سیاه مارها باز قصد ګزیدن دارند
عبدالصمد ازهر
جلسه ی شورای امنیت ملل متحد روی نیرو گرفتن داعش خراسان، انفجار انتحاری از سوی داعش در قندز و آغاز عملیات وسیع نظامی پاکستان در سوات، هر سه حادثه همزمان به روز سه شنبه اتفاق افتاد. آیا این همه تصادفی اند یا دلایلی اند بر پروژه بودن؟
بعد از محکوم ساختن جا گذاشتن اسلحه و وسایل ۸۰ ملیارد دالری در افغانستان از سوی ترمپ، اظهار نظرهای خصمانه نسبت به کشور ما از جانب اعضای سنا و حکومتداران امریکایی به صورت غیر عادی بالا گرفته است.
به روز سه شنبه ۱۱ فبروری ۲۰۲۴، جلسه مشخص شورای امنیت برای بحث بر داعش و بالخصوص داعش خراسان دایر گردید. اعضای شورا تشویش های خود را از ناحیه گروه های تروریستی در افغانستان و پاکستان ابراز داشتند. معاون نمایندگی امریکا بیشتر بر خطر داعش و ناتوانی حکومت افغانستان در مبارزه و مهار گروه های تروریستی و نماینده چین نیز بر ضرورت اتخاذ اقدامات جدی علیه گروه های دهشت افگن در خاک افغانستان صحبت کرد . نماینده پاکستان اظهار داشت که افغانستان اکنون به پایگاه مطمین تروریستان جهانی مبدل شده است. وی این اندیشه را که گویا داعش در پاکستان تربیه و حمایت می شود، رد کرد.
در همین روز سه شنبه، یک انفجار انتحاری متصل کابل بانک در قندز، منجر به شهادت پنج تا هجده نفر (از روی روایات مختلف) و جراحت چندین ده نفر شد.
در عین روز، ارتش پاکستان عملیات وسیع نظامی را، گویا علیه تی تی پی در ساحه سوات، آغاز نمود.
تجارب تاریخی نشان می دهند که زمینه سازی برای تطبیق پلان های استخباراتی و نظامی امریکا و سیله آی اس آی و نظامیان پاکستان پیش برده می شود. اظهاراتی از سوی رجال سیاسی، اعضای کانگرس و حکومت امریکا مبنی بر اینکه شاید یا باید امریکا برای کوبیدن داعش و تصرف دوباره پایگاه بگرام دست به اقدام نظامی بزند، می تواند بازتابی از برنامه هایی باشد که پاکستان در هفته های اخیر برای آنها بستر ساخته می رود. پاکستان که از سال ۲۰۲۲ به این سو به بهانه جنگ با تروریست های تی تی پی، بارها به خاک افغانستان تجاوز کرده است، بعد از اعلان آغاز عملیات بزرگ در وزیرستان و بلوچستان در حواشی خط نامنهاد دیورند در چند روز پیش، اینک با حضور نیرومند نظامی در مناطق دیگر اشغالی چسپیده به سرزمین مادر (افغانستان) در ساحه ی سوات، به عملیات نظامی پرداخته امنیت افغانستان را به تهدید می گیرد.
فراموش نمی کنیم که سالها قبل، در زمان حکومتداری حامد کرزی نیز، این امریکایی ها بودند که برای نخستین بار از نفوذ داعش خراسان در داخل افغانستان خبر می دادند و از انتشار و نیرو گرفتن آن تبلیغ کرده می رفتند، در حالی که کرزی آن را افواه دانسته واقعیت آن را رد می کرد. دلیل آن رد این بود که امریکا این دست پرورده هایش در عراق را به همکاری ترکیه و پاکستان، به افغانستان انتقال داده می رفتند اما حکومت افغان به علت فقدان استخبارات مستقل و کارآ و مصروفیت در مسابقه ی همگانی چور و چپاول، نه تنها در بی خبری قرار داشت بل این شم را نیز نداشت که این تبلیغ، اذهان عامه در کشور ما، منطقه، جهان و به خصوص خود امریکا را آماده ی پذیرش آن می کرد.
تکرار حمله انتحاری داعش به روز پنجشنبه در وزارت شهرسازی و خانه سازی که منجر به کشته شدن دو نفر به شمول فرد انتحاری و جراحت سه نفر شد، این فرضیه را تقویه می کند که پاکستان می خواهد ثابت کند این افغانستان است که مهد و پناه گاه خلوت تروریستان به شمول تی تی پی بوده مداخله نظامی در آن از جانب پاکستان و همدستان بیرونیش جواز قانونی دارد.
