مهمې مقالې

 میرعنایت الله سادات                                                     سپتمبر2024    

کشور رنج کشیدۀ افغانستان طی نیم قرنی که گذشت ، با معضلات گوناگون مواجه بوده است . این معضلات بالوسیلۀ عوامل مختلف داخلی و خارجی بمیان آمده اند. واضح است که بررسی هریک ازین عوامل دراین نوشتۀ مختصرممکن نیست. ولی ریشه وجریان چند معضلۀ مهم که تا امروز مردم بلاکشیدۀ ما با آن مواجه اند ، ذیلا" مورد بررسی قرار میگیرد : 

اول — با براه افتادن کودتای 26 سرطان 1352 و رسیدن مجدد داود خان براریکۀ قدرت ، کشمکش ها میان دولت های افغانستان و پاکستان بالا گرفت . زیرا داود خان در روز اول کودتا از " سعی دائمی برای یافتن راه حل قضیۀ پشتونستان " وعده داد . (1) این وضع برای اسلامگرایانی که مخالفت شان دربرابر نظام جمهوری ، مورد توجه وحمایت مردم افغانستان قرار نگرفته بود ، فرصت را مساعد ساخت تا از اصطکاک سیاست هردو کشوردرجهت تبارز خودشان استفاده نمایند .  چندین چهرۀ ازین گروه ها به پاکستان نقل مکان کرده و خودرا در متابعت از سیاست های مداخله گرانۀ آنکشورعلیه وطن شان قراردادند. وظیفۀ اولی آنها این بود که عقاید مردم ما را مورد سؤاستفادۀ سیاسی قرارداده و شعار های "اسلام تکفیری" را بعوض اسلام معتدل ترویج دهند . به همین منظور کمپ های تربیۀ نظامی  در داخل قلمرو پاکستان برای تربیه و تجهیزمخالفین رژیم دولت افغانستان بوجود آمد. در کمپ " ورسک" (2 )  بطورعاجل پنج هزارنفربخاطردهشت افگنی درداخل افغانستان ، تحت تربیۀ قرارگرفتند . 

تعدادی ازین تربیه شدگان در برخی از ولایت های افغانستان هجوم برده و دست به آشوب ها زدند . اما بزودی  آنها ازجانب  قوای امنیتی دولت جمهوری افغانستان سرکوب شدند. هکذا گردانندگان این حرکات سرکوب شده ، میدان برخورد ها را ترک کرده  وبه کمپ تربیه کنندۀ شان در پاکستان بازگشتند.

دوم — معضلۀ دوم این بود که طی پنج سال حاکمیت رژیم جمهوری ، قدرت دولتی بر پایۀ یک سیستم مستحکم عدالت محورو انصاف مستقرنگردیده وبرای آزادی بیان و مبارزات منورانۀ مردم فرصت داده نشد . دربخش سیاست خارجی نیز چرخش متضاد با سیاست های گذشته دولت روی دست گرفته شد. نزدیکی با رژیم آنوقت مصرکه روابط خودرا با اتحادشوروی برهم زده بود ، همجنان تلاش برای بهبود روابط با پاکستان ، تشوش را نزد ماسکو بوجود آورد. 

   درچنین وضع یکی ازرهبران صاحب نظرو برجستۀ جناح پرچم حزب د.خ.ا (  میراکبرخیبر) درشهرکابل ترورشد. (3) وقوع این حادثۀ هولناک ، موجب ناراحتی شدید اعضای حزب کردید. اما رهبری دولت هیچگونه تعهد آرام بخش بخاطر کشف وسرکوب قاتل انجام نداد . برعکس علیه سهمگیری فوق العاده زیاد مردم در مراسم تدفین آن مرحوم عکس العمل نشان داده و پس ازچند روز، شخصیت های سرشناس حزب را توقیف نمود. 

ازین فرصت یک چهرۀ جنجالی حزب ،  به نام حفیظ الله امین که مسئول سازماندهی مخفی نظامیان مربوط به جناح خلق بود ، استفاده کرده وبدون تفاهم با رهبری حزب ، دستورقیام علیه جمهوریت محمد داود خان را به نظامیان مرتبط بخود صادرکرد.

 نظامیان مورد نظراو ، مرکزقدرت را درارگ ریاست جمهوری محاصره کرده وبا مسخر شدن بر تعمیر رادیو - تلویزیون ملی ، رهبران توقیف شدۀ حزب را آزاد نموده و به آنجا انتقال داد ند. این رهبران درتعمیر رادیو- تلویزیون روی چگونگی برخورد با محمد داود خان که درمحاصرۀ نظامیان قرارداشت ، به صحبت پرداختند. دستگیر پنجشیری که یکی ازاعضای رهبری متعلق به جناح خلق بود ، در کتاب خود مینگارد : " نورمحمد تره کی و ببرک کارمل درهمان آغازدوبرخورد جداگانه ومتضاد با مسئلۀ سرکوب خونین یا مسالمت آمیز، با سردارداود داشتند. ببرک کارمل طرفداربرخورد با انعطاف با سردار داود و خاندانش بود. او اصرارمیکرد که باید سردار محمد داود کشته نشود . زنده به دست آید. کارمل معتقد بود که هرگاه با سردار داود وخاندانش به شیوۀ مسالمت آمیزوقانونی برخورد شود ، اولا" ماهیت هومانیستی ودیموکراتیک انقلاب ما آشکارمیگردد ، ثانیا" سنن اخلاقی ، ملی ودینی مردم ما احترام میشود." (4) پنجشیری با انعکاس گفتگوها درین نشست تذکرمیدهد که " سلیمان لایق ، دربارۀ شیوۀ برخورد با سردار داود درپاسخ به تره کی گفت : دا فرعون و وژل شی ". (5) 

نظریات مسالمت آمیز ، مورد تائید حفیظ الله امین قرا نگرفت .او نشست را ترک کرده و دردهلیز دستورخودرا درمورد محمد داود خان وهمه کسانی که با وی درمحاصره بودند ، بشمول هفده عضو خانواده اش را ، به نظامیان وابسته به خود صادرکرد . 

سوم — کشتاروحشیانۀ محمد داود خان وخانوادۀ او ، خشم ونفرت بخش های وسیع ازمردم را برعلیه قیام کنندگان هفت ثور بوجود آورد. چنین عکس العمل روزبروز افزایش میآفت . زیرا کارکرد رژیم ، مبتنی برخود کامگی واستبداد ادامه داشت . همین روش حکومتداری سبب میشد تا مخالفین رژیم درقالب گروه های اسلامگرا درسراسر کشورظهورکرده وپایه های محدود رژیم هنوزهم محدود ترگردد . بخصوص پس ازآنکه با جابجا سازی نظامیان جناح خلق در رأس قوای امنیتی ، پلان سرکوب جناح متحد حزب ( جناح پرچم ) روی دست گرفته شد. این سیاست وحشیگرانه آنقدرجلورفت که جان رهبر جناح خلق هم محفوظ نماند .  پس ازقتل نورمحمد تره کی ، پروسۀ محدود شدن پایه های اجتماعی دولت شدت بیشتر یافت .

چهارم — پس ازقتل نورمحمد تره کی ، آخرین امید رهبری اتحاد شوروی درجهت بقای قدرت دولتی همسایۀ جنوبی اش ( افغانستان ) ازبین رفت . لذا به این فکرشدند که بخاطرجلوگیری ازپیشروی مخالفین به استقامت سرحد جنوبی قلمرواتحاد شوروی ، قوای مسلح خودرا وارد عرصه عمل نمایند . 

با ورود قوای مسلح اتحاد شوروی به افغانستان،  تقیرات مهم درعرصۀ سیاست داخلی وخارجی افغانستان بوجود آمد . حفیظ الله امین وگروپ اش سرکوب شدند. قدرت دولتی دردست جناح پرچم ورهبران کنارزده شدۀ جناح خلق قرارگرفت . 

گرچه رژِیم جدید به رهبری ببرک کارمل اصلاحات زیادی را یکی پی دیگردرتمام عرصه ها پیشکش مینمود ، ولی بخاطرقوت گرفتن بُعد خارجی جنگ که جهات داخلی آنرا تحت الشعاع قرارداده و اوضاع را نا امن میساخت ، زمینۀ تحقق آن کمتر ممکن بود . 

 بخصوص که پیش ازبقدرت رسیدن او ،  اهالی زیادی ازروش جبارانۀ رژیم قبلی آزرده شده و روابط خودرا با گروه های مستقردرایران وپاکستان تنظیم کرده بودند. این افغانها  اجازه نداشتند تا به پیشنهادات رژیم گوش دهند . حتی آنها پس از بیرون رفت قوای شوروی هم به اعلام مشی  مصلحه ملی ازجانب داکترنجیب الله گوش نداده و به آن نه پیوستند . 

پنجم — با مستقرشدن قطعات اتحاد شوروی درافغانستان ، حریفان بین المللی آنها نیزفرصت را مساعد یافتند تا مخالفین مسلح دولت را درهردوکشورهمسایۀ افغانستان ( پاکستان وایران ) کمک نا محدود مالی وتسلیحاتی نمایند. به این ترتیب آنها برای افغانستان درشرایط جنگ سرد ، یک بستر جنگ گرم را آماده ساختند.

 این تقابل یکباردیکرواضح ساخت که نقش موقعیت جغرافیای افغانستان در بروز رویداد های حال ومستقبل مانند گذشته لاتغیرمانده است . به عبارت دیگربازهم موقعیت جیواستراتیژیک افغانستان منحیث یک معضل بزرگ ، این کشور را به میدان برخورد قدرت های منطقوی و جهانی کشانید.

ششم — استفاده ازعقاید مذهبی مردم منحیث وسیله ، جهت راه اندازی تمام جنگ ها درافغانستان طی نیم قرنی که گذشت ، صورت میگرفت . به همین منظور درزیرنام " جهاد " یعنی "جنگ مقدس " ، هشت تنظیم را درایران وهفت تنظیم دیگررا در پاکستان بوجود آوردند. همچنان هزاران تبعۀ خارجی تحت پروگرام های خاص به این"جنگ مقدس  " علیه دولت افغانستان کشانیده شدند. آنعده عرب های که بعد ازیک دوره جنگیدن درافغانستان دوباره به وطن خود برمیگشتند بنام " الافغانی " مورد ستایش قرارمیگرفتند . این نام منحیث یک لقب مقدس به آنها تفویض میشد .

