در اواسط سال 1990م. با معیت محترم عبد الرحیم «هاتف» معاون رئیس جمهور وقت سفری به جمهوری عربی سوریه داشتم. در آنزمان حافظ الاسد زمام ریاست جمهوری کشور زیبا ، تاریخی جمهوری عربی سوریه و زعامت حزبی ، حزب عربی سوسیالیستی بعث (حزب البعث العربی الاشتراکی ) را به عهده داشت.
درانزمان سوریه ازجملهء کشور های جنبش عدم انسلاک وهم پیمان اتحاد شوروی (روسیه) بود ، ودر جمله کشور های عربی با افغانستان روابط دوستانه داشتند
.
هدف سفر هيأت افغانی به سوریه طلب مساعدت از سوریه در تحکیم روابط افغانستان با جهان عرب وبخصوص کسب عضویت مجدد دولت افغانستان در کنفرانس کشور های اسلامی بود . عضویت دولت جمهوری افغانستان در کنفرانس اسلامی به علت اشغال این کشور توسط روس ها ، به حال تعلیق در آمده بود وکرسی افغانستان بصورت غیر رسمی به نمایندگان مجاهدین فعال اتحاد هفت گانه پشاور به مساعدت کشورعربستان و پاکستان تعلق گرفته بود .
بعداز وصول به شهر دمشق، ریاست تشریفات وقت ریاست جمهوری سوریه ،زمان ملاقات را برای روز مابعدی برای مدت سی دقیقه تعیین ، ساعت ملاقات ونوع تشریفات برای ما ابلاغ شد.
جناب عبدالرحیم هاتف که شخصیت متین ،علمی ودانشمندی بود ، صحبت های خویش را طوری تنظیم نمود که در مدت معین سی دقیقه تعیین شده باید به اتمام برسد. ما ساعت 14 بجه بعد از ظهر با بدرقه موتر های تشریفات که توسط موتر سیکل ها همراهی میشود به دفتر حافظ الاسد رئيس جمهور سوریه، که در جوار کوه مشهور شهر دمشق (جبل قاسیون) موقعیت داشت، انتقال داده شدیم. به سالون ملاقات رهنمایی شدیم وبعد از تقریباً 2 دقیقه حافظ الاسد در حالیکه کمی خسته به نظر میرسید به سالون تشریف آورد واز تأخیر چند لحظه ای در ملاقات مطابق پروتوکول عذر خواهی کرد.
ملاقات آغاز شد وبعد از تبادل کلمات معمول تعارفی و تشریفاتی جانب افغانی جناب عبدالرحیم هاتف در مورد هدف سفر خویش یکجا با پیام کتبی جلالتمآب دکتور نجیب الله رئيس جمهور افغانستان، بسیار دقیق فورمولبندی شده وبی نهایت عالی توضیحاتی را ارائه فرمود که توسط حافظ الاسد با دقت استماع وقول داد که در زمینه شخصاً اقدام وهمین امشب با جناب حُسنی مبارک رئيس جمهور عربی مصر ورئیس کنفرانس اسلامی تماس خواهد گرفت. در ضمن به جناب فاروق شرع وزیر امور خارجه سوریه که او نیز در مذاکرات تشریف داشت، هدایت فرمود، تا در مورد با سایر کشور های عربی در تماس شده واز نفوذ خویش برای اعادهء کُرسی کنفرانس کشورهای اسلامی به دولت افغانستان اقدام واجراأت همه جانبه بعمل آرد.
بعد از ختم موضوعات که باید جانب افغانی برای جلالتمآب حافظ الاسد ارائه میداشت به اتمام رسید، ووقت ملاقات دقیق سی دقیقه به پایان خود میرسید ، حافظ الاسط نامه دکتور نجیب الله را به رئيس دفتر خود داد وبا اشاره برایش فهماند که میخواهد با جناب عبد الرحیم هاتف به ملاقات خویش ادامه دهد. از وضعیت طوری معلوم میشد که حافظ الاسد روانه مسافرت به ولایت لاذقیه محل زادگاه اش بود .