بدبختانه به علت تسلط تاریک ترین قشر شاگردان دیوبندی بر افغانستان و فقدان مشروعیت ملی و بین المللی، صدای افغانستان(صدای مردم افغانستان) در مجامع جهانی خاموش است و امکانات دفاع از خود و از حقیقت را ندارد. حقیقت روشن اینست که تهداب پاکستان را انگلیس ها با توطئه ریختند و بقایش تا امروز بر تداوم توطئه ها، تربیه و صادر کردن تروریست ها به همسایه گان و جهان، لنگ لنگان ادامه یافته است. فقدان این خصیصه و این وسیله به معنای فقدان وجودی آنچه پاکستان خوانده می شود، می باشد. همه جهان شاهد است که ترورریست پروری وقیحانه پاکستان از سال های هفتاد عیسایی در برابر رییس جمهور داوودخان آغاز و از سال های ۸۰ تا امروز، گاه با پشتیبانی مجموع غرب عرب و چین و گاه با پشتیبانان محدودتر، پیاده گردیده است.
بیدار باشیم، توطئه ها را افشا کنیم!
۲۶/۱۱/۱۴۰۳
۱۴/۰۲/۲۰۲۵
د خلکو پر اذهانو د ټولنیزو رسنیو، تبليغاتي فلمونو او انلاین پلاټفورمونو اغېز
این چه حال است که دور بقال است!
عبدالصمد ازهر
در ۲٠ جنوری امسال دونالد ترمپ برای بار دوم به حیث رییس جمهور امریکا حلف وفاداری ادا کرد.
به صورت شتابنده می خواهم آن نقاطی را که تا کنون در سیاست وی برجسته شده اند، در سه بخش جهان، اسراییل و افغانستان به بحث گیرم.
جهان
در سلطنت پارین، دونالد ترمپ پرچمی را بر افراشت که بران همچون تهداب سیاستش نوشت: امریکا نخست! America First! (همه در خدمت منافع امریکا) او سرمایه گذاران امریکا را تشویق و حتا مجبور ساخت سرمایه های شان را از همه جا به امریکا انتقال دهند. با تخفیف مالیه در امریکا و وضع مالیات اضافی بر فراورده های کشورهای دیگر، سرمایه های این کشورها را نیز به امریکا کشاند. در گام آغازین بر واردات صنعتی از چین با وضع تعرفه های غیر متعارف از ۳۰ تا ۵۰ در صد، بر اصول بازار آزاد و سازمان تجارت جهانی WTO خط بطلان کشید. بر واردات بعضی از مواد اولیه همچون المونیم و فولاد، و همچنان بر ساخته های صنعتی بسیاری از کشورها تعرفه های سنگین وضع کرد. کشورهای مذکور نیز در برابر آن به اقدامات بالمثل توسل جستند، امری که باعث گردید به سازش هایی رو آورد. مکسیکو را به بهانه عدم همکاری در جلوگیری از مهاجرت های لاتینی و همچنان کانادا را با وضع تعرفه های بسیار بلند در محظور قرار داده بود. این اقدامات بنا بر واکنش های متقابل، بر خود اقتصاد امریکا تاثیر منفی به جا گذاشت و به توافق های دو جانبه و سه جانبه، در زیر ادامه فشارهایش، رو آورد. برای رفع این مشکل با کانادا و مکسیکو به راه حل «موافقتنامه تجارتی امریکا، مکسیکو و کانادا» گذشت که تا حدی اشتهایش را فرو نشاند. ولی دوام جنگ اقتصادی با چین و شماری از کشورها، مشاکل زیادی را در روند بازار داد و ستد ایجاد کرد. من در همان هنگام در جریان سفری به ترکیه، شاهد افت رقت آور لیره ترکی در برابر دالربودم که اقتصاد آن کشور را به سوی وارونه گی می برد و بهشت خرید ارزان را برای زایران خارجی به وجود آورده بود.
اما اکنون در سلطنت نوینش، گرچه شعارش همان «امریکا در اولیت»(America first) و سلاحش برای این منظور همان تعرفه های سنگین است که در وهله اول تکس اضافی ۲۵ فیصد بر واردات از کنادا و مکسیکو وضع و سپس آن را برای یک ماه به تعویق انداخت، و به روز سه شنبه ۴ فبروری تعرفه ۱۰ در صدی اضافی بر کالاهای چین را مورد اجرا قرار داد. ولی این بار اشتهایش نسبت به سابق چند برابر شده، «ما امریکا را بزرگ می سازیم»(we make America great) و در زیر این شعار، دست اندازی به مالکیت کانال پانامه، جزیره گرینلند، کانادا و حتا مکسیکو را هدف قرار داد. خلیج مکسیکو را تغییر نام داد و به نام خلیج امریکا مسما کرد. بانو کلودیا شینباوم رییس جمهور فعلی مکسیکو در واکنش اعلان کرد ما امریکای شمالی را با دستاویز تاریخی به نام مکسیکو اعلان می داریبم.[زمانی چندین ایالت جنوبی ایالات متحده امریکا اجزایی از خاک مکسیکو بودند]
از نخستین فرمان هایش در اولین روز کاریش ، محروم ساختن اطفال زاده شده در امریکا از حق تابعیت خود به خودی(اتوماتیک) [خلاف احکام قانون اساسی، که اعتراض شماری از ایالت ها و محاکم را برانگیخت]، اعلان حالت اضطراری در طول مرز با مکسیکو و دادن صلاحیت دستگیری، باز گرداندن بدون طی مراحل قانونی به کشور مبدأ برای نیروهای امنیتی وپسانتر در ۳۰ جنوری ۲۰۲۵ با امضای قانون مهاجرت در یک نمایشنامه منحصر به شخص وی ، مهاجرت غیرقانونی را جرم خوانده برای محاکم صلاحیت تجریم مهاجرت و مجازات مهاجران را صادر کرد. وی در یک حکم اجرایی جداگانه، هدایت داد زندان گوانتانامو را توسعه داده برای پذیرش سی هزار مهاجر مجرم(؟) آماده کنند. در سوم فبروری سربازان دریایی را برای توسعه و آماده ساختن آن زندان به آنجا فرستاد.
