سید عبید الله نادر
و دیګر کسی شعر زیبا و نغز نه سرود .
الهه شعر و سخن در سخن سرایان مُرد .سخنان نغز و زیبا جای خود را به الفاظ بیهوده سپردند. روان انسان ها از دیدن هر روز شیاطین در جاده ها کاویده رفت از نګاه های انسان های به ظاهر آراسته در روی جاده ها بوی خون نفرت و انزجار احساس می شد . و ترس همه جا را فرا ګرفته بود.همه برای فرار می اندیشیدند .و هر کس به آرزوی اینکه که در جمع انسان های زندګی کنند که قدر وقیمت زندګی و انسان را بدانند و از زیبایی های جهان لذت ببرند.
لذا به جا های اَمن و سر زمین های پُر امن پناه می برند.دیار و کاشانه خود را ترک می کنند.
و به سر زمین های نا شناخته میروند.
و دیګر شاعران در نیمه های شب در مقابل چراغ های تیلي خود روی کاغذی چندی را سیاه نه کردند. و دیګر شعر نغز و زیبا کسي نه سرود .
وبلبلان خوش الحان هم ازین سر زمین کوچیدند. و به دیاران نا آشنا سفر کردند و دیګر از شاخساران صدای بلبلان شنیده نشد.شاعران متفکرین،اندیشمندان و صلح دوستان دیدند که ګروهی به بسیار بیرحمی این جهان را با این زیبایی به سوی ویرانی می کشاند.و پیهم نفرت و کینه می آفرینند.
و کسانی هم این دنیای زیبا را با طبیعت زیبای آن بد رنګ می سازند ،و در پی نابودی آن می باشند و برای نابودی آن فکر می کنند،لذا مردم از ترس وحشت حاکم بر اوضاع و حاکمان ما نند جنازه های متحرک در روی جاده ها در حرکتند و در درون و نهاد شان به یک چیزی می اندیشند .
که آن چیز معجزه است!
....... و آن چیز معجزه است !
Typography
- Smaller Small Medium Big Bigger
- Default Helvetica Segoe Georgia Times
- Reading Mode