درنتیجۀ جنگ " مقدس" تلفات بی شمارانسانی وخسارات مالی برجامعه وپیکرناتوان اقتصاد افغانستان وارد شد . هزاران نفر شهید ، زخمی و یا معلول شدند وصدها هزاردیگرخانه و کاشانۀ شانرا ترک گفته به دیارغربت روی آوردند. 

رهبران تنظیم ها برطبق مشی که برای ایشان داده شده بود ، با هرنوع تعامل و مصالحه که ازجانب دولت افغانستان پیشکش میشد ، مخالفت میکردند. تا آنکه پس ازسقوط دولت به داخل پائیتخت راه یافتند. 

با ورود شان به کابل ، بلاوقفه جنگ های تنظیمی علیه همدیگر شان براه افتاد. بالاثر این جنگ ها شصت وپنج هزارمسکونۀ شهرکابل شهید و یک صدوسی هزار دیگرشان معلول شدند. همچنان منازل و دارائی های شان مورد چور و چپاول قرارگرفت . 

پائتخت تاریخی افغانستان بخاطرآرمان جنرال ضیااحق وشعارجنرال اخترعبدالرحمن که میگفت : " کابل باید بسوزد" به ویرانه مبدل شد. نوازشریف صدراعظم همان وقت پاکستان به پارلمان آنکشورگزارش داد که ما به اهداف خود در افغانستان رسیدیم .قوای مسلح نیرومند آنکشور را منحل کردیم . 

پس از آن همه ویرانگری و غارت ، پاکستان گام دیکردرجهت ایجاد عمق استراتیژیک کشور خویش درافغانستان برداشت. تا منافع ملی خودرا بطوردائمی درآن سرزمین برآورده سازد.

 ازآجائیکه تنظیم های هفتگانه نتوانسته  بودند ، وظایف سپرده شده برای شان را درست انجام دهند ، لذا اسلام آباد سازمان دیکری را زیر نام "طالبان " وارد معرکه نمود .

هفتم — با مسلط شدن طالبان بربخش های وسیع از قلمروافغانستان ، جنگ های تنظیمی متوقف شد . اما مطابق پلانهای استراتیژیک پاکستان ، عقب مانده ترین اقدامات بخاطرمحروم ساختن جامعۀ افغانی ازرفاه ، علم ودانش روی دست گرفته شد. تا توانمندی جامعه تضعیف شود. زیرا پاکستان میدانست که آگاهی جامعۀ افغانی زمینۀ های توانمندیی آن را بوجود میآورد.

 طالبان بتاریخ 13 اپریل 1996 شخصی را بنام "ملاعمر" که تا آنوقت نزد مردم افغانستان ناشناخته بود ، لقب " امیرالمومنین" دادند. ملا عمردرپهلوی سایر اقداماتش ، به اسلام گرایان عرب امکانات وفرصت بیشتراستفاده ازسرزمین افغانها رامساعد ساخته وحتی با رهبر آنها ( اوسامه بن لادن ) ارتباط خویشاوندی برقرار کرد. اوسامه ، پولدارعرب  و سازمانده اعمال وحشتناک تروریستی بود .

پس ازحادثۀ غم انگیز یازدهم سپتمبر2001 درنیویارک  ، ایالات متحدۀ امریکا ازطالبان تقاضا نمود تا اوسامه را به امریکا تحویل دهند. اما رهبری طالبان ازین خواست مقامات امریکائی سرباززده وحاضربه همکاری نشدند . درپاسخ به این موضعگیری طالبان ، قوتهای ناتو وارد عمل شد وطالبان را از اریکۀ قدرت برکنارکردند. پس ازسقوط طالبان  ، پاکستان نقش دوگانه را درپیش گرفت . ازیکسوبرخی چهره های شناخته شدۀ طالبان را تسلیم قوتهای امریکائی نمود تا در زندان گوانتاناما محبوس گردند . ازجانب دیگرزمینه های اختفا را برای اوسامه و فرماندهان او درداخل پاکستان فراهم ساخت . 

هشتم — درعملیات برکنارسازی طالبان ازقدرت ، ملیشه ها وتنظیم های شکست خوردۀ جهادی همکاری زیادی با قوتهای خارجی نمودند . بخاطرهمین خدمات شان ، آنها درتشکیل ادارۀ بعدی سهمیۀ  بزرگی بدست آوردند. ولی متأسفانه  توجه  این گروه ها همیش روی منفعت شخصی خودشان متمرکزبوده  وهیچگونه علاقه یی به پیشرفت و ترقی جامعۀ خود نداشتند .بنابرهمین  طرزدید ، آنها بخش اعظم کمک ها ی خارجی را به غارت برده ودر بیرون از کشور سرمایگذاری کردند. 

مبتنی بر همین طرزالعمل ، چپاولگری درشهرها گسترش میافت . درحالیکه درقراء وقصبات کشورروز تا روز آتش جنگ میان طالبان وقوای مدافع دولت بالامیگرفت . طی بیست سال جنگ با طالبان حدود پنج هزارقوای مسلح خارجی وهشتاد هزار قوای مدافع داخلی جان های شانرا ازدست دادند. تلفات طالبان مسلح نیز درحدود نود هزارنفرتخمین میشود.

پس ازدودهه مصارف مالی وتلفات انسانی ، دولت امریکا تصمیم گرفت که بدون شرکت دولت افغانستان ، مذاکره با طالبان را درشهر" دوحه " انجام دهد . درنتیجۀ این مذاکرات ، دولت امریکا  قطعات نظامی خودرا ازافغانستان خارج کرده و سلاحهای دست داشتۀ شان را به جانب مقابل (طالبان ) واگذارشد . 

بالاثراین تصمیم ، دولت جمهوری اسلامی افغانستان فروپاشید وبعوض آن طالبان تحت نام " امارت اسلامی طالبان " برکشورمسلط گردیدند . 

نهم —  اکنون" امارت اسلامی" پس از بیست سال ، باردیگر برسرزمین افغانها حکومت میرانند. این بارقدرت وتوانائی آنها درمقایسه با گذشتۀ حکومتداری شان  فوق العاده زیاد است . زیرا نه تنها شمارجنگجویان  سازمان یافتۀ آنها چندین  برابر افزایش یافته است . بلکه سلاحهای بجاماندۀ قوتهای خارجی و دولت سابق که اکنون دراختیارآنها قراردارد ، توانائی رزمی شانرا بطوربی سابقه بالا میبرد .

طالبان برخلاف ادعای بعضی ازسخن گویان در رسانه ها ، مشی اولی خودرا دررابطه به پایمال ساختن حقوق بشروآزادی های مدنی مردم ، علی الرغم گذشت بیست سال هیچ تغیرنداده اند . فرمان اخیرهیبت الله به ارتباط محروم ساختن زنان ازهرنوع حقوق انسانی ، مبین توطئه های نافرجام قدرت های پشت پرده است که باید هرچه زودتر شناسایی شوند. زیرا حکم پوشاندن روی زن منحیث عورت درقرآن کریم وهیچ یک از مذاهب اسلامی وجود ندارد. اما طالبان خلاف آن عمل میکنند . با چنین عملکرد خود ، طالبان این جهان را برای زنان مؤمن افغانستان جهنم ساخته اند . آنها زنان را ازحق کاروتعلیم محروم کرده  وتطبیق اساسات اسلامی را مطابق اذهان عقبگرایانۀ خود ، تفسیروتعبیرمینمایند. 

این قواعد نابخردانۀ طالبان ، برخی اقدامات خوب آنها را که درعرصه های منع کشت کوکنار، جلوگیری از فساد اداری واعماریک تعداد ازپروژه های زیرساختی وعمرانی اتخاذ نموده اند ، تحت شعاع قرارمیدهد . 

ترکیب قومی رهبری دولت طالبان  نیز یک معضلی است که ازجانب یک تعداد گروهها وچهره های مشخص درجهت تفرقه افگنی میان وطنداران ما مورد سؤ استفادۀ تبلیغاتی قرارمیگیرد. طالبان هنوزبه تشکیل یک دولت همه شمول برپایۀ  قوانین تدوین شده ازجانب ملت افغانستان نه اندیشیده اند.

آنها فرامین خودساختۀ خودرا زیرنام حکومت سرپرست صادر میکنند که ازین عملکرد آنها ، تنها تفرقه افگنان سود میبرند. 

دهم — آنهایی که دیگرنمیتوانند چهره های واقعی خودرا درپوشش مذهب پنهان کرده واعوام فریبی نمایند ، حالا به دامن زدن اختلافات قومی ومنطقوی متوسل شده اند . تا محورهای قدرت را برای خویش بوجود آورند. آنها کلمۀ "پشتون" را با کلمۀ " افغان " مرادف ساخته وهویت ملی افغان ها را مورد سوال قرارمیدهند .این گروه ادعا دارند که  کشورما درعهد امیرعبدالرحمن خان ( 1880 - 1901) به اسم " افغانستان " نام گذاری شده است . 

 درپاسخ به این جعلیات آنها باید متذکرشد که پس از تأسیس افغانستان بسال 1747م درآثار محققین زیادی طی قرون هجده ونزدۀ میلادی ، نام " افغانستان" بکارگرفته شده است . بخاطراختصارکلام ، می توان  بیان حقیقت را درآثار  این دوتاریخ نگار شناخته شدۀ همان عصر بطور مثال ارائه کرد : 

1- جان فورستر، سفرنامه ، محل چاپ لندن ، تاریخ طبع 1789م 

2- مونت ستورات الفنستون ، شرح سفربسال 1809م ، محل چاپ لندن ، تاریخ طبع 1842م 

همچنان نام افغانستان درمعاهدات بین الدول منطقه ، طی قرون هجده ونزدهم به چشم میخورد که تذکر دومعاهدۀ ذیل میتواند جواب قناعت بخش به آنها باشد .

1- معاهدۀ اول انگلیس وایران علیه افغانستان ، محل امضاء - تهران ، جنوری 1801م . (6) درچهار مادۀ این معاهده ، نام کشور" افغانستان" ذکرشده است. 