خروج دوباره امریکا از پیمان محیط زیست پاریس، قطع سهمیه سازمان صحت جهانی با متهم ساختن آن به در خدمت چین بودن، قطع کومک های بشر دوستانه عجالتاً برای سه ماه، بخشی از فرمان های روز اول کاریش بودند.
به یاد داریم که قبل از انتخابش، وقتی اعضای سازمان بریکس روی گزینش یا پدید آوردن یک ارز نو که جانشین دالر امریکایی شود رایزنی می کردند، یکی از انتخاب های پیشنهادی برای چنین جانشینی، کریپتو کرنسی یا ارز دیجیتال بود مانند بیت کوین و ارزهای مماثل آن. عظمت طلبی ترمپ نتوانست آن استقلال ارزی را تحمل کند و به زودی در همان وقت اعلان کرد در صورت موفقیت در انتخابات، امریکا را سالار ارز دیجیتال ساخته سیستم بسته کردن اقتصاد جهان به آن را مانند دالر، ایجاد خواهد کرد. بعد از انتخاب شدنش به مقام ریاست جمهوری، بریکس را اخطار داد که هرگونه تلاش برای بیرون شدن از دایره دالر، با مجازات های شدید وی مواجه خواهد شد.
اسراییل
برکس پوشیده نیست که بعد از حمله عاقبت نیندیشانه ائتلاف حماس و چند گروه مسلح دیگر بر اسراییل در ۷ اکتوبر ۲۰۲۳، آنچه بر فلسطینی های نوارغزه در جریان جنگ تباه کن ۱۵ ماهه گذشت در خشونت، ویرانی، نسل کشی و وحشت دست هزاران چنگیز، هلاکو و هتلر را از پشت بست. اداره سیاستمدار و ستراتژیست مکار و مجرب جو بایدن با فراهم آوری نیرومند ترین حضور نظامی در کناره خاورین مدیترانه، تمویل و تجهیز اسراییل با دست باز و نامحدود با پیشرفته ترین انواع اسلحه، معلومات استخباراتی و یافته های دقیق تصویر برداری های فضایی به معیت هم پیمانمانش، ، شریک تمام جرایم ضد بشری، ضد اخلاقی و ضد تمام قوانین و نورم های پذیرفته شده جهانی بوده است. امریکا و یارانش نه تنها در برابر نسل کشی وحشیانه، تخریب زیر ساخت ها و روساخت ها، قطع آب، غذا، دوا و انواع انرژي(گاز، نفت، برق و غیره) سکوت کردند، بل از آن پشتیبانی نیز کردند. ویتو های امریکا بر فیصله نامه های شورای امنیت ثبوت آشکار و ثبت شده ی پشتیبانی و شراکت بوده اند. در برهه متصل هفتم اکتوبر ۲۰۲۳، روز یورش حماس بر اسراییل و آغاز جنگ ۱۵ ماهه [۷ اکتوبر ۲۰۲۳ تا ۱۹ جنوری ۲۰۲۴]، حکومت های اروپا در رأس المان، علاوه بر سهم گیری فعال در ارسال کومک های نظامی، تخنیکی و مالی، هرگونه اعتراض علیه کشتار فلسطینیان را عمل ضد یهودیت Antisemitismus و جرم قابل مجازات خوانده منع کردند. به این گونه همه در برابر بشریت، عدالت و تاریخ، شریک این جنایات و عوامل فاجعه اند. رغم این همه، بالا گرفتن نارضایتی ها در جامعه این حکومت ها را نیز مجبور به جانبداری از آتش بس، رفع محرومیت مردم غزه از مواد ابتدایی و ضروری معیشت و ایجاد دو دولت اسراییل و فلسطین، در فیصله نامه های سازمان امنیت ملل متحد گردانید.
همدستی امریکا و یارانش با اسراییل، پای اسر اییل را به داخل لبنان نیز کشاند و نه تنها مراکز حزبی، نظامی و دیپوهای اسلحه و تجهیزات را از طریق بمبارد ها نابود کرد بل زیرساخت های دولتی، شخصی و مردم ملکی را نیز هدف قرار داد یا مجبور به تخلیه اجباری مناطقی کرد.
