یک سال و نیم از آغاز جنگ در اوکراین می گذرد. از جمله پی آمد های این درگیری آنست که روند هایی را عیان می سازد که تا کنون در عمق جریان داشتند، و اکنون در حال تغییر چهره ی ژئوپلتیک جهانند. کدام کشورها برنده و بازنده این درگیری هستند و زمان به نفع کدام عمل می کند ؟نویسنده SHERVIN AHMADI
اوکراین
ضد حمله اوکراین نتیجه مورد انتظار کیف را نداشت. زلنسکی امیدوار بود که تحریم های غرب در طول زمان باعث تضعیف پوتین شود و در فقدان حمایت نظامی بین المللی از روسیه ، کمک نظامی غرب باعث تفوق اوکراین در جنگ شود و کیف بتواند نه تنها مناطق اشغال شده در طول این جنگ بلکه کریمه را نیز پس بگیرد و کرملین را مجبور به پذیرش خسارات جنگی کند.
انتظاراتی کاملا خیال بافانه و همه ناظران دراین مورد اتفاق نظر دارند. آنچه مسلم است، این جنگ کشوری ویرانه برجای خواهد گذاشت و ادامه حمایت غرب از اوکراین در گروی انتخابات آینده ریاست جمهوری در آمریکاست.
روسیه
کرملین این جنگ را با چهار سلاح آغاز کرد. قدرت نظامی، سوخت، غلات و کود شیمیائی و بالاخره حمایت مردم(۱). سلاح سوخت و بویژه گاز که می توانست باعث تردید اروپا در حمایت از اوکراین شود عملکرد مورد انتظار مسکو را نداشت و کشورهای اروپائي و بویژه آلمان به بهای صدمه جدی به صنایع شان و با تحمل تورمی بی سابقه در نهایت به چشم پوشی از سوخت روسیه تن دادند. قدرت نظامی کرملین نیز نتایج مورد انتظار را نداشت. کیف در عرض چند روز سقوط نکرد. مسکو در هیچ نبرد زمینی پس از افغانستان شرکت نداشت و مشکلات فراوان از جمله تدارکات پشت جبهه به سرعت پدیدار شدند. از سوی دیگر انتظار مسکو از خستگی و ناتوانی غرب در حمایت از کیف اتفاق نیفتاد و هیچ کشوری تا کنون به اندازه اوکراین مورد حمایت مالی و نظامی غرب قرار نگرفته است. سلاح غلات و روغن و کودهای شیمیائی بر کشورهای غربی اثر مورد انتظار را نداشت و اولین قربانیان آن کشورهای ثالث هستند. توافق غلات که با پادرمیانی سازمان ملل و ترکیه انجام گرفت تمدید نشد و غلات صادراتی اوکراین در اروپا متوقف شد و به کشورهای آفریقائی نرسید. مسکو در جنگی طولانی درگیر شده است که در دراز مدت می تواند بر حمایت مردم اثر بگذارد.
آمریکا
این جنگ واشنگتن را مجددا به رهبر بلامنازع غرب تبدیل کرد. اروپا برای دفاع از خود کاملا به صنایع نظامی امریکا وابسته شد. ناتو اگرچه با پیوستن اوکراین تاکنون مخالفت کرده است اما با پیوستن کشورهای جدید گسترش یافت. اروپا مشتری گاز امریکا ، علی رغم گرانی قیمت آن شد. غرب متحدی که در دوران ترامپ دچار شکاف شده بود، مجددا یکپارچه هرچند منزوی در عرصه بین المللی ظاهر شد(۲).
اما بانزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری در امریکا، جنگ به یک موضوع انتخاباتی تبدیل می شود و بایدن امیدوار است قبل از اوج گیری مبارزه انتخاباتی به آن پایان دهد. ترامپ بی شک برای کمک های مالی و نظامی به او حمله خواهد کرد و صداهای مخالف حمایت از زلنسکی، از وال استریت نیز شنیده می شوند.