2- دومین معاهدۀ انگلیس و ایران ، محل امضاء - تهران 13مارچ 1809م (7) درمادۀ هفتم این معاهده ، نام کشور"افغانستان" تذکریافته است. ازارائۀ اسناد دیگری که انتشارآن درین مقال فی الواقع تکرارارائۀ حقیقت است ، صرف نظر میشود . 

بعضی ازتنظیمهای معزول شده ازقدرت درهمدستی با چهره های معلوم الحال ، بالوسیلۀ نشرات بیرون مرزی ، میکوشند تا تفرقه میان اقوام وساکنان مناطق کشورشان را مطرح کنند . آنها امیدواراند که با دامن زدن  چنین اختلافات ، حامیان پرقدرت بیرونی را برای خود می یابند . اما واقعیت های تاریخی نشان میدهد که این خیال پردازان هیچگاه به تصورات غیرملی شان نایل نخواهند شد . زیرا سرزمین افغانها یک باغ زیبای ازاقوام وقبایل باهم برادراست  که علیه هرگونه متجاوز ، دلیرانه ومتحدانه ازخاک شان دفاع کرده  ووحدت ملی خودرا حفظ نموده اند .   ختم

فهرست مؤخذات : 

1- اولین بیانیۀ  داود خان جهت راه اندازی کودتا 26 سرطان 1352

2- مک کولوم ، بل - واشنگتن پست ، صفحۀ اول - شمارۀ دهم ، سپتمبر1989

3- درماه جولای 1977 هردو جناح منشعب شدۀ ح.د.خ.ا که مشهوربه جناح های خلق وپرچم بودندد، پس از ده سال باهم وحدت کردند.

4- دستگیرپنجشیری ، " ظهوروزوال حزب دیموکراتیک خلق افغانستان " ، بخش دوم ، صفخۀ 95 ، اپریل 1999، پیشاور 

5- دستگیرپنجشیری ، همانجا صفحۀ 96 

6- صدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر ، صفحۀ 190 

7- صدیق فرهنگ ، همانجا ، صفحۀ 206

زلمی نصرت

حکومتونه په تبعید کې د یو سیاسي عمل او فعالیت په توگه هغه وخت د یو هیواد څخه بهر٬ په یو بل هیواد کې جوړیږي او رامینځ ته کیږي٬ چې په هغه ملک کې د نظامي اشغال یا خارجي تجاوز٬ کودتا٬ انقلاب او یا داخلي اړودوړ او پاڅون په نتجیه کې دولت نسکورشي٬ شاه٬ امیر یا جمهور رئیس جبرآ خلع قدرت او حاکمه ډله له ملکه تښتې ته مجبور شي او په داخل د ملک کې ورته د سیاسي فعالیت٬ مبارزې او هڅو د چلولو شرایط او امکانات برابر نه وي.

دوی بیا  په تبعید کې خپلو سیاسي مبارزو٬ هڅو او فعالیتونو ته دوام ور کوي٬ نور قوتونه او حرکتونه هم د ځان سره یو ځای کوي٬ نړیوالو سره کار کوي٬ نړیوالو ته قناعت ورکوي٬ د هغوی مالي ٬ سیاسي٬ نظامي ملاتړ راخپلوي او بیرته خپل هیواد ته د راستنیدو لازم او ممکن شرایط برابروي.

 د نړۍ په نږدې معاصر تاریخ په خاصه توگه د دویمې نړې والې جگړي په درشل او د هغه نه وروسته په مختلفو بڼو جلاوطنه حکومتونه په بهر کې جوړې شوې دي٬ چې ځني یې کامیابه اوځنې یې  ناکامه او د بدو پایلو سره مخ شوې دي.

کله چې ددویمې نړیوالې جگړې په اوږدو کې د فرانسي دریم جمهوریت نازیانو ته لاسونه پورته او تسلیم شو٬ جنرال دوگول چې په پولیند کې د نظامي اتشې دنده درلوده٬ نازیانو ته نه تسلیمیږي٬ لندن ته ولاړ٬ هلته چرچل ورته رادیو ورکړه او مرسته یې ور سره وکړه.

 د ازادې فرانسې په نامه رادیوی یې وچلوله٬ تبلیغات یې وکړ٬ فرانسویان  یې د نازیانو پر وړاندې آزادۍ او مقاومت ته وهڅول٬ د فاشیزم ضد قوتونه  یې سره یو ځای کړ او په تبعید کې یې جلا وطنه دولت د ازادې فرانسې په نامه جوړه کړه.

له لندنه څخه الجزایر او مراکش ته ولاړ٬ هلته هم د فاشیزم ضد قوتونه یې سره بسیج او تنظیم کړ٬ چې په نتیجه کې فرانسویانو خپله ازادي  تر لاسه او فاشیزم یې مات کړ.

کله چې د ایتالیا شاه ویکتور امانوئل د موسولیني له خوا په تکلیف او خلع قدرت کیږي٬ شاه مصر ته تښتي٬ د جلا وطنه حکومت د جوړولو له پاره دیرې هلې ځلې کوي٬ نتیجه نه ورکوي٬ خو بیا هم ځان د ژوند تر پایه په تبعید کې د ایتالیا شاه باله.

سبهاش چندربوس د هند ملي گرا انقلابي چې د مسلحانه ملی قیام لوی پلوي و٬ د مهتما گاندې سره اختلاف پيدا کوي٬ کابل ته راځي او په افغاني پاسپورت سره المان ته ځې ، برلین کې له هتلره سره گوري٬  له جرمني نه جاپان ته ځې.
د جاپان په مرسته د هند د ملی اردو په نوې کولو او بیا جوړولو کې خپلو هڅو ته دوام ورکوي٬ د ازاد هند په نامه د موقت دولت بنسټ د هند د نیکوبار او اندامان  په جزایرو کې چې د جاپان تر اشغال لاندې و٬ ږدي. کله چې هغه سیمې د برتانوي هند د لښکرو له خوا نیول کیږي٬ غوښتل یې چې شوروی ته ولاړ شي٬ د هغه الوتکه غورځیږي او بوس مړ کیږي. 


د افغانستان معاصر تاریخ ته په کتو د جلا وطنه حکومت د جوړولو سیر پاکستان ته د عبدالحی حبیبي له تلو سره پیوند پیدا کوي.

 خبره داسې وه چې٬  د شورا اومه دوره وه٬ شاه محمود خان د دیموکراسۍ چمونه او اکتونه کول٬ چې وزیراتو ته د شورا نه رایه واخلي٬ عبدالحی حبیبي شاه محمود خان ته وایې٬  چې تا خپله کله د اعتماد رایه اخستي٬ چې وزیرانو ته یې اخلې! 

 ددوی روابط سره ورانیږي٬ حبیبي پاکستان ته ځې٬ په پاکستان کې د خپلو پلویانو په مرسته د جلا وطنه حکومت په جوړولو باندې کار کوي٬ پاکستان ور سره مرسته کوي٬ د پیښور رادیو نه تبلغات کوي.پاکستان غوښتل چې هغه د افغانستان پر ضد استعمال کړي٬ هغه د پا کستانیانو سره نه مني٬ د جلا وطنه حکومت کار نا تمامه پاتې کیږي او هغه خپلو تاریخي او ادبي لیکنو او څیړنو ته دوام ورکوي٬ د سر دار محمد داوود خان په وساطت دهغه مناسبات بیرته د شاهی کورنۍ سره سمیږي او په دې ترتیب عبدالحی حبیبي بیرته کابل ته راستیږي. 
 

د ثور د ۷ مې نیتې له پاڅونه څخه وروسته کله چې د وطن گوند د رهبرانو تر مینځ  داخلي اختلافات( د خلق او پرچم او وروسته بیا د خلقیانو تر مینځ) د قدرت پر سر سخته شوه او نوې بڼه یې ځانته ونیوله٬ ځنې رهبران بهر ته ولاړل.

  نور کسان هم وو خو اصلي تصمیم نیوونکي دا پنځه کسان( ببرک کارمل٬ اناهیتا راتب زاد٬ محمد اسلم وطنجار٬ سید محمد گلابزوی٬  اسد الله سروري) وو٬ چې په بهر کې خپلو هڅواوسیاسي فعالیتونو ته زور ورکړ او د وخت د شوروي اتحاد د کمونیست گوند په ملاتړ په گډه سره په مسکو کې د یوتوافقي پروتوکول په نتیجه کې تقریبي کابینه جوړه کړه او د سرو لښکرو سره کابل ته راغلل٬ حفیظ الله امین یې د کورنۍ د ځنو غړو سره تیر باران او واک یې تر لاسه کړل.


د سردار محمد داوود د کودتا نه وروسته روم کې سردار عبدالولی د مخلوع شاه محمد ظاهر زوم  د جلا وطنه حکومت د جوړولو له پاره خورا زیات هڅې او تلاشونه وکړل٬ خو محمد ظاهر شاه ورسره و نه منل.

که څه هم په اخره کې سردار عبدالولي اسلام اباد ته ورلیږي تر څو د پاکستانیانو سره خبري وکړي خو اسلام اباد دهغوي برنامه نه مني.
 په نتیجه کې د جهاد په دوران کې جهاد یې تائید کړ او د روم په حساب د جهاد یو جز شو.


په پیښور کې کله چې جهادیانو د جلا وطنۍ حکومت جوړول د کابینې د ترکیب پر سر د مشکلاتو سره مخامخ شول خو د پاکستان صدراعظم نواز شریف هغوي ته د اوړو د پوزې یوه کابینه جوړه کړه.
داکتر نجیب الله لا په واک کې و٬ چې برهان الدین ربانی د یو هیئت په مشرۍ مسکو ته لاړ٬ مسکو کې د روسې مشرانو هغه ته د قدرت او د واک د انتقال تبریکې ورکړه.

  په هغو شپو او ورځو کې زه هم  په مسکو کې وم٬ روسانو به ویل چې برهان الدین رباني نظر نورو جهادې رهبرانو حتا د نجیب الله په پرتله نرم مزاجه سړی دی او نجیب باید واک پریږدي.

په داسې حال کې چې د نرم٬ سخت او تند خبره  نه وه٬ هدف د قدرت انتقال و اقلیتونو ته.