به این منوال، این بایدن بود که اسراییل را بزرگ ساخت و دستش را از غزه تا لبنان و سوریه دراز و مسلط گردانید. اینک اکنون نوبت به خلفلش رسیده است تا اخلاص و وقفش را بیشتر از بایدن به اسراییل به اثبات رساند.
بایدن بسیار شایق بود در ایام نهایی حاکمیتش، این پیروزی و همچنان آتش بس و آزادی گروگان های اسراییل به نام وی ثبت شوند. وی بر اسراییل و بر قطر و مصر به مثابه میانجی ها فشار آورد و دونالد ترمپ رییس جمهور منتخب نیز به منظور آزادی گروگان ها این روند را تشویق کرد که منجر به توافق آتش بس سه مرحله ای آزادی اسیران دو طرف، خروج کامل اسراییل از غزه و باز سازی غزه گردید.
ترمپ در سلطنت نخستش بیت المقدس و بلندی های جولان(گولان) را از کیسه خلیفه به اسراییل بخشید و اینک نیت کرده امروز تمام سرزمین غزه و فردا اگر رایحه کشنده (به فتح ک) گیسوان ترک شیرازی اسراییل مساعدت کند، همه کناره غربی را هم، یعنی صد در صد خاک فلسطین را فدای خال هندوی نتنیاهو کند.[1] [من در همان برهه زمانی، در باره تصامیم غیر عادی و خودمنمی های وی مقاله یی در رسانه ها به نشر رسانده بودم]
این بازیگر مرکزی نمایشنامه غیر متعارف، تنها به بزرگ ساختن امریکا اکتفا نکرد. او گفت ما اسراییل را (نیز) بزرگ می سازیم. به این منظور اظهار داشت که غزه دیگر قابل باز سازی نیست و باید سراسری روفته شود و ساخت دوباره آن چندین دهه به کار دارد. بنا بر آن بر اردن و مصر فشار می آورم تا مردم غزه را در کشورهای خود متوطن سازند و کشورهای عربی در شهرک سازی برای شان کمک کنند.
بلی آب زور سربالا می رود. اداره بایدن و هم پیمانانش همان طور که گفتیم شریک جنایت برای بزرگ ساختن اسراییل شدند. اینک نوبت به خلف بایدن رسید تا با بخشیدن غزه و شاید در آینده لبنان، اردن و سوریه، اسراییل بزرگ موعود(؟) در تورات های نو به نو را به پاس گل روی جرارد کوشنر داماد یهودیش و کسب پشتیبانی بیشتر لابی یهودی های امریکا، تحفه دهد.
زمزمه هایی وجود دارد که اسراییل امتیاز الحاق کامل سر زمین اشغالی کناره غربی رود اردن را به دست خواهد آورد. وقتی از ترمپ یکی دو روز قبل از ملاقاتش با صدراعظم اسراییل در این مورد پرسیده شد گفت این مطلب در آجندای ملاقات با نتنیاهونیست، اما اسراییل بسیار کوچک است، در مقایسه با کشورهای همجوار خیلی کوچک است. این سخن را به نحوی ادا کرد که مفهوم ضرورت توسعه از آن استشمام می شد.
او بعد از ملاقات و مذاکره با نتنیاهو در ، در کنفرانس خبری سه شنبه ۴ فبروری گفت غزه دیگر جایی برای زیستن نیست. فلسطینیان راهی جز ترک آنجا ندارند و کشورهای اردن و مصر باید آنها را در سرزمین های خود مستوطن سازند. امر یکا غزه را کاملاً هموار کرده در صورت لزوم در آنجا نیروی نظامی مستقر و آن را به منطقه پیشرفته صنعتی مبدل خواهد کرد. این بهترین راه تامین صلح دایمی در شرق میانه است.
واکنش ها در برابر این طرح اشغال امریکا با قوه نظامی، هم از سوی کشورهای عربی و هم از همه جهان، به شمول هم پیمانان امریکا، منفی بوده همه آن را محکوم و خلاف قوانین جهانی، حقوق انسانی و ارزش های اخلاقی دانسته بر تشکیل دو دولت فلسطین و اسراییل در کنار هم به مثابه یگانه راه حل تاکید کردند. ترمپ در یک امریه اجرایی جداگانه تمویل انروا (ارگان کمک رسانی بشری ملل متحد برای فلسطین) را کاملاً فسخ و آن ارگان را انتی سمتیک خواند.
اکنون جهان، و بیشتر از همه عربستان، کشورهای نفت خیز غنی خلیج، ترکیه که خود را میراث خوار خلافت و سردمدار ترک تباران اسلامی می داند و مصر که خود را مهتر جهان عرب می خواند، در برابر آزمون بزرگ تاریخی قرار دارند. کشورهایی که اسراییل را به رسمیت شناخته روابط دپلوماتیک تاسیس کرده اند، باید این شناسایی و روابط را فسخ و ادامه آن را به استقلال فلسطین مشروط سازند. عربستان باید سرمایه گذاری شش صد ملیارد تا یک تریلیون دالری وعده کرده گی خود در امریکا را فسخ و همان سرمایه را جانشین کمک های قطع شده و آبادانی و صنعتی سلاختن سرتاسر سرزمین فلسطین بگرداند.
