زلمی نصرت

۱۴.۰۸.۲۰۲۴ 

د حریص کاسه چپه ده٬ لاس یې تش خوله یې خوږه ده. 

 بسیار مختصر و کوتاه عرض می شود که٬ توافقات دوحه( توافقات امریکا با طالب ها) که دو بخش مهم داشت٬ ۵۰ فیصد عملی شد. آن بخش که مربوط به خروج مصئون ناتو٬ ایالات متحده امریکا و تضمینات بعدی امارات به ارتباط تهدیدات تروریستی علیه امریکا٬ متحدان آن و منافع امریکا در منطقه بود.

 

بخش دیگر آن که مربوط به خود افغان ها٬ نوع دولت و ساختار نظام آینده افغانستان می شد و به جمهوریت و طالبان ارتباط داشت و مهمتر از خروج امریکا و ناتو بود٬ هر دو طرف نه خواستند تا یک حکومت مشترک عبوری تشکیل شود تا همه افغان ها خود را در آن میدیدند.

 

 اختلافات ذات البینی سران فاسد و فاسق جمهوریت( حکومت دو سره) سبب شد که در نتیجه: جمهوریت بزدلانه و بی شرمانه سقوط کند٬ از هم فرو بپاشد٬ سرانش فرار کند و طالبان کاملآ قدرت را به دست بگیرد و خلای قدرت را پر کنند و حکومت عبوری سر خود را بخورد.

 

به این ترتیب حرص کلان را که سران جمهوریت عمدتآ سران شمال که ۸۰ فیصد قدرت  در اختیار شان بود٬ در کله های خود داشتند که طالب ها هم چون حکمتیار برایشان تسلیم شود٬ چانس و فرصت طلایی را از دست دادند و خود شان ستاره ها٬ ریش ها٬ شمله ها وپکول های خود را به زمین زدند.

 

به گفته داکتر زلمی خلیلزاد  سران جمهوریت از انجائیکه چانس خود را از دست دادند٬ حالا دو راه دارند٬ یا چپ باشند و یا به داخل افغانستان بروند و برای افغانستان کار کنند و با طالب ها  مشترک برای حل مشکلات افغانستان و برای تشکیل یک حکومت عبوری راه حل پیدا کنند و مشکلات خود را با طالب ها خود شان حل کنند.

 

داکتر زلمی خلیلزاد در حقیقت با صراحت میگوید که٬ یاوه سرایی و جف زدن سران فراری جمهوریت در بیرون سود نه دارد.

 

بیرون شدن امریکا از افغانستان و مدت سه سال که از حاکمیت طالبان در افغانستان می گذرد٬ میرساند که: دیگر جهان علاقه نه دارد تا در افغانستان لشکر کشی کنند و کسی را به زور برچه به قدرت برساند.

 

  بهتر از ما جهان و نهاد های بین المللی میدانند که فرمول ها و نسخه های  بیرونی در حال و آینده دیگر  مشکلات افغانستان را حل کرده نمیتواند.

 

 

انچه که  به حکومت همه شمول٬ مساله حقوق زنان و تعلیم زنان ارتباط می گیرد و یا در افغانستان مشکلات کلان دیگری که در تمام عرصه های حیات مردم افغانستان وجود دارد و  برخی کشور ها  و جامعه جهانی هم  انرا مطابق تمایلات خود نشخوار می کنند به ای معنا نیست که  جامعه جهان بار دیگر میخواهد که سر مردم افغانستان کدام شکل از نظام و دولت  را چون نسخه بن اول تحمیل و تطبیق کنند.

 

 مشکلات که در افغانستان وجود دارد٬به خود افغان ها ارتباط می گیرد که به آن رسیدگی کنند نه به بیرونی ها.

 

بنآ : دق الباب دروازه های بیرونی ها٬ جلسات با امکانات بیرونی ها جز شرمساری تاریخی حاصل و نتیجه دیگر نه دارد.

 

انجنیر زلمی نصرت

د سلیمان لایق د څلورم تلین په یاد

 محمد محقق٬ نور احمد نور٬ انور الحق احدی٬ عبدالرب رسول سیاف٬ سلیمان لایق او  انتقالی عدالت. 
 
په کال ۲۰۱۷ میلادی  کې کابل ته لاړم٬ هلته لایق صاحب سره مې ولیدل٬  د خبرو په جریان کې د انتقالی عدالت د تطبیق خبره پورته شوه.

هغه په دې ارتباط راته داسې وویل:

د آزادې جرگې په  یوه ناسته کې چې پر کال ۲۰۱۶ میلادي په کابل کې تر سره شوه او انور الحق احدی او محمد محقق هم حضور درلود٬ د ښاغلي داود جنبش ددې سوال د جواب په ارتباط٬ چې ماته دې ویلې  و٬ که حساب کیږي٬ زه چمتو یم چې حساب ته ودریږم؟

 کله چې ما وویل ٫٫همدا چې عدالت انتقالی وایو باید تطبیق شي او دا عدالت انتقالی باید زمونږ له گونده پیل شي او شخصآ زما نه او زه حاضر یم او یو د هغو داوطلبانو نه یم٬ چې په دې تریبون کې ودریږم.د قدرت په لوبو کې٬ د گوندونو په لوبو کې٬ د لویو قدرتونو د مداخلاتو په لوبو کې٬ په نړیوالو رقابتونو کې چې څوک پرستیژ لري او څوک یې نه لري؟
یوملت قربانی شوی دی او هغه کسان چې مجرم دي او هغه کسان چې گناهکار دي او هغه کسان چې خونړیو تصامیمو کې٬ د خلکو په وژلو کې او د قدرت په غصبولو کې جابرانه ونډې  یې اخستې دي٬ د خپلو گناهونو د وزن په اندازه دې مجازات شي٬٬.

