من که ترک سریر شه کردم
موی ژولیده را کُله کردم
سیر کوی تو گه گه کردم
تا به رخسار تو نگه کردم
عیش بر خویشتن تبه کردم
آنچه در عشق تو ببایستم
کردمی کردم و توانستم
جز تو از هرچه بود بگسستم
تا رۀ کوی تو بدانستم
بر رُخ از خون دیده ره کردم
پای بر هفت و پنج و چار زدم
پشت دستی به شغل و کار زدم