جهان چشم به راه موضعگیری ها و کنش های اروپا، که خود را سرزمین و مهد فلسفه، علوم، سیاست، فرهنگ، صنعت، قانون، حقوق بشر و در یک کلمه منبع مدنیت می پندارد، نیز می باشد. آیا این ها وبقیه جهان بر همین موضع خواست تشکیل دولت فلسطین در مرزهای پیش از ۱۹۶۷ با پایتخت بیت المقدس چسپیده خواهند ماند و برای آن مبارزه خواهند کرد؟! آیا کشورهای پیشرفته و شگوفان جهان کمبودی های به میان آمده از قطع سهمیه برای سازمان های ملل متحد و دیگر نهادهای کومکی، حقوقی و محیط زیستی و موسسه های کومک های مستقیم امریکا با کشورها و مردمانی که به آن ضرورت دارند، را جبیره خواهند کرد؟
افغانستان
زلمی خلیلزاد که در زمان قدرت دموکرات ها مامور ویژه پیشبرد مذاکرات صلح میان امریکا و طالبان بود، در ریاست دور نخست وی به ادامه مذاکرات موظف شد. ترمپ معتقد بود و علناً هم اظهار داشت که طالبان لشکر مزدبگیر اند و در بدل پول می توان آنها را به هر جنگی بسیج کرد. شاید در تحت همین باور، برای خلیلزاد ضرب الاجل شش ماهه را تعیین نمود که در آن فاصله زمانی باید با طالبان به توافق دست یابد و زمینه خروج نظامیان امریکا به همین زودی فراهم شود. همان طوری که دیدیم مذاکرات با طالبان بدون حضور و سهم گیری دولت افغانستان، به توافقی پایان یافت که چنان تسلیم طلبانه و خجالت زده بود که تمام خواست های طالبان در آن مسجل شده و ناگفته پیدا بود که خلیلزاد با پذیرفتن شکست امریکا سند تسلیمی را برای امضا آماده کرده بود. ترمپ برای امضای این سند هیجانی بود و با دعوت تیم مذاکره کننده طالبان به واشنگن، برنامه داشت مراسم امضا را در کمپ دیوید برپا و شخصاً با طرف مقابل امضا کند. این موضع وی با واکنش و فشار اطرافیان، کانگرسیان و مقامات نظامی مواجه شد که وی کشته شدن یک سرباز امریکایی از سوی طالبان را بهانه گرفته ظاهراً خود را از معامله کنار کشید ولی به زودی هدایت داد مایک پومپیو وزیر خارجه سند مذکور را در دوحه به امضا رساند. وزیر خارجه هم شاید به دلیل ننگین بودن توافقنامه، خلیلزاد را موظف ساخت تا در محضر او سند توافق را امضا کند. مطابق این توافقنامه مورخ ۱۰ حوت ۱۳۹۸ - ۲۹ فبروری ۲۰۲۰، خروج نهایی نظامیان امریکایی تا ۱۴ ماه پیش بینی شده بود که تا ماه می ۲۰۲۱ انجام می یافت[بایدن آن را تا آخر اگست تمدید کرد]. وی آنقدر برای کشیدن نیروهایبش از افغانستان و تمرکز نظامی و اقتصادیش علیه چین و روسیه عجله داشت که نه از نگهداشت پایگاه بگرام، که حالا حسرتش را می خورد، و نه از باز پس گیری اسلحه و تجهیزات داده شده به افغانستان، که حالا بایدن را به اهمال در آن زمینه متهم می کند، در توافقنامه ذکری نموده بود. قبل از انتخاب مجددش، تاکید داشت پایگاه بگرام را به دلیل موقعیت ستراتژیک آن که در مجاورت دشمنانی چون چین و روسیه قرار دارد، دوباره به تصرف می آورد. اکنون کمک های نقدینه وبشردوستانه را که از مجرای ملل متحد و سازمان های غیر حکومتی به عمل می آمد، قطع و ادامه آن را مشروط به واپس دهی معادل هشتاد ملیارد دالر اسلحه و تجهیزات امریکایی نموده است(حکومت بایدن و کانگرس آن را هفت ملیارد می شمرد). امری که در اوضاع نکبتبار اقتصادی-اجتماعی، با بازگرداندن های ملیونی مهاجران از ایران و پاکستان، جامعه جنگ زده، گرسنه و ناتوان افغان را با فاجعه خطیر بشری مواجه کرده است. شاید این قطع کمک ها بر خود طالبان اثر سوء نداشته باشد، چه آنها در این سه سال تمام اعضا، سربازان و هواخواهان شان را در اهرم دولت جا به جا کرده اند و محتاج لقمه نانی نیستند. بالعکس روز به روز شکم گنده تر شده می روند، رنگ و رخ ها تازه شده می روند، هر روز لباس نو به بر می کننذ، لنگی های ابریشمین بر سر می بندند، زن های نو به نو می گیرند و در مراسم گرد هم آیی و جلسات شان به تقلید از زمان اشغال امریکایی ها روی میزها پر از کلچه باب، میوه های خشک و چای و آب می باشد. وقتی من این نوع جلسه های نوع غربی، خوراک ها و نوشیدنی ها را می بینم، بر کارمندان دولتی و حزبی از زمان ظاهرشاه تا جمهوریت داوود خان، جمهوریت دیموکراتیک خلق و جمهوری افغانستان، احساس ترحم و دلسوزی برایم دست می دهد. زیرا در آن ادوار حتا از قطره آبی هم برای حاضران در جلسه خبری نبود و اصراف یا بدخرچی تلقی می شد. استثنا، میزهای خطابه بود که گیلاسی از آب بر آن قرار می داشت.