د ناستې په پای کې  چې له تالاره وتلو٬ انور الحق احدی او محمد محقق ځانونه راته نږي کړل.

محمد محقق راته وویل چې:

 لایق صاحب خودت خو مزاق میکنی٬ نشوه که امی گپ راستی شوه. خواهش مه ای اس که ای گپه دگه شور نته.

مه بریش گفتم که حاجی صاحب محقق مه نه شوخی می کنم و نه مزاق٬ مه به ای باور استم و ای  یک کار کوچکی است که ما بری مرهم گذاری زخم های مردم  خود کرده میتوانیم.

انور الحق احدی بریم گفت که لایق صاحب خواهش می کنیم که دگه پشت ای گپه ایلا کو. 
بری احدی گفتم که در حد توان و امکان به خاطر تطبیق عدالت انتقالی می جنگم و لو اولین کسی باشم که سرم تطبیق شوه و به دار زده شوم و برای تو ای گپی ره که برایم گفتی لازم نبود.

اظهاراتم خواب ره از سر رهبران چپ و راست  پراند٬ کسی در کابل و کسی در اروپا خواب نه داشت.

چند روز بعد آن نور احمد نور برایم زنگ زد و گفت که به خاطر خدا و رسول لایق صاحب چرا امی گپ عدالت انتقالی را اینجا و انجا بالا می کنی٬ ما برای خاموش کردن و دفن کردن  این صدا باید کار کنیم نه تطبیق آن.؟

بری نور گفتم که برای ما و شما خو بیخی جای شرم است که از تطبیق عدالت انتقالی بترسیم٬ مه به باور های خود ادامه میتم و تو به باور های خود.

شیخ الحدیث عبدالرب رسول سیاف هم عین تقاضا ره از من کرد.

برای سیاف گفتم که٬ خون بخشی را که در پارلمان در سال ۲۰۰۷ تصویب کردید٬ رای ملت و مردم را با خود نه دارد٬ ملت کسی را نه بخشیده است٬ هر یک ما باید حساب اعمال خود را به ملت بدهیم و من حاضرم.

سیاف با صدای لرزان تیلفونه خاموش و قطع کرد.


 

میرعبدالواحد سادات

(29) بار استادن و تعظیم در برابر کسیکه : 

سارنوال محکمه جزایی بین المللی (  International Criminal Court  )  

علیه او اعلام جرم نموده است : 

« نتانیاهو صدراعظم اسرائیل و شرکأ »متهم به نسل کشی و جنایات جنگی‌ اند ! 

و باید : 

« گرفتار و توقیف شوند » ! 

حماقت است ؟ 

غرور و تکبر است ؟ 

یا : 

نقطه عطف برای : 

گزار از قانون جنگل به جنگل بدون قانون  و ( جهان هاپزی ) 

 در حالیکه (۱۱۲) نماینده مجلس و (۲۳) سناتور ، صحبت این جنایتکار را تحریم کردند و فعالان جامعه مدنی امریکا در مقابل قصر کنگره اعتراض می‌کردند : 

این قصاب و قاتل گستاخ : 

همه آنان  را « احمق » خطاب و در واقع ، موکلین  ، مردم امریکا را  و  اعضای هردو مجلس امریکا را توهین نمود . 

اما : 

این دجالان که در انتخابات به عزت و شرف رای دهندگان سوگند میخورند ، در مقابل چنین هتک حرمت ، این قاتل که حمام خون را برپا و تراژیدی خونبار قرون را ایجاد نموده است : 

سر تعظیم فرود آورده  و   چک چک می‌کردند  !!!

بدینترتیب : 

نقش شانرا بحیث شریک جنایات 

قاتلان سفاک در حکومت اسراییل و در راس نتانیاهو شرارت پیشه و حامیان آن بشمول اقایان بایدن و ترامپ ، در تاریخ  ثبت نمودند . 

این مضحکه تاریخ در کنگره امریکا : 

توهین به : 

وجدان بیدار بشریت 

جامعه  مدنی امریکا 

هزاران جوان   آگاه و متعرض یهود ، مسلمان و مسیحی امریکا و سراسر جهان 

بیدار ترین  و صاحب وجدان والای انسانی ، پیلوت قوای هوایی امریکا آرون بوشنل یهود و فقید  و قهرمان واقعی است که مقابل سفارت اسراییل متجاوز و در واشنگتن ، خود را با این  فریاد وخشورانه  به اتش کشید : 

من شریک نسل کشی اسراییل نیستم !!!

