ابله ای که باشد خود را گم کند
کد خدای خانه مردم کند.

آقای سپنتا داکتر رنگین در یازدهمین نشست امنیتی هرات در "دوشنبه پایتخت تاجکستان "  در  لابلای اظهارات خویش اعتراف کرد، که طالبان در نتیجه بیکاره گی، بی کفايتي و نالایقی شریکان قدرت جمهوریت و تغیر سیاست های آمریکا به قدرت رسید.

اول آفرین به شهامت آقای اسپنتا که بلاخره به بی کفايتي شریکان قدرت جمهوریت فاسد  منحیث یکی از مهره های مهم جمهوريت، که به نماینده گی از مکتب فرانکفورت و مکتب سیاسی فکری خویش در چوکی های مهم جمهوریت منحیث وزیر مشاور رئیس جمهور، وزیر خارجه و رئیس شورای امنیت ملی  ماموریت داشت و چون دیگران صاحب قدرت، نام، نشان جلال و قصر سفید شد و بدون شک که با "بکسک" های مالامال کشور را ترک کرده.

در ای صورت آمریکا که با تمام امکانات بی حد و حصر، سیاسی، نظامی و مالی مدافع جمهوریت و آدمک های آن در بیست سال حیات آن  بود و آنها بیکاره و فرسوده از آب بدر امدند، حق داشت که شما ها را تعویض و منحیث شریک استراتیژیک سر لاف و پتاق و پف های شما شک کند و بگیل تان بسازد.
در ای صورت فهمیده نمیشود، که با در نظر داشت پیشینه شرم اور تان، با  کدام ضمیر شما ها برای گویا نجات افغانستان که آنرا تا لبه پرتگاه رسانیدید، و عامل حضور مجدد طالب ها شدید، اینجا و آنجا خود را بوڅ، بوڅ می کنید و گلو پاره می کنید.!
یا مامور سناریو بعدی اید و یا هم واقعآ بی شرم و گرگی.

به آقای نبیل که  در لاف زدن  راز های استخباراتی شش قدم از امرالله خان پیشی می کند،باید گفت که، اگر طالب ها برای دست رسی به سلاح های تاکتیکی زروی تلاش و کار می کنند، مشکل و ترس شما  منحیث یک آدمک ماجراجو و  یک ادمک ناکام در  کار استخبارات چیست؟

به نظر شما افغانستان باید همیش یک کشور ضعیف، بی دفاع و بیچاره در منطقه باشد و به هر حرف مشروع و غیر مشروع همسایه ها زانو بزند وبه چشم کشیدن های همسایه ها به شمول تاجکستان  سر تعظیم خم کند!.
چرا بیشتر ازین شما ها خود را ذلیل،خوار و مسخره می کنید.
کارنامه های هر یک شما ثبت تاریخ است.
حتا با چنین اجلاس، تشکلات  و ساختار ها، شما ها ساختار ها را ریشخند و مسخره ساختید.
به باورم طالب ها، در کنار  تامین امنیت سراسری، مدیریت، اب و برق، اعمار شاهراه ها و سرک ها و جاده ها که اگر در آینده کدام انتخابات صورت بگیرد، صندوق های رای نه توسط مرکب ها بلکه توسط موتر ها به محلات انتقال داده شود، مساله مدرنیزه نمودن تجهیزات، نظامی دفاعي و امنیتی، و مبارزه با فاسدین و غاصبین را نیز در اولويت های خود دارد.
به همین دلیل است که، شما ها و امثال شما ها حتا در بیرون از کشور هم  آرام  و خـواب نه دارید.!
کسیکه زره ای از احساس شکم گرسنه افغان را در قلب خویش داشته باشد، از تعامل جهان با افغانستان حمایت می کند.
از افغانستان با ثبات و قوئ حمایت می کند.
از هر گام عملی به خاطر  ابادی افغانستان حمایت می کند.
آنچه به اسماعیل خان ارتباط دارد و او که همیشه از جهاد" مقدس" حرف میزند، فراموش کرده، که بار، بار بابر و حمید گل گفته اند، که گادی ای جهاد و جهادي های افغانستان  را جنرالان  پاکستان می چلاند.

اگر ما مجبور به تعلیق روابط خود با اسرائیل بشویم، آن را تعلیق می کنیم.

میگل دیاز کانل، رئیس جمهور کوبا درباره عملیات نظامی اسرائیل علیه غزه هشدار داد: «تاریخ بی تفاوت ها را نخواهد بخشید». نزدیک به ۱۰ هزار کیلومتر سواحل آمریکای لاتین را از سرزمین‌های فلسطینی جدا می‌کند، اما از هاوانا تا سانتیاگو، خیزش مجدد خشونت در خاورمیانه، موجب موضعگیری هائی شد که به همان اندازه نادربودنشان در باقی جهان محکم و استوار هستند.

JPEG - 218.5 kb
نویسنده Meriem LA R I B I برگردان شروين احمدي  
Le Monde diplomatiqueآمریکای لاتین در کنار غزه↑
 
« اردوگاه های کار اجباری توسط قوانین بین المللی ممنوع است و کسانی که آن را ایجاد می کنند جنایتکار علیه بشریت هستند ». این سخنان اولین رئیس جمهور چپگرای کلمبیا، آقای گوستاوو پترو، در پلتفرم X (توئیتر سابق) در ۹ اکتبر ۲۰۲۳ توجه همگان را برانگیخت. او دو روز قبل از آن به رفتار دوگانه قدرت های غربی در مقابل «اشغال اوکراین توسط روسیه» و «اشغال فلسطین توسط اسرائیل» اشاره کرد. جمله آغازین اولین بیانیه دیپلماسی کلمبیا که در صبح روز ۸ اکتبر منتشر شد، خواستار «گفتگو بین اسرائیل و فلسطین» است. کلمبیا تجاوزات حماس علیه غیرنظامیان اسرائیلی را محکوم کرد اما آن را «تروریستی» ندانست و همزمان حملات علیه غیرنظامیان فلسطینی را محکوم نمود.

هنگامی که یوآف گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، محاصره غزه را اعلام کرد و در ۹ اکتبر توضیح داد که «با حیوانات انسانی می جنگیم و بر این اساس رفتار می کنیم»، آقای پترو پاسخ داد: «این چیزی است که نازی ها درباره یهودیان می گفتند. انسان های دموکرات نمی توانند اجازه دهند که نازیسم دوباره خود را در صحنه سیاسی بین المللی تثبیت کند. اسرائیلی ها و فلسطینی ها انسان هایی هستند که تابع قوانین بین المللی هستند. این سخنان نفرت انگیز، اگر ادامه پیدا کند، تنها به هولوکاست منجر می شود». سپس سفیر اسرائیل در بوگوتا، آقای گالی داگان، به آقای پترو پیشنهاد داد که با او از اردوگاه کار اجباری آشویتس بازدید کند. رئیس جمهور آمریکای لاتین در توییتر پاسخ می دهد: «من قبلاً آنجا بوده ام (...) و اکنون نسخه ای از آنرا در غزه مشاهده می کنم. اگر ما مجبور به تعلیق روابط خود با اسرائیل بشویم، آن را تعلیق می کنیم» و سپس ادامه داد «به رئیس‌جمهور کلمبیا نمی‌شود توهین کرد» که پاسخی به احضار تهدیدآمیز سفیر کلمبیا توسط رئیس جمهور اسرائیل بود که طی آن رئیس دولت کلمبیا را «شرور» و «یهودستیز» توصیف کرد (X، ۱۵ اکتبر). در ۱۰ نوامبر، در مواجهه با شدت و گستردگی کشتار و پس از بمباران چندین بیمارستان غزه، آقای پترو اعلام کرد که تیم‌های حقوقی دولتش در حال آماده شدن برای شکایت علیه اسرائیل در دادگاه‌های بین‌المللی هستند. او در تاریخ سیزدهم نوامبر در X اعلام کرد که کلمبیا «پیشنهادهایی را به سازمان ملل ارائه خواهد کرد تا فلسطین به عنوان کشوری با حقوق کامل پذیرفته شود».

چنین نگرشی از آنرو چشم گیر است که در سایر نقاط جهان، اعلامیه های حمایت بی قید و شرط از تل آویو در کنار فراخوان های بسیار کمرنگ برای اعتدال در کشتار صادر می شود. البته، به جز در آمریکای لاتین، منطقه ای که یک بار دیگر خود را از دیگران متمایز می کند.

زمانی که اسرائیل اردوگاه آوارگان جبالیا در شمال غزه را در ۳۱ اکتبر بمباران کرد، کلمبیا تنها کشور آمریکای لاتین نبود که سفیر خود از تل آویو را فراخواند: بلیز و شیلی نیز همین کار را کردند، با این حال، بولیوی تا آنجا پیش رفت که روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل قطع کرد: رئیس جمهور اوو مورالس (۲۰۰۶-۲۰۱۹) قبلاً آن را در سال ۲۰۰۹ قطع کرده بود، اما پس از کودتای سال ۲۰۱۹ که او قربانی آن بود، روابط با اسرائیل توسط بانوی دیکتاتور، ژانین آنیز، مجددا برقرار شد. دو روز بعد، نوبت هندوراس بود که سفیر خود را فراخواند. می شد انتظار داشت که نام کوبا و ونزوئلا نیز در کنار دیگران دیده شود ، اما آنها مدت های طولانی است که روابط دیپلماتیک با تل آویو ندارند. این دو کشور سوسیالیستی اسرائیل را به شدیدترین وجه محکوم کردند. آقای توفیق طحانی، رئیس افتخاری انجمن همبستگی فرانسه با فلسطین (AFPS)، در اول نوامبر ۲۰۲۳ در X نوشت: «ما باید کشورهای عربی را از اتحادیه عرب بیرون و شیلی، بولیوی و کلمبیا را با آنها جایگزین کنیم».

آرژانتین با توجه به جامعه یهودی بزرگش - ۹ تبعه این کشور در میان قربانیان حمله ۷ اکتبر و ۲۱ نفر در میان گروگان های حماس هستند - رفتاری متعادل تر داشت ولی بمب باران های اسرائیل را مانند پرو و مکزیک محکوم کرد. برزیل، کلمبیا، بولیوی، شیلی و آرژانتین از ارسال کمک های بشردوستانه به غزه خبر دادند. حتی ونزوئلا که هنوز در وضعیت وخیم اقتصادی قرار دارد، یک محموله ۳۰ تنی برای فلسطینی ها فرستاد.

قاره آمریکای جنوبی آشیانه تعداد زیادی از دیاسپورای فلسطینی است که بین ۶۰۰ هزار تا یک میلیون نفر تخمین زده می شود. آنها حضوری قوی در شیلی دارند که بزرگترین جامعه فلسطینی خارج از خاورمیانه در آن زندگی می کند (۳۵۰ هزار تا ۴۰۰ هزار نفر). به جز پاناما، همه کشورهای این قاره فلسطین را بمثابه یک کشور به رسمیت می شناسند. مكزيك استثنائی است كه اين كار را انجام نداده ، اما از سفير فلسطين، آقاي محمد سعادت استقبال كرده و نماينده اي در رام الله دارد.

اکثر کشورهای این قاره تا جنگ اخیر روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل حفظ کرده بودند.کوبا که همواره ظلم به فلسطینیان را بی قید و شرط محکوم می کرد و در عین حال موجودیت اسرائیل را با توجه به رنج یهودیان در تاریخ مشروع می دانست، پس از ده سال تردید(۱) سرانجام در سال ۱۹۷۳ تصمیم به قطع روابط با اسرائیل گرفت و حتی نیروهایی را برای حمایت از سوریه در طول جنگ کیپور به بلندی های جولان فرستاد. حتی قبل از به قدرت رسیدن انقلاب سوسیالیستی، این جزیره تنها کشوری در قاره آمریکا بود که با طرح تقسیم فلسطین در سال ۱۹۴۷ مخالفت کرد و به این ترتیب نسبت به خلع مالکیت از فلسطینیان اعتراض کرد. از سال ۱۹۹۲، اسرائیل در کنار ایالات متحده همیشه علیه تمام قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد که تحریم های آمریکا علیه کوبا را محکوم می کند، رای داده است. در آخرین رای گیری، در ۲ نوامبر ۲۰۲۳، برای سی و یکمین سال متوالی، اکثریت قاطع ۱۸۷ کشور به لغو تحریم رای دادند. دو رای مخالف مال آمریکا و اسرائیل و یک رای ممتنع از سوی اوکراین بود.

ونزوئلای رئیس جمهور هوگو چاوز روابط خود را با تل آویو در سال ۲۰۰۹ پس از جنگ یک ساله غزه که منجر به کشته شدن بیش از ۱۰۰۰ فلسطینی شد، قطع کرد. این کشور سپس «استانداردهای دوگانه» سیاست آمریکا را محکوم کرد که ونزوئلا را به حمایت از تروریسم متهم و در عین حال از عملکرد تروریستی اسرائیل حمایت می کند. آقای چاوز همچنین موساد را به تلاش برای کشتن او و اسرائیل را به تامین مالی مخالفان ونزوئلا متهم کرد. ده سال بعد، زمانی که خوان گوایدو در سال ۲۰۱۹ خود را به عنوان رئیس جمهور موقت ونزوئلا معرفی کرد، اسرائیل برای او سفارتی در تل آویو باز کرد. در همان سال، دولت ونزوئلا گروهی از «تروریست‌های اسرائیلی» را به مشارکت در طراحی ترور رئیس‌جمهور نیکلاس مادورو متهم کرد.