اروپا
بزرگ ترین بازنده این جنگ اروپاست. سیستم دفاع مستقل اروپائی عملا به نفع ناتو به فراموشی سپرده شد. سلاح های ساخت اروپا به دلیل ناهماهنگی با استاندارد های ناتو، تحمیل شده توسط امریکا، در آن جایگاه چشمگیری نخواهند داشت. صنایع اروپائی وابسته به سوخت روسیه بویژه در آلمان ، موتور صنعتی اروپا، به شدت صدمه خوردند و پس از دهه ها اقتصاد های اروپائی شاهد پدیداری تورمی دو رقمی شدند.
علی رغم این وضعیت فاجعه بار، مخالفت با جنگ اوکراین هنوز در اروپا همه گیر نشده است و رسانه ها در تحمیل «تفکر واحد» همبستگی با کیف که همراه با روس ستیزی است ، نقش جدی بازی می کنند. اینجا و آنجا مخالفت هائی از سوی نیروهای چپ دیده می شود اما اکثریت آنها از وارد شدن به این موضوع اجتناب می کند. راست افراطی نیز که تاهمین دیروز متهم به نزدیکی با پوتین بود در این مورد سکوت می کند و مهاجر ستیزی اش شامل پناهنگان اوکرائینی نمی شود. جورجیا ملونی پس از به قدرت رسیدن در ایتالیا، پیشاپیش همه آتلانتیست ها حمایت نظامی از اوکراین را با افتخار اعلام کرد. در اروپائی که هر چه بیشتر به آغوش راست افراطی می غلطد، اتحاد با این نیروها دیگر قبحی ندارد، در همه جا و از جمله شمال اروپا، سنگر تاریخی سوسیال دمکراسی، دولت هائی با شرکت نمایندگان راست افراطی تشکیل می شود. بدین ترتیب ناسیونالیسم در کنار آتلانتیسم و ریاضت اقتصادی ، تسلط می یابد(۳).
چین
پکن برنده اصلی این جنگ است. در حالی که امریکا امکانات مالی و نظامی با اهمیتی را در اختیار اوکراین قرار می دهد و اروپائی ها هزینه سنگین تری برای انرژی می پردازند، چین در بازار جهانی جای هر شرکت ورشکسته شده در اروپا را می گیرد و در رقابت با آنهائی که از این بحران جان سالم به در می برند، در موقعیت بهتری قرار می گیرد. درست است که چین هم بهای گران تری برای انرژی و مواد خوراکی می پردازد، اما با یافتن وزن سنگین تری در روابطش با مسکو از امتیازات ویژه ای برخوردار می شود. از سوی دیگر پکن در عرصه دیپلماسی که پیش از این در آن نامرئی بود، حضور یافته است و پس از زمین لرزه ای که توافق ایران و عربستان ایجاد کرد، اکنون طرح صلحی را برای جنگ اوکراین روی میز گذاشته که اگرچه غرب آنرا رد نموده اما زلینسکی آنرا مردود ندانسته است. بدین ترتیب پکن با تبلیغ اینکه شوالیه ی صلح است امریکا را به دلیل حمایت نظامی اش از اوکراین که منجر به ادامه جنگ می شود، محکوم می کند. گفتمانی که در «جهان جنوب» که قربانی دیگر این جنگ است، به راحتی پذیرفته می شود.
بدین ترتیب جنگ اوکراین در مرکز تحول بزرگ دوران ما که پایان عصر تک قطبی است، قرار می گیرد. در این چهارچوب نگاهی به دو گردهم آئی در ماه ژوئیه بی ضرر نیست.
مجمع صلح جهانی ( World Peace Forum )
این نهاد که در سال ۲۰۱۲ ، توسط دانشگاه چینهوا در پکن و با کمک موسسه روابط خارجی خلق چین ایجاد شد. اولین مجمع غیردولتی در مورد امنیت بین المللی در سطح عالی چین است و متخصصین جهانی در آن شرکت می کنند. چین با تشکیل این مجمع برآن بود که در بحث های نظری در مورد مسائل ژئوپلتیک بین و استراتژیک حضور داشته باشد و این صحنه را به تیول امریکا و غرب وانگذارد.