بناءً ضربه کاری چنین تعذیرات بر ملت نادار، فاقد زمینه کار و مدرک معاش وارد می آید.
همه چشم ها و گوش ها با نگرانی متوجه این مرکز قدرت جهانی بوده با دلواپسی می پایند ببینند باز چه فرمانی لقمه نان، سلامتی، دانش و حیثیت شان را تهدید خواهد کرد!!
تجربه نشان داده که او حریفان را به مرگ می گیرد تا به تب راضی شود.
به امید تابش آفتاب !
۰۶/۰۲/۲۰۲۴
۱۸/۱۱/۱۴۰۳
[1] با استعانت از شعر حافظ شیرازی: اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
له نایجیریا تر اندونیزیا: بریکس سازمان څنګه خپله نړۍ پراخوي؟
شننه: محمد سليم سليمان
بريکس سازمان(BRICS) چې د برازیل، روسیې، هند، چین، او سویلي افریقا په ګډون یو ځواکمن اقتصادي اتحاد دی، د نړیوال سیاست په ډګر کې مخ په زیاتیدونکي اهمیت موندلی دی. د دې سازمان د فعالیتونو پراختیا، په ځانګړې توګه د نوو غړو په جلبولو او په نړیوال اقتصاد کې د خپلې ونډې زیاتولو له لارې، د نړۍ د پخوانیو زبرځواکونو لپاره سرخوږی رامنځته کړی.
د امریکا متحده ایالات، چې د نړیوال اقتصاد یو مهم لوبغاړی دی، د بریکس له ودې سره به په پراخه توګه اغېزمن شي. په ځانګړې توګه د ډونالډ ټرمپ په واکمنۍ کې، د بریکس فعالیتونه د هغه د "امریکا لومړی" تګلارې لپاره یو مهم چیلنج ګڼل کېږي. ټرمپ، چې د متحده ایالاتو اقتصاد ته د اولویت ورکولو لپاره مشهور دی، په نړیوالو تجارتي اړیکو کې له سختو دریځونو څخه کار اخلي. د بریکس لخوا د نوي اقتصادي میکانیزمونو او ارزښتونو جوړولو هڅې د هغه د حکومت پر نړیوال سیاست باندې مستقیمې اغېزې درلودلی شي.
د بریکس لخوا د بدیل نړیوالو مالي سیسټمونو جوړولو هڅې، لکه د ډالر پر ځای د خپلواکو اسعارو کارونه، د ټرمپ لپاره ځانګړې اندېښنې زېږولې. د ډالر نړیوال تسلط، چې د امریکا لپاره اقتصادي او سیاسي ځواک حسابېږي، د بریکس د غړو لخوا د زیانمنېدو په حال کې دی. په ځانګړې توګه د چین او روسیې هڅې د ډالر نفوذ کمولو لپاره به د ټرمپ د حکومت له مخالفت سره مخ وي.
همداراز، د بریکس په اډانه کې د نوو هېوادونو ګډون، د دې سازمان نفوذ نور هم زیات کړی. د ټرمپ لپاره دا پرمختګ په دې معنا دی چې د امریکا سیاسي او اقتصادي سیالان په نړیوال ډګر کې لا ډېر ځواک ترلاسه کوي. د بریکس د نفوذ پراختیا د نړیوالو ائتلافونو د بېلابېلوالي لامل شوې، چې د ټرمپ د یوازینۍ اجنډا پر وړاندې یوه لویه ننګونه ده.
د ۲۰۲۵ کال له پیل سره، د دې سازمان د غړو شمېر او اهمیت لا زیات شوی دی. یوازې ددې کال په روانه جنوري مياشت کې اندونیزیا د بریکس دایمي غړی شو، او تایلینډ او نایجیریا د شریکو هیوادونو حیثیت ترلاسه کړ.
دا اضافه نه یوازې د دې ټولنې د اقتصادي او جغرافیایي اغېزو لپاره حیاتي ده، بلکې د نړۍ په بېلابېلو برخو کې د نفوذ پراخېدو ته هم اشاره کوي. د بېلګې په توګه، نایجیریا د نړۍ شپږم لوی نفوس لري او د افریقا په وچه کې تر ټولو ستر اقتصاد دی. دا هیواد کولی شي په بریکس کې د انرژۍ او سوداګرۍ په برخو کې مهمه ونډه ولري.
