سخني با يک خانم و آقايان پرده نشين

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

صديقه سادات

سلام هاي بي نهايت به شما !
من صديقه سادات هستم از آلمان برايتان مينويسم . من نامه ايرا که شما در پايان ميخوانيد براي سايت هاي خاوران ، سرنوشت ، آسمايي و آريايي فرستادم به اميد اينکه مگر صداي واقي يک زن افغان هم چاپ شود .ولي اگر شما هم متوجه شده باشيد سايت هاي آريايي و سرنوشت هردو فقط يکروز اين نوشته را گزاشتند و بعدآ برداشتند .
ميدانم که قدرت ولي مسعود زياد است و هيچ کسي جرآت ندارد که اينهمه کثافت کاري را جواب بدهد و يا هم به بيژنپور ، قوي کوشان و... يکبار بگويد که اينهمه معشوقه بازي را بگزارند و اگر هم ميکنند حداقل از اين زنان بيسواد، دانشمند و صاحب نظر نسازند. زحمت را کم ميکنم و به خداوند مي سپارمتان .
صديقه سادات


سخني با يک خانم و آقايان پرده نشين


از ديرگاهيست که سايت هاي انترنتي و سهولت هاي ايجاد شده از همين بابت ، براي تعدادي از بازنشسته گان افغان باعث مشغولت و مصروفيت خوبي براي فرار آنان از منجلاب خيلي ناگواري هاي ناشي از پيري و کبر سن گرديده است .
روشن است که مصروفيتي چنين در بساء موارد به گفتگو هاي لفظي و تاخت و تاز هايي به اقوام و مليت هاي مظلوم مبدل گرديده است . در جايي ديپلوم انجنير زبان فارسي سمارق وار قد مي افرازد و ميخ و چکش گرفته لطافت واژه هاي زيباي فارسي را چون گلي پرپر ميکند ، و در گوشه ي ديگر سرسفيد بازنشسته ي ديگر تمام عقده ها و درد هاي جواني و کمبود هاي شخصيتي خود و خانوادگي اش را در دشنام دادن به ديگران مداوا مينمايد ، و يا هم خانمي وقتي ميبيند که هيچ حرفي براي گفتن ندارد ولي ميخواهد که شهرتي هم داشته باشد ، نامهايي را بر ميگزيند و به بيهوده گويي ميپردازد . خوش به حال همه ...
چند تا آقاي بلي گو و ملا صاحب پرستان هم هستند که دنباله روي اين بيچاره گان وامانده را که درد انتظار مرگ در گمنامي ، لرزه به اندام پوسيده ي آنان انداخته است ، ميکنند . بايد افزود اينکه از سيلي زدن ها و اهانت نمودن به ديگران در فرهنگ رابطه هاي مردانه افغانستان کم نيست . خداوند را شکر که مردان ما زور و بازوي خودرا در لت و کوب همسران وخواهران خويش آزمايش ميکنند و لفاظي و دشنام باد کردن را هم در اجتماع و چه بهتر که در پس پرده ي اينهمه امواج انترنتي .
اين بار باز هم مردي قلم برميگيرد و از راديو پيام زنان که از آنان جزء درد بيدرمان مردان ( تقسيم قدرت و چوکي ) حرف ديگري به گوش نميرسد ، پيام هاي خانم فرشته حضرتي را که گويا اکنون به صداي هزاران زن بدبخت افغانستان مبدل گرديده به گوشها ميرسد ، ولي چه رکيک و ناپسند .
آري ! آقاي رحمت الله بيژن پور که خود جرآت رويارويي با ديگران را ندارد اکنون به نام فرشته حضرتي مينويسند. مثلآ خانم فرشته که از سبک نوشتار با ده ها اشتباه انشايي و املايي ايشا ن آيينه وار روشن است ؛ در دفاع وپا بوسي از افغان ملتي شرور روستار تره کي مقيم فرانسه مينويسد : کساني اند که در زير نام چرنديات خويش به هرچه شرافت و انسانيت است آشکار توهين مينمايند . آقاي بيژن پور !
در افغانستان شاگردان کلاس ششم به قول ( خود شما ) بسيار اند که از تاريخ و جريانات گذشته آگاهي چنداني نداشتند ، و شما حد اقل به خود دروغ گفته نخواهيد توانست اينکه چوکي صنف هفتم را نديده ايد ... هر چند ادعاي تان کم نيست . ولي فقط نوشته مؤرخه ي 15 اکتوبر 2005 جناب تره کي تانرا زير عنوان ( درنگي بر پروسه ي دردناک ملت سازي در جوامع قبيلوي امير عبدالرحمن خان در ترازوي تاريخ ! ) بخوانيد و سپس تعصب قومي و قهرمان سازي بي جهت اين آقاييرا که شما پس از ورود گلبدين و رهبران طالب در کابل به دفاع نشسته ايد يکبار به قضاوت بنشينيد . قبول کنيد که گلبدين ، استاد رباني نيست که شما و چند کم سواد ديگر را وزير بسازد .