 بلی 

جسد سوخته وسیاه این بزرگترین منادی انسانیت و ندای انسان مظلوم در غزه ، برای همیشه روی  این تاجران خون را سیاه ساخته است.

  و چنین است که : 

شکست ارزش‌ها رقم میخورد ! 

و « فایده گرایی » بر « حق گرایی » مقدم میگردد و : 

شکست اخلاقی سکانداران قدرت و قوای ثلاثه امریکا را مسجل مینماید !!!

 سکانداران « زر » و « زور » پرست که بر : - مجسمه ازادی امریکا 

- اعلامیه استقلال امریکا 

- آرمان بنیاد گذاران امریکا 

پشت نموده اند !!! 

بیاد داشته باشیم که : 

شکست  از سقوط و شکست ارزش‌ها رقم میخورد ! 

امپراطوری امریکا با شکست اخلاقی مزمن مبتلا گردیده است ! 

در نتیجه این شکست اخلاقی : 

امریکا و جهان در سیر قهقرایی گزار از : 

«قانون  جنگل » به « جنگل بدون قانون » 

قرار گرفته است . 

در علوم سیاسی انرا : 

جهان هاپزی ( لویاتان توماس هاپس ) میگویند که مشخصه آن : 

زور حق است ! 

ماهی های کلان حق دارند ، خورد ها بکشند و بخورند ! 

آیا سوال تاریخی که : 

« دموکراسی » به یک سلاح کشتارجمعی برای آمریکا تبدیل شده است ؟ 

کماکان مطرح نمیگردد ؟ 

سکانداران امپراطوری امریکا ، همیشه این سخن وخشورانه ابرهام لینکلن رئیس جمهور اسبق امریکا را بخاطر داشته باشند که : 

« هیچ موضوع حل نمیگردد ، تا عادلانه حل نگردد » 

در غیر آن و در تداوم معیار های دوگانه ، دود ‌و اتش در غزه و آه و ناله اطفال ، زنان و مردان مردم مظلوم فلسطین ، مأمن آسایش « خدایان زمینی »  و قصر های فرعونان زمان را متزلزل  میسازد . 

عدالت جوهر تاریخ  است  و با انسانیت که تجزیه ناپذیر است !  تا آفتاب طلوع مینماید ، جاودن می باشد ! 

تجربه  عبرتناک تاریخ گواه این سخن و خرد مردمی است که : 

د خلکو زور ، دی خدای زور دی ! 

قاتلان سفاک ، تروریستان  یهودی و اسلامی و حامیان تروریسم دولتی ، رو سیاه تاریخ اند !

آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو

بر درگه او شهان نهادندی رو

دیدم که بر کنگره اش فاخته ای

بنشسته همی گفت که : «کو کو٬ کو کو؟

( البته بحث حمله حماس در هفتم اکتوبر سال قبل و عواقب دهشتبار آن و فعالیت گروه شرارت پیشه - نیابتی اماج نوشته فوق نبود و باید جداگانه به آن پرداخته شود )

با حرمت

 