حافظ الاسد روی بطرف جلالتماب هاتف صاحب نموده ومارا به ادامه نوشیدن چای دعوت کرد. ماهم احساس آرامش خویش را دوباره بدست اورده و با وجود ختم وقت رسمی ملاقات تفهیم شدیم که به وقت تعین شدهء ملاقات اعتناء و توجه نه کنیم. در ضمن با علاقمندی سوال کرد که وضع امنیتی فعلی در افغانستان چطور است ؟
آیا حکومت افغانی واردو افغانی توانمندی دفاع از خود را دارد؟
که از جانب افغانی، محترم عبدالرحیم هاتف با دقت وکوتاه جواب داده شد . از وضع اقتصادی سوال کرد وبعداً به سوال اصلی ودلخواه خویش که زیاد علاقمند بود ، رفت وسوال کرد وضعیت مشاورین روس با حکومت چطور است ؟
آیا روس ها در ادارت ملکی هم مشاورینی دارند؟
شیوه کار شان در ادارات ملکی چطور است؟
آنان از وضع کاری ادارات ملکی شما اطلاع دارند؟ به امور مملکت داری افغانها بلد هستند؟ و در نهایت به سوال اساسی خویش رفته وگفت تا کدام حد میتوان به روس ها اعتماد کرد؟
در هر مورد از جانب هيأت افغانی ، محترم عبدالرحیم هاتف معلومات دقیق وفورمولبندی شده بدون اضافه گوی ارائه گردید. ملاقات وصحبت ها طوری مهم وصمیمی وجالب برای حافظ الاسد بود که عینک کاری وقلم ودفتر یادداشت خویش را از سکرتر خویش خواست وشخصاً به نوشتن برخی از یادداشت آغاز کرد.
او بر امانت داری ووفاداری روس ها مشکوک بود، ومیخواست وفاداری روس ها را از زبان جانب افغانی و جناب عبدالرحیم هاتف بشنود.
جوابات وتوضحیات هاتف صاحب بادرنظرداشت علمی بودنش ، تمام تشویش حافظ الاسد را مرفوع نساخت .
ملاقات تقریباً یکنیم ساعت طول کشید، وفضای ملاقات وسوالات حافظ الاسد طوری بود ، که هر دو جانب مجالی برای نوشیدن چای نیافتیم. حافظ الاسد خواستار هر چه بیشتری معلومات در مورد قوای روسی در افغانستان وبخصوص مشاورین روسی در افغانستان بود، وپیهم سوال بعد از سوال بعمل می آورد. او بیچاره احساس میکرد که در تاریخ کشورش روزی آمدني است که پسر اش، بشار الاسد، رئيس جمهور فعلی جمهوری عربی سوریه، در خلال ملاقات رسمی رئيس جمهور روسیه ، آقای پوتین د رمظهر کمره های تلویزیونی، توسط مشاورین روسی اش، با کش کردن وی به عقب مورد ذلت واهانت قرار میگرد. واقعاً تشویش آقای حافظ الاسد در مورد وفاداری روس ها به حق بود .
بلی این رویای حافظ الاسد فقید زمانی به حقیقت پیوست که بتاریخ 12 .12 .2017 زمانیکه ولادمیر پوتین رئيس جمهور روسیه به کشور سوریه سفر نمود و در جریان بازدید از سربازان خویش به میدان نظامی « الحمیمیم » ولایت لاذقیه که محل زاد گاه بشار الاسد است ودر شرق کشور سوریه موقعیت دارد ، سفر داشت. بشار الاسد در کشورخود، وآنهم در زادگاه خویش توسط محافظین روسی توسط مسولین امنیتی وبادیگارد های آقای ولادمیر پوتین ، مورد اهانت قرار میگیرد واز همراهی با بوتین منحیث یک رئیس جمهور با وضعیتی خلاف پروتوکول معمول تشریفاتی منع میگردد.
این کار اهانت امیز ،مارا به تعمق وامیدارد که ازآن باید امروز نیز آموخت، جایګاه خود و دیګران را شناخت و از خوشباوری های در زمینه که موجب سرافنګندګی تاریخی میشود، دوری جُست. صفحات تاریخ ما ازین تجارب تلخ نیز دارد.