رئیس جمهور کلمبیا در توئیت خود در تاریخ ۱۵ اکتبر از دو اسرائیلی، یایر کلاین و رافائل ایتان، نام برد و آنها را به «دست داشتن در کشتار و نسل کشی در کلمبیا» متهم کرد. آقای پترو نوشت: «یک روز ارتش و دولت اسرائیل از ما برای کارهایی که عواملشان در کشور ما انجام دادند ، طلب بخشش خواهند کرد». در چارچوب همکاری طولانی مدت امنیتی و دفاعی بین دولت های دست راستی کلمبیا و اسرائیل، مربیان ارتش اسرائیل نیروهای ویژه ارتش کلمبیا (EJC) را تشکیل دادند(۲). آقای رافائل ایتان، که در اسرائیل او را یک «استاد جاسوسی» موساد توصیف می کنند(۳)، متهم است که منشأ طرحی است که توسط رئیس جمهور سابق کلمبیا، ویرجیلیو بارکو وارگاس (۱۹۸۶-۱۹۹۰) تنظیم شده بود. به عنوان مشاور ویژه رئیس جمهور، او متهم به برنامه ریزی قتل عام بیش از شش هزار عضو حزب اتحادیه میهنی است که در سال ۱۹۸۵ توسط نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا (FARC) و حزب کمونیست پس از طرح صلح تأسیس شد(۴).

آقای کلاین نیز توسط سیستم قضایی کلمبیا در سال ۲۰۰۱ بصورت غیابی به ده سال و هشت ماه زندان محکوم شده است . این سرهنگ سابق ارتش اسرائیل، گروهی از مزدوران را رهبری می کرد که در خدمت قاچاقچیان مواد مخدر بود. او متهم به « آموزش تاکتیک‌ها، تکنیک‌ها و روش‌های نظامی تروریستی به مزدوران، و توطئه برای ارتکاب جرم» است. سیستم قضایی کلمبیا همچنین وی را متهم به تشکیل جوخه های مرگ در جهت دفاع از منافع زمینداران بزرگ و شخصیت های سیاسی از دهه ۱۹۸۰ می کند.این جنایات توسط نیروهای معروف متحد دفاع از خود کلمبیا (AUC) انجام گرفته که متهم به خشونت گسترده علیه جمعیت غیرنظامی است: ۷۰ هزارمرده و بیش از سه میلیون آواره، بین سال‌های ۱۹۸۵ و ۲۰۰۵. آقای کلاین دوران پیری خود را در اسرائیل می‌گذراند و تل آویو حاضر به استرداد او نیست. او اطمینان می دهد که فعالیت اش در کلمبیا از پیش توسط دولت های اسرائیل و کلمبیا تأیید شده بود(۵).

در آمریکای لاتین، اسرائیل همچنین در حال گسترش نفوذ سیاسی خود از طریق پدیده مذهبی انجیلی است(۶)، جریانی از پروتستانیسم که ۱۳۳ میلیون مومن را در این قاره در سال ۲۰۲۰ گرد هم آورده بود. بر اساس اعتقاد مذهبی این جریان، بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل، پیش شرط بازسازی معبد اورشلیم است که بازگشت مسیح را میسر خواهد کرد. این «صهیونیسم مسیحی» در سال‌های اخیر ابعاد بی‌سابقه‌ای به خود گرفته و نفوذ قابل توجهی در آمریکای لاتین یافته است. جنبش انجیلی تا حد زیادی به انتخاب آقای ژایر بولسونارو در برزیل در سال ۲۰۱۸ کمک کرد. آیا وزن سیاسی آن در این کشور می تواند تردیدهای رئیس جمهور فعلی برزیل، آقای لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا را توضیح دهد ؟

زیرا نگرش برزیل در مورد جنگ غزه، با توجه به تعهد بین المللی به رسمیت شناخته شده رئیس جمهور لولا، گاهی تعجب آور بوده است. با پیوستن به گروه کُر کشورهای غربی، او بلافاصله حملات «تروریستی» حماس را محکوم کرد و در عین حال خواستار مذاکره برای راه حل دو دولت برای ایجاد چشم انداز صلحی در بن بست است، شد(۷). اما اکثر کشورهای آمریکای لاتین خواستار تلاش برای پایان دادن به چرخه خشونت هستند. باید توجه داشت که برزیل در ماه اکتبر ریاست دوره ای شورای امنیت را بر عهده داشت و نامزد کسب کرسی دائمی در این شورا است. در ۱۸ اکتبر، برزیل یک قطعنامه کمرنگ به شورای امنیت پیشنهاد کرد (که طبق معمول با وتوی قابل پیش‌بینی آمریکا مسدود شد) ، که در آن خواستار «وقفه‌های بشردوستانه» شده بود،آنهم در حالی که اسرائیل غیرنظامیان غزه را بمباران می کرد که پس از شانزده سال محاصره و سه جنگ ، اینک جامعه خفه شده آنها از آب و غذا، برق و سوخت نیز محروم شده بود. متن قطعنامه «همه اعمال خشونت‌آمیز و خصمانه علیه غیرنظامیان و همچنین تمام اقدامات تروریستی» از جمله «حملات تروریستی شنیع انجام شده توسط حماس» و گروگان‌گیری غیرنظامیان را محکوم می‌کند. بنابراین، حرفی از آتش‌بس نبود، حتی اگر آقای لولا داسیلوا در بیانیه‌های خود در X خواستار آن شد.

با این وجود در ۲۵ اکتبر، رئیس جمهور برزیل در مقابل مطبوعات شروع به صحبت از «نسل کشی» فلسطینی ها کرد. زمانی که به پایان دوره ریاست برزیل بر شورای امنیت نزدیک می شدیم. یک مذاکره کننده برزیلی به نقل از لوموند (27 اکتبر) گفت : «تصویب قطعنامه در سازمان ملل یک مأموریت دشوار است، اما غیرممکن نیست. ما تا آخرین لحظه سعی خواهیم کرد تا به آن دست یابیم». « آخرین لحظه » یعنی ۳۱ اکتبر، تاریخی که در آن رئیس جمهور برزیل که هیچ دستاوردی نداشت، حماس را بدون نام بردن از آن سرزنش کرد. او در حالیکه اسرائیل ۲۴ روز بود که غزه را بمباران می کرد در X می پرسد «آیا افراد غیرمسئولی که جنگ را آغاز کردند، اکنون برای مرگ این کودکان عزادار هستند ؟ آیا سنگینی این بار را احساس می کنید؟». آیا چنین موضع گیری بهائی است که باید برای به رسمیت شناخته شدن توسط «جامعه بین المللی» پرداخت ؟

عبدالصمد ازهر 

سوالات زیادی در ارتباط با هجوم غیر منتظره لشکر حماس در ۷ اکتوبر، موجود است. شکستن تمام موانع، گریز از کمره ها و وسایل مراقبتی شباروز فعال، گذشتن از الارم های بسیار حساس با تکنالوژی پیشرفته، تصرف پسته های مرزی، قتل عام اشتراک کننده گان یک کنسرت و گروگان گیری صدها نفر، همه در حالی صورت گرفت که از جانب نیروهای همیشه آماده ی امنیتی و نظامی اسراییل هیچ واکنش عاجل به عمل نیامد. چندین ساعت طول کشید تا نیروهای امنیتی به حرکت درامدند. شماری از رسانه ها در خاور میانه، هند، افریقا، و چندین کشور دیگر به اضافه یوریشیا اذعان کرده اند که موساد اسراییل یک دستگاه استخباراتی چنان نیرومند، مجهز و گسترده است که چه در داخل کشور و چه در بیرون، نظارت کامل و دقیق داشته اطلاعات تازه به تازه برایش می رسد. در کنار آن، این وسایل مراقبتی همیشه فعال الکترونیک و محکم بندی های مرزی، حتا حرکت های مور و پرنده را نیز مجال پنهان کاری نمی دهد. بنا بر آن امکان دارد موساد از این پلان که دو سال برایش آماده گی گرفته شده بود، اطلاع داشته قصداً در برابر آن اقدامی نکرده و در ۷ اکتوبر نیز قصداً نه عملیات پیشگیرانه انجام داد و نه آماده باشی را به اجرا گذاشت. هدف این بود تا با قبول قربانی، دستاویز قانع کننده یی مثل نهم سپتمبر (۹/۱۱) داشته باشند تا به اهداف ستراتژیک خود که از آن جمله توسعه قلمرو و احداث کانال بنگورین می باشد، دست یابد. اما بعضی از رسانه های امریکا، این ارزیابی ها را تیوری توطئه خوانده اند.  

کانال بنگورین چیست و از کدام مسیر می گذرد؟

این یک کانال مورد نظر است که خلیج عقبه را با بحیره مد یترانه وصل می کند و در رقابت با کانال سویز فراختر، مجهز تر اما درازتر حفر می گردد. این کانال را به نام اولین صدراعظم و موسس دولت اسراییل بنگورین نامیده اند. طول آن ۲۹۲،۹ کیلومتر که نسبت به کانال سویز با طول ۱۹۳،۳ کیلومتر  ۱۰۱،۱ کیلومتر درازتر می باشد.  

در جولای ۱۹۶۳، یک لابراتوار تحقیقاتی بنا به هدایت حکومت ایالات متحده، در مورد به کار برد  ۵۲۰ مواد انفجاری ذروی مدفون شده برای حفاری چنین کانالی در دشت و کوه های نیگیب ( النقَب) تحقیقاتی انجام داد. این سند تا سال ۱۹۹۳ در جمله اسناد اشد محرم نگه داری شد.

کانال یاد شده از بندر ایلات در شمالی ترین بخش خلیج عقبه در همسایگی سرزمین اردن آغاز  در دره عربه میان کوه نگیب یا نگیو و بلندی های اردن تا یک صد کیلومتر به طرف شمال ادامه یافته و قبل از بحیره مرده (میت) در سر زمین اسراییل از میان دشت و کوه نوار غزه را دور زده در شمال آن به مدیترانه وصل می شود. قابل یادآوریست که در آغااز دهه هشتاد، بریتانیا می خواست چنین کانالی را از مدیترانه به بحیره مرده یا میت وصل کند، اما مطالعات نشان داد که آن بحیره بیشتر از ۳۵۰ متر بایانتر از سطح بحر می باشد. بعد این فردیناند دلسیپس بود که طریق سویز را انتخاب کرد.

در اپریل ۲۰۲۱ اسراییل اعلان کرد قرار است کار روی اعمار این کانال در ماه جون همان سال آغاز شود. در برنامه، دو کانال موازی به طول ۳۰۰ متر یکی بر ای رفت و دیگری برای آمد، هر کدام با عمق ۵۰ متر و عرض ۲۰۰ متر در نظر گرفته شده است. بزرگترین کشتی حمل و نقل به طول ۳۰۰ متر و عرض ۱۱۰ متر می تواند به سهولت از آن عبور کند. این کانال ۱۰ متر عمیق تر و در حدود ۱۰۰ متر نسبت به کانال سویز دراز تر خواهد بود. در حال حاضر کشتی به بزرگی یاد شده، نمی تواند از کانال سویز عبور کند و مجبور است دماغه امید را دور بزند. در کانال سویز به دلیل فقدان ترافیک دو طرفه عبور از یک طرف به طرف دیگر به نوبت اجرا می شود و بناءً زمان زیاد می برد.

می گویند این کانال در ظرف پنج سال با استخدام ۳۰۰ هزار انجیر و تکنیسین از انحای جهان، به مصرف تخمینی ۱۶ تا ۵۵ ملیارد دالر ساخته خواهد شد و عاید سالانه آن ۶ ملیارد دالر پیش بینی شده است. یک امتیاز دیگر آن این خواهد بود که برخلاف کانال سویز که در منطقه ریگی و پیوسته ترمیم طلب است، این یکی دیوارهای جانبی صخره ای داشته به ندرت به ترمیم و بازسازی ضرورت می داشته باشد.

اگر از تاریخچه آن برای اجتناب از درازی سخن بگذریم، کانال سویز که به صورت مشترک از سوی بریتانیا و فرانسه مدیریت می شد، در سال ۱۹۵۶ از سوی جمال عبدالناصر رییس جمهور مصر ملی اعلان گردید که در واکنش در برابر آن از سوی مثلث بریتانیا، فرانسه و اسراییل اعلان جنگ داده شد. بعد از حمله اسراییل، آن دوی دیگر نیز به آن پیوستند و در یک حمله ی برق آسا پورت سعید و پورت فواد را اشغال و کانال را زیر کنترول گرفتند. نکیتا خروسچف رهبر اتحاد شوروی یک التیماتوم قوی صادر کرد و اخطار داد اگر مهاجمان فوراً برنگردند اروپا را با باران ذروی نابود خواهد کرد. امریکا هم برای جلوگیری از وخامت اوضاع، هم پیمانانش را توصیه به بازگشت کرد. به این گونه این بحران خاتمه یافت ولی کانال در اثر ناراحتی های میان مصر و اسراییل تا مارچ ۱۹۵۷ مسدود ماند. بار دیگر در اثر  جنگ شش روزه ۱۹۶۷ میان مصر و اسراییل این کانال مدت درازی بسته شد و بعد از آنکه انور السادات رییس جمهور مصر از راه آشتی و تاسیس روابط دپلوماتیک پیش آمد، در سال ۱۹۷۵ دوباره به روی رفت و آمد کشتی ها باز گردید.در سال های بعدی نیز بنا بر معاذیر فنی و یا نشست کشتی غول پیکر، مشکلاتی در آن پدید آمده است. این بندش ها از یک طرف و انتقام ملی شدن کانال از سوی دیگر، مفکوره ی احداث کانال بنگورین را به میان آورد. احداث این کانال نو، ضربه مهلکی خواهد بود بر اقتصاد مصر که سالیانه در حدود بیشتر از نه ملیارد دالر از ترافیک کشتی ها عاید دارد. تسلط عربستان بر ذخایر بزرگ نفتی جهان و مالکیت مصر بر کانال سویز به مثابه شاهراه بزرگ ترانزیتی آبی، هر دو کشور را جایگاه مسلط در سیاست و اقتصاد منطقه داده اند. حفظ مناسبات دوستانه با مصر و تلاش برای گسترش روابط با جهان عربی، شاید تا حدی باعث تاخیر در آغاز کار  این پروژه شده باشد، ولی همین منابع قبلاً یاد شده به این باور اند که اکنون حمله عاقبت نیندیشانه حماس تیشه توسعه طلبی اسراییل را دسته داد تا یکی از اهداف ستراتژیکش- پاکسازی غزه از ساکنان اصلی و الحاق آن به اسراییل را جامه عمل پوشاند و هدف دوم یعنی کوتاه کردن راه کانال مورد نظر را با گذشتاندن آن از قلب غزه و کاستن هزینه آن، به دست آورد.  چون جنگ جاری در غزه مناسبات اسراییل و جهان عرب را پر آشوب ساخته و دوباره عادی سازی این مناسبات زمانگیر است، شاید همین فرصت مناسب برای آغاز پروژه کانال باشد.