محمد عالم افتخار

نوشتهِ «آموزگار خود در عصر دیجیتال و هوش مصنوعی را دریابید!» که بیشترین سایت های افغانستانی در انترنیت؛ آنرا با سینه فراخ و شایستگی ویژه انتشار دادند و توسط پیوند های آنان در شبکه های اجتماعی نیز کم و بیش راه یافت؛ مورد استقبال و واکنش های قابل ملاحظه هموطنان و همزبانان قرار گرفت.
هدف آن نوشتار؛ ابراز نظر بنده بر جنب و جوش کارا و کارساز یکی از فرزندان ارجمند معاصر بلخ بامی و افغانستان زخمی و عقب زده شده؛ جناب دکتور عنایت مدرس  برای رخنه در مارکیت های معاصر و استفاده هوشیارانه از امکانات رازآلود آنان منجمله به طریق راه اندازی پدیده کمنظیر «مدرس اکادمی» و ویبسایت متناسب و متقارن ایشان بود.
ولی به نظر میرسد که عزیزان به محتوای مقدمه؛ بیشتر علاقه گرفتند و حتی متقاضی گسترش آن... شدند. منجمله یکی از ایشان نوشت: 
«سلام
يك نبشه پُر محتوا ، با ادبيات خيلى اعلى و معلومات تازه كه ديريست چشمم نديده و ذهنم در صدد يافتن معانى براى اين دغدغه است. 
اميد كه ادامه داده شود، و به شكل يك فصل و يا مجلد كوچك در بيآيد هم خدمت است و هم اصلاح! 
قربانتان با اين طرز ديد ساينتستانه تان.»
فیصدی بلند نظرات و پیشنهادات که شنیده یا دریافت کرده ام در همین حدود می گنجد.البته صاحب نظر گرانمایه ای ـ تصور میکنم با اشارت به مقصود اصلی نوشته- فرموده اند:
« افتخار عزیز!
سلام بر شما و همه عزیزان.
فریب این ویدیو ها و کلاه برداری های دجال های جامعه امپریالستی را نخورید...»
نقد و نظری همسو با این مورد؛ زیاد نشنیده و دریافت نکرده ام. با اینهم لازم دیدم هر دو قطب نظرات به اطلاع رسانیده شود. البته اجازه ندارم صاحبان نظر ها را نام ببرم والا به برازنده تر شدن اهمیت موضوعات سخت مدد میرسانید.
رویهمرفته باید خاطر نشان سازم که نظریه اخیرالذکر برای من فقط یک «کامنت» نیست؛ هشدار بزرگ و لرزاننده و سرشار از غنای چندین کتاب وزین و صائب اقتصاد مالی و سیاسی دوران معاصر  میباشد.
وقتی از عصر دیجیتال؛ هوش مصنوعی، انترنیت های پرسرعت، مظنه ارزها و مارکیت ها و اطلاعات و ارتباطات هوایی و زمینی و بحری توسط ترفند ها و تکنولوژی های الکترونیکی و ابری و کوانتومی سخن میگوئیم ناگزیر و بدبختانه باید در نظر داشته باشیم که همه یا اغلب این پروسه ها و جریانات تحت حاکمیت و اقتدار امپریالیستی در مقیاس جهان و در زمین و فضا و ماورا ها ساری و جاری است و همه یا اغلب اغلب این انکشافات و دگرگونی ها و دگردیسی ها هم؛ دست کم در بدو امر؛ وامدار مناسبات و سیستم ها و سلاطین سرمایه امپریالیستی در ثبت و حساب استند.
به یاد دارم در نوجوانی با چند تن همسن و سال؛ حلقه متناوب دوستانه برای تبادله معلومات و بالا بردن اطلاعات خود از جامعه و جهان داشتیم و طی نشست های باهمی از شنیده های آفاقی ـ رادیویی و یاد گرفته های خویش از خوانش کتاب ها سخن میگفتیم.
آنوقت ها به نظر می آمد که سه حزب سیاسی بزرگ در ایالات متحده امریکا وجود دارد. یعنی بر علاوه دو حزب معلوم الحال امپریالیستی؛ یک حزب با عضویت و سمپاتی و پشتیبانی توده های ملیونی کارگران امریکا اعم از سفید پوست و سیاه پوست نیز هست. 
حزب کمونیست امریکا به رهبری شخصیت معروف و محبوب «گیس هال»؛ که در دوره های انتخابات ریاست جمهوری  امریکا نامزد مقام ریاست جمهوری نیز می شد!
این مورد فقط وهم و خیال یا غلط فهمی ما نوجوانان خام و کال دهات عقبمانده افغانستان جهان سومی نبود بلکه از آن؛ تمامی رادیو های معروف دنیا چون بی بی سی، صدای امریکا، صدای المان... و به تأسی از آنها رادیو های ایران و هند و پاکستان و نیز رادیو کابل گزارش ها میدادند.
در جمع ما کارگری تشریف داشت که یگانه فرزند مادری بیوه بود. او را با نازِ شوخی آلود «بچه بیوه» میخواندیم.
در یکی از نشست ها که "اختلاط" های ما گرم گرفت؛ بچه بیوه با اعتماد به نفس و حتی غرور؛ همه را چُپ ساخته گفت:
ـ برادر ها؛ مه یک خبر بسیار مهم دارم؛ گیس هال رهبر کارگران امریکا؛ رئیس جمهور امریکا انتخاب شد. در امریکا از راه انتخابات؛ انقلاب...
ولی برخی از حاضران کمپروا؛ پوخ زده صحبت «بچه بیوه» مان را بریدند. او به شدت دگرگون و عصبانی شده با سوگند ها بر سخنانش پافشاری نمود. تا اینکه همنشین مدبرتر مان؛ سایران را به آرامش فرا خوانده گفت:
«بچه بیوه»؛ حق میگوید. من هم این خبر را شنیده ام؛ منتها گیس هال؛ به مقام ریاست جمهوری امریکا از طرف کارگران؛ «کاندید» شده. هنوز به انتخاب رئیس جمهور در امریکا؛ شش ماه وقت باقیمانده است؛ به راستی اگر انتخابات آزاد و مردمی باشد؛ و امپریالیست ها بگذارند؛ شاید رهبر کارگران؛ ششماه بعد رئیس جمهور آنکشور انتخاب شود.
   
