یارب چه جرم ماست چنین نا توان شدیم وز عافیت بدور , بدین خاکدان شدیم
اندر بهار گلشن ما روح زنده گی پژمرده گشت پرپر باد خزان شدیم
افتاده در هوای تعصب بـه جان هم بار گران محمل دور زمان شدیم
از عافیت بدور فتادیم به صد بلا آئینه دار مذهب تیغ و سنان شدیم