نقاط مثبت ایجاداین شاهراه آبی برای اسراییل:

  • با احداث این پروژه، اسراییل به اهداف بلند جیو ستراتژیک و جیو اکونومیک دست می یابد؛
  • نقش بارز در دینامیک ترانسپورت و ترانزیت تجارت جهانی می داشته باشد؛
  • از انزوای سیاسی می براید؛
  • جایگاه ستراتژیک و حیثثیت بین المللی آن بالا می رود؛
  • با در  نظرداشت دلچسپی ایالات متحده به احداث این پروژه، همبسته گی سیاسی-نظامی دو کشور و اهمیتی که این پایگاه و این راه برای هردو خواهد داشت، در باز و بسته کردن آن در وقت بحران ها دست بالا داشته کشورهای دیگر خواهند کوشید راه تفام با آنها را حفظ کنند؛
  • انتقال و جا به جا کردن این مقدار انفجاری های ذروی در دشت نگیب، می تواند یک پوتانسیل در تقویت زرادخانه اتومی اسراییل باشد؛
  • اگر تیوری توطئه را یکسو بگذاریم، هجوم بزرگ و موفق حماس در ۷ اکتوبر، ضربه یزرگی بود بر استخبارات، درجه آماده گی ها، توانایی ها و حیثیت اسراییل که همچون حبابی ترکید. آنچه در پاسخ از سوی اسراییل به عمل آمد، از بمباردمان مسلسل خانه های مسکونی، مکاتب، شفاخانه ها، سیستنم آبرسانی و دیگر بناهای عامه و قصابی بدون تفریق کودکان، زنان، سالخورده گان و جوانان و یا قطع مواد خوراکه، نوشابه، دوا و مواد سوخت، هیچ کدام نه تنها نتوانست آن شکست و آن زبونی نخستین را جبیره کند بلکه خود را بیش و بیشتر در جهان منزوی کرد تا جایی که حتا پشتیبانان دایمی اش نیز از آن فاصله می گیرند. کانال بنگورین، می تواند طوری که گفته شد، رویه ی جهان را در آینده در برابرش تغییر مثبت دهد.

 

 اما فراموش نکنیم که حفر و تجهیز این کانال زمانگیر است و نمی تواند درمانگر عاجل زخم های وارده بر قوانین و اصول جهانی و انسانی باشد.

در حالی که ازحماس نه تنها حمایت نمی کنم، بلکه عرض وجود آن در فتره زمانی مشخصی و جدا کردن نوار غزه از کناره غربی رود اردن، سوال های زیادی را نیز برانگیخته می تواند، اما حمایت از حق مردم فلسطین برای مبارزه بر ضد اشغال و انواع ستم اسراییل را عادلانه، قانونی و ضروری می دانم.

اسراییل و بزرگترین حامی و شریک اعمالش ایالات متحده، این داغ تاریخی ننگین پاره کردن تمام نورم های قانونی و انسانی را بر پیشانی حمل خواهند کرد. با ثبت این نسل کشی در تاریخ، تمام شعارها و بلوف های حقوق بشر، دموکراسی، آزادی، حمایت از کودکان و زنان، حق تعیین سرنوشت،  و.. و... همه به جایگاه دروغ  بزرگ تاریخی سقوط کردند. علاوه بران، معیارهای دوگانه امریکا، چهره واقعی محکمه جنایی بین المللی را نیز برهنه تر کرد.

«نظم جهانی» موجود به افلاس رفت. کشورهای جهان در پی فاصله گیری از آن و یافتن بدیل پذیرفتنی برای اکثریت جامعه بشری  با سرعت تعجیلی خواهند بود.    

۲۸ / ۰۸ / ۱۴۰۲

۱۹ / ۱۱ / ۲۰۲۳

نړۍ او گاونډیان په سر کې ښاغلی امام علي رحمانوف له ټولو نه زیاته مینه، تلوسه او وسوسه لري، تر څو امارات یو ټول شمولې ادارې جوړولو ته غاړه کیږدي.

زه هم د یوې ټول شمولې ادارې د رامنځ‌ ته کیدو پلوي یم، خو دا چې څرنگه، په کوم حساب د چا سره او تر کوم نوم لاندې جوړه شي، باید پې بحث وشي او دا اوس کومه د لارې نقشه او طرحه، چې نړۍ والې ټولنې د طالبانو سره د تعامل، د افغانستان خلاصون له انزوا څخه او د افغانستان بیا ادغام د نړې والې ټولنې د یو مساوی الحقوقه غړي په توگه، چې په دې نږدې ورځو  کې به په ملل متحد کې، پرې بحث وشي، خورا با اهمیته پریکړه ده او هیله داده، چې ټول افغانان په دې پړاو کې روغ او فعال مثبت دریځ غوره کړي.

په همدې ارتباط هر څه نه مخکې غواړم ووایم چې:

د اگست پر ۱۵ مه، په کومه طریقه، چې طالبانو واک له جمهورتیانو نه تر لاسه کړ، اصلآ د سوال خبره نه ده، بايد همداسي شوای وای، نظر د هغه وخت وضعیت، آخ او ډپ،  انارشيزم او قومي سهامي ادارې ته په کتو، چې جمهوریت يې خورا له بیخه شړولی او خوړلی وو.

زما له باوره هم، سل په سلو کې د قدرت  په انتقال کې طالبانو ته د اگست پر ۱۵ مه هم د افغانستان د بقا او سلامتیا، هم د افغانستان دخلکو او هم د افغانستان د آینده لپاره خیر او سلا لیدل کیږي.

ښاغلی فاروق اعظم د اوبو او بریښنا د وزارت مسلکي مشاور په یو سمينار کې هم، دې ټکې ته اشاره وکړه، چې د اشرف غني تگ له ارگه او د واک  د پریښودلو پریکړه په ۹۰ یمه دقیقه کې لاره ډیره لنډه او اسانه کړه.!

په دې مانا، که د جمهوریت د غلو سره گډ حکومت او اداره جوړ او تشکیل شوای وای، نو انارشيزم، غصب، فساد،نا قانوني، زورواکې، نه منم، نه منم او د آخ او ډپ بحران او بې ثباتي به دوام کړای وای، لاره به لا اوږدیدله او افغانستان به یو بل  خورا سخت فصل او دور دگذار او جگړو ته بستر خلاصوله.

دا ځکه، چې د جمهوریت واکداره قومي ټیکه دارو خپل بقا او د واک حیات په جنگ کې او خپل سیاسي ممات په سوله کې لیدل.

اصلې خبرې ته راگرځم.

  لکه څنگه چې پاس مې هم اشاره وکړه،لومړی خو، دټول شمولې ادارې را منځ ته کیدل د گاونډیانو په خوښه او سلا او د پرون په حساب نه کوم منطق لري او نه هم پر کوم اصول ولاړ دی.

ددې له پاره چې د افغانستان خلک د جمهوریت په ٢٠ کلنه دوره کې قومي، سمتي، مذهبي ټول شموله اداره، د  خپلو وینو او د سرونو او مال په بیه، د افغانستان د نسکوریدو په بیه تجربه کړل.

که د ټول شمولې ادارې نه مقصد د گاونډیانو او نورو مغرضو هیوادو مقصد پروني قومې ټیکه داران او د هغوئ گوډاگیان وي، هغوئ خو د افغانستان خلکو ته د منلو نه دې، هغوئ خو ډول، ډول جرمونه، قتلونه او خيانتونه کړي دي.

 که طالب يې و بخښي، د افغانستان خلک يې نه بخښي او هغوئ يې لا پخوا قی او استفراغ کړي دي او د هغوئ له څيرو څخه  ویره او نفرت لري او پر هغوئ د انتقالي عدالت تطبیق او محاکمه کول له نړيوالو او د بشر د حقوقو له سازمانونو څخه غواړي.

  دویمه خبره دا، چې په هوايي خبرو، امارو او احصایو نور نه خلک غولولای شو او نه يې هم پر خلکو منلای شو.

که د احصایې او امارو په حساب د سهم خبره وي، ښه خبره ده او هیڅوک نباید ور سره مخالفت وکړي.

د واقعیتونو د نه انکار بلکه د روښانه کولو لپاره باید افغانستان کې سر شمیرنه تر سره شي.

 خو  دې ملي هدف ته د رسیدو لپاره، اوس چې کاملآ په ټول افغانستان کې امنیت ټینگ دی او کومه امنیتي ستونزه او زورواکه ټوپکیان او د قومونو ټیکه داران او دلالان وجود نه لري،لازمه ده، تر څو د نړۍ والې ټولنې تر نظارت لاندې په ټول افغانستان کې دې، سر شمیرنه تر سره شي، د آمارو او واقعیتونو احصایه دې روښانه شي.
تر څو سهم او ونډه د
 وزن او تعداد په تناسب رامنځ ته شي.

 تر څو د ملک د مادي ملي منابعو او نعمتونو ویش هم عادلانه تر سره شي.

 انکشاف او تسهیلات  هم عادلانه تر سره شي.
 تر څو په ټول افغانستان کې، کليو او بانډو کې ټولو ښځو او جونو ته دې د تعلیم سهولتونه او امکانات عادلانه برابر شي.

 خو سراسري سر شمیرنه بودجه غواړي، وخت غواړي او دا بودجه ملل متحد او زمونږ گاونډیان په اول قدم کې تاجکستان باید، مهیا او تأمین کړي، ایران، پاکستان، هندوستان او روسيي  تأمین کړي.

تر څو د افغانستان د قومونو مسلکې او وړ بچیان په اداراتو کې ځای پر ځای شي،  چې ځانته افغان او د افغانستان وایې، قومي، ژبني، سمتي تعصب نه لري.

بار، بار مو تجربه کړل، چې افغانستان نور خارجې فکرونو، نسخو ته ضرورت نه لري، د داود خان نه وروسته  ډول، ډول فکرونه او ایزمونه مو سره تجربه کړل.
 نتیجه:
 داخلي جنگ، افغان وژنه، شا تگ، ملي نفاق، مهاجرت، فقر او کړاونه، اشغال او د افغانستان بربادي او د هغه د عزت لیلامول ول او بس.
انجنیر زلمی نصرت

ترجمه از فرانسه شروین احمدی
شرکت های خصوصی صنایع نظامی یک عنصر کلیدی در جنگ کنونی نوار غزه هستند. چندین شرکت اسرائیلی و آمریکایی به لطف این عملیات ، شاهد افزایش سود خود خواهند بود. جنگی که همچنین به آنها امکان می دهد درباره آخرین فناوری هایشان تبلیغ کنند.    

با یک کلیک بر آگهی تبلیغاتی یک شرکت سرمایه گذاری اسرائیلی که در وب سایت روزنامه اسرائیلی هاآرتص دیده می شود ، مقاله ای که محتوای آن از لحاظ «مالی حمایت شده» ظاهر می شود و افراد را تشویق می کند در این یا آن شرکت، در این یا آن بازار سهام سرمایه گذاری کنند. و در این فصل برداشت خونین، به نظر می رسد زمان سرمایه گذاری در شرکت های نظامی فرا رسیده است.

این مقاله با عنوان « سیستم‌های دفاعی پیشرفته ای که اسرائیل و ایالات متحده خودشان را با آن تجهیز کرده‌اند» تنها برای اطلاع رسانی نیست. با مطرح کردن فرض ادامه احتمالی جنگ، مقاله همچنین استفاده از فرصت برای سرمایه گذاری در شرکت های تسلیحاتی را تشویق می کند. مقاله این چنین آغاز می شود:

در جنگ بین اسرائیل و حماس که خطر گسترش آن به مرزهای شمالی و احتمال مداخله ایالات متحده را در پی دارد، از سیستم های تسلیحاتی پیشرفته و هوشمند استفاده می شود. بسیاری از آنها توسط شرکت های آمریکایی فهرست شده در لیست شاخص هوافضا و دفاع S&P قرار دارند.

سهامداران این شرکت‌ها در خدمت ارتش‌ها و دولت‌های غربی ای هستند که طی ده‌ها سال ارتکاب به جنایت را تدارک دیده اند. این شرکت ها که خدمات مشاوره به رهبران ارائه می دهند، اکنون اسباب‌بازی‌های جنایی جدید و پیچیده‌تر را به ارتش عرضه می‌کنند. در سوپرمارکت اسلحه، «عجایب»ی را می یابیم که - مانند هر محصول تجاری - فرض بر این است که زندگی مصرف کننده را تغییر می دهد: «قوانین بازی را تغییر می دهد»، « سرنوشت نبرد را تغییر می دهد»،« تضمین کننده پیروزی ». این شرکت‌ها با اختراع اسباب بازی‌های جنگی جدید، ابتدا آنها را روی فلسطینی‌ها آزمایش می‌کنند، و سپس در سراسر جهان می فروشند. ای شرکت ها بارها و بارها اسباب بازی‌های جدید اختراع کرده اند... بدون اینکه موفق شوند فلسطینی‌ها را درهم بشکنند.

از کارخانه اسلحه تا کاخ سفید، در یک خط مستقیم
تبلیغاتی که در بالا ذکر شد دروغ نیست: از زمان شروع جنگ علیه غزه، شاخص آمریکایی در زمینه هوافضا و امنیت در واقع در طی ده روز ۵.۸۸ درصد افزایش یافته است.

چند روز پس از شروع جنگ، مدیر عامل شرکت RTX، غول اسلحه سازی آمریکایی، گزارشی را برای سرمایه گذاران ارسال کرد(۱) که از آنها می خواست از کمک های نظامی آمریکا به اسرائیل حمایت کنند. گرگ هیز ، مدیر عامل شرکت تضمین می دهد: «اگر به سبد سرمایه گذاری این شرکت نگاه کنید، مزایای بازسازی سهام (موشکی) را مشاهده خواهید کرد».