نور محمد تره کی او حفیظ الله امین په شمول د داکتر نجیب الله  د بیل٬ بیل سناریو په حساب هم په هودغه همدغه ساز او برنامه کې خپل سرونه وخوړل.

کله چې طالبانو په اوله دوره کې قدرت تر لاسه کړ٬ برهان الدین رباني د یو متحرک جمهور رئیس په توگه پاتې شو٬ دولت او قانون یې په یو لاسې بکس کې ځای پر ځای کړ او د ځان سره ښکته او پورته گرځول او نړیواله ټولنه هم همدغه متحرک رئیس جمهور په رسمیت پیژاند نه ملاعمر.

دا چې د شمال ټلوالو د طالبانو د نسکوریدو نه وروسته  په بن کې زیات واک او قدرت تر لاسه کړل٬ شاید هم  یو دلیل به یې دا وي٬ چې برهان الدین رباني لا نړیوالو ته رسمیت درلود.

 جنرال محمد رفیع د داکتر نجیب الله د وخت د جمهوری رئیس مرستیال او د دفاع وزیر هم د څو کسانو سره زیاتې هڅې وکړې٬ چې په المان کې جلا وطنه حکومت جوړ کړي٬ روسي هم غوښتل چې ترینه استفاده وکړي خو هدف ته ونه رسید.
  
 دا ځکه چې له یوې خوا شرایط او فضا کاملآ له بنیاده تغیر کړی و٬ ناتو په افغانستان کې حضور درلود٬ ملل متحد عملآ د افغانستان په مختلفو برخو او ساحو کې فعالیت درلود٬ د ټولو نه مهمه دا وه٬ چې اصلآ پروني گوندیان ور سره ملگري نشول او ویې نه منل.

 چې له قلمه پاتې نه شي همدارنگه د جمهوریت په وخت کې ښاغلی صدیق متین هم د خپلې خیالي  کابینې سره ځان  د افغانستان راتلوونکی جمهور رئیس اعلان کړ٬ چې اوس یې حتا درک هم نشته دی.

د شبه جلا وطنه حکومت اخري نمونه  د احمد شاه ابدالی آذان و د افغانستان د آینده جمهور رئیس په توگه٬ د داکتر زلمي خلیلزاد  د طرحې په حساب٬ چې نه ملا هیبت الله و نه هم داکتر اشرف غني بلکه دریم سړی چې٬ دواړو خواوو ته د منلو وړ وي.
 خو حالات داسې انکشاف وکړ٬ چې هغه طرحه هم د تاقچې طرحه شوه.

٫٫ مارشال٬٬ عبدالرشید دوستم د یو لوی اعتراض او نیوکو سره٬ چې د جهاد او د جمهوریت په دوره کې هغوی( اوزبیکانو٬ ترکمنانو او قزاقانو) قرباني ورکړل٬ خو دولتی امتیازات گرده سره د نظار شورا (پنجشیریانو)  په خپلولاسو کې ټینگ کړل٬  د جلا وطنه حکومت د جوړیدو آواز یې٬ چې نوې او تازه پړاو دی٬ د ترکیې له هیواده څخه چې مونږ د چا نه کم نه یو٬ پورته کړ.

 لا یوه اونۍ نه ده تیره شوي چې٬ علاوه له دوستمه څخه د نظار د شورا د مقاومتچیانو پر محور د جلا وطنه حکومت د کابینې جوړیدل لویه غوغا جوړه کړیده.

  همدارنگه د جلا وطنه حکومت د جوړیدلو بل اعلان له لندنه څخه چې گویا ٫٫نخبگان٬ تعلیم یافته گان٬ عالمان ٬ دانشمندان٬ متخصصین او با تجربه ٬٬ کسان دې٬ تیر شو.

زه باور لرم چې په دې جاري نوي پړاو کې د جلا وطنه حکومت د جوړیدلو لړۍ او کش لکه د جمهوریت په وخت کې٬ چې څو کسان به  سره یو ځای کیدل او تش په نامه گوندونه او سازمانونه یې د چوکیو له پاره جوړول٬ دوام پیدا کوي.

دا ثابته خبره ده٬ چې که حکومتونه د خلکو په خوښه اصلاحات ونکړي٬ خلک راضي نه وي او د راتلونکې په ارتباط د خلکو سره٬ چې څه وشي٬ څه ونشي٬ څه وکړو او څه نکړو مشورې او صلاح  و نکړي٬ په زوره پر خلکو حکومت کول ناممکنه کیږي. 

اوس سوال دادی چې ایا جهان او زمونږ گاونډیان داسې کوم نیت لري او کنه٬ چې د طالبانو پر بدیل کار وکړي او د هغوی سره نظامي٬ سیاسي٬ او اقتصادي مرستې آن د نظامي مداخلې تر کچې پورې وکړي.؟ 

  که د افغانستان شاوخوا او په  نړۍ کې د حوادثو بهیر ته ځیر شو٬ اوس  خو داسې کومه نښه نه لیدل کیږي٬ چې نړیوال دې د طالبانو د بدیل او جانشین په توگه پر کوم جریان باندې جدي کار وکړي.

  هر هیواد خپل مشکلات لري او خپلو اقتصادي گټو ته گوري او د خپلو اقتصادي گټو په چوکات کې پرته د نظامونو او دولتونو شکل ته٬ خپلو مناسباتو ٬ تعاملاتو او اړیکو ته دوام ورکوي.

بیا هم هر څه وخت او  زمان پورې ارتباط نیسې  او گورو به او انتظار به کوو چې زمان د یو قاضي په توگه څه وایې او څه کوي. 

 مهریه شهاب

هشدار به مردم درون افغانستان و باشندگان شمال کشور

گرچه فعالیت گروپ های مافیایی رهزن و اغواگر تحت هر شرایطی ممکن است کم و بیش وجود داشته باشد ولی علی القاعده در  شرایطی مانند نوسان ارزی؛ بحران مالی یا نوعی از انواعِ نگرانی های فکری و روحی در جامعه؛ بیشتر ممکن است به جریان افتد.

در روز های پسین که تغییرات در نرخ دالر در برابر افغانی جریان دارد؛ طبعا موجبات نگرانی دارندگان و پس انداز کنندگان دالر را به بار اورده است.

البته کسانی میخواهند دالر های شان را به افغانی بدل نمایند ولی این کار در مقادیر بالا؛ دشوار و حتی نامکن است. راه دیگر هم میلان به طلا و خریداری و ذخیره کردن آن است.

من در قبال اینکه نوسانات نرخ دالر و افغانی خوب است یا خراب؛ سخن و تبصره ای ندارم. علاقه مندان کنجکاو درین مورد میتوانند به برنامه های علمی – ویدیویی جناب استاد مسعود به ویژه درس های صنف «آشپزخانه» ایشان مراجعه و کسب دانش نمایند. از جمله برنامه زیرین:

https://youtu.be/m4ksHUzSGbI 

من به خاطری خواستم به هموطنان عزیز ولی نگران خود مخصوصاً ساکنان ولایات شمال کشور هوشدار بدهم که از ناحیه افراد و گروپ های مافیایی کمین کرده به ایشان؛ آوازه ها و شایعات قابل تأمل می شنوم.

از جمله برخی ها؛ مقادیری گونهء جعلی سکه های ایرانی پهلوی، امامی، بهار آزادی وغیره را در خیابان های شهر ها و کوچه پس کوچه های حومه ها و دهات با خود می گردانند و با ترفند ها و جادو و جمبل ها؛ قربانیان را پیدا؛ آنها را بالای شان به پول نقد دالری یا افغانی یا به زیورات گویا از مد افتاده و ارزش باخته مبادله؛ میدارند در حالی که هیچ سند و اثر و نشانه ای از خود باقی نمیگذارند.

چنین کسان؛ معمولا یک، دو یا سه نفر و بیشتر شرکا دارند که حین گرم گرفتن معامله ها؛ سر میرسند و از اصالت بالا و قیمت بسیار کمتر از بازار سکه ها و دانه دام های دیگر؛ میگویند. بعضاً بازار تیزی ها میکنند تا طرف بهتر و عمیقتر خام و اغوا شود. حتی حتی برای جلب افراد قربانی؛ پیش از پیش میان خویشتن هم معاملات ساختگی راه انداخته؛ میدانداری های سحر آمیز ترتیب میدهند و آنها را عمداً به هم میزنند.

در میان این سنخ؛ قسم تیپیک از کسی حدوداً پنجاه ساله؛ حکایت میشود که اغلب با ترحم خواهی مبنی بر اینکه مسافری نابلد است کسان را توقف میدهد. از آنان رهنمایی ها از تکت فروشی طیارات داخلی عازم زرنج و هرات یا از مارکیت اسعار و بازار طلا فروشی می طلبد. میگوید: خود و فامیلش از طرف داعش در خطراست. مخصوصا زنش که ایرانی است و بنابر جبر عزاداری مادر شوهر به افغانستان آمده از داعش بیحد می ترسد.

هرچه زود تر باید به چغچران پرواز کند؛ اما مصارف تکت خود و فامیل چند نفری اش را ندارد. سکه دارد و اما به طلافروشی اعتماد کرده نمیتواند چونکه تحت مراقبت داعش است.

او مانند دیگر همپالکی هایش شرکای کشیک دهنده دارد که به موقع سر میرسند و خریدار فلان مقدار سکه اش میشوند و بندل بندل پولش را میدهند!

 ولی ناگهان بساط به هم میخورد. میگوید به او نمی فروشم؛ آدم بد و منفور است. اما به تو که آدم فوق العاده خوب استی و خدا و حضرت عباس ترا به من رسانیده می فروشم. کسی را خبر نکن که من در خطرم . نیم آنچه خودم خریده ام بگیر و باز نوش جانت، فقط به من دعا کن....

او که اسناد مهاجرت و قبولی اش به تابعیت ایران را مانند متکای بی بدیل به رخ میکشد؛ برای تحکیم مدعا هایش؛ از زیارت کربلای خود و ده ها عبادت و اسلامیت شیعی خود میگوید و بار بار به حضرت عباس و امام کاظم...؛ و نیز برسرزن و اقارب خود سوگند میخورد...