 بنده اکنون نمیدانم که در جمع بزرگتر ما و مخاطبان لحظهِ حال ما؛ همسان «بچه بیوه» ها در کدام کمیت و فیصدی تشریف دارند و همسان های "دقیق ها و مدبر ها"ی آنزمانی ما؛ کدام کمیت و فیصدی را به خود اختصاص میدهند. معهذا آرزومندم که همه یا اقلاً اکثریت بزرگ ما از این هوشدار که:
«فریب این ویدیو ها و کلاه برداری های دجال های جامعه امپریالستی را نخورید» 
این برداشت را نکنند که فی المثل تا "ششماه بعد" و انتخاب شدن گیس هال به ریاست جمهوری و برقراری «دیکتاتوری پرولتاریا» در امریکا دست بسته و بیعمل و بی حس و فکر برجا بمانند. 
بلکه برعکس چنین دریابند که چون در حال و رئال – در واقعیت موجود و معلوم و محسوس- بایست زندگی کرد و طبق قوانین مجبره «تنازع بقا» خاصه اصل «تطابق با محیط» و اصل «اصلح و قوی شدن» - چرا که "در نظام طبیعت؛ ضعیف پامال است!!"- باید تمامی جادو و جمبل این محتوا ها و کلاه برداری ها را کشف و درک و فهم کرد و از امکانات و فضاهای مناسب و غنیمت در آنها با مهارت و شطارت به نفع زندگانی و بقا و تأمین و تضمین قوت و توانایی خود و همگنان خویش بهره گرفت!
ضرب المثل درخشانی است که به کس ماهی نده؛ ماهیگیری بیاموز! 
مسلماً یاد دادن و یاد گرفتن صید ماهی از گرداب «مارکیت» های امپریالیستی به آسانی صید ماهی از دریا ها و ابحار طبیعی و "آزاد" نیست؛ معهذا شدنی است و چه بسا به طرز های شگفت انگیز نیز شدنی.
صرف آموختن و خطر کردن ضرورت دارد:
گر بزرگی به کام شیر در است    شو ؛ خطر کن ؛ زِکام شیر بجوی
یا بزرگی و عِز و نعمت و جـاه   یا چو مردانت ؛ مـرگِ رویاروی
لهذا معنای هشدار «فریب.. کلاه برداری های دجال های جامعه امپریالستی را نخورید» این باید باشد که سهل انگار نه بل سخت محتاط باشید و با دانش و هنر و ورزیدگی و قوای لازم و کافی وارد کازار و مصاف شوید!
نه اینکه اصلا در جامعه امپریالیستی کار و زندگی و فرصت یابی و فرصت سازی ...نکنید. خاصه در "حال و رئال" که سرتاسر جهان موجود و معلوم به نحو کامل یا ناکامل؛ به نحو مستقیم یا نیابتی، به نحو آشکارا یا استخباراتی... عرصه جولان دجال های امپریالستی غربی و شرقی سکولار یا دینمدار است!
آری! سخن و مقصد بر سر حال و رئال است نه بر سرِ شب آتی و روزی وهمی دیگر، و صد البته نه بر سر ششماه ها و گیس هال ها...
هر سخن جایی و هرنکته مکانی دارد.
ششماه ها و گیس هال ها و مماثل ها فصل و باب جداگانه خود را در مباحث شدن و بودن و هستن دارند.
تلقیاتی غیر از اینها توهین شنیع به شعور خود ما و همگنان ما و به محضر شریف پیر هشدار دهنده طریقت  میباشد!!!
                                        (ادامه دارد. یار زنده ـ صحبت باقی!)

 زلمی نصرت

دنمارک 

 

مخکې له هر څه نه دا ویل غواړم، چې پښتونخوا او بلوچستان هیڅکله د پنجاب برخه نه وه او نه به شي.

 

کومه برخه چې د افغانستان له وجوده څخه پر کال ١٨٩٣ میلادې کې جبرآ بیله شویده ، هغه د افغانستان د وجود او د زړه یوه برخه او یوه ټوټه ده او دا د دواړو خواوو د اولسونو او خلکو خبره ده او یوازي هغوی پورې ارتباط‌ لري ،چې په آینده کې په څه شکل سره گډ ژوند کول غواړي او خپل ذات البینی اړیکې سره ساتي او تنظیموي.

 

د  ۱۳۱ کالو تاریخې ستم او استبداد، ترور او وحشت پښتانه او بلوچ په ځانگړې توگه ځوانان چې نور نه غواړي د تیر په څیر ژوند وکړي٬لا را ويښ کړل او هغوی د خپل قبضه شوې خاورې د آزادۍ د تر لاسه کولو له پاره مناسبې لارې چارې لټوي.

 

د اکتوبر پر یولسمه کومې پریکړې چې د قومونو او ولسونو په ستره غونډه یا جرگه کې نیول کیږي، د یو تازه مثبت او عملي انکشاف او پرمختگ زیری او خبر ورکوي .

 

که څوک وغواړي او کنه، دغه خوځښتونه٬ پاڅونونه٬ غونډې او جرگې نوي حالات را منځ ته کوي، چې د تیرو نه به جاج واخلي او د زمان سره به سم تصميم نيسي او مخ ته به ځي٬که څه هم لاره خورا اوږده او خورا پیچلې ده او لا  هم لا ډيری کارونه لا اجرا پاتې دي.

 

په هر صورت  جاري رامنځ ته شوي نوي حالات نوی تعریف ته  ضرورت لري٬ چې زمان ته ځواب ووایې.

 

زما په اند وخت ددې را رسیدلی دی، چې پرته له شعارونو څخه پر داسې ممکنو او علمي لارو چارو او میکانیزم باندې خبري او توافق وشي٬ چې هم نړیوالو ته ٬ هم پښتنو ته ٬ هم بلوڅو او هم افغانانو ته د منلو وړ وي ٬په دې مانا:

 

 ١-  د ملي قیام یا پاڅون لاره همیشه خلاصه وي او د متحد پاڅون مخه څوک نیولای هم نه شي. خو نظر خاصو شرایطو ته زما په اند  د جرگو لاره٬ ممکنه٬ مفیده٬ مناسبه او غوره لاره ده.