سهام این شرکت شریک پروژه «گنبد آهنین» اسرائیل که تولید کننده رادار و گلوله های هدایت شونده است، از زمان شروع جنگ ۱۳.۴۶ درصد افزایش یافته است. در طول دو سال گذشته، مدیر عامل آن ۶۳ میلیون دلار (۵۸.۷۷ میلیون یورو) از منابع مختلف به جیب زده است، زیرا او عضو میزگرد تجاری(Business Roundtable) است، لابی قدرتمندی که برخی از سیاست های تاریخی را در ایالات متحده هدایت کرده است(۲).

بر اساس برخی افشاگری‌ها، جیسون آیکن، معاون جنرال داینامیکس نیز خطاب به سرمایه‌گذاران اعلام کرد:« اگر بازارهایی را در نظر بگیریم که می‌تواند در نتیجه تهاجم (اسرائیل) در دسترس ما قرار گیرد، کاملاً بدیهی است که بخش توپخانه در بهترین موقعیت قرار دارد»(۳). از زمان شروع جنگ، سهام این شرکت که گلوله های توپخانه ای اسرائیل را تامین می کند، ۹.۷۲ درصد افزایش یافته است، به ویژه با اعلام خبر ارسال مدل های آزمایشی خودروهای تاکتیکی سبک Flyer 72 برای آزمایش های میدانی در غزه.

بزرگترین شرکت دفاعی آمریکا، لاکهید مارتین(Lockheed Martin)، چندین دهه است که جت های F-16 و F-35، موشک های Hellfire و سایر تجهیزات را به اسرائیل تحویل داده است. بین شروع جنگ تا ۳۰ اکتبر، سهام آن ۱۰.۶۵ درصد افزایش یافت. جیم تایکلت، مدیر اجرایی آن، در دو سال گذشته، بدون احتساب سهامی به ارزش ۲۵ میلیون دلار (۲۳.۳۲ میلیون یورو) که در شرکت دارد، لااقل ۶۶ میلیون دلار (۶۱.۵۷ میلیون یورو) به جیب زده است.این مرد که مستقیماً از جنگ سود می برد، عضو هیئت مدیره شورای روابط خارجی ( Council on Foreign Relations -CFR) است، یکی از اندیشکده هایی که بیشترین تأثیر را بر تصمیمات سیاسی و نظامی کاخ سفید داشته است. برای مثال در آغاز قرن بیستم: این CFR بود که خطوط کلی «اصول چهارده گانه ویلسون» را در طول جنگ جهانی اول دیکته کرد(۴) و بعدها پایه های طرح مارشال و ناتو را ریخت. در سال ۲۰۰۲، پس از حمله به افغانستان، یکی از مدیران آن مقاله ای تاریخی با عنوان «گام بعدی: بغداد ؟» منتشر کرد و سپس این گروه کارزار خشنی به نفع اشغال عراق را آغاز نمود.

خط مستقیمی که مبدا آن کارخانه های اسلحه سازی است در کاخ سقید متوقف نمی شود. بلک راک(BlackRock)، بزرگترین شرکت مدیریت سرمایه گذاری جهان، بیش از ۱۳ میلیارد دلار (۱۲.۱۳ میلیارد یورو) فقط در سه شرکت ذکر شده در بالا سرمایه گذاری کرده است(۵). و میلیاردها دلار دیگر در شرکت‌هایی که سلاح‌های ممنوعه بین‌المللی مانند فسفر سفید و بمب‌های خوشه‌ای تولید می‌کنند. سلاح هائی که در جنگ فعلی علیه غزه استفاده می‌شود. توماس دونیلون، مدیر کل مرکز تحقیقات شرکت که مسئول کنکاش و تحقیقات ژئوپلیتیک برای انجام «سرمایه گذاری های پایدار» می باشد (۶) ، کسی نیست جز شوهر کاترین راسل، مدیرکل یونیسف، سازمان بین المللی که وظیفه آن حفاظت از ۴۶۰۰ کودکی است که تاکنون در غزه کشته شده اند.

وقتی جنگ اقتصاد را احیا می کند
TA-35، شاخص بورس تل آویو، بین آغاز تجاوز تا ۳۰ اکتبر ۹ درصد کاهش یافت. در حالی که بیشتر شرکت‌های اسرائیلی از وخامت اوضاع اقتصادی صدمه دیده اند، این امر در مورد شرکت‌های تسلیحاتی صدق نمی‌کند، بلکه حتی برعکس. شاهارکرمی ، متخصص سرمایه گذاری در اسرائیل می‌گوید: «موشک‌ها از هر سو در حال پروازند ، شرکت باید از آن بهره‌مند شود»(۷).

به طور کلی، شرکت های نظامی اسرائیل همچنان افزایش سفارش سالانه بی سابقه ای دارند. در سال ۲۰۲۲، صادرات آنها در سراسر جهان به ۱۲.۵ میلیارد دلار (۱۱.۶۶ میلیارد یورو) بالغ شد. طبق آمار اسرائیل، این صادرات که طی ده سال دو برابر شده بود، طی سه سال ۵۰ درصد افزایش یافت. دو عامل این رشد را توضیح می دهد: جنگ در اوکراین، که ذخایر تسلیحات در اروپا را تمام کرد و سپس ذخایر آنها با محصولات اسرائیلی پر شد. و قراردادهای عادی سازی که با کشورهای عربی امضا شد، که بازار بزرگی را برای ۱۲۰ شرکت دفاعی اسرائیلی باز کرد.

بنابراین جنگ در یک زمینه اقتصادی بسیار پویا آغاز شد. چند ماه قبل، بخش صادرات نظامی به اوج خود رسیده بود. در ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳، منابع رسانه ای از پیشرفت مذاکرات بین آلمان، هلند و شرکت Elbit برای خرید سامانه های راکت انداز خودکار PULS گزارش دادند، در حالی که قراردادهای دیگری قبلا با مراکش، آذربایجان ، رواندا و اسپانیا به ارزش ۷۰۰ میلیون یورو (۶۵۳ میلیون یورو) منعقد شده بود.

در ۲۵ اکتبر ۲۰۲۳، مقاله ای که در مطبوعات اسرائیل منتشر شد نشان می دهد که شرکت IWI اخیراً قراردادهایی را با دولت پرو امضا کرده است تا هزاران تفنگ تهاجمی را برای ارتشی ارسال کند که مسئول سرکوب اعتراضات در جنوب این کشور است، سرکوبی که بخشی از تاریخچه طولانی قتل عام علیه جنبش های بومی و چپ در پرو می باشد. سایت دفاع اسرائیل اطمینان می دهد: «ارسال این تسلیحات کمبودی برای ارتش، پلیس و نیروهای امنیتی مختلف اسرائیل ایجاد نخواهد کرد».

سرانجام، در ۲۷ اکتبر، همان سایت اعلام کرد که تانک‌های صبرا (Sabrah) ساخت شرکت Elbit در چارچوب قراردادی به ارزش ۱۷۲ میلیون دلار (۱۶۰.۴۶ میلیون یورو) که در سال ۲۰۲۱ امضا شده است، به فیلیپین تحویل داده می‌شود. یک سوال کوچک: آیا تانک صبرا ، که توسط Elbit از دهه ۱۹۹۰ به درخواست لشکر زرهی ترکیه مدرن سازی شده ، نام خود را از قتل عام صبرا و شتیلا گرفته یا از شرکت معروف اسرائیلی-آمریکایی Sabra Hummus ؟

رونق به سبک اسرائیل
همانند شرکت‌های آمریکایی، قتل‌عام‌ها منجر به یک سری افزایش متوالی ارزش سهام شرکت‌های تسلیحاتی در بورس اوراق بهادار تل آویو شد. از آغاز عملیات تا ۳۰ اکتبر، سهام ThirdEye ۸۳.۷۳ درصد افزایش یافت و به ارزش ۲۰ میلیون دلار رسید. تنها چند روز پس از شروع جنگ، این شرکت قراردادی ۴ میلیون دلاری (۳.۷۳ میلیون یورو) برای ارائه سیستم مدوزا (Medusa) ، شناسایی پهپاد در ارتفاع کم، به یک مشتری محلی اعلام کرد.

گروه Aerodrome سازنده هواپیماهای بدون سرنشین نیز شاهد چندین جهش سود بود که بزرگترین آنها در ۲۵ اکتبر یا ۲۰۲ درصد از شروع جنگ بوقوع پیوست. در بخش رادار تاکتیکی، سهام Leonardo DRS با ۲۴ درصد افزایش به ارزش بازار سهام ۵ میلیارد دلار (۴.۶۶ میلیارد یورو) رسید. شرکت های FMS Migun، متخصص در ساخت زره های بالستیک سبک، ۱۱.۴ درصد افزایش یافت و به مبلغ ۲۸۰ میلیون دلار (۲۶۱.۲۱ میلیون یورو) رسید. در نهایت، Aryt Industries که قطعات الکترونیکی موشک های هدایت شونده و تجهیزات نظامی را به بازار عرضه می کند ، جهشی ۲۵.۹ درصدی به ارزش ۶۱ میلیون دلار (۵۶.۹۱ میلیون یورو) داشت.

در حالی که ما شاهد این جهش های بورسی متعدد بوده ایم، اما گزارش ها همچنین ماهیت متوسط نوسانات در شرکت های بزرگی مانند Rafael ، Elbit و Israel Aerospace Industries (IAI) را برجسته می کنند. بر اساس رتبه بندی DefenseNews ، این سه شرکت جزو ۳۵ شرکت بزرگ تسلیحاتی در جهان هستند. احتیاط در مورد این شرکت ها که قیمت سهام آنها قبل از جنگ بالا بود، با خطر شکست احتمالی ارتش اسرائیل در طول جنگ توضیح داده می شود که این سه شرکت بیش از سایرین در معرض آن قرار خواهند گرفت. با این حال، رسانه ها به افزایش چشمگیر شاخص های آنها در سال جاری اشاره می کنند.

مهر شده با خون
جنگ غزه، از روز اول، میدان آزمایشی را برای آخرین تولیدات نظامی اسرائیل و آمریکا باز کرده است که باید برای آن «اثبات اثربخشی در میدان» (مبارزه اثبات شده) ارائه شود. امری كه بهترين تبليغ براي این شركت ها ، خيلي بيشتر از تمام نمایش ها و رژه هاي انجام شده در مقابل نمايندگان كشورهاي خارجي، است. برای این شرکت ها، خون ریخته شده انسان ها تنها تضمینی است که سلاح ها به درستی کار می کنند.

چند روز پس از آغاز جنگ علیه نوار غزه، ارتش اسرائیل و شرکت Elbit اولین استفاده عملیاتی از خمپاره Iron Sting که یک گلوله کالیبر ۱۲۰ میلی متری «هوشمند» با هدایت لیزری و GPS است را اعلام کردند. در عرض چند ساعت، صدها رسانه خارجی بدون سوال یا تایید اطلاعات، یک اطلاعیه صرفاً تبلیغاتی برای شرکتی منتشر کردند که به تازگی ده‌ها هزار گلوله به ارزش ۴ میلیارد شیکل (معادل ۹۶۷ میلیون یورو)به وزارت دفاع اسرائیل فروخته است.

رسانه ها همچنین بر عملکرد تانک های جدید باراک(Barak) که متعلق به «نسل جدید» مرکاوا (Merkava) هستند، تاکید کردند. به گفته خبرنگارانی که برای همراهی سربازان در تمرینات شان دعوت شده‌ بودند، این ماشین‌ها مجهز به یک سیستم دفاعی پیشرفته، با حسگرهای نوری و حرارتی، هوش مصنوعی و برای فرمانده، یک کلاه ایمنی پیچیده «شبیه به خلبانان هواپیما» (ایده آل!) است که صفحه نمایش لمسی ای دارد که به نسخه جدیدی از پلی استیشن می ماند.

مطبوعات اسرائیل همچنین از ورود کامیون های جدید انتقال سرباز خبر دادند که مجهز به Iron Fist، سامانه جدید دفاعی Elbit است که امکان رهگیری خودکار تعداد زیادی از انواع راکت ضد تانک را دارد. حتی قبل از شروع تهاجم زمینی به غزه، مجله فوربس به سرعت از سیستم جدیدی استقبال کرد که گویا مانند صدها اسباب بازی نظامی دیگر «می تواند ماهیت جنگ در غزه را تغییر دهد».

در این موج تبلیغاتی در روزهای ابتدایی جنگ، شاهد پخش شدن ویدئویی بودیم که Iron Beam را نشان می‌داد، یک سامانه ضد موشکی لیزری که هنوز در مرحله توسعه و آزمایش است (در اینجا نیز نادیده گرفتن لغت Iron (آهن) مشکل است که در نام های مختلف Iron Dome (گنبد آهنی)، Iron Sting (نیش آهنی)، Iron Fist (مشت آهنی)، Iron Beam (تیر آهنی) تکرار می شود . آهنی که با پیشروی برای «رسیدن به دریا در غزه» خطر زنگ زدن بسیار سریع را دارد). در واقع همه تبلیغات در باره Iron Beam دروغ بود: تصاویری که «یک موشک فلسطینی سرنگون شده» با لیزر را نشان می داد در واقع از بازی ویدیویی معروف Arma3 با گرافیک پیچیده گرفته شده بود.

چند ساعت بعد، شرکت چک متخصص در بازی ویدئوئی این پیام را منتشر کرد: « از اینکه مدل بصری ما بسیار واقع بینانه است، خوشحالیم، اما از استفاده از بازی های ما برای اهداف تبلیغاتی ابراز تاسف می کنیم». این شرکت اعلام کرد که از خبرگزاری های بزرگ می خواهد این اطلاعات نادرست را تکذیب کنند.البته این امر مانع از ادامه تبلیغات سیستم لیزری توسط مطبوعات اسرائیل نشد. به نوبه خود، روزنامه Calcalist اطلاعاتی را از یک منبع نامشخص منتشر کرد که بر اساس آن وزارت امنیت اسرائیل و شرکت رافائل در حال بررسی امکان استفاده از سیستم Iron Beam برای آزمایشات میدانی در چارچوب درگیری در غزه هستند.