و اينکه نوشته ايد : شخصيت آقاي روستار براي صراحت بيان و شجاعت اخلاقي در موضوعات ملي و قومي و امور کشور بسيار اهميت دارد . طبيعتآ ! از اينگونه شرافت شما هم کم نداريد . حد اقل در سطح نويسنده سازي . آنهم از يک خانم کاملآ بيسواد . در مورد واژه ي افغانستاني که شما فرمود ه ايد ؛ ببخشيد خانم حضرتي فرموده اند . اين نه اختراع چهارتن ستمي که هيچکس هم آنان را نميشناسد ، بلکه نقل قولي برايتان مياورم که استفاده اين صفت پيش از اين گپ رواج داشته و دقيق و منطقي هم بوده است . راجه مهندرا پرتاب رييس نخستين حکومت موقت هند رساله ي نبشته است زير نام ( دآرين زره ) وي اين رساله را در آواني که در چين ميزيسته است نگاشته است ، که در سال 1933 يعني 72 سال پيش از امروز چاپ شده است و در سال 1382 خورشيدي استاد رحيمه رشيد و همسرش عبدالخالق رشيد آنرا ترجمه نموده اند . وي در اين رساله در جايي گفته است ( کابلي يا دافغانستاني آس ) همچنان در کتاب ( چه خارج کشي پشتو حيرونکي ) به قلم آقاي عبدالرحيم جدران چنين آمده است :
د 1855 ع کال د نومبر په مياشت کشي دروسي دملي معارف په وزارت کشي درون ته اجازه وشوه چه د پيترزبورگ په پوهنتون کشي دافغانستاني ملي ژبي تدريس په غاره واخلي) وي مدت دوسال در دانشگاه ياد شده استاد زبان پشتو بود درست هنگاميکه همين زبان يعني پشتو را زبان افغانستاني ميخواند . ( توجه شود به نوشته دانشمند بزرگ آقاي فضل الرحمن فاضل ، سايت سرنوشت ، نومبر 2005 )
محترما ! اگر کمي از لغت پراني بگذريد که باور دارم در بسياري اوقات همچنان خواننده گان ديگر ، خود جناب شما هم نميدانيد که چه ميخواهيد بگوييد .
در رابطه به خانم حضرتي خواهر خانم آقاي ولي مسعود سابق پادشاه افغانستان در لندن ، اعتقاد من بر اين است که ايشان حتي نوشته را هم نخوانده اند . ورنه از يک خانم جوان با تربيت خانوادگي (!) که بيشترين عمرش را در خارج سپري نموده اند ، باور نکردنيست که چنين دشنام هاي مردانه را بروي کاغذ بياورند .و فکر نمي کنم که با اين نوشته هاي چاپلوس مآبانه بتوانيد احمد ولي جان را بار ديگر بر کرسي سفارت بنشانيد.
به هر رنگي که خواهي جامه ميپوش
من از طـــــــــــــــرز خرامت ميشناسم
راستي يادم نرود يک قصه کوتاه که در همين مورد هم صدق ميکند .
ميگويند يکروز شيطان به خدا زنگ زد و گفت : اسلام و عليکم ! من جبرييل امين هستم . خدا بلافاصله جوابش را چنين گفت : بي حرمت دروغ نگو شماره ات افتاده .
در پايان از خانم حضرتي با احترام زياد تمنا دارم که محافل بزم هاي پاي کوبي اشرا کمتر ساخته و به خوشگزراني ها وقتش را سپري نکرده ، به خود کمي زحمت بدهند ، و به آبروي هر چه زن است بازي نفرمايند .
در پايان از تمام هموطنان نجيبم خواهشمندم، تا در راستاي محو فساد اخلاقي با ما همصدا شوند و نگذارند اينکه عشوه سالاري ،جاگزين شايسته سالاري شود ؛زيرا استفاده از کرشمه هاي زنانه ي تعداد کمي از زنان ، سبب به حاشيه راندن زنان کوشا و عفيف ديگر گريده با دريغ مجال نفس کشيدن در يک فضاي پاک را از آنان ميگيرد. در ضمن ادامه ي چنين وضعيتي زمينه ي خوبي ميشود براي عقده گشايي مردان عقده مند که زير نام همين شمار از زنان وابسته و محتاج صورت ميپذيرد .
با عرض حرمت
ص. سادات