آگهی بایسته!
چاپ کتاب «پندنامهی فروپاشی» که بیشترینه به زاویههای تاریک و معمایی سقوط عبرتناک حاکمیت دولتی در ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی پرداخته است در دو بخش جداگانه و دارای پیوند خردورز از خامهی زلمی نصرت و غرزی لایق در حال آمادهشدن است. در این اثر برای بار نخست پرسمانهای درونحزبی حزب وطن در برههی آشوبسازِ پس از پلینوم هژدهم کمیتهی مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان تا فروپاشی حاکمیت حزب وطن از دو تیرکش مورد اصابت نقد و واکاوی قرار گرفته است:
یک،
اندازهگیری کشوقوسها در چنبرهی رهبری حزب وطن با چشمداشت این «اصل زرین» همان ساختار قشلهگرا: «رهبری جمعی و مسئوولیتهای فردی» (غرزی لایق)
دو،
چشمانداز بیریا از ریزبین لشکر بیدفاع و همیشه بیخبر همان حزب سربازخانهیی که در آموزهها، آزمودهها و شنیدهگیهای زلمی نصرت بازتاب مسئوولانه یافته است
.
[][][]
در سرسخن بخش نخست کتاب منجمله آمده است:
٫٫خیلی آدمها پیشوای شان را فقط از ورای حرفهایش که گفته میشوند باور میکنند، از ورای سخنرانیهایش ایمان میآورند، هیچ آدمی اما، نهمیداند پشت آن دروازههای بسته چه اتفاقها رخ میدهند...٬٬(نیکولو ماکیاولی)
[]
جستار «فروپاشی» حزب وطن و حاکمیت آن در ماه ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی برابر با ماه اپریل سال ۱۹۹۲ میلادی و پیآمدهای مرگبار آن برای هستار مادی و روحانی همبودگاه افغانی هنوز نیاز به بازگشایی و رمززدایی دارد. بیگمان، در برگه های گه شماری پرآشوب و هنگامه ساز سرزمین درددیدهی ما جایگاه همان هبوط پندآموز با چند خبررسانی کژوراست و با چند نگاشته و بیان یادوارههای ناقص و آهمند جاودانهگی خواهد یافت، آنچه پشت درهای بسته اما، فیلم نامهی آن کابوس را نوشتاری میساخته است تا دیرها و حتی برای همیشه ناگفته و ناسفته باقی خواهد ماند. با دریغ، آنانیکه بازیگران روراست افغانی آن فاجعه بودهاند، کمابیش همه به ابدیت پیوسته، در این میانه اما، نه از ببرک کارمل و نه از محمود بریالی و نه از داکتر نجیبالله با آنکه پس از «فروپاشی» زمان کافی در اختیار داشتهاند، حرف و حدیث باورمند و شفاف و بیغش برای تاریخ به ارث نهمانده است. آنچه زیر نام «نامههای داکتر نجیبالله» در سال ۲۰۰۴ میلادی به چاپ رسانده شد و در آتیهی این واکاوی به درونمایهی آن پرداخته شده است، به هیچصورت نهمیتواند ذهن کنجکاو و تاریخنگر را به بسندهگی و تسکین برساند. از این رهگذر بازگشت به جستار «فروپاشی» به هدف کالبدشگافی فنشناسانهی آن یک نیاز و ناگزیری دانشمحور و تاریخنگارانه است و هنوز تا دیرها به کاوش گوشههای نهگفتهی آن خواهند پرداخت.
دستآویزهای میسر و پارهیی از نگاشتهها پیرامون «فروپاشی» که بیشترینه در آوند کینههای پارینهی درونحزبی، چیرهگی جو عسرتها و حسرتهای پس از شکست و روان بیمار و آسیمهی برخی نویسندهها و گویندههای حزبی در دیار غربت به بازار اندیشه راه باز میکردهاند، بیگمان، کار جداکردن سره از ناسره را با کساد و رکود سردچار میساخته اند. به ویژه نوشتههایی که از خامهی کسان نزدیک به چنبرهی رهبری حزب وطن و نیز سهمداران سرراست «فروپاشی» راهی بزنگاه کاوشها و کنکاشها میگردیده اند، به جای گشودن گره چیستانها، گرههای تازه به این پرسمان میافزوده و سبب بروز گمانهزنیها و زایش افسانهها و فردادهای ناروا و گمراهکننده میشدهاند. یکجانبهگی و حزبیت تام در بیان رخدادها، کژدیسهگی بیمناک در رونمایی شناسهی آدمها، سرپیچی خشن از ارزشهای پژوهندهگی، بیبندوباری در پاسداری از هنجارها و روشهای تاریخنگاری و سری از بدرفتاریهای از این سنخ که ویژهی برخی از نوشتارها پیرامون «فروپاشی» و پیشزمینههای عینی و ذهنی آن رخداد غمانگیز میباشد، کار بالای پروندهی «فروپاشی» را کماکان گرم و پرچالش و دوامدار نگهمیدارد…
در مورد چاپ کتاب٫٫ پند نامه ی فروپاشی٬٬
Typography
- Smaller Small Medium Big Bigger
- Default Helvetica Segoe Georgia Times
- Reading Mode