 

٢-  د نظام پر شکل سلا او مشورو ته ضرورت لیدل کیږي او لازمه ده چې وویل شي او روښانه شي٬ چې څرنگه نظام٬ په کوم فورم ٬عبا او قبا.

 

٣-  د افعانستان سره د مناسباتو حدود او ثغور روښانه کول هم یوه اړینه او اوږده پروسه ده، چې عملي  او ممکن سنجش او میکانیزم ته ضرورت لري.

 

د افغانستان د نيمې پیړۍ د داخلي جگړو تجربو او درسونه ته په کتو، داسې نه شي، چې د افغانستان په څیر پښتانه او بلوڅ د رهبرۍ او د واک پر سر د الحاد او غیر الحاد تر نامه یو د بل سره  خپل مینځي جگړو کې سره ښکیل شي٬ کوم چې د نوې استعمار استراتیژی او هدف دی.

پای

عبدالصمد ازهر                                                                             ۲۴/ ۰۷/ ۲۰۲۴

جو بایدن رییس جمهور ایالات متحده امریکا که از مدتی زیر فشار کهولت، بیماری و اختلال حافظه قرارداشت ولی حاضر نبود از نامزدی برای دور دیگر ریاست جمهوری کنار رود، بالآخر بیماری کووید ۱۹ به حسابش رسید و صداهای مخالفت با ادامه مبارزات انتخاباتیش از درون حزب دموکرات را نیرو بخشیده مجبورش ساخت ناتوانیش را بپذیرد و از ادامه کارزار انتخاباتی کنار رفته نایب خود کامالا هریس Kamala Harris را به جای خود به حیث کاندید معرفی نماید.

در مراسم اعلان ناگهانی این تصمیم از جانب وی در روز یکشنبه ۲۱ جولای ۲۰۲۴، بارک اوباما رییس جمهور اسبق هم حاضر بود و صحبتی داشت که در جریان آن بایدن پشت به حاضران کرده اشک هایش را پاک و اندکی بعد از رو آوردن به حاضران باز هم نم های دور چشمانش را خشک کرد. او که نتوانسته بود با ادامه مسوولیت ریاست جمهوری، ادامه و ثمرات بیشتر ستراتژی پیاده کرده خود را ببیند و آن را تکامل داده افتخار بزرگ بر سبک امریکایی را به نام خود ثبت کند، عقده به دل ماند.  

او که چند دوره سناتور، دو دوره معاون رییس جمهور(۲۰۰۹ – ۲۰۱۷) و یک دوره رییس جمهور (۲۰۲۱- تا کنون) بود، با کسب تجارب، به یک سیاستمدار مجرب و ستراتژیست برجسته مبدل مبدل گردیده پیروزی هایی به نفع هژمونی کشورش داشته است. وی قبل از این مراحل، در مقام یک سناتور پیشتاز برجسته گردیده بود ولی در چند بار تلاش برای نامزدی مقام ریاست جمهوری، یا به دلایل کم تجربه گی و یا به دلایل اتیکی و سرقت از بیانیه های رهبران و شخصیت های دیگر، پیروزیی نداشت.

  او تجزیه و یا فدرالی ساختن کشورهای خاور میانه را جزء ستراتژی خود  داشت. در پست معاونت بارک اوباما، به پیاده کردن این برنامه در عراق پرداخت. لیبیا پارچه پارچه شد و در سوریه رغم ناکامی این برنامه، شگاف های عمیقی در جامعه آن ایجاد شد. تبلیغات منفی مکررش  در مورد افغانستان و  این اظهاراتش که این کشور یکی شده نمی تواند و افغان ها نمی توانند ملت واحد باشند، برخاسته از همین نظر ستراتژیک وی بوده است.    

در حالی که او مانند تمام رهبران اسبق امریکا همواره نسبت به افغانستان به دلیل نپیوستن به پکت های نظامی سنتو و سیتو و پابندی به موضع عدم انسلاکش، نظر منفی داشت و در مورد تمام «خاور میانه بزرگ، به اصطلاح بوش کوچک» که در برگیرنده افغانستان نیز می شود، همان گونه که یاد شد، دیدش خصمانه بود، اما در صحنه بین المللی با استعداد بلند  ستراتژیک و مهارت های حیله گرانه، توانست در جهت توسعه هژمونی امریکا، دستاوردها داشته باشد. وی یکی از طرفداران جدی  توسعه ناتو به طرف شرق بود. با برنامه گسترش هنوز هم بیشتر آن به اوکراین، روسیه را به کارزار نظامی سنگین و دراز مدت کشاند و از راه وضع تحریم های شدید خواست آن را از جهات نظامی و اقتصادی از پا بیندازد. برای این منظور اروپا را، که فاصله اش به تدریج از امریکا زیاد شده رفته بود و امریکا در وجود آن رقیبی برای سلطنت جهانیش می دید، با لطایف الحیل در هردو راستا در سمت سیاست خویش قرار داد. تا حدی که با تحریم منابع سرشار انرژی ارزان، اعم از گاز و نفت، که اقتصاد شگوفان اروپا، بالخصوص المان، از آن تغذیه می کرد، نه تنها صنایع و صادرات اروپا را ضربه فنی زد بلکه اقتصاد آن را با رکود مواجه کرده  انفلاسیون رو به بالا، قیمت های بلند و بیکاری مزمن روز افزون، زنده گی را بر اقشار نادار و متوسط تلخ گردانید. در یک عملیات مخفی سبوتاژ، لوله گاز نورد ستریم را در اعماق بحر منفجر و امید المان و کشورهای دیگر را از این منبع بریده دست نگر گاز خیلی بلند قیمت امریکا کرد. صنایع بزرگ و کوچک یا از پا افتادند و یا به لنگش نامیمون دچار گشتند. این امر باعث انتقال سرمایه و صنعت از اروپا به امریکا شد.