جالب است که یاران این آقا؛ افراد جلنبر نه بکه ثروتمند و تاجر و... اند و چه بسا با واسکت های پر از پول نقش بازی مینمایند. اینکه چه قدر کسان خیر و دلسوز  فریب اینها را خورده و توسط ایشان غارت شده اند؛ به خدا معلوم است.

قصد من درینجا نه داستان پردازی است و نه تبلیغ و مبالغه. یقین دارم قوت های امنیتی در صورت تعقیب درست و کافی و کامل؛ بسی ازین ها را میتوانند دستگیر کنند و به عدالت بسپارند. ولی هدف فوری من؛ بیداری و هشیاری فرد فرد هموطنان عزیزم میباشد که دمادم از سوراخ های متعدد و متکثری گزیده میشوند.

میدانم که با تأسف این ندا و پیام من به شمار قلیلی از هموطنان خواهد توانست برسد. لذا با وصف دلخوری و جگرخونی من؛ شمار بزرگ و ملیونی هموطنان در تاریکی و ناآگاهی بار بار توسط این مار های خوش خط و خال گزیده و حتی بلعیده خواهند شد.

صرف در حد توان خود توصیه میدارم که عزیزان حین گرفتار آمدن در جادو و جمبل چنین اشخاص؛ اولا تلاش کنند آنان را محترمانه و با بهانه های نظیر: گرفتاری دارم؛ وقت ندارم، منتظرم هستند وغیره هرچه زود تر ترک نمایندِ  یا لااقل یکی از اقارب خود را صرف نظر از توافق یا عدم توافق آنها در محل کنار خویش بخواهند. احیاناً در بدل معامله؛ اولاً تقاضای سند و اثباتیه متقن اصالت مثلاً سکه ها را نمایند و خواستار ترتیب مقاوله در محضر شهود گردند. در صورت امکان؛ عکس و تصویر محل و حاضران را بگیرند یا صدا ها را ثبت نمایند.

همین ها به نظرم میرسد تا عزیزان خود بیشترین ها و بهترین ها را انجام دهند. 

باشد که مصداق ضرب المثل تا ... در جهان است، مفلس در نمی ماند؛ نباشیم!

نوشته کریم پوپل
مورخ۱۶.سپتمبر.۲۰۲۴
کالنگ دنمارک
   

   
                                 انتقال لوله گاز از ترکمنستان به هند
پس از مطرح شدن مفکوره  تاپی از دهه۱۹۹۰ میلادی، مذاکرات جدی برای اجرای این پروژه  اقتصادی در سال ۲۰۰۳ با حمایت بانک انکشاف آسیایی آغاز شد.
هند در سال ۲۰۰۸ رسماً به این پروژه پیوست و اولین موافقتنامه مربوط به آن را، در سال ۲۰۱۰ میان چهار کشور افغانستان، هند، پاکستان و ترکمنستان امضا شد. قرارداد اجرای آن نیز، در دسامبر ۲۰۱۵ میان رهبران چهار کشور به امضا رسید و در نهایت، کار عملی در ۲۰۱۶ آغاز شد. کار بخش ترکمنستان این پروژه در سال ۲۰۱۶ تکمیل گردید. ولی کارعملی آن از ۲۰۱۶ ببعد در ولایت هرات به نسبت تهدیدات امنیتی معطل باقی ماند. طالبان در مرحله اول  حمایت خودرا ازین پروژه اعلان کردند بعداً جنگجویان طالب مانع تطبیق این پروژه شدند. کار این پروژه به آینده  معطل ماند.
کاربخش افغانستان این لوله گاز برای بار دوم رسماً توسط رئیس الوزرا طالبان در ولایت هرات به امضا رسانیده شد. اکنون طالبان خواستند پروژه را در افغانستان به سر رسانند.
خط لوله گاز تاپی مجموعاً ۱۸۱۴ کیلومتر طول دارد که از این جمع ۲۰۷ کیلومتر آن در داخل خاک ترکمنستان بوده و ۷۷۴ کیلومتر از خاک افغانستان و ۸۲۶ کیلومتر از خاک پاکستان تا سرحد هندوستان می‌گذرد. 
فازاول پروژهٔ تاپی به ولایت هرات، فاز دوم از هرات به ولایت هلمند، فاز سوم به کندهار و فاز چهارم از کویته و ملتان پاکستان گذشته و در نهایت به شهر فازیلکا در هند می‌رسد. هزینه مجموعی این پروژه بیست و دو میلیارد و پنج صد میلیون دالر می‌باشد.
این پروژه توسط چند کمپنی از افغانستان و ترکمنستان به شمول تصدی گاز افغانستان، کمپنی دولتی گاز ترکمنستان و دو کمپنی خصوصی از افغانستان تطبیق می‌شود.
سهم افغانستان از پروژه تاپی
با بهره‌ برداری از پروژه تاپی، سالانه افغانستان گذشته از گرفتن گاز کافی از این پروژه، بیش از چهار صد میلیون دالر حق ترانزیت گاز بدست خواهند آورد.برای هزاران نفر فرصت کاریابی نیز ایجاد خواهد کرد.
بربنیاد آمارها، افغانستان در ده سال اول سالانه تا پنج صد میلیون متر مکعب گاز از این پروژه به دست خواهد آورد. سهم افغانستان از گاز این پروژه، در ده سال دوم به یک میلیارد متر مکعب و در ده سال سوم پس از تکمیل پروژه، به یک اعشاریه پنج میلیارد متر مکعب گاز خواهد می‌رسد.
آمارهای نخستین نشان می‌دهند که با بهره‌برداری از این پروژه، سالانه ۳۳میلیارد متر مکعب گاز ترکمنستان به افغانستان، پاکستان وهند خواهند رسید. 
پروژه‌های دیگری که در کنار پروژه تاپی عملی می‌شوند
اکنون پروژه تاپی یک پروژه واحد نبوده، بلکه چندین پروژه دیگر نیز در امتداد این لوله گاز عملی خواهند شد. یکی از این پروژه‌ها، پروژه انتقال برق ۵۰۰ کیلووات ترکمنستان، افغانستان و پاکستان است که برق ترکمنستان را به پاکستان از طریق افغانستان انتقال خواهد داد.
 افغانستان سالانه تا ۱۱۰ میلیون دالر حق ترانزیت از انتقال برق ترکمنستان به پاکستان به دست خواهد آورد و سه سب-استیشن برق در ولایت‌های هرات، فراه و کندهار ساخته خواهند شد. به اضافه انتقال برق، کیبل فایبرنوری یا انترنیت نیز در منطقه کشیده خواهد شد و کشورهای همسایه را با هم وصل خواهد کرد.
پروژه دیگری که در امتداد لوله گاز پروژه تاپی عملی خواهد شد، خط آهنی است که پاکستان و ترکمنستان را از طریق افغانستان با هم وصل می‌کند.
در همین حال، خط آهن بندر تورغندی افغانستان به درازای ۱۳ کیلومتر با هزینه بیش از ده میلیون دالر توسط کشور ترکمنستان بازسازی خواهد شد.
چالشها در تطبیق پروژه
۱. دولت ایران نمی‌خواهد این پروژه عملی شود؛ زیرا طرح تاپی به عنوان تهدید و رقیبی برای خط لوله صلح ایران است که گاز را از عسلویه واقع جنوب ایران به خاک پاکستان و هند منتقل میداد . هنوز خط لوله در بخش پاکستان اجرا نشده است. خط لوله گاز در خاک ایران تا مرز پاکستان اجرا شده است.
۲. برسمیت شناختن طالبان از طرف جامعه بین‌المللی
۳. وضیعت امنیتی بلوچستان
۴. کشیدگی سیاسی بین هند و پاکستان
منبع
۱. سایت بانک انکشافی آسیایی
https://www.adb.org/projects/44463-013/main
۲. رادیو آزادی . افتتاح پروژه تاپی در هرات توسط ملا حسن اخند رئیس الوزرا طالبان
https://da.azadiradio.com/a/33116161.html

You don't have a pdf plugin, but you can download the pdf file.

You don't have a pdf plugin, but you can download the pdf file.

 

 انجنیر زلمی نصرت 

(سیاسي فلسفه٬ سیاست د سیالانو لوبه) یو سیاسي٬ تاریخي٬ ټولنیز او یو ژور فلسفي تحقیقاتي اثر دی٬ چې داکتر سید شیر آقا حرکت هغه په ۳۶۸ موخو کې قابل د فهم په خورا لوړه سطحه ایجاد او لیکلي دي. 

 دغه مهم سیاسي فلسفي اثر د خدای بخښلي داکتر سید شیر آقا حرکت د زوی ښاغلي سید اباسین حرکت له خوا ما ته را ورسید. 

 د هر څه د مخه د هغه څخه مننه کوم٬ چې داسي یو نایابه او گران بها اثر یې راته ډالۍ کړ. 

پوهیږم چې ددغه علمي٬ سیاسي٬ فلسفي اثر په اړوند نظر ورکول او د هغه نقد کول د مسلکي کسانو دنده ده٬ چې ژورحقوقي٬ سیاسي او ټولنیز پوهه ولري٬ ټولنه ـ ځان او جهان وپیژني. 

شاید د نهضتونو د پرلپسي د ناکامیو یو دلیل هم دا داوي٬ چې افغان سیاسیون له حد او اندازې څخه زیات په پردیو تکیه او باور کوي نظر خپلو ته٬ چې پایله یې د ترکاڼ او د بیزو مامله شي. 