په ورته ډول، اندونیزیا د جنوب ختیځې آسیا په اقتصادي وده کې کلیدي رول لوبوي. د دې هېواد جغرافیايي موقعیت او د اقتصاد ځواک کولی شي بریکس د آسیا-پسیفیک سیمې د مهم اقتصادي شریک په توګه مطرح کړي. تایلینډ بیا د نړیوال ګرځندوی مرکز دی او چمتو دی چې د بریکس او نورو نړیوالو او سیمهایزو ډلو ترمنځ د پل حیثیت ولري.
بریکس: نړیواله ستراتېژي او اغېزمنه همکاري
بریکس نه یوازې خپله جغرافیه پراخوي، بلکې په کلتوري، علمي، سپورتي، او مالي برخو کې د همکارۍ پولې هم زیاتوي. د دې ټولنې هېوادونه اوس مهال د نړۍ د نفوس نیمايي برخه جوړوي، په داسې حال کې چې د دوی ګډ ناخالص کورني تولید (GDP) د نړۍ له ۴۰ سلنې څخه ډېر دی.
د دې سربېره، بریکس د خپلې مالي خپلواکۍ لپاره مهم ګامونه اخیستي دي. د مثال په توګه، د سازمان دننه ۹۰ سلنه مالي تصفیې په ملي اسعارو ترسره کېږي. دا یو بې ساری ګام دی چې د غړو هېوادونو د اقتصادي ثبات لپاره حیاتي ګڼل کېږي او د نړیوال ډالر-محور مالي سیسټم اغېز محدودوي.
د بریکس پراختیا: د نوو غړو لیوالتیا
په دې وروستیو کې د بریکس د پراخېدو عمل د نړیوالو ډېرو هېوادونو پام ځان ته اړولی دی. د تېر اګست په میاشت کې د جوهانسبرګ په سرمشریزه کې، ۲۳ هېوادونو د دې سازمان د شریکو هېوادونو حیثیت لپاره غوښتنلیکونه وړاندې کړل. تر اوسه پورې، ۱۳ هېوادونو دغه حیثیت ترلاسه کړی دی، چې پکې بیلاروس، بولیویا، قزاقستان، کیوبا، مالیزیا، یوګانډا، او ازبکستان شامل دي.
دا لیوالتیا ښيي چې د بریکس په چوکاټ کې همکاري د نړیوالو لپاره یو مهم فرصت بلل کېږي. د دې ټولنې د همکارۍ بنسټ د مساوات، انصاف، او ګډو ګټو پر اصولو ولاړ دی.
بریکس او د نړیوال اقتصاد راتلونکی
په اوسني وخت کې، بریکس د نړیوال اقتصاد په بڼه کې د یو ستر بدلون د راوستلو لپاره کار کوي. د دې ټولنې د غړو هېوادونو د اقتصادونو وده، د ملي اسعارو کارول، او د خپلواکو مالي بنسټونو جوړښت دا ټول د نړۍ په کچه د یو نوي اقتصادي نظام د رامنځته کېدو په لور حرکت ښيي.
د نړیوال جنوب د پرمختیا په برخه کې د بریکس ونډه د دې ټولنې د اهمیت څرګندونه کوي. راتلونکي کې، د بریکس نوښتونه لکه د شنو انرژۍ پراختیا، ټکنالوژۍ شریکول، او د سیمو ترمنځ د نوو سوداګریزو لارو موندل به په نړیوال سیاست او اقتصاد کې د دې ټولنې حیثیت لا پیاوړی کړي.
د بریکس سازمان د ټرمپ لپاره یوازې یو اقتصادي چیلنج نه ؛ بلکې دا د امریکا د نړیوال نفوذ لپاره هم یو لوی ګواښ دی. د بریکس ځواکمنېدونکي غړي د نړیوال سیاست په ډګر کې د امریکایي سیاست پر وړاندې په زیاتېدونکي توګه خپلواکي ښکاره کوي، چې د ټرمپ لپاره د نړیوالو اړیکو په تنظیمولو کې یو لوی خنډ جوړ شوی.
د پاناما د کانال ستراتېژیک او سوداګریز ارزښت
ولي الله ملکزی
د دوشنبې په ورځ د امریکا نوي ولسمشر، ډونالډ ټرمپ د ریاستي لوړې د مراسمو په مهمې وینا کې د کورنیو پلانونو او بهرنیو پالیسیو اړوند خپله تګلاره څرګنده کړه چې یوه یې د پاناما د ستراتېژیک او تجارتي کانال موضوع وه. د امریکا د CNBC ټلویزیون او ځینې خبري آژانسونه د ډونالډ ټرمپ له قوله کاږي: « دا کانال موږ پاناما ته ورکړی وو نه چین ته، خو هغوئ په خپلو ژمنو وفا ونکړه. موږ به پرېنږدو چې کانال په غلطو لاسونو کې پرېوځي. که چیرې پاناما د تړون د اخلاقي او قانوني بندونو مراعت ونه کړي، نو موږ به یې پرته له شکه د بېرته ترلاسه کولو غوښتنه وکړو».
