تقویم شب و روز و سحر هیچ و مسا هیچ
هستی همه فانی و عدم هیچ و فنا هیچ
زین بیش چه گویم که ندانید شما هیچ
جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
ای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ
+++
خوب و بد عالم همه انجام نگون داشت
یک ذره ندیدیم که سودای سکون داشت
افسانه ندانم که چه اعجاز و فسون داشت
مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت
رفتیم و نکردیم نگاهی به قفا هیچ
+++
آسایش و آرام درین دشت محال است
مستقبل و ماضی همه وارونهٔ حال است
اوهام خرد را سبب نقص کمال است
آیینهٔ امکان هوسآباد خیال ست
تمثال جنونگر نکند زنگ و صفا هیچ
+++
زشتی همه نیکوست نیکویی همه مذموم
پیدا و نهان است همان نکتهٔ مکتوم
هستند همه باهم و باهم همه معدوم
خلقیست نمودار درین عرصهٔ موهوم
مردی و زنی باخته چون خواجهسرا هیچ
+++
بسیار پی جستن مقصود دویدیم
سعی که نه گنجد به نوشتار نمودیم
هر گز به سراغ طلب خود نرسیدیم
بر زلهٔ این مایده هرچند تنیدیم
جز حرص نچیدیم چو کشکول گدا هیچ
+++
ما برهنگانیم ملامت کش و رسوا
رم کرده روانیم و دراویش و گدا ها
بیچاره و بی برگ و نواییم در اینجا
تا چند کند چارهٔ عریانی ما را
گردون که ندارد به جز این کهنه ردا هیچ
+++
آخر چه فسون است در انداز خیالت
هشدار عزیزا که نسوزد پرو بالت
معلوم نشد حاصل روز و مه و سالت
بیدل اگر این است سر و برگ کمالت
تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ
۲۱نوبر ۲۰۲۴
عزیزی غزنوی
تورنتو/کانادا
مخمس بر غزل بیدل
Typography
- Smaller Small Medium Big Bigger
- Default Helvetica Segoe Georgia Times
- Reading Mode