داکتر سید شیرآقا حرکت د لوی فلسفي شاعر رحمان بابا د لاندې بیت په اړه٬ چې متقابل مسولیتونه روښانه کوي٬ هم ژور تحلیل لري: 

دلته دم او قدم دواړه په حساب دي

پل غلط له لارې مه ږده بې حسابه

رحمان بابا 

  په دغه اثر کې د ټولنې سیاسي او حقوقي مناسباتو پر فلسفي اړخونه جدي بحث او څیړنې شوي او دغه مساله یې هم څیړلې ده٬ چې مونږ یو تعداد ولې دومره بې وسه او بې ننگه شوې یو٬ چې پردي گټې پر خپلو گټو بره گڼو او پردي زموږ په ملک کې دخپلو ناروا اعمالو د پلې کولو جرآت کوي.؟ 

په یاد اثر کې د ملي گټو په نظر کې نیولو سره د سولې  او د گفتمان د فرهنگ ترویج او نهادینه کولولاري٬ چاري او لارښوونې او وړاندیزونه په لومړي قدم کې د افغانانو تر منځ په نښه شوي٬ چې سیاست وال٬ دولتونه٬ ولسونه٬ گوندونه او منفرد کسان دې څنگه خپل ذات البیني ستونزي سره حل او د سیالیو په ډگر کې د سالم رقابت پر اصولو ودریږي او پرې عمل وکړي.کنه ټولنیز نظام شلیږي٬ د ټولنې توازون له منځه ځي٬ د سیالې ټولنې جوړیدل ناممکنه او سیاستوال هم  ناکامه٬ بدنامه٬ رسوا او ذلیل کیږي.همدارنگه ملي او موضيعي ارزشونه که د بین المللي معیارونو سیال او ور سره برابر نه وي٬ د ارزش وړ نه دي. که څوک د داسې معیارونو سره د لوبې میدان ته ورځي٬ حتمن به یې بایلي. لکه چپیان٬ جهادیان او لیبرال دیموکراتان.د تیرو حکومتونو مثبت او منفي درسونه او معیارونه اوس طالبانو پورې ارتباط نیسي٬ چې د جهان سره څنگه تعامل او سیالي کوي؟. 

داکتر سید شیر آقا حرکت په کال ۱۳۵۷ کې د کابل ښاروال په توگه وگمارل شو.لومړی کار یې د کابل ښار ماستر پلان تکمیلول او قانوني کول و.هغه به ویل: 

د کابل ښار بې مفهومه پراختیا باید د ۲۱ پیړۍ په ایکالوجیکي فاجعه بدله نشي!!! 

په خواشینی سره٬ چې د جهادیانو او د غربیانو په موجودیت د جمهوریت په شل کلنه خود سره او بې قانونه دوره کې کابل ښار د ۲۱ پیړۍ په فاجعه بدل شو، چې معیاری کول یې غټ لگښت او بودجه غواړي. 

داکتر سید شیر آقا حرکت د شاهی نظام په جمهوري نظام د بدلیدو په سیاسي بدلون کې فعاله ونډه لرله. 

په دې اثر کې د هغه د سترگو لیدلي حالات٬ لید لوري او خاطرې د افغانستان د سیاسي حالاتو په اړوند آن د هغه تر مړینې ( کال ۲۰۲۳)  پورې هم لوستلای شو. 

هغه ( ۲۰۰۴ ام میلادې کال) کې د افغانستان په باب د علمي٬ فرهنگي٬ سیاسي او فلسفي مسایلو د رسولو په موخه د خپلو افکارو٬ مرامونو د خپرولو په غرض یې د ٫٫ حرکت٬٬  په نوم دوه میاشتنی اخبار تاسیس او د جرمني له ایسن ښار څخه یې خپور کړ. 

هغه په دې هلکه داسې وایې: 

(...  په دې ورستیو وختو کې په افغانستان او د هغه د باندې ډیرې خپرونې خپریږي. هغه څوک چې په ایمانداری سره دغه کار سر ته رسوي٬ مونږ یې هر کلی کوو. ددغه خپرونو په سرخطو کې معمولآ لیکل کیږي: بې طرفه٬ آزاده٬ مستقله٬ ملي٬ اسلامي او داسي نور.

موږ ټولې دغه پدیدې نسبي گڼو٬ ځکه د لومړي ورځې څخه وایو چې موږ هیڅکله بې طرفه نه یو. موږ ټاکلی او مشخص هدف٬ طرف او ارمان لرو. زموږ طرف د هر څه د مخه زموږ گران هیواد افغانستان دی٬ افغان اولس٬ د هغوی ملي گټې٬ منلي رسوم٬  عنعنات٬ عقاید او مقدسات او وروسته له هغه بین المللي او عام انساني تعلقات او تعهدات دي٬ چې په پوره ایمانداری سره د هغې پلوي او دفاع کوو او نور به هم دې کار ته اړ باسو..) 

٫٫ حرکت٬٬ د اشغال مخالف او د هغه ضد و٬ په دې مورد کې هم  د روسانو٬ ناټو او امریکایانو د يرغل په اړه د واقعیتونو پر بنیاد جدې تحلیلي مسایل او فاکتونه لوستلای شو.

نیکلای استراوسکې چې د ( پولاد څنگه کلک شو ) ناول سره شهرت پیدا کړ٬ داسي وایې: 

 انسانان د خپل ژوند په ورستیو شیبو کې٬ خپلو تیرو ته ځغلنده نظر اچوي٬ چې څه یې کړي او له هغه نه کوم څه پاتې دي او کنه!. 

 کال ۲۰۲۴ میلادې د فبروری د میاشتی  په ۱۵ نیټه ښاغلي جنرال ذبیح الله زیارمل چې یو مدت تر یو چتر لاندې د داکتر سید شیر آقا حرکت سره کاري معرفت درلود٬ د هغه په مورد کې راته  داسې وویل: 

داکتر سید شیر آقا حرکت صاحب د قلم٬ صاحب د مطالعې با سواده٬ با سویه علمي٬ فرهنگي٬ سیاسي او یو فعال اکادمیک پلټونکی او څیړونکی شخص و.

پاک لاس او نفس یې درلود او د نیکو او ښو اخلاقاقو خاوند و. 

د داکتر سید شیر آقا حرکت د ژوند او نورو اثارو په باره کې ( د تللو د یادونو)  د مقالو په ټولگه کې اړین معلومات خپاره شوي دي. 

 زه باور لرم٬ که دغه اثر زموږ د هیواد نور پوهان او مسلکي کسان تر لاسه او ولولي٬ هغوي هڅوي٬ چې په خپلو تخصصي٬ مسلکي او علمي ساحو کې ورته اثار ایجاد او هیوادوالو ته وړاندي کړي.او باور لرم٬ چې  دا شان اثار د ځوان او ملي مبارزو د لارې مشعل گرځیدلای شي.

پای

 


نویسنده Nidal Taibi برگردان شيرين روشار  
هنگامی که زمانه اضطراب آور و آینده غم انگیز به نظر می آید، زدودن گرد و غبار از برخی جستارها مفرح ذات است. جستارهای هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی، (۱۹۴۱-۱۸۵۹) از این دسته اند.

نسل های پس از او، وی را در کلمات قصاری چون «خیزش حیاتی» یا «نیروی معنوی» و غیره، مومیائی کردند، در حالیکه او نویسنده آثاری بسیار متنوع است که در آنها به موضوعات گوناگونی چون طول زمان، حافظه، شهود، آزادی و مذهب می پردازد. با این حال، همگی از خط مشترکی پیروی می کنند و آن زیست گرائی است. برگسون در آثارش از «جستاری بر داده های آنی ذهن» گرفته تا «دو سرچشمه اخلاق و مذهب»، «خنده» و «تحول خلاق»، به خاطر خشکی برداشت های ماشین گرا و غایت گرا از زندگی که تصور می کنند همه چیز از پیش در جهان وجود داشته و هیچ چیز دیگری خلق نخواهد شد، کوشیده است تا از نگرشی به زندگی دفاع کند که با قدرت خلاقیت فی نفسه خود، در ذات هر انسان نهفته است. برگسون که به اندازه استعدادهایش دشمن داشت (کتاب «سگ های نگهبان» پُل نیزان هنوز در خاطره هاست)، در دوران حیات از هاله ای بهره مند بود که امروز به دشواری می توان تصورش را کرد. کلاس هایش در «کولِژ دوفرانس» نه تنها هنرمندان، دانشمندان، دانشجویان و اقتصاددانان را جذب می کرد بلکه خارجی ها و زنان جوان را نیر... شارل پِگی و سندیکالیست انقلابی، ژُرژ سورل، درس های او را شنیده و کتاب هایش را خوانده اند. یکی از دلایل این شیفتگی، سبک برگسون است که الهام و شهود را به مفهموم پردازی ترجیح می داد.

پُراحساس و شوریده حال، برگسون اندیشه اش را به ضرب ایجاز و استعاره پیش می بُرد. اگر چه این سبک غنائی او را به بالاترین افتخار ادبی یعنی دریافت جایزه ادبی نوبل در ۱۹۲۷ رساند، اما همان نیز سایه ای از شک و تردید بر ماهیت فلسفی جستارهایش افکند. برای آشکار کردن مسائلی که این سوء تفاهم دربر دارد است که برونو کلِمان، استاد ادبیات فرانسه، به نوشتن کتابش همت می گمارد (۱). او می گوید که به دور از ادا و اطوارهای هنرمندانه، این سبک به طور کامل در راستای یک اندیشه فلسفی است که می کوشد مشکل به کارگیری واژگان غیرتخصصی را دور بزند. برونو کلمان حتی پا را فراتر گذاشته و ما را به خواندن برگسون به عنوان یک نویسنده، هنرمندی تمام عیار دعوت می کند و اعلام می کند که ارزش یک متن فلسفی تنها در تزی که از آن دفاع می کند نیست بلکه در غنا و پُرمایگی و زیبائی و لذتی که فراهم می آورد نیز هست.کلاً و به طور خلاصه، قالب از محتوا جدائی ناپذیر است.

شایعه پیگیر و قوی دیگری نیز مدعی بود که فیلسوف خود را درگیر مسائل بزرگ زمانه خود نمی کرد. به گفته وکیل میشل لاوال (۲)، تصویر یک برگسون بی بخار و گوشه نشین در کرسی کولژ دوفرانس تصوری خیالی است. اگرچه او در ماجرای دریفوس ساکت ماند، اما رفتارش را می توان با جهان گرائی افراطی اش توضیح داد. او موضع هموطنان یهودی خود را دنبال کرد که «نمی خواستند دیگران فکر کنند که آنها از دریفوس دفاع می کردند چون دریفوس یهودی بود. نمی خواستند که دیگران بتوانند رفتارشان را به نوعی تمایز یا همبستگی نژادی نسبت دهند». هنگام جنگ اول جهانی، او با افکار اکثریت موافق بود - «مبارزه علیه آلمان همان مبارزه تمدن علیه بربریت و وحشیگری است.» در مقابل، از همان سال ۱۹۳۴، می نویسد : «باشد که صدای یهودیان در تمامی دنیا طنین انداز شود. نه تنها برای رهائی و رستگاری یهودیان، بلکه برای اجتناب از اینکه ننگ قطعی وحشیگری ضدیهود مایۀ رسوائی تمدن در تمامیت آن شود.» ژیل دولوز چنان همدلی پایداری با اندیشه برگسون نشان می داد که حتی جستاری را به او اختصاص داد (۳).