در مورد تجهیزات دریایی، مطبوعات نظامی اولین استفاده از ناوگان دریایی Sa’ar 6 - یک کشتی جنگی ساخت آلمان مجهز به سیستم های دفاعی اسرائیل - در حمله به سواحل غزه را اعلام کردند، در حالی که وب سایت نیروی دریایی آمریکا Navy Recognition به نوبه خود، گزارشی از استفاده از موشک های دریائی «نسل ششم» اسپایک NL OS منتشر کرد(۸). .

از نظر توپخانه، رسانه‌ها از استفاده از توپ‌هایی که به دهه ۱۹۹۰ بازمی‌گردد ابراز تأسف کردند. اما در سال ۲۰۱۹، Elbit برنده مناقصه‌ای برای جایگزینی تجهیزات موجود با توپ‌های جدید از نوع Roam  شد که قرار بود «قوانین بازی را تغییر دهد». در حالی که تحویل تجهیزات جدید قبل از سال ۲۰۲۴ ممکن نیست، این شرکت اعلام کرده که قبلاً دو نمونه اولیه را به ارتش عرضه کرده است - که به گفته مطبوعات اسرائیل، موجب تشویق صادرات این توپ ها می شود.

اعجاز شگفت انگیز
این کوه تسلیحات جدید که به انبارهای تجهیزات قدیمی اضافه می شود، روزانه میلیاردها دلار هزینه برای اسرائیل دارد. به گفته مطبوعات، دولت از ترس کاهش رتبه اعتباری بین المللی اش ترجیح می دهد هزینه های مالی جنگ را پنهان کند. اما آنچه مسلم است و نمی توان آن را کتمان کرد این است که این میلیاردها از بین نمی روند زیرا به جیب حامیان جنگ باز می گردند. اما برای فلسطینی ها این به معنای رودرو قرار گرفتن با اجساد هزاران نفر، مرد و زن، پیر و کودک است که همراه رویاها و شادی هایشان در گورهای دسته جمعی مدفون می شوند.

با شروع عملیات زمینی و اعتراف اسرائیل به تلفات، حقیقتی آشکار شد. اسرائیل در اول نوامبر اعتراف کرد که نیروهای مقاومت خودروی زرهی Namer را منهدم کرده و اکثر سربازان آن کشته شده اند. توسعه این خودرو که سال‌ها طول کشید و مقالات متعدد مطبوعاتی از آن تجلیل کردند ... مطبوعات اسرائیلی اینک تعجب می‌کنند: «قرار بود این نفربر پیشرفته‌ای باشد که ارتش دهه‌ها منتظر آن بود... مشکل کار در کجاست؟ »

ما پاسخ این سوال را می دانیم که برای مردم فلسطین واضح است: هر سلاحی که به عنوان اعجازی شگفت انگیز، به عنوان جواهری از فناوری آینده نگر ارائه شود، برای ترسناک تر کردن اسطوره قدرتمندان، ایجاد وحشت در بین جمعیت های بدون دفاع استفاده می شود و در خدمت تقویت شبح امپریالیسم در اذهان سرکوب شدگان است. همه اینها چیزی نیست جز انباشت دوباره و دوباره دستاوردهای عظیم حاصل از استراتژی های تجاوز و استعمار در جهان. اما با اینهمه یک واقعیت سرسختانه وجود دارد: ستمدیدگان تا زمان فروپاشی اسطوره قدرت، هر مقیاس و هر کیفیت فنی که داشته باشد، در مقابل آن مقاومت خواهند کرد.

۱- U.S. weapons makers tell investors to expect big profits from Israel’s war, People’s World, 27 octobre 2023.

۲- به ویژه در دهه ۱۹۷۰، مخالفت با قوانین ضد انحصار و حمایت از مصرف کننده، و همچنین ایجاد توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) در دهه ۱۹۹۰.

۳- « Military Contractors Are Framing the Israeli War on Gaza as a Win for Investors », Jacobin, 28 octobre 2023.

۴- یادداشت نویسنده. نامی که رئیس جمهور ایالات متحده وودرو ویلسون در ۸ ژانویه ۱۹۱۸ به برنامه پیمان صلحی داد که به کنگره ایالات متحده ارائه کرد.

۵- « What is BlackRock ? », Codepink.

۶- https://www.blackrock.com/corporate/biographies/thomas-donilon

۷- « Israeli defense cos buck TASE market trend », Globes, 24 octobre 2023.

۸- « Israeli Navy targets Hamas with Naval Spike NLOS missiles », Navy Recognition, 10 octobre 2023.

 

سید عبید الله نادر

د پاکستان پوځ کله کله د سیاسي مخو له پاره او د خپلو ګټو له پاره په سیاسي مخالیفینو د غدارۍ الزام لګولی دی ،چې دا خبره دومره زیاته شوی او عامه شوي چې اوس څوک پرې به اصطلاح سر هم نه ګروي ،نو پوځ په دي مورد کې ځان ډیر شرمولی او رسوا کړی ،ځیني وخت پوځ او استخباراتي شبکو یې ،په هغو شخصیتونو او پوهو خلکو باندی د غدارۍ تور لګولی ، چې هغوي وروسته او تل په ښه نوم یاد شوي ،یانی د پوځ بر خلاف ،دوی د سولي امن او وطن ته د خیر خلک ول، د اسفند یار ولی خان خبره ده چې وايي چې دا تور او الزام خو په ما هم ولګیدو ، په باچا خان ، په غني خان ، په صمد خان اڅکزۍ او ګڼ شمیر نورو ولګول شو ،نو د پاکستان پوځ د غدارۍ د کلیمۍ او ټاپه وهلو نه مقصد او مرام همدا دی، چې د ځان په ګټه کار ترې اخلي ،او یا په بل اصطلاح د ځان په ګټه یې په مخالیفینواستعمالوی ،پوځ ته کوم وخت چې له سیاسي مخالیفینوویره پیدا شي ، نو بیا د همدې سلاح نه کار اخلي ،خو زه په خپل شخصی اند داسي فکر کوم ،چې د دي په معنی به دوی نه پوهیږي ځکه دوي د هر چا په مورد کې دا ټاپه د خپل جیبه راوباسي ، او په منورینو پوه خلکو باندی لګوي ،ځکه  د زمان په تیریدو سره ورور ورو دا ثابته شوه او ثابتیږي،چې پوځ په کومو خلکو چې د غدارۍ ټاپې لګولي  هغوي ټول د پوځ برخلاف د سولي ،آَمن، ترقۍ،او د تعلیم طرفداران ول،او نړۍ په سطح پوه دردمن او وطن دوستان ول ، نو ځکه زه دا وایم چې دوی به یې په معنی نه پوهیږي ،او یا پوځ د خپلي همیشني سر تمبګۍ نه کار اخلي ، او دا کلمه استعمالوي ،هغوي چې دوی یې غدار بولي ،د کرکې د نفرتونو د خورولو نه ول، او نه دي،او دا بار بار ثابته شوه، چې برخلاف پوځ تر ننه پوری نفرتونه خوروی ، د ترهګرو د روزلو خو یې په دنیا کې نوم دی ،آن چې غیر د ګل خانانو نه چې دوي د دنیا و مافیها نه په اصطلاح بی خبره دي نور په عام خلکو او پوهو خلکو کې ټول د پاکستان تول خبر دي،او د پاکستان د دي کار څخه نفرت کوي ،پاکستان پوځ نفرتونه او بد امنی خوروی ،او دا هم ټولو ته په ښکاره ثابته شوه چې پوځ په کومو خلکو باندی د غدارۍ تور لګولوهغوي د علم معرفت ،د ښه تدبیر خاوندان ،او خاندانی خلک ول ،د پوځ برخلاف چې یو څو کوڅه ډبه انسانان چې د علم او معرفت په کوڅه نه دي تیر شوي ، پوځ د پاکستان د جوړیدو نه تر ننه پوری ،خپله پالیسي نه ده بدله کړی او کرکه نفرتونه خورول غواړي، څو موده د مخه یوه ویدیومی شریکه کړي وه ، چې په همدې هکله پوره معلومات په کې خواره شوي وو ،چې د ځو کالو په ترڅ کې د ۲۵ ځلي نه زیات د فیسبوک ادارې ماته په خاطرو کې رالیږلي وه، چې ما یو ځل یا دوه ځلي شریکه کړه ، او نور می نه ده شریکه کړی ،چې د دي نه داسي ښکاري چې د فیسبوک ادارې ته به هم په زړه پوری وه ،چې په هغه کې د ایشیا ټایم په حواله هانګ کانګ نه یو مشهور سحافی احمد ظفر لیکلي دي: (چې په په پاکستان کې پر حکومت او پوځ نیوکي کونکو باندی د بغاوت او غدارۍ تورونه لګولو عمل زور شوي چې خلک ور له هیڅ اهمیت نه ورکوي ،او په کې دا هم ویل شوی وو،چې که پاکستان لنډ تاریخ ته نظر واچولی شي ،نو معلومه به شي  فوج چې کله خپلو مقصدونو او غرضونو ته نژدې شوی وي ،نو دغه وخت د غدارۍ او مذهبی کارټ استعمالوي ،خو دا لوبه کله کله سر چپه کیږي هم ،چې د دي لرزونکی مثال د پخواني مشرقی پاکستان د مشر شیخ مجیب الرحمن دی، چې پخوانی فوجی آمر ایوب او بیا د ده جانشین جنرل یحیی خان شیخ مجیب الرحمن د غدارۍ په تورکې سره دخپلو زرګونو ملګرو ګرفتار کړل، دي سره چې مشرقی پاکستان کې کوم حالات پیدا شول ،بیا یې فوج د قابو کولو یا اداره کولو هم نه ول ) نو فلهذا اوس په کار ده،چې عوام او پوهه خلک که پښتانه دي که بلوڅ دي او که هر قومونونه دي بیداره اوسي،

 

 

 

 

 

 

سید عبید الله نادر

د جهاد له پیله څخه چې مهاجر د افغانستان څخه پاکستان ته په اصطلاح رامات شول ،او ډله ډله راغلل ،نو له یوه خوا خو افغانان ډیری تعداد سره د پښتنو په سیمه کې دیره شول ،دا ځکه چې ژبه کلتور او زمونږ هر څه شریک ول ،په لمړي سرکې په خپله پشتونخواه کې د مهاجرو ډیر قدر کیده ،د پاکستان عوام پښتنو او بلوڅو د افغانانو ډیر قدر کاوه ، خو پوځ خپلې ګټې په دي کې ځان ته له هماغه وخته لیدی ،او دا ګټې یې د لمړي سر نه ځان ته په کې لیدی ، چې هماغه ګټي ورته ورسیدی ،د دوی غوا لنګه شوه ، د ټولي دنیا نه مرستي وشوي ، او د روسانو له ویری دومره مرستی د دنیا له خوا راغلې ، چې بی حسابه وي ، په دي کې پاکستان نظامیانو او پوځ زیاته برخه په کې ځان ته اخیستی ، او دا زمونږ ټولو د سترګو وړاندی حالات وو، چې زمونږ د سترګو وړاندی تیر شول ،او مونږ ولیدل، د پاکستان پوځ دي پیسو او سلاګانو ته چې د دنیا له خوا چې په لویه کچه کمکونه کیدل ډیر خوشحاله ول ، او د خدای تعالی نه یې د شر لمن نوره هم پسي اوږده غوښته ،ځکه چې د دوی په کې خیر وو ،متل دی په فارسی کې چې وایي : ( داسي شر دي پاڅیږي چې د خلکو په کې خیر وي )که هر څه وو ،خو په ریښتیا هم د دوی په کې خیر وو، نو د مرستو جَلب او اداره  هم د دي ډیرو لویو ډاکوانو او غلو لاس ته ولویده ، چې هغه پوځ وو ، دوی د دي پیسو نه ډیره په خپل نظامی چارو کې د ځان له پاره او پوځ د پاره مصرف کړی ، چې د راتلونکي له پاره دوی د عامه ژوند د بهتری هیڅ فکر هم دوی و نه کړ ،  لنډه یې دا چې پاکستان او پوځ یې د مهاجرو په راتګ سره ډیری ګټي وکړی ، چې د تصور نه آخوا دي ، په تیره اونی کې د پښتون غورځنګ مشر منظور پشتین سره د آمریکا غږ مرکه وه ، چې د خبرو محور یې همدا وو چې دا زه یې لیکم او مونږ ولیدل :  او د یو سوال په ځواب کې یې وویل چې پاکستان تل د افغان مسلی نه د خپل کارو بار او بزنس په خاطر کار اخیستی ،د افغانانو راپریښودل یې هم د خپل کاروبار او بزنس د پاره کړیدی ، او د دوی شړل او ایستل هم د خپل کاروبار د پاره کوی ،آمریکا د پوځ د دوه مخی پالیسی په خاطر کمکونه ورباندی بند کړل ،نو پاکستان ته د مهاجرو د اوسیدو نه اوس څه ګټه نشته ،نو په دي توګه دا څو ورځو کې یې شور ماشور ګډ کړ ، چې نور مهاجر وباسو ، په تیره هغه مهاجر چې قانونی اسناد نه لري ، چې ورو ورو د نورو د ایستلو له پاره هم لاره آواره شي ،چې مهاجر وباسي ،ځکه اوس د مفتو پیسو درک نشته ،او د دوکه او فریب لارې هم بندی شوی ،او عامه خلک او د دنیا خلک پوهه شويدي ،پاکستان چې کوم د مهاجرو له برکته ګټې وکړې یادول یې په دي مختصر کې ګران کار دی ، د دي له پاره چې زمونږ ساده عوام وغلوی ، نو د هجرت په اول سر کې او لمړیو کلنو کې دا آوازه یې خپره کړه چې ( جهاد افغانستان دفاع پاکستان) او دا خبره ضیاالحق د دوی پخواني رئیس جمهور ډیره کوله او دا د دي له پاره چې د عوامو احساسات راوپاروي او خلک نور هم جهاد ته وهڅوي ،او دوي په کې خبلې ګټې وکړي ، خو د هغی مودی نه تر دي دمه پوری دوي په هیڅ کار کې مونږ سره صادق نه ول ،او د دوي دا خبره هم رسوا شوه چې دوی به ویل او یا ښودل چې مونږ د افغانانو سر خواخوږي لرو ، خو دا ثابته شوه چې دوی په تیره د پوځ مشکوکه زمامداران یې مونږ سره خواخوږي نه درلودله ، خو دا خواخوږي د پاکستان د بلو څو او پښتنو عوامو کې له مونږ سره وه ، خو د پوځ او حکومت نیت یې مونږ  ته ډیر بد وو ،اوس چې په ډیره بیړه مهاجر او بی ترتیبه وباسي نو دا د خواخوږۍ ادعاوي یې هم رَ دوی (خوش بود ګر محکِ تجربه آید به میان، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد )د دوی رسوایي او تور مخی نور هم د خدای تعالی څخه غواړو ،دوی په دي بی حسابه پیسیو ځانونه د اټوم بمب خاوندان هم کړل ،اوس هم حکم د مهاجرو د ایستلو پوځ کوي نه عوام ، عوام خو مهاجر با وجود لدي نه چې خپله ډوډۍ ورسره نیمه کړی وه،خو عوام یې نه وباسي ، د پوځ چې اوس شخصی ګټې په کې نشته نو مهاجر وباسي د پاکستان پوځ او د پوځ چارواکي یې ،ډیر بیغیرته او ناسپاسه خلک دي ،او صرف په دي نامه او فلسفه چې پاکستان ته او خپل ملک ته وفا داره دي ،نور د ټوله انسانی قوانینو او د ښه ګاونډیتوب د قوانینو او هر څه نه خپه اړوي ، ډیر کوڅه ډبه خلک د پاکستان پر پوځ حاکم دي ، خدای تعالی دي، دي ملت او پښتنو ته خیر پیښ کړي د لیکلو خو ډیر څه شته خو زه یې لنډوم ځکه چې ډیري اوږدې لیکنې هم خلک نه خوښوي .