در عین زمان فشار ممتد و تحمیل رقابت بر دولت های اروپایی در تمویل، تجهیز، تدارک و پیشکش انواع اسلحه سبک و سنگین زمینی، هوایی، بحری و ارسال نیرو زیر نام مربیان از یک طرف و سهم گیری فعال در تخصیص دو در صد عاید ناخالص داخلی برای ناتو، بار گرانی بود که بر شانه های اروپا گذاشته شد. علاوه بر آن تزیید افسانوی در تخصیص فوق العاده برای متحول ساختن نیرو و تکنولوژی نظامی ملی و اماده ساختن نیروهای نظامی برای جنگ همه شمول، بار گران دیگریست که کمر شهروندان را خم کرده و ثقلت کامل آن را طبقه های بی بضاعت و متوسط، تحت پرده تجاوز روسیه به اروپا، به دوش می کشند (به طور مثال المان رغم رکود اقتصادیش، یک صد ملیارد یورو را برای این منظور تخصیص داد). اروپا، به مصداق این که قمار را باختی حریف را از دست مده، در راستای دشمنی با روسیه و قبول مصارف در اوکراین، چنان پیش رفته است که این امر بر ایش بیشتر از امریکا حیثیت ننگ و ناموس را گرفته است. با آنکه در کنفرانس اروپایی منعقد در لندن که اخیراً به ابتکار و دعوت  صدر اعظم جدید و رهبر حزب کارگر بریتانیا کی یر ستارمر  Sir Kier Starmerبرگزار شد، تعهد کردند در صورت انتخاب شدن ترمپ به ریاست جمهوری و قطع پشتیبانی او از اوکراین، به ادامه کمک به آن کشور در نبرد علیه روسیه ادامه دهند، ولی واقعیت ها حاکی از آنند که بدون حمایت مادی از منبع سرشار دالر بدون پشتیوانه امریکا و امکانات وسیع دیگر آن، اروپا در این کارزار در کوتاه مدت از نفس می افتد.

این یکی، دیگر اینکه در نشست پر سر و صدای  سران ناتو به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس آن در واشنگتن (۹-۱۱ جولای ۲۰۲۴)، کشورهای اروپا در کنار دشمنی با روسیه، رغم خواست و منافع ملی شان، به د شمنی با چین نیز چنان کشانده شدند که در اعلامیه نهایی نشست متبارز گردید.. این انکشاف نو، اروپا و بالنتیجه ناتو را فراتر از حوزه عنعنوی دست اندازی های آن، در خصومت های سیاسی، نظامی و اقتصادی با چین قرار می دهد و ایالات متحده از تقابل منفرد با چین برامد ه بعد از این محتملا اروپا و ناتو را با خود خواهد داشت. 

از مدت هاست که امریکا سرعت انکشاف چین و سر برآوردن دوباره روسیه را خطر بالقوه در برابر امپراتوری جهانیش می دیده و در زمان فعلی پیشرفت های نوین اقتصادی و نظامی چین و روسیه این خطر را به بالفعل ارتقا داده است. بنا بر آن در کنار تلاش هایی که برای ایجاد فاصله میان آن دو به عمل می آورد، می کوشد با استفاده از تحریم ها، تعرفه های بلند غیر متعارف، جنگ های نیابتی و هر وسیله ممکن دیگر، جلو رشد آن ها را بگیرد. سرعت انکشاف هند از نگاه فیصدی نسبت به چین هم بالاتر است. اما عجالتاً امریکا از اظهار دشمنی با آن پرهیز نموده کوشیده است موقتاً  آن را با استفاده از دشمنی اش با چین در کنار خود گیرد و به الاینس چهارگانه جاپان، استرالیا، هند و امریکا بکشاند. اما مودی رهبر هند در کنار نزدیکی بی سابقه با واشنگتن، مناسبات اقتصدی، نظامی و سیاسی با فدراسیون روسیه را نیز از نظر نینداخته، در سفر اخیرش به مسکو قراردادهای بزرگی را به امضا رساند.

نتیجه این که: بایدن توانست با پلانگذاری دقیق، اروپا را چنان سلب صلاحیت، ناچار به اتکا بر امریکا و بازار انحصاری خود گرداند، که برده وار منافع خود را به خاطر منافع امریکا قربان و نارضایتی مردمش را با تبلیغات وسیع جنگ بزرگی که در راهست، فرو نشاند.

اما تحریم ها، ضبط سرمایه ها و دار ایی های بانکی وتحمیل جنگ های نیابتی با سهم گیری فعال و علنی اتحادیه اروپا و ناتو، دستاوردش معکوس آنچه بود که انتظار داشتند.