پی نوشت ها :

۱- Bruno Clément, Henri Bergson, Prix Nobel de littérature, Verdier, coll. « Philosophie », Paris, 2021, 320 pages, 19,50 euros

۲- Michel Laval, Il est cinq heures, le cours est terminé. Bergson, itinéraire, Les Belles Lettres, Paris, 2023, 192 pages, 15 euros

۳- Gilles Deleuze, Le Bergsonisme, Presses universitaires de France, Paris, 1966

په اوسني افغانستان کې د جمهوري نظام بنسټ ایښودونکی او د افغانستان لمړی جمهور رئیس، شهید ښاغلی سردار محمد داؤد خان رحمه الله!
شهید ښاغلی سردار محمد داؤد خان رحمه الله د شهید سردار محمد عزيز خان زوى د سردار محمد یوسف خان لمسی د سردار یحیٰ خان کړوسی د افغانستان د وروستي پاچا محمد ظاهر شاه د تره زوی او د افغانستان د پخواني پاچا شهید غازي محمد نادر شاه وراره او زوم وو چې په 1909 زېږدیز کال کښې د اوسني کابل ولایت په ښار کښې زېږېدلی وو.

سید عبید الله نادر

که زیب عنوانِ فیسبوک ها شده ،و این ودیو را بارها به تما شا ګذاشته اند.

(این موضوع از سال ۱۹۸۹ است ک ده ملیون ډالر اسامه بن لادن به یک جنرال پاکستانی که اسمش را من نمی خواهم افشا کنم ، روان کرده بود ،و آن جنرال فوجی یعنی (نظامی) اسامه بن لادن را برای نواز شریف معرفی کرده بود

 زلمی نصرت 

د ساحل پر غاړه ناست وم او په مزه٬ مزه مې د سمندرگي څپو او د لمر وړانگو ته کتل٬ چې د لمر د پریوتو وخت نږدې شو.

 

په سمندر کې د زیړي لمر د وړانگو د ډوبیدو سره د سمندر څپې او د لمر وړانگې او شغلې سره لاسونه وپړقول او په اشارو، اشارو یې خبر داری ورکړ، چې په پریوتو یو، ډوبیږو، غورځیږو او ورکیږو.

 

د ساحل شاوخوا رستورانونو کې شمعې بلې او په ځلیدا شوې، خو د لمر د غروب د ښکلا او ښایست ځای یې ونشو نیولای او له ځان سره مې وویل٬ کاشکې٬ کاشکې دا ننداره٬ چې د بریالیتوب٬ ځواک  او د ځوانۍ نښه څرگندوي، په خوب کې مې لیدلای وای.

 

 د وطن د گودرونو٬ سیندونو٬ باغونو٬ دښتو٬ غرونو٬ چینو٬ چنارونو٬ باغچو٬ دیرو او حجرو او د خپلو جنگ ځپلو خلکو د تیر او اوس محال د ژوند د غروب په تصور کې غرق وم ٬ چې په دغه وخت کې ساحل غاړې ته د ماینونو او د چاودیدونکو توکو د پاکولو کسان٬ چې عمرونه یې شپيتو ته رسیدل٬ راښکاره شول٬ راغلل او راسآ د ساحل په پستو شگو کې په لټولو شول.

 

 خیال مې بدل شو٬ وارخطا شوم٬ ارامتیا رانه کډه وکړه او د ځان سره مې وویل:

لکه چې دلته  یې هم ځانونه را رسولي دي او په کراره مو نه پریږدي او لکه چې هیچ چيرې خلاصون او امن ترې  نلرو.

 

نږدې د یو هندو دوکان ته ورغلم او پوښتنه مې ترېنه وکړه٬ چې لالاجې څه خبره ده.؟

 

 هندو ښکته او پورته راته وکتل او را ته یې وویل٬ چې د کوم ځای یې؟

ما ورته وویل چې افغان یم.

 

 سر یې وښوراوه او بیا یې راته وویل ٬ چې پټان یې.؟

 

ددې  د پاره چې خبره را لنډه شي٬ ما هم زر ځواب ورکړ٬ چې هو بلې٬ بلې پټان یم.

 

 د پټان د اوریدو سره٬ په قهقا شو او په خندا یې راته وویل٬ چې ٫٫خانجي٬٬ مه ډاریږه او ملامت هم نه یې٬ ځکه چې تاسې افغانان د ماینونو٬ او باروتو او جنگ٬ جوگړو سره را لوی شوي یاست او هر څه خپلو ‌ذهني عینکو نه گورئ او که مریخ ته هم لاړ شئ٬ دماغي او ذهني ارامتیا به و نه لرئ؟.

 

دهندو دا خبره خورا زیات وزورولم او ودردلوم٬ خو څه مې ورته و نه ویل.

 

زما په ژوند کې ممکن دا به لومړی ځل و٬ چې یو هندو ته چپه خوله ودریدم.

 

  بیا یې وویل چې پټان صاب هغوی هره ورځ د غروب په محال د خلکو د روحي آرامتیا او اطمینان له پاره، چې د D ویټامین د اخستلو او لمبا له پاره له نورو هیوادو څخه دې جزيرې ته راځې٬ ساحل ته راځی او دوی ماينونه نه، بلکه د احتیاط له مخې، ستنې، میخونه، ماتې ښيښې او دیته ورته شیان په شگو کې لټوي٬ راټولوي٬ ساحلي شگې زما او ستا لپاره  پاکوي او صفا کوي.

 

  ددې خبرې په اوریدو٬ ورته په مسکا شوم٬ سټ مې وگرول او ترینه ولاړم.

 


ولي الله ملکزی

له نن څخه ۱۴۹۹ کاله وړاندې، په مکې او ګرد چاپېره سپېرو غرونو او شګلنو دښتو کې د تمدن، نظام او اخلاقي معیارونو په نوم هیڅ هم نه وو. کیږدۍ وې، بتکدې وې، میکدې وې او د ساقي کړنګیدلي جامونه. بدلمنو ښځو به په جونګړو سرې جنډې رپولې او ځینو انډیوالانو به خپلې کور ودانې یو له بل سره بدلولې را بدلولې. ولې تر‌ ټولو ستر ناورین دا وو چې تورمخو پلرونو به د شرم له وجې، خپلې تنکۍ او ګلالۍ لوڼې ژوندۍ په خاورو کې خښلولې. 
د خلیل په سپینه ږیره او ذبیح په تنکېو لاسونو جوړه د توحید خونه، د هُبَل په ګډون له لس ګونو بتانو څخه ډکه وه. چَم په چَم به ډبرینو خداېګوټو ته د تعظیم پخاطر مشرکې ککرۍ سر په سجده وې او عربان د فقر تورې بلا پخپلې غیږې کې ټینګ نیولی وو. کونډې د میراث برخه وه او مړوښې ښځې به د حیض په ورځو کې له بړبړي اوښانو سره په غوجل کې ساتل کیدلې. د زمان په همدې خوړین او زبېښلي پېر کې چې د حضرت مسیح د پېدایښت ۵۷۱م کال د اپریل۲۲مه د دوشنبې ورځ وه، د بني هاشمو په قبیله کې یو ماشوم وزیږید. پلار یی له پیدایښت ترمخه په حق رسیدلی وو؛ په شپږ کلنې کې یی مور وفات او د بوډا نیکه، شپږو عمه ګانو او نهو ترونو اسرې ته پاتې شو چې یو یې ابو لهب وو.
خو د څلوېښت کلنۍ په عمر یې د حِراء د سمڅې دننه د جبرائیل له خولې داسې ملکوتي غږ ترغوږونو شو چې خولې یی ورباندی راماتې کړې. د لیک لوست او وحدانیت دغه لمړني فرمان، پاشل شوې قبیلې د یوې عقیدې او یو زعامت لاندې راټولې او له غلامۍ، بدمرغۍ او نیستۍ څخه یې د بادارۍ، واکمنۍ او بیدارۍ لیکې ته سیده کړې. ناغیړو او سرسبیلو قریشو ورباندې د مکې خاوره سور تنور کړه؛ دېته یی اړویست چې خپله لور او یو شمیر نژدې یاران د سور سمندر بلې غاړې کې د نصراني نجاشي دربار ته واستوي. د طائف احمقانو پرې د لیوني ګومان وکړ؛ په ډبرو یی وویشت؛ خو هغه د پښېمانۍ په ځای لازیات هوډمن شو. 
په خپله نالوستې او أمي وو، خو د القلم، النساء او النور په نوم نازل شوي سورتونه یې خپل امت ته امانت ورسول. د څنګ ملګري یې داسې وروزل چې له چا یې صدیق جوړ کړ، څوک یې فاروق کړ، څوک عثمان، څوک علي او څوک یې خالد بن الولید کړ، هغوئ چې اوس د تاریخ منلي او د پرګنو ښاغلي دي. داسی یو امت یې رامنځ ته کړ چې د کاشغر منارې، د بخاری ګومبزې، د بغداد کتابخانې، د دمشق محرابونه، او د اندلس قُرطُبه او غَرناطه یې د مدنیت شاهدان دي. داسی امت چې د میرمنو مقام او د بوډا ګانو احترام د کرامت نښه وبلل شوه. د مکې د فتحې په ورځ یې د تبعیض او آپارتاید په خلاف، تور پوستي غلام (بلال) ته امر وکړ چې د کعبې بام ته پورته شي او آذان وکړي. د عرفات په غونډۍ یی خپلو اصحابو ته وویل: «ای خلکو تاسو ټول له آدم څخه پېدا یاست او هغه له خاورې او خټې څخه جوړ وو. عرب له عجم څخه غوره نه دی مګر هغه څوک چې ډیره تقوی او ښه انسانیت ولري. ای خلکو،‌ له الله وډاریږئ او له خپلو میرمنو سره د عزت چارچلند وکړئ». 
داسې میړه وو چې عائشې رض ته اجازه ورکوي د غشو ننداره وکړي او د حدیبیې د تړون په ورځ د أم سَلَمَة مشوره مني چې خپل ویښتان واړه او حلالکه وکړي. داسې پلار وو چې کله فاطمه رض له واده وروسته کورته راځي، دې ورته پاڅیږي، څادر ورته غوړوي او لاس یې مچې کوی. داسې نیکه وو چې په سجده پروت دی، لمسی یې په اوږو ناست دی خو دې نه سر نه جګوي ترڅو د لور زوئ یې خوشحاله شي. داسې مشر وو چې د مکې مشرکینو ته بښنه کوي، د مدینې له یهودو سره تړون کوي او د نجران نصاری په خپل مسجد کې ملاقات ته ورغواړي. داسې دوست وو چې د منافقینو د مشر، أُبَيِّ بْنِ سَلُول د زوئ، عَبْدُ الله خواهش پوره کوي هغه ته خپل څادر ورکوي ترڅو د خپل منافق پلار کفن په کې را ونغاړي. 
ډیر کله به یې د ورځو ورځو لپاره له نغري څخه لوګی نه پورته کیده؛ نه یی درهم او دینار ترشا پرېښودل او نه یی څوک ولیعهد وټاکه، بلکې د زعامت د غوراوي دا مهمه پرېکړه یې د خپل امت دِرایت ته پریښوده. هغه د اخلاقو د ګرځنده او مجسم قرآن بڼه درلودله، «كان خُلقُه القرآنَ». کله یې چې زوئ (ابراهیم) وفات شو، نو په دغې ورځې لمر تندر ونیولو/ کسوف رامنځ ته شو. په داسې حال کې چې له سترګو یې اوښکې روانې وې، خلکو ته یې وویل: «لمر او سپوږمۍ د چا په ژوند او مرګ نه توریږي، هغه د الله نښې دي». آیرلنډې مستشرق، هربرټ وایټ پخپل کتاب (ستر ښوونکي) کې کاږي: «محمد خپل أمت او ټولنه له وهمونو او ګمانونو څخه د حقیقت په لور او له بت پرستۍ څخه د خدای پرستۍ لور ته را وبلله او یوه جاهله ټولنه یی د مدنیت او سړیتوب په لارې روانه کړه».
هغه څوک چې وايي د میلاد النبي نمانځنه بدعت دی،‌ هغوئ دې لومړی د خپلو ملي جشنونو او اولادونو د ورځو نمانځنه پریږدي بیا دې د صحیح مسلم دا حدیث مخې ته ودروي. «سُئِلَ صلى الله عليه وسلم عَنْ صَوْمِ يَوْمِ الِاثْنَيْنِ؛ قَالَ: ذَاكَ يَوْمٌ وُلِدْتُ فِيهِ، وَيَوْمٌ بُعِثْتُ - أَوْ أُنْزِلَ عَلَيَّ فِيهِ - کله چې له رسول الله ص څخه پوښتنه وشوه ته ولې د دوشنبې په ورځ روژه نیسې؟ هغه ځواب ورکړ،‌ ځکه چې زه په دغې ورځې زیږیدلې یم او په دغې ورځې پېغمبر شوی یم، یا وحې راباندې نازله شویده».
یا رسول الله ! ته سید الخلق یې، ته د وفا سمبول یې، ته د تسل ډیوه یې ته د هیلو څرک یې. تل به د خپلو امتیانو د ګوګل په پنجرو کې اوسیږي؛ ځکه چې ته د انسانیت، رحمت، اعتدال او مینې استازې یې. نو په ډېر درناوي سره وایم: صَلَواتُ الله وَسَلامُه عَلیکَ، یا محمد بِن عبدالله
—------------------------------
پاملرنه: که لوستونکي وخت او علاقه لري، کولای شي د ملکزي نورې لیکنې او څیړنې د هغه په فیسبوک او یوټیوب چینل کې ولولي او وګوري. ادرس یې دا دی: Wali Malakzay

