶-۱۹۹۰) تنظیم شده بود. به عنوان مشاور ویژه رئیس جمهور، او متهم به برنامه ریزی قتل عام بیش از شش هزار عضو حزب اتحادیه میهنی است که در سال ۱۹۸۵ توسط نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا (FARC) و حزب کمونیست پس از طرح صلح تأسیس شد(۴).

آقای کلاین نیز توسط سیستم قضایی کلمبیا در سال ۲۰۰۱ بصورت غیابی به ده سال و هشت ماه زندان محکوم شده است . این سرهنگ سابق ارتش اسرائیل، گروهی از مزدوران را رهبری می کرد که در خدمت قاچاقچیان مواد مخدر بود. او متهم به « آموزش تاکتیک‌ها، تکنیک‌ها و روش‌های نظامی تروریستی به مزدوران، و توطئه برای ارتکاب جرم» است. سیستم قضایی کلمبیا همچنین وی را متهم به تشکیل جوخه های مرگ در جهت دفاع از منافع زمینداران بزرگ و شخصیت های سیاسی از دهه ۱۹۸۰ می کند.این جنایات توسط نیروهای معروف متحد دفاع از خود کلمبیا (AUC) انجام گرفته که متهم به خشونت گسترده علیه جمعیت غیرنظامی است: ۷۰ هزارمرده و بیش از سه میلیون آواره، بین سال‌های ۱۹۸۵ و ۲۰۰۵. آقای کلاین دوران پیری خود را در اسرائیل می‌گذراند و تل آویو حاضر به استرداد او نیست. او اطمینان می دهد که فعالیت اش در کلمبیا از پیش توسط دولت های اسرائیل و کلمبیا تأیید شده بود(۵).

در آمریکای لاتین، اسرائیل همچنین در حال گسترش نفوذ سیاسی خود از طریق پدیده مذهبی انجیلی است(۶)، جریانی از پروتستانیسم که ۱۳۳ میلیون مومن را در این قاره در سال ۲۰۲۰ گرد هم آورده بود. بر اساس اعتقاد مذهبی این جریان، بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل، پیش شرط بازسازی معبد اورشلیم است که بازگشت مسیح را میسر خواهد کرد. این «صهیونیسم مسیحی» در سال‌های اخیر ابعاد بی‌سابقه‌ای به خود گرفته و نفوذ قابل توجهی در آمریکای لاتین یافته است. جنبش انجیلی تا حد زیادی به انتخاب آقای ژایر بولسونارو در برزیل در سال ۲۰۱۸ کمک کرد. آیا وزن سیاسی آن در این کشور می تواند تردیدهای رئیس جمهور فعلی برزیل، آقای لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا را توضیح دهد ؟

زیرا نگرش برزیل در مورد جنگ غزه، با توجه به تعهد بین المللی به رسمیت شناخته شده رئیس جمهور لولا، گاهی تعجب آور بوده است. با پیوستن به گروه کُر کشورهای غربی، او بلافاصله حملات «تروریستی» حماس را محکوم کرد و در عین حال خواستار مذاکره برای راه حل دو دولت برای ایجاد چشم انداز صلحی در بن بست است، شد(۷). اما اکثر کشورهای آمریکای لاتین خواستار تلاش برای پایان دادن به چرخه خشونت هستند. باید توجه داشت که برزیل در ماه اکتبر ریاست دوره ای شورای امنیت را بر عهده داشت و نامزد کسب کرسی دائمی در این شورا است. در ۱۸ اکتبر، برزیل یک قطعنامه کمرنگ به شورای امنیت پیشنهاد کرد (که طبق معمول با وتوی قابل پیش‌بینی آمریکا مسدود شد) ، که در آن خواستار «وقفه‌های بشردوستانه» شده بود،آنهم در حالی که اسرائیل غیرنظامیان غزه را بمباران می کرد که پس از شانزده سال محاصره و سه جنگ ، اینک جامعه خفه شده آنها از آب و غذا، برق و سوخت نیز محروم شده بود. متن قطعنامه «همه اعمال خشونت‌آمیز و خصمانه علیه غیرنظامیان و همچنین تمام اقدامات تروریستی» از جمله «حملات تروریستی شنیع انجام شده توسط حماس» و گروگان‌گیری غیرنظامیان را محکوم می‌کند. بنابراین، حرفی از آتش‌بس نبود، حتی اگر آقای لولا داسیلوا در بیانیه‌های خود در X خواستار آن شد.

با این وجود در ۲۵ اکتبر، رئیس جمهور برزیل در مقابل مطبوعات شروع به صحبت از «نسل کشی» فلسطینی ها کرد. زمانی که به پایان دوره ریاست برزیل بر شورای امنیت نزدیک می شدیم. یک مذاکره کننده برزیلی به نقل از لوموند (27 اکتبر) گفت : «تصویب قطعنامه در سازمان ملل یک مأموریت دشوار است، اما غیرممکن نیست. ما تا آخرین لحظه سعی خواهیم کرد تا به آن دست یابیم». « آخرین لحظه » یعنی ۳۱ اکتبر، تاریخی که در آن رئیس جمهور برزیل که هیچ دستاوردی نداشت، حماس را بدون نام بردن از آن سرزنش کرد. او در حالیکه اسرائیل ۲۴ روز بود که غزه را بمباران می کرد در X می پرسد «آیا افراد غیرمسئولی که جنگ را آغاز کردند، اکنون برای مرگ این کودکان عزادار هستند ؟ آیا سنگینی این بار را احساس می کنید؟». آیا چنین موضع گیری بهائی است که باید برای به رسمیت شناخته شدن توسط «جامعه بین المللی» پرداخت ؟

زیاتې مقالې …