 په بهر کې د ځنو افغان سیاستوالو، روڼ اندو او د کيڼ، ښي او غربي لبرالو کړیو، لویه او ستره غلطې، اشتباه، ضدملي دریځ، مشکل او غیر افغاني فکر په دې کې ده، خیانت خو پریږده، نه یوازې، چې خپل اشتباوې نه مني، د خپلو تیرو فکرونو، لارو، کړنو او بهرني برنامو ماته او شکست نه منې، خورا بده خو دا ده، چې خپلو تاريخي تیروتنو ته بې بنياده دلایل وړاندې کوي او د افغانستان ملي گټې د خپل ځان په حضور او د خپلو کوچنیو ایدیالوژیکو گټو د حضور په هنداره کې ویني او پې شخوند وهي.

موږ ټول د نيمې پیړۍ د ترخو او خونړیو حوادثو د بهیر عیني شاهدان یو او و مو لیدل، چې څنگه  چپیانو، راستیانو او د غربې لبرال د دیموکراسۍ حامیانو بهرني فکرونه، نسخې او ایدیالوژۍ د ټولنې د روان سره په ټکر کې پلې کړل او د افغانستان ناپیلتوب یې له منځه یووړ.

 افغانستان یې داخلي جنگ کې راښکیل او د بهرنیانو بر بنډو مداخلو، یرغل او د هغوئ حضور ته لارې خلاصې کړې.

 ژبني، سمتي او قومي اختلافات یې لوی کړل.

 د قدرت ټاپوگان او زور واکه توپکیان يې را وزیږول.
  د افغانستان هویت او  شتون یې له جدي خطر سره مخامخ کړل.
ملي او د وطن سره د مینې، ابادۍ او د کار او خدمت روحیه او فکر يې په زړو او ځوانانو کې ووژل او ډيری مو پردیپال شول.

 فساد، د بیت المال چور، غضب او د جیبونو ډکول د افغان سیاسیونو او چارواکو ورځنۍ دنده او کاروبار  شول.
د اتباعو فردي امنیت او مصئونیت څنگه لیلام  او بې دفاع افغانان کتلوي هجرتونو ته اړ شول.

په داسې شرائطو کې، چې لاره د ټولو نه ورکه وه، طالبان د اسلامې نهضت تر نامه لاندې د افغان او افغانستان د ساتلو او ازادولو اراده وکړه او د اسلام حلقه یې د یو گډ ثقافتي میراث په توگه، په یو ناخیله ملک کې په لاس کې واخست او د افغانستان د نجات لپاره، میدان ته ودانگل او د سترو قربانیو ورکولو نه وروسته، یوار بیا اشغال او انارشیزم ته خاتمه ورکړل.

د افغانستان یوالی، ثبات او سلامتیا یې خوندي کړل او افغانستان یې له شره او له فساده پاک او له نسکوریدو او نړیدو څخه وژغورل او دادی افغانستان د استحکام، امنیت او ثبات په لور، د خود کفایی په لور، د بیا رغونې په لور د داخلې امکاناتو څخه په استفادې د پرمختگ په لور، د اوبو د مدیریت، د بندونو او سرکونو د جوړولو، د صنعتي کیدو په لور، ارام، ارام په بریالیتوب سره قدم پورته کوي، هیلې را ژوندی کوي او با درده افغانان ورڅخه خوند او حظ وړي، چې څنگه په دې پروسه کې ونډه واخلي.

که افغان شموله فکر وکړو او د افغانستان په اړه فکر وکړو او د ااا دا دوه کلن اقداماتو ته له تورو عینکو ونگورو.
قضاوت به دا وي، چې د طالبانو نهضت یو عمل گرا ملي نهضت دی، د ااا چارواکې د عمل خلک دي، نه دشعار او د تشو او پوچو خبرو واکداران او نطاقان.

د گاونډیانو  سره، د سیال په توگه د ملي گټو په چوکات کې په خورا احتياط سره تعامل کوي، د نړۍ د ټولو فشارونو او تحریمونو سره، سره.

دغه  ملي اقدامات و غیر ملي کړیو او افرادو ته د سترگو اغزي دي او له هغه ځایه څخه، چې دا برياليتوبونه زغملای نه شي، نو د کاذبو گذارشاتو او پرو پاگندیو په خپرولو لاس پورې کوي.

ښه ته ښه او ناسم ته ناسم باید ووايو،  د هغوئ هنر مو د بیلگې په توگه وستایل، خو
 د طالبان ټول کارونه ایدیال نه دي.
په ډيرو برخو کې، لکه ښځو ته د تعلیم او لازم مدني حقوقو د اعادې په برخه کې د هغوي فیصلې هیڅ یو با درده افغان منلای نه شي او که دوی همدا شان ادامه ورکړي، نړۍوال له یو خوا او افغانان له بل خوا کولای شي، چې لوی مشکلات او خنډ ااا ته له همدې مسالې نه جوړ کړي.

(جنګ های داخلي افغانستان یا د افغانستان کورنۍ جګړې) کتاب هغه تاریخي، مهم، اغیزمن او ارزښتمن اثر دی، چې د یوه زړه سواند، میړني، غښتلي  پوځي شخصیت  ښاغلي جنرال سید عبدالقدوس (سید) پر ځواکمن او اوچت قلم لیکل شوی دی.

دا سیاسي-تاریخي ارزښتمن اثر د کابل ښار د جګړو  او د افغانستان د کورنیو جګړو په تړاو د یو لړ لیدتوګي او نظریاتو او څیړنو ټولګه ده. دا کتاب د افغانستان د کورنیو جګړو او پر (۱۳۷۱-۱۳۷۵)لمریز کلونو کې د مجاهدینو او شمالي ملېشو تر منځ د جګړو یو روښانه انځور او بیا هغه پېښې چې پر (۱۳۸۰) لمریز کال کې د  امریکايي یرغل پر مهال د طالبانو د اسلامي امارت د نسکورېدو پر مهال رامنځته شوې وې لیکل شوی دی.

 دا اثر په دوو برخو کې ترتیب شوی دی. لومړۍ برخه د کابل جنګونه، درویشت څپرکي لري او دویمه برخه کورني جنګونه دي چې یو څلویښت څپرکي لري. دا کتاب د لیکوال له سریزې سره ټولټال (۷۴۴) مخونه لري په جرمني هیواد كې د تاریخ او سیاست مینه والو او څیړونکو ته په ښکلي ډیزاین او صحافت سره چمتو او چاپ شوی دی.

که چېرې د افغانستان تاریخ په غور سره ولولو، زموږ د هیواد ټول تاریخ له جګړو، بربادی او تاوتریخوالو ډک دی. او تل په بیلابیلو پلمو کورنۍ ارتجاع، استبداد او بهرني استعمار د خپلو ناوړو اهدافو او ګټو لپاره د تاریخ په بیلابیلو پړاوونو کې د لوټمارو،  تالنګرو، ظالمانو او زور واکو له خوا زموږ د ګران هیواد پر میړنیو، غیرتي او زیارکښو خلکو باندې جنګ ورتپل شوی دی، او زموږ توریالي خلک یې د خپلواکۍ، د خاورې بشپړتیا او د ملي حاکمیت د ساتلو لپاره جګړې ته اړ کړې دي.

د مجاهدينو په نامه د يو شمېر اسلامي ګوندونو او تنظيمونو ترمنځ خپل منځي جګړه د کابل او نورو ولايتونو د تر لاسه کولو لپاره تر ټولو خونړۍ، تر ټولو ويجاړونکې او غمجنه جګړه  وه چې د هیواد په تاریخ کې یې ساری نه شته.

د افغانستان کورنۍ جګړې  اثر مهم، سیاسي تاریخي اثر دی چې په ښکلي او روانو ادبیاتو سره لیکل شوی دی، او د جهادي تنظیمونو د اسلامي رژیم د ویجاړونکو پیښو په اړه کره او منطقي تحلیلونه لري.د دې تاریخي او مهم اثر په چمتو کولو کې، څرګندیږي چې لیکوال هر ځای ته د معلوماتو د ترلاسه کولو لپاره تللی او د دغو خونړیو او ویرونکو پیښو کتونکی او شاهد هم دی او د خپل ځواکمن قلم له لارې د  پیښو او حوادثو  د لیکلو لپاره، په زړه ورتیا سره د جګړې ډګر ته هم تللی دی. د بېلابېلو پېښو د ابعادو په څېړلو سره، چې ده پخپله هم ليدلي او يا يې د بېلابېلو خلکو له سترګو، د جګړې د صحنو د عيني شاهدانو او يا د نړيوالې ټولنې د راپورونو او مستندو اسنادو په رڼا کې د دې جګړې روښانه او تياره کونجونه څېړلي دي. زړه ورتیا او د جګړې د واقعیتونو  او حقیقتونو څرګندول د دې اثرمهمه ځانګړتیا ده. د دې کتاب یوه مهمه او غوره ځانګړتیا په دې که ده، چې لیکوال د حقایقو او حقیقتونو په کرښه کې د جګړې ټول اړخونه په ماهرانه او صادقانه توګه تشریح کوي، او د جنګ د غندلو لپاره او د جګړې او جنګ غوښتونکو د رښتیني انځور په وړاندې کولو او د جګړې پر ضد مبارزه کړې ده. په دې اثر کې د داوود خان د واکمنۍ له دورې او د مجاهدینو د واکمنۍ له پای ته رسېدو او د طالبانو له خوا د کابل تر نیول کېدو پورې د روسانو له پوځي یرغل څخه د جګړو لاملونه او د هغوی خونړۍ پایلې څېړل شوې دي او د هغو پېښو، حقایقو او حوادثو په تړاو څېړنه او نیوکې شوې دي،او په خپل کتاب کې يې د هېواد پېښې د يوې بشپړې آيینې په څېر د خلکو او لوستونکو د سترګو پر وړاندې ایښې دي. لیکوال خپله دنده په علمي ډول او د واقعیت پر بنسټ ترسره کړې ده. دا اثر یو تحلیلي او څېړنیز اثر دی او پیښې د تاریخ د علمي اصولو سره سم ارزول شوې دي. نوموړی اثر یوازې د پیښو او د حوادثو د لیکلو ثبتول نه دي. لیکوال پخپله د ډیرو پیښو عیني شاهد دی او په خپل کارنامو کې ګډون لري. کتاب د لاسته راوړنو تشریح ته وقف شوی نه دی، بلکې هغه د واکمنانو له ویرې پرته پیښې، حوادث او واقعیتونه په بېلابېلو ابعادو کې بیانوي. لیکوال د پوځي چارو کار پوه دی. خپلې زده کړې یې د کابل، د هند او د شوروي اتحاد په پوځي پوهنتونونو کې بشپړې کړې دي. نوموړی د افغاني پوځ په بېلابېلو برخو کې کاري تجربه لري، په نظامي مسلک کې کارپوه دی او د خپل هېواد خدمت ته ژمن دی. دی د وخت د دوو زبرځواکونو تر منځ د سياست او سړې جګړې له سياليو خبر دی، هغه د شلمې پیړۍ په پوځي تاریخي پیښو کې د یو کار پوه، تکړه او هڅاند لیکوال په توګه مهم رول لري. د لیکوال ځانګړتیاوې او د کتاب د پیښو تحلیل او تجزیه، اثر نور هم علمي او  او د منلو وړ ګرزوي.دی په پخواني دولت کې د یو سیاسي او نظامي جنرال په توګه په کار بوخت وو، او د کابل د ستراتیژیکو نقطو د ټولو جنګي رازونو او د ښکېلو ډلو له خوا د استعمال شویو وسلو د ډولونو او د هغوی د مقابلې د تاکتیکونو په اړه بشپړ او مستند معلومات لري. جنرال صاحب سید د ادب او فرهنګ مینه وال دی، له شعر او ادب سره ډېره مینه لري، له همدې امله یې دا اثر په روانه ژبه او په زړه پورې او زړه راښکونکي ادبیاتو د پوځي او سیاسي حالاتو په تفصیلي تحلیلونو او څېړنو لیکلی دی. نوموړي په هیواد کې کورنۍ جګړه او په تیره بیا په کابل کې د جګړې د پېښو د بیان لړۍ داسې انځور کړې ده، چې د هېواد په جګړه ییز ادب کې یې نوی فصل پرانیستی دی. ده هڅه کړیده، چې د واقعیتونو او د پوځي علومو د تیورۍ او عمل او د ریالیزم  او د جګړې ادبیاتو په رڼا کې د افغانستان خونړۍ او غمجنې جګړې ټولې برخې په ژوره توګه وڅېړي.