سید عبید الله نادر

د جولای په لسمه د روانه کال ۲۰۲۴ د چهار شنبی ورځ چې تر یوه ورځي د مخه پوری ارواښاد ګیله من وزیر د روغتون په بستر کې ډیر شدید ټپی پروت وو،ما یو مات او ګوډ شعر لکه د نورو شاعرانواو ادیبانو په څیرد ده د روغتیا او سلامتیا د غوښتلو په پار لیکلی وو.
او په کې می د پاک رَب څخه ده ته، د سلامتیا دعا کړې وه ،او د هغي نه د مخه می چې هغه مهال ارواښاد ګیله من وزیر په زندان کې بندی وو. ما یو لنډ مضمون د ده په اړوند لیکلی وو .چې د ۲۰۲۴ کال د همدې کال د اپریل په میاشته کې می مضمون په فیسبوک کې خپور کړ، نو همدغه مضمون او خپل شعر می په همدغه ورځ اته او نهه خپرندویه ټولنو ته ولیږه چې ټولو کې خپور هم شو .                                                                              
څو شیبې می دمه وکړه ،او د چایو ګوټ می وکړ او د ګوټ سره سم می فیسبوک خلاص کړ
لکه دا ټوله نړۍ او دنیا چې په دي مرض اخته ده زه هم په همدي مرض ګرفتار یم.         
چې د فیسبوک پر مطالبو می نظر ولګید و می لیدل چې د ګیله من وزیر د مرګ خبر خپور شوی ډیر پری غمجن شوم . لمړی خو زما هیڅ اعتبار او یقین را نه غی خو د ځانه سره می وویل: ورځه که ډیرو شریک کړی وي ، او هم با اعتباره دوستانو شریک کړی وي نو دا خبره به رښتیاوي. که نه غلطه ده کاته می چې ډیرو شریک کړی وو ،خو ما وویل :خدای تعالی دي غلطه ثابته کړي.هماغه ورځ تر ډیره پوری می د ده دا تصویر سترګو ته راته د ده په خوانۍ می هم ډیر زړه درد وکړ . او دا چې د ده څخه واړه بچیان پاتي شول پری نور هم خفه شوم.
خو څه وکړو چې د ظالم او بیرحمه قاتل د لاسه، ډیره د تعجب خبره ده چې،  د پاکستان په پلازمینه کې دومره لوی سړی که څه هم د سن له لحاظه کوچنۍ وو خو د پوهی او درک له لحاظه لوی سړی وو  او لویه هستي وه .                                                                                
یاني بیرحمانه په رڼا ورځ په پلازمینه کې وژل کیږي ،چې زه نه پوهیږم چې دا د اسلام آباد امنیت دي پوځیانو قاتلانو صرف د خپل ځان له پاره راوستی او که د خلکو له پاره ؟        
د پښتنو او افغانانو له پاره خو چور اسلام برباد ثابت شو.لنډه یې دا چې ټوله ورځ می د ده تصویر تر سترګو کیده خو ورته می دعا ګانې کولي اګر که مونږ له نژدي نه، سره نه و لیدلي خو ده سره زمونږ د افغانانو او د بری پشتونخواه د ځوانانو شور او اخلاص می چې ده ته لیده نو زما هم مینه ورسره وه . د خلکو مینه او خلاص ته می چې کاته نو ما ویل : ګیله منه آشنا ته مړ نه یې ژوندی یې ،خو دا په حقیقت کې مړه مونږه یو،که د زړه په سترګو خپل حال ته وګورو او ځیر شو. زه فکر کوم د زړه سره ګیله منه! چې ته مونږ ته لاسونه لپه کړه، او لاسونه جګ کړه او دعاووي وکړه .                                                                      
(چې ای خدایه! ته په خپل فضل او کرم دا ژوندي متحرکې جنازې چې مونږه یو او زمونږ رهبران دي دا ټول وبخښي او د پنجابیانو د پوځ دا په آخور کې لوی شوي جنرالان او کر نیلان او دا د رنډۍ خانو متولدین د انسانیت لارې ته سم کړې ،او دوی ته په ځمکه باندی د انسانیت د اوسیدو طریقه وښایي. او دا حرامیان سمې لارې ته راولي او دوي ته هدایت وکړې ،او دوی ته د قناعت د توفیق نعمت نصیب کړې چې نور د ډالرو د ګټلو له پاره د پښتنو په سر سودا ونه کړي . ځکه د رسوایي او بی آبرویي تر سرحده دوی ډالرو پسي منډې ووهلي او تر اوسه یې لا وهی ،او د ډالرو ګټلو له پاره ځانونه دومره رسوا نه کړي، او ونه شرموي او دوی ته توفیق د قناعت د دي له پاره هم ور په برخه کړې . چې نور د پښتنو په سر سودا باندی دوی ډالری و نه ګټي ،او نوره دنیا هم و نه غولوي چې پیسې تری و شکوي .دوی ته دي څیښتن تعالی د قناعت نعمت ور حاصل کړي ،او ګل خانانو ته یې سیاسي شعور او د معرفت په رڼا کې ژوند نصیب کړې او د بیدارۍ له نعمته یې برخورداره کړې او پولیسو ته یې د مسولیت احساس ورکړې او یو سیاسي درک او زړه سوی په خلکو ورنصیب کړي ، او پوځ او پوځیان او جنرانلانو ته یې حیا ورکړي ، او د اخلاقو له نعمته یې برخورداره کړې، اود دوي لاس پوڅو ته هم حیا په نصیب کړې،او افغانان هم د دوی له شره خلاص کړې)،د یوسف جان په دي څو ټکو چې د یوې مرکې په پای کې د یو شاعر سره وویلي ، او د ده دزړه نه راوتلي څو کرخي د زړه وینا باندی چې د درد خبری دي مضمون لنډوم چې وایي : ګیله من هم مونږ نه ګیله من لاړ. ګیله من د دي قافلې یو ښکلی سردار وو ،چې چا مړ کړی مونږ وایو چې بد یې کړي ،او ظلم یې کړی .د یو ډیر ښکلی غږ. په مری یې لاس کېښود ،خو بیا هم ګیله منه! ته مړ نه یې ستا ټکي به همیشه ژوندي وي او دغه ټکي به د انقلاب سر نامې وي د زړونو نه به و نه ووځې