له دې کوچني لاتیني هېواد څخه د هغه غوښتنې او اندېښنې د دریو لاملونو له مخې دي. لومړی دا چې دا کانال امریکایانو جوړ کړی او د ۸۵ کالو لپاره مالکیت یې د همدوئ په لاس کې وو. دوهمه اندېښنه دا ده چې د کانال ختیز او لوېدیز دواړه لوري د یوې چینايي کمپنۍ له خوا اداره او کنټرولیږي چې بالقوه ګواښ او سیال دی. درېمه موضوع د پاناما د هېواد له خوا په امریکايي بېړیو باندې د ګمرکي تعارفو او مالیو لوړوالی دی.
د انسانانو په لاس دا کیندل شوی کانال چې د نړۍ له لسو مهمو عجائبو څخه ګڼل کیږي؛ د جوړیدو نظریه یې په شپاړسمې پېړۍ کې د هسپانوي ټولواک له اړخه وړاندې شوې وه. بیا د امریکا درېم ولسمشر، ټامس جېفرسن په اتلسمې پېړۍ کې راتازه کړه، خو عملي نه شوه. په ۱۸۸۱م کال کې یو فرانسوي میلیونر مټې راونغښتلې چې پخپلې سرمایې یې جوړ کړي، ولې د مفلسۍ او ډول ډول ناروغیو او اژدها مارانو د را څرګندیدو له وجې سړی پښېمانه او کار په ټپه ودرېد.
په ۱۹۰۲م کې د امریکا متحدو ایالتونو د پاناما له هېواد سره یو تړون لاسلیک کړ چې د دغه کانال مالکیت او جوړول به امریکا ته سپاري. د ۱۲ کالو په ترڅ کې کانال د ۳۸۰ میلیونه ډالرو په لګښت او د ۵۶ زره کارګرانو او انجنیرانو د وینو او خولو په تویولو سره جوړ شو. د الجزیرې ټلویزیون لیکي چې د دغې پروژې په جوړیدو کې د پنځوسو هېوادونو وګړو برخه واخیستله او په بهیر کې یې ۲۲ زره کسانو خپل ژوند له لاسه ورکړ.
په ۱۹۱۴م کال کې د امریکا له خوا جوړ شوی دا کانال، په ۱۹۷۷م کال کې ولسمشر جیمي کارټر د دوه اړخیزه تړون له مخې اعلان وکړ چې په ۱۹۹۹م کال کې به د هغه مالکیت او بشپړه اداره د پاناما هېودا ته سپارل کېږي؛ ولی د بهرني ګواښ په مهال به یې د دفاع حق له امریکا سره خوندي وي. دغه کانال چې آتلانتیک یا اطلس سمندر له آرام سمندر سره نښلوي، ۸۲ کیلومتره اوږدوالی لري. په ځینو ځایونو کې یې بَر ۱۵۰ مترو ته راکمیږي او په همدې سیمو کې یې ژور والی مازې ۲۶ متره دی.
د نړۍ د ۱۷۰هېوادونو ۶٪ سوداګریزې چارې د همدې کانال له لارې ترسره کېږي او دلته ۱۰ زره مسلکي او اړونده پرسونل کار کوي. هرکال نژدې ۱۴ زره بېړۍ له دې کانال څخه تېریږي چې د بار شوي سامان بیه یې د اټکل له مخې ۲۸۰ میلیارده ډالره ده. پخوا به له نیویارک څخه سانفرانسیسکو ته یوې بېړۍ ۲۱ زره کیلومتره واټن وهلو، خو د دې کانال له برکته دغه واټن ۸ زره کیلومترو ته را لنډ شو. د پاناما ټول نفوس څلور نیم میلیونو ته رسي چې ۱۵ زره یې مسلمانان دي. د العربیة چېنل وايي په ۲۰۲۴م کال کې پاناما د کانال له مدرکه پنځه میلیارده ډالره ګټه ترلاسه کړې چې د دې هېواد د کلنۍ بودیجې ۲۳ سلنه ده.
د ولسمشر ټرمپ د دغو څرګندونو په مقابل کې د پاناما ولسمشر، هوزېه راول مولینو وايي: « د پاناما کانال، هره لوېشت د پاناما هېواد ملکیت دی او تل به همداسې وي». ټرمپ د خپلې رسنۍ (Truth Social) له لارې نوموړي ته لنډ ځواب په دې جملې سره ورکړی چې: «ګورو به!»
—--------------------------
یادونه: که دوستان وخت او علاقه لري چې د لیکوال ملکزي نورې مقالې، څیړنې او ویډیوګانې وګوري، نو د هغه فیسبوک او د یوټیوب چینل ته دې په دې پته ورشي: Wali Malakzay