جنرال سید هغه څوک دی، چې د بشر د تاریخ تراژیدي په ډیر زړه سواندی او دقت سره څرګندوي. د دښمنانو د سترګو پر وړاندې له حقیقت، رښتینولۍ او دقت څخه ډک د داسې اثر لیکل یو زړور او د سرښندنې کار دی او په همدې دک و دلیل او ثبوت د ده شخصیت په رښتیا سره چې د خورا ستاینې او درنښت وړ دی.

د کابل  ورانوونکي او  او تر ټولو غمجن جنګونه د افغانستان د شلمې پېړۍ تر ټولو خونړۍ او ویجاړونکې تراژیدي وه چې د وینو تویولو، ورانیو او تاوتریخوالو او د بیلابیلو کورنیو او بهرنیو ټولنیزو ستونزو او کړاوونو لړۍ یې تر نن ورځې پورې دوام لري. د مجاهیدینو او ملیشو د خپل منځي جګړو له امله د کابو دوه سوه زره بې ګناه هېوادوالو وژل، د کابل د ۷۰ تر ۹۰ سلنه مېشت ځایونو ویجاړول، د میلیونونو کسانو ټپي کیدل او معیوبېدل او د میلیونونو وګړو هجرت، د ملي شتمنیو لوټ او تالان، د جهادي او ملېشو له خوا د شتمنیو راټولول، د بشري حقونو چټکې سرغړونې، تیری، تروریزم، د مذهبي او توکمیز افراطیت وده د دې جګړې ښکاره او ناوړه پایلې دي.

د  افغانستان کورنی جګړې اثر او په تیره بیا د کابل جنګونو برخه ډیره مهمه او د پام وړ منځپانګه او موضاعات لري. په دې اثر کې د صحنو د شاهدانو کیسې، په جګړو کې د ښکیلو کسانو شهادتونه، اثار او اسناد په کورنۍ او نړیواله کچه چې خپاره شوې دي، انګیزې، لاملونه او د جګړې د ډلو ټپلو او قوماندانانو هویت، پیښې، د جګړې جریان او هغه ویجاړونکي اغیزې چې دې جګړې پریښې دي، په ډیرو په زړه پورې تعبیرونو او تفسیرونو کې لیکل شوي او د واقعیتونو رښتیني انځورونه وړاندې شوې دي.

د کتاب هر څپرکی د حقایقو مجموعه ده او د پرله پسې څیړنو او سپړنو څخه سرچینه اخلي، چې په منطقی، بې طرفه توګه او زړه ورتیا سره تحلیل او تشریح شوی دی.

ليکوال د خپلو اثارو په ليکلو کې په زړه پورې لاره، سبک او طریقه غوره کړې ده، د ادبي دودونو او رياليزم ترکیب يې د ليکنې په ترڅ کې د پام وړ دی.

نوموړي بډای او پیچلی کار  کړی دی. نظامي تیوري، ادبي ژانرونه، ریالیزم او طنز یې ټول سره ګډ کړې دي.

لیکوال په یو ځای کې د خپلو سترګو او تجربو یادونه کوي او ګذارش ترینه جوړوي، او په بل ځای کې د یوه مسلکي پوځي په توګه د جګړې ډګرونه بیانوي،  او همداسې د یادونو  او خاطرو د لیکلو طریقې یې هم بیان کړي دي، او د یو پوځي کار پوه په توګه یې د جګړې پېښې، بدمرغۍ او ناخوالې انځور کړې دي. د یادونو بیان، لیدونه، د جګړې د کمپاینونو توضیحات دومره الهام بخښونکي او دردناک دي چې د هر با احساسه انسان  ذهن او روان راپاروي.

د کتاب ژبه ساده، فصیح او زړه راښکونکې ده. د نوښت ځواک، د فکر او لید توګي بډایتوب ډیر په زړه پورې دي. لیکوال د پیچلو او ګونګو څرګندونو سره معامله نه کوي، ده ادبي کلمو او اصطلاحاتو او د نظامي علومو اصطلاحاتو ته په لیکلو کې ځانګړې پاملرنه کړې ده.

د کتاب ځانګړې موضوع د جګړې مسله ده، جګړه او د هغې ناوړه پايلې، وژنې، تباهي او بربادي ده، د جنایت کارانو او جنګیالیو د ناولو څېرو معرفي کول دي. د کتاب زیاتره برخه د کابل د جګړې په اړه توضیحات ورکوي. لیکوال هڅه کړې ده چې خپل لید توګي په بې طرفانه توګه او پرته له سپکاوي او قومي، سیاسي، سمتي او مذهبي تعصبونو بیان کړي.

لیکوال خپل قلم د یوې ځانګړې ډلې، قوم او مذهب د دفاع لپاره نه دی کارولئ، بلکې د ولس د دیني عقایدو، ملي ګټو، د جګړې په ډګرونو کې د نیول شویو هېوادوالو په ستونزو او کړاوونو کې خپل غږ  پورته کړی دی.

 او همداسې یې د ګاونډیو او  بهرنیو هېوادونو ښکاره مداخلې او د هغوی د جګړېز سیاستونه په تفصیل سره بیان کړې دي.

لنډه دا چې د دغو اوږدو خپل منځي جګړو له امله زموږ د لرغوني هیواد ټولې مادي او مدني سرچینې او زیرمې له منځه تللې دي او هیواد یې وران او په کنډواله بدل کړی دی. د دغو ټولو ناوړو او ورانوونکو غمیزو ترڅنګ د مهاجرت، کډوالۍ او پردیسۍ  ترخې، ځوریدلې او غملړلې شپې او ورځې هم د پام وړ دي، چې زموږ هیوادوال څو ځله ډله ییز مهاجرت ته اړ شوې دي او خپل ګران هیواد یې پریښی دی. له بده مرغه د مهاجرتونو دا بهیر لا روان دی او دا نه ده ښکاره چې کله به پای ته ورسي؟

ښاغلی جنرال سید عبدالقدوس سید یو له هغو  پتمنو ملي سټو،  وطنپالو او روڼاندو، مسلکي او نظامي څېړونکو، سیاستوالو او تکړه لیکوالو څخه دی، چې  د اوچت او ځواکمن  قلم خاوند دی. له تنکۍ ځوانۍ څخه د خپل هېواد او هېواد والو سره ژوره مینه لري او د پرمختگ او پتمن ژوند وژواک لپاره یې هلې ځلې کړې دي او د خپل اوچت قلم، توان، وړتیا او استعداد له لارې یې  زموږ د جګړه ځپلي، کړېدلي او ځورېدلي هېواد والو وطنپالنه، اتلولي او میړانه، د ټولنیز ژوند ستونزې او کړاوونه، رښتینې او عینې پېښې، د  خپل منخي جګړو رښتیني انځورونه او همداسې د افغانانو په منځ کې د یو شمیر نورو زړه  بوږنوونکو پیښو او حوادث او د لوټمارو او زور واکو ناولې، تورې او کرغیړنې څیرې په ډیره زړه ورتیا سره او په ډېر واقعبینانه توګه د شخصي ملاحظاتو، تعصباتو او احساساتو نه پرته په خپلو ګټورو او اغېزمنو اثارو کې  په ډېر ښکلي او ظریفانه بڼه انځور کړیدي.

 ښاغلي جنرال صاحب سید خپل نوی چاپ شوی اثر چې (جنګ های داخلي افغانستان) نومېږي او په ډیر ښکلي ډیزاین او صحافت سره چاپ شوی دی، ماته له جرمني هیواد څخه په پوست کې پر خپل ځانکړي لګښت د هالند هیواد ته راولیژو.

زه له خپل ګران دوست جنرال صاحب سید څخه د زړه له کومې مننه کوم.

ما په ډېره مینه او لېوالتیا سره  دا ګټور او اغېزمن اثر ولوست. په رښتیا سره چې د ده دا ارزښتمن او مهم اثر د خورا ستاینې او درنښت وړ دی چې په څو واره لوستلو ارزي او د هر با احساسه او با درده وطنپال انسان په زړه، ذهني او رواني حالاتو کې ملي او وطني جذبې او ولولې را پاروي.

زه ښاغلي جنرال صاحب سیدعبدالقدوس سید ته د دغې ارزښتمن او ګټور اثر د چاپولو له وجې مبارکي وړاندې کوم. ده ته په دې غوړیدلي سیاسي، تاریخي، نظامي، ادبي او هنري بهیر کې بریاوې او بریالیتوبونه غواړم او د ده  دلا نورو اغیزمنو هستونو په هیله یم.

په ډېر درنښت، مینه او مننه: انجنیر عبدالقادر مسعود

 

عبدالصمد ازهر

در آغازین ر وزهای اکتوبر بود که حکومت موقت پاکستان، که به منظور تدویر بی طرفانه انتخابات پارلمانی زمام امور را به دست گرفته است، یک تصمیم غیر عادی و بی سابقه را که با این بزرگی  کمیت و کوتاهی مدتِ ضرب الاجل، آن هم در آستانه حلول زمستان، در جهان سابقه نداشت، اتخاذ و اعلان کرد یک ملیون و هفت صد هزار مهاجر غیر قانونی باید تا آخر آن ماه از پاکستان خارج شوند، در غیر آن بازداشت و به زور اخراج می گردند. در برابر این تصمیم که از سوی آن حکومت به صورت مکرر ابلاغ شده می رفت، نه از سوی حاکمیت طالبان و نه از سوی جامعه جهانی کدام واکنش جدی و یا اقدامی به عمل آمد. معلوم نیست این بی تفاوتی ناشی از جدی نگرفتن و تپ تپ پای دانستن آن برای ترساندن طالبان بود یا بی علاقه گی ها و یا تایید آن تصمیم.

تحمیل و تعمیل این اخراج توأم با باج گیری ها، زدن ها، توهین ها، چور نقدینه ها و زیورات، در مقایسه با کرده های اسراییل در اخراج فلسطینی های محرم ساخته شده از همه چیز،  در زیر باران بمب و راکت از شمال غزه به جنوب و ادامه بمبارد در میانه  راه ودر خود جنوب، تشابه می رساند. به عبارت ساده تر : اخراج افغان ها از پاکستان بر سبیل اخراج ساکنان از شمال به جنوب غزه، انجام شده می رود.

پاکستان در تقلید از کرده های امریکاَ، دارایی های افغان ها را کش رفت. غیر از اذیت و چپاول توسط پولیس، اجازه و فرصت لازم داده نشد ملکیت های ثابت و سیال شان را به فر وش رسانند و نقدینه بالاتر از پنجاه هزار افغانی را با خود بیاورند. قیمت دارایی های شان از آسمان به زمین خورد و محلی ها نیز به غصب زمین، خانه و انکار از پرداخت طلب ها متوسل شدند.

باز هم به اختصار: عنف و آزار به متود اسراییل و غصب دارایی ها به متود امریکایی.

اما دلایل بی تفاوتی های طالبان و جهان:

بی تفاوتی طالبان احتمال دارد از یک سو همان طور که ګفته شد ناشی از بی باوری شان به جدی بودن حکومت موقت در عملی کردن این تهدید باشد، یا به دلیل مجبوریت به فرمان برداری و یا ترس از اخراج خانواده ها و ضبط دارایی های شان.

بی تفاوتی جهان، در راس امریکا و اروپا می تواند به دلیل مصروفیت و اولیت در اوکراین و خاور میانه بوده باشد و یا به گفته اشرف غنی بی علاقه شدن پشتیبانان جهانی از ادامه پشتیبانی طالبان.

اما من به این نظرم که پاکستان نمی توانست بدون استشاره و حمایت امریکا به چنین اقدام غیر عادی و غیر معمول در جهان دست یازد. پاکستان چیزی نیست جز آله و وسیله یی برای پیاده کردن آنچه در کاخ سپید و داوننگ ستریت ۱۰ تصمیم گرفته می شود. چنانچه تمامی واکنش امریکا به این توصیه خلاصه شد که از اخراج کسانی که قرار است به امریکا منتقل شوند، خودداری شود.

ایران هم مطابق تصمیم اعلان شده شان همه روزه چندین هزار نفر را با خشونت و آزار و اعمال مشابه پاکستان، از مرزهای نیمروز و هرات بیرون کرده می رود. تفاوتش با اقدام پاکستان در این است که ضرب الاجلی تعیین نکرده و سر و صدا ی مشابه راه نینداخته اند. اگر خواننده گان ارجمند به یاد داشته باشند در نخستین روزهای اعلان اخراج مهاجران ز سوی پاکستان و ایران هر دو، با تفاوت زمانی خیلی کوتاه چند روز یک رقمی، نوشته بودم که پاکستان و ایران در جریان سفر رییس شورای امنیت ملی پاکستان به ایران و ملاقات و مذاکره با همتای ایرانیش، به گمان اغلب روی بیرون کردن کتله یی مهاجران افغان برای و ارد آوردن فشار بر طالبان و وادار کردن شان برای تن دادن به خواسته های این دو، توافق کرده باشند. خبرهای دیروز حاکی از آن بود که در یک هفته گذشته بیست هزار افغان مهاجر از طریق مرز اسلام قلعه کشیده شده اند.