زمانیکه نواسهء احمدشاه ابدالی بزرګ یعنی شاه شجاع به تاریخ١٨٠٨م برای کسب پشتیبانی انگلیسھا در مقابل حملات احتمالی روسھا به پیشاور میرود و چنین قرارداد را کسب میکند اما در بازگشت به وطن در مدت کوتاه از قدرت سیاسی خلع و واپس با دارایی، زیورات و فامیل خویش به لاهور فرار میکند، در آنجا در ابتدا با اعزاز لازم از جانب پنجاب و رنجیت سنګ، متحد انګلیس روبرو میشود. اما دیرې نه میګذرد که توهین و حقارت ها آغاز و تا اینکه خود رنجیت سنګ به دست خود، دست شاه شجاع را فشار داده و آلماس کوه نور را از نزدش با تمام حقارت و توهین به وی از نزدش به جبر اخذمیکند.
زمانیکه شهزاده عبدالرحمن خان، پسر سوم امیر افضل خان، نواسهء امیر دوست محمد خان، برادرزادهء امیر شیرعلیخان، حاکم اعلای مقتدر صفحات شمال افغانستان و بعداً امیر اهنین افغانستان که با تمام وسایل مختلفین سیاسی و حاکمیت خود را سرکوب میکرد به مدت یازده سال در آسیا میانه، تاشکند و ترکستان به سرمیبرد. زمانیکه ابتداء مجبور به زندګي دور از وطن در خارج و متعلقات روسیه شوروی بود، حکام محل با وی روش مانند امیر و شهزاده خارجي داشتند، اما دیرې نه ګذشت که به حوالاهء تاج التواریخ از امیر عبدالرحمن خان نیز مطالبه کردند که مانند سایر درباریان و اطرافیان حاکمیت به تعظيم و ارجګذاری حکام محل بپردازد.
چنین حالت وضع و دایرهء تحمل را بر امیر عبدالرحمن خان تنګ و وی را مجبور به دوری از حکام وقت کرد.
درس دیګر عبرتناک و پند برای ما مسلمانان درین نیز هست که پيامبر اسلام در ابتدا هجرت نه کرد. اولاً صحابهء کرام را قبلاً به مدینه (یثرب ) اعزام کرد تا زمینهء حضور انحضرت را به مدینهء منوره تنظيم کنند و بعد خود آنحضرت هجرت کرد و متصل آن پایه های نظام و حاکمیت اسلامی را در مدینهء منوره بناء نهاد.
یعنې اینکه پيامبر اسلام بعد از مبعوث شدن در تحت ادارهء حاکمیت غیر اسلامی زندګی نه کرده است.
و حال بیایم به موضوع حضور طویل المدت رهبران مطرح جهادی و غیر جهادی در کشور های دوست و دشمن و تأثیرات این حضور در تصمیم ګیری های امروزی شان. بحث ایکه عمق و بعد قابل تعمق و بررسی جداګانه و جدی میطلبد.
الهی مارا از همچو بی عزتی نگاه داری امین یا رب العالمین .
قرآن عظیم الشان با چه زیبای فرموده است :
« قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء ، بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر » بگو: بار الهی تو دارند ومالک ملک هستی ، تو صاحب فرمانروايى! به هر كه خواهى ملک میدهی واز هر کس بخواهی ملک میگری به هرکسیکه میخواهی عزّت مىبخشى و هر كه را خواهى خوار مىكنى، ( سر رشته) همه خيرات به دست توست و تو بر هر كارى توانايى کامل داری.
خواننده محترم، برادر و خواهر مسلمان و معزز !
اگر میخواهید که صاحب عزت باشید ، عزت را از الله ( ج) بخواهید، زیرا الله (ج) مالک عزت است ، نباید فراموش کردکه : انسان ازپناه و تسلیم شدن کامل به الله (ج)میتواند به عزت واقعی وحقیقی دست یابد.
و من الله التوفيق