جریان مقادیر هنگفت و متداوم گاز و نفت به چین و هند و کشورهای دیگر، کمر اقتصاد روسیه  را بست و عکس العمل بسیاری از کشورهای جهان سوم در برابر سیاست های تحر یم و ضبط دارایی ها، ذهنیت معکوس ایجاد نموده موجبات نزدیکی شان با روسیه و چین و محتاط شدن در رابطه با غرب را فراهم آورد. کشورهای با اهمیتی به بریکس پیوستند و متقاضیان زیادی در انتظار پیوستن به آن اند.

خلاصه کلام این که، ستراتژی های یاد شده بایدن در برابر اروپا، برایش موفقیت بار آورد ولی تاکتیک های ضربه زدن اقتصادی و به انزوا بردن روسیه و چین، پس لگد Backfire بدی برای غرب داشت.

سخن در مورد اوکراین را نیز در یک جمله خلاصه می کنم: سوگمندانه در این کشمکش ابر قدرت ها، ملت بزرگی قربانی می شود و کشوری زیبا و پیشرفته منهدم می گردد.

جو بایدن نه بر این قربانی ها و حقیر شمردن حیات انسان ها گریست و نه به خاطر سقوط اقتصاد و فرهنگ اروپا. هردوِ، خواست و پیامد برنامه های خودش بود. او بر ناتوانی و محرومیت شخصش از ادامه تخت و بخت امپراتوری اشک ریخت و بر دور ماندن از تطبیق برنامه های هم مانند آن.

۰۳ / ۰۵/ ۱۴۰۳

۲۴ / ۰۷ / ۲۰۲۴

 

 

زلمی نصرت

دنمارک

انچه را که محمود خان ٫٫ اڅکزی٬ گفت٬ چیزی نو و قابل تشویش نیست چون از هر خان که حزب و یا تحریک ساخته و یا در آینده بسازند٬ ای انتظار را باید داشته باشیم. شاید فردا ایمل خان هم چنین بگوید؟.

 

نباید فراموش مان شود که چند سال قبل امی افراسیاب ختک که در رول دایه مهربانتر از مادر در بیا موارد مسایل افغانستان در میدیا ظاهر میشود٬ مساله ویزه و پاسپورت را بین کابل و اسلام اباد مطرح نکرد؟ که کرد. امی افراسیاب و اجمل خان تا زمان حضور نظامیان شوروی در افغانستان نبودند و در کابل لم نداده بودند و نمیخوردند که داده بودند و میخوردند.

 

اما با رفتن نظامیان شوروی وخت انها هم بسته های خود ره گرفتند٬ هم بار و بستره خود ره بسته کردند و روانه پشاور شدند و از لحاظ مورال هم نخواستند تا در کنار حاکمیت بدون روس ها قرار بگیرند.

 

داکتر نجیب الله در زمان ریاست خاد و ریاست جمهوری به کدام یک از این خان ها نبود که پول نمیداد.

 

ولی زمانیکه بعد از سقوط حاکمیت در دفتر ملل متحد در کابل پناهنده شد٬ کوچکترین اقدام و کاری برای رهایی وی نکردند. اگر کرده اند بگویند که چه کردند؟

 

از انها نباید کدام انتظاری داشته باشیم و هم نباید به انها کدام دل بستگی داشته باشیم٬ کسیکه بدل باشه بدل میمانه و بدل می اندیشه.

 

انهائیکه مستقل و افغانی فکر می کنند سر به نیست می شوند نه انها٬ مگر اینکه تاریخ ماموریت شان ختم شود.

 

باز امی محمود خان کی است که از داعیه کل پشتونخوا گپ بزند و در مورد تصمیم بگیرد.؟

 

محمد خان یک خان است ٬ یک خان گدایگر  که تعداد از اعضای خانوادهیش در خدمت  دیگران قرار دارد٬ نه بر خاسته از بین مردم خود.

 

 یک حزبک دارد و معلوم هم نیست که چند عضوه دارد.؟!

 

ای افغان ها هستند و حق دارند تا در مورد حق خود و در مورد حق تعین سر نوشت مردم و خاکیکه از بدنه افغانستان جبرآ جدا ساخته شده است٬ تصمیم بگیرند و گپ بزنند و فیصله کنند٬ نه محمود خان و امثال وي.

 

به ای خاطر به حرف های ای ادمک ریاکار و رنگ شده نباید کوچکترین توجه و ارزش قایل شویم.

 

محمود خان و أمثال وی فرمایند از خود بگویند و ثابت بسازند که در حق مهاجرین افغان چه کردند و یا هم به خاطر سد سازی  و توقف مداخلات  پنجاب از محلات شان در امور داخلی أفغانستان چه کرده اند چه در گذشته و چه در زمان حال. ؟

 

حساب آزادیخواهان  سر بکف و باشهامت و با غیرت پشتون و بلوچ کاملآ جدا است و طرف هم نیستند٬ چون مردم افغانستان همیشه از داعیه برحق شان دفاع کرده و خواهد کرد و همیشه در کنار شان قرار داشته و  قرارخواهد گرفت.

 

زیاتې مقالې …