اگر قضیه روی مهاجرت غیر قانونی می چرخد، چرا در طول مدت ده ها سال این مهاجران به نام مهاجر غیر قانونی مسما نشده و اخراج نشدند و چرا حالا؟؟

از سال ۱۹۷۳ اسلام آباد افغان ها را با انواع دسایس و حیل به مهاجرت فرا خوانده با کافر و کمونیست خواندن داوود خان و حکومت های بعدی، آنها را با مغز شویی برای جهاد تربیه و به خرابی وطن خود شان و کشتن برادران و خواهران خود شان استخدام و فعال می ساختند. نامش را جهاد در راه خدا گذاشته بودند و امریکایی ها آنها را مبارزان و قهرمانان راه آزادی خوانده با پول و اسلحه از طریق پاکستان حمایت و تشویق می کردند. استفاده ناجایز از جریان پیوسته ی پول و اسلحه از امریکا، کشورهای غربی و عربی بالاخص عربستان و اقمار آن، تغییرات نمایانی در چهره  اقتصادی پاکستان وارد کرد و خاطر خواهی های غرب از آن، مجالش داد به نیروی ذروی دست یابد. در آن گاه افغان ها محبوب بودند و همین افغان های محبوب را زمینه ی پاییدن، زنده گی و سرمایه گذاری دادند. اما حالا به یکباره گی همه نامطلوب شدند و مورد اهانت، لت و کوب و اخراج با دستان خالی واقع گردیدند.

این چرا؟ پاسخ به این چرا جز وارد کردن فشار برای گردن نهادن طالبان به خواسته های امریکا و پاکستان و توجیه فریبنده ی افلاس سیاسی و اقتصادی خودش از طر یق انداختن گناه بر گرد ن افغان ها، چیزی دیگری نیست. امریکا اضافه بر خواسته های معروف و مکرر مانند شمولیت دست پرورده هایش در حکومت و ضد و بندهای استخباراتی، می خواهد طالبان را به سبب نزدیکی با چین مجازات کند. پاکستان نیز که در ظاهر خواست داغش اخراج همه پناهنده گان وزیرستانی که از نظر او گویا مربوط حرکت طالبان پاکستانی اند، می باشد اما جوشش نامیمون درونیش ناشی از آنست که خلاف تصورات آرمانیش از پیروزی طالبان و جشن هایی که به آن مناسبت برپا کرده بودند، اینک می بیند که روز تا روز از نفوذش کاسته شده و حلقه نوکرانش محدود شده می رود. از این لحاظ هم، فشار دادن طالبان را در دستور روز قرار داده است.

فراموش نکنیم که شهباز شریف صدراعظم پیشین و نظامیان پاکستان، این حکومت سرپرست به ریاست انورالحق کاکر را رویکارآورده برایش وظایف غیر متعارفی سپرده اند که با هدف و وجیبه اصلی ماموریتش همخوانی هم ندارند.  علاوه بر آنکه شهباز شریف و نظامیان، عمران خان را برای دور کردن از راه نواز شریف به دسایس و دلایل خیلی ناموجه به زندان افگندند، اخراج جمعی افغان ها را نیز به مثابه اهرم فشار و مجبور ساختن طالبان برای زانو زدن در برابر  نواز شریف صدر اعظم تعیین شده از سوی امریکا و نظامیان، به حیث وسیله به کار گرفته اند. به جای دستگیری و زندان، محکمه پیش از پیش برای نواز شریف مهلت داد و بدون شک در قدم دوم تمام اتهامات قبلی بر وی باطل اعلان می گردند. البته این روال معمول حکومت داری ها در طول تاریخ پاکستان است.

حاکمیت طالبان در برابر این اقدام پاکستان چه می تواند و چه باید بکند؟

حاکمیت طالبان بدون شک مجبوریت ها و محدودیت هایی دارند. علاوه بر آنچه در بالا اشاره شد، انزوای سیاسی شان آنها را دستنگر همسایه ها وآنهایی که به نحوی روابط شان را با ایشان نگه داشته اند، گردانیده تنش افزایی در چنین روابط منجر به انزوا آفرینی بیشتر و تجرید  فراتر می شود. راه ها و گذرگاه های ترانزیتی نیز برای کشور محاط به خشکه ما یکی از سلاح های کهنه و زنگ زده ولی خیلی تیز و بُران است. گرچه جانب افغانستان نیز امکانات ایجاد چنین موانع در برابر صادرات پاکستان به آسیای میانه را دارد، اما تجارت آن کشور محدود به این راه نبوده دسترسی به راه های آزاد بحری او را با جهان وصل می کند. با آن هم اتصال پاکستان و آسیای جنوبی در مجموع با آسیای میانه، نه تنها رد و بدل اموال تجارتی را سریعتر، آسانتر و ارزان تر ساخته دسترسی به منابع سرشار انرژی و مواد معدنی را نیز از همین طریق میسر می گرداند که بستن دراز مدت آن ضربه ستر اتژیک برای پاکسنان است. در این طرف  برای افغانستان نیز که سال ها ایجاد شاهراه های وصل آسیای میانه و اروپا با جنوب را به مثابه هدف ستراتژیک مطرح و برای آن تپیده است، ضربه جبران ناپذیر خواهد بود.[1] بستن های موقتی راه امکان پذیر بوده اما از یک طرف هنوز جرئت این کار در رهبری وجود نخواهد داشت و از سوی دیگر عواید تکس ترانزیت اموال هم از د ست می رود.

حکومت ها، مدرسه ها و استخبارات نظامی پاکستان که در تلاش برای دور نگه داشتن کشور و مردم ما از پیشرفت های اقتصادی، اجتماعی و مدرنیته، پیوسته  موید و مشوق تعزیرات سیاسی و اجتماعی و محرومیت زنان و دختران از حق کار و تحصیل  در افغانستان بوده اند، با این کوچ دادن جمعی، صدها هزار حتا ملیون دختر و زن را د ر این تنور محرومیت می سوزانند. اگر طالبان اندکی درایت وفردا نگری داشته باشند، همین الآن وقت آن رسیده است که از پالان فرهنگ دشمنی پایین آمده بازگشایی مکتب ها و دانشگاه ها را با حق اشتغال برای زنان، اعلان و از این طریق بر زخم های عمیق ایجاد شده بر هموطنان ساکن و بازگشت کننده گان،  مرهم بگذارند. این امر برخلاف تصور پاکستان که منظورش  خلق نارضایتی و بی ثباتی بود، موجبات پشتیبانی مردم را فراهم می آورد.

کار بزرگ د یگر که ریسک آن در مقایسه با بستن راه ترانزیت خیلی کمتر است، اعمار زنجیره یی از بندها روی دریای کنر است که مانند کانال قوش تیپه در شمال که تایید و پشتیبانی همه افغان ها را به همراه داشت، دل های ملیون ها افغان را در شرق و سراسر  کشور شاد و اقتصاد ما را از نگاه توافر محصولات زراعتی و انرژی سر پا ایستاده خواهد کرد و یک عکس العمل هدفمند برای وطن و دندان شکن برای پاکستان  خواهد بود. حکومت اشرف غنی را امریکا در حمایت از خواست پاکستان اجازه چنین کاری نداد و منابع تمویل را راه نداد.

در جنب تقاضا و جلب کمک های بشری از جهان برای سبک کردن بار سنگینی که برداشت آن سهل نیست،  طالبان با عملی کردن فقط همین دو کار بنیاد ی پیشنهاد  شده، پشتیبانی مردم را حتا در انتخابات به دست می آورند. راه به سوی مشروعیت باز گردیده جهان نیز به رسمیت شناسی رو آورده درهای همکاری ها و کمک های اقتصادی نیز باز می گردند.

چشم ها را باید باز کرد و راه را از چاه باید تشخیص کرد.

[1] در مورد اهمیت و ارزش های جانبی این شاهراه ستراتژیک، گفتنی ها زیاد است که از موضوع مورد بحث فعلی خارج است.


نویسنده Akram BELKAID برگردان حوا بختياري  

آیا ایران پشت حمله حماس علیه اسرائیل است ؟ به روایت مقاله وال استریت ژورنال مورخ (۸ اکتبر ) که تنها به منابع ناشناس در حزب جهاد اسلامی فلسطین و حزب الله اشاره کرده ، تهران برای انجام عملیات « طوفان الاقصی » چراغ سبز نشان داده بوده. موضوعی که مقامات ایرانی آن را رد کردند با وجود این که عملیات را ستوده و دعوت به ادامه مقاومت کردند.
 
در ایالات متحده امریکا، تعدادی از نمایندگان دمکرات و جمهوریخواه خواستار وضع تحریم های جدیدی علیه تهران شده اند. ولی سوالی که مطرح می شود این است که : اگر جمهوری اسلامی پشت این حمله است ، چرا «حزب الله » که مهم ترین نیروی نیابتی اش در منطقه است، همزمان با حماس و به عنوان « وحدت جبهه ها » یا « مقاومت مشترک » عبارتی که مرتبا توسط رهبران تشکیلات لبنانی بکار برده می شود ، وارد جنگ نشده ؟

یک چنین مداخله ای می توانست سهمی در به هم ریختن ارتش اسرائیل داشته باشد - چندین واحد از آن در کرانه باختری رود اردن مستقر بودند - قبل از این که به نقل از واشنگتن، ناو گروه هواپیما بر آمریکایی یو اس اس جرالد. آر. فورد ، به شیوه ی پیشگیرانه در سواحل اسرائیل پهلو بگیرد .

در صورت این که ایران از وقوع حمله اطلاع داشته، دو فرضیه قابل بررسی است. اول این که ایران از جزئیات دقیق این حمله به خصوص از تاریخ مشخص آغاز مخاصمات بی خبر بوده. تعدادی از تحلیل گران عرب این سناریو (۱) را پذیرفته اند : حماس تصمیم اقدام برای حمله را به تنهایی و بدون مطلع کردن متحدانش، اتخاذ کرده. مهم تر اینکه، رهبری نظامی و مظهر آن فرمانده اش محمد صیف ، عملیات را بدون رجوع به تهران و نه حتی رهبری سیاسی تبعیدی در قطر، برنامه ریزی کرده بود. راهی برای اجتناب از درز پیدا کردن اخبار، و همین طور تائید ارجحیت رهبران داخل نسبت به آنهایی که در خارج به سر می برند.

فرضیه دوم اینکه تهران مایل نبود حزب الله در وهله اول با این حمله مرتبط باشد، و به عنوان نیروی ذخیره برای ادامه وقایع آن را حفظ کرده. برای رژیم ایران ، این تشکل لبنانی اهرم ارزشمندی برای مایوس کردن اسرائیل در جهت اقدام علیه تاسیسات هسته ای اش به شمار می رود ، در نتیجه نباید آن را در عملیات نسنجیده ای درگیر کند. در گذشته، مدت ها تهران از ترغیب حزب الله در جبهه ی خارجی طفره می رفت ، همانا در مورد سوریه و دفاع از رژیم بشار اسد .

درگیری که نیروی شبه نظامی لبنانی با شدت محدودی در مرز شمالی اسرائیل حفظ کرده با این هدف است که به تل آویو یادآوری کند که باید همیشه حضورش را در نظر داشته باشد .از زمان «جنگ سی و سه روزه» در سال ۲۰۰۶ که حزب الله رویاروی اسرائیل جنگید ، بر این باور است که پیروز میدان بوده و در زمینه نظامی به طور قابل ملاحظه ای خود را تقویت کرده. اگر چه به برتری نیروی هوایی اسرائیل اذعان دارد، فرماندهانش تاکید می‌کنند که از یک رویارویی زمینی هراسی ندارند .

یک هفته بعد از حمله، آیت الله علی خامنه ای ، رهبر جمهوری اسلامی ایران، اسرائیل را تهدید کرد که در صورت تداوم و استمرار بمباران هوایی غزه به اعمال زور متوسل خواهد شد . آیت الله خامنه ای روز ۱۷ اکتبر اظهار داشت :« اگر جنایات رژیم صهیونسیتی ادامه پیدا کند، ملت های مسلمان و نیروهای مقاومت بی تاب شده و دیگر کسی قادر به متوقف کردنشان نخواهد بود ».

وزیر امور خارجه ایران ، آقای حسین امیر عبدالهیان هم به ایالات متحده و اسرائیل هشدار داد که وضعیت می تواند در منطقه خاور نزدیک « غیر قابل کنترل » شود.تهران به صراحت بیان کرد که نمی تواند مانع حمله حزب الله و سایر بازیگرانی که تحت نفوذش هستند به اسرائیل شود .

روز پنجشنبه ۱۹ اکتبر، یک ناو نیروی دریایی آمریکا که در دریای سرخ در حرکت بود چندین موشک تهاجمی و پهپاد هایی را که از یمن توسط شبه نظامیان حوثی طرفدار ایران، شلیک شده بودند را منهدم کرد . به نقل از واشنگتن، این موشک های دوربرد که به سمت شمال هدف گیری شده بود، امکان داشت به خاک اسرائیل اصابت کنند .هر روز مطبوعات نزدیک به قدرت در ایران، خواستار این هستند که از این پس جناح های مسلح شیعی لبنان، یمن ، سوریه و عراق، نیرو هایشان را علیه اسرائیل متمرکز کنند. از این به بعد خطر شعله ور شدن آتش جنگ در مشرق، واقعی است .

حکومت تل آویو که از خطر شکل گرفتن جبهه ی دومی در شمال آگاه است حکم تخلیه مناطقی نزدیک مرز را صادر کرده و هشدار و اخطارها علیه حزب الله و ایران را تشدید کرده. طی این روزها درگیری های پراکنده و مستمر حادتر شده که به واسطه ی شدت و ماهیت تکرار شونده آن یاد آور شرایطی است که در سال ۲۰۰۶ منجر به شروع جنگ شد . ولی آیا حقیقتا به صلاح حزب الله است که به جنگ با اسرائیل دامن بزند ؟ و خطر ضد حمله ای از جانب آمریکا را متحمل شود، چهل سال پس از بمباران سواحل لبنان توسط نیروی دریایی آمریکا ، در پاسخ به دو سوقصد در بیروت که منجر به کشته شدن ۲۴۱ سرباز آمریکایی و ۵۸ چتر باز فرانسوی شده بود . زیرا یکی از اولین پیامدهای حمله حماس علیه اسرائیل ، بازگشت نیروی دریایی ایالات متحده با همه توان در منطقه می باشد .

زیاتې مقالې …