جلسه اول و دوم ژوئيه این مجمع بصورت حضوری، پس از دوسال به دلیل کوید، برگزار شد. سخنرانی افتتاحیه مجمع توسط دیلما روسف، در نقش جدیدش بعنوان رئیس بانک توسعه جدید(NDB) که قبلا بانک بریکس خوانده می شد، انجام شد. این بانک رقیب بانک جهانی است که ایالات متحده در آن حق وتو دارد و نقش آن دادن وام به کشورها بدون تحمیل شروط معین در مورد انجام اصلاحات ساختاری نئولیبرال است. دیلما روسل در سخنرانی اش به ویژه به دلار حمله کرد و امریکا را متهم نمود که از آن همچون یک سلاح استفاده می کند. او پیشنهاد دارد که یک پول بریکس ایجاد شود و سیاست های مالی و اقتصادی امریکا را علیه چین یک جنگ اقتصادی نامید.نمایندگان چین در این جلسات با اطمینان از سیاست های دیپلوماتیک خود دفاع کردند و با تکیه بر موفقیت بزرگشان در تشنج زدائی میان ایران و عربستان سعودی و کشورهای خلیج از راه حل صلح پیشنهادی شان در مورد جنگ اوکراین دفاع کردند. آنها با اعتماد نفس فکر می کنند که باد تاریخ در جهت آنها می وزد. در مورد اروپا آنها فکر می کنند که ساختمان خانه اروپائی شکست خورده و جنگ اوکراین نماد آنست و اروپا باید امنیت خویش را مستقل از امریکا طراحی کند و روسیه لاجرم می باید در چارچوب آن قرار گیرد.چینی ها فکر می کنند که خراب شدن روابط پکن و واشنگتن ربطی به رژیم سیاسی شان ندارد و نتیجه تلاش امریکا بر سلطه یک جانبه بر جهان است و قدرت اقتصادی چین واشنگتن را به وحشت انداخته و از اینرو بازوی آهنین خود را به نمایش می گذارند. چینی ها از باز کردن دفتر ناتو در ژاپن به شدت انتقاد کردند و دعوت کره جنوبی، ژاپن ، استرالیا و نیوزلند به جلسه ناتو را یک تدارک نظامی از سوی امریکا ارزیابی می کنند.
هندی ها بر ادامه مناسبات اقتصادی شان با ایالات متحده تاکید دارند و در عین حال از ظهور این « جهان جنوب» بسیار خرسند هستند.(۴)
گردهم آئی ناتو در شهر ویلنیوس در ۱۱ و ۱۲ ژوئيه
این گردهم آئی یکی از مهمترین جلسات ناتو در باره آسیا و منطقه اقیانوس آرام بود. کره جنوبی ، ژاپن ، نیوزیلند و استرالیا به این گردهم آئي دعوت شده بودند . ناتو یک دفتر در ژاپن افتتاح کرد که به دلایل تاریخی موجب نارضایتی کره جنوبی شد. بدین ترتیب نکته مرکزی این گردهم آئی تلاش ایالت متحده برای تغییر ناتو به یک اتحاد نظامی علیه چین بود .امری که مورد تائید کشورهای شرق است و جز آلمان و فرانسه هیچ کشوری نارضایتی اش را اعلام نکرد. تلاش بایدن برای تحمیل این جهت گیری که امروز به تجربه جنگ اوکراین و پوتین هراسی تکیه می کند ، به قبل از جنگ اوکراین باز می گردد . بایدن از ژوئن ۲۰۲۱ در اولین حضورش در گردهم آئی ناتو بر این امر اصرار داشت در حالیکه جنگ اوکراین هنوز آغاز نشده بود.
انتظار زلنسکی برای اعلام تاریخی برای پیوستن به ناتو برآورده نشد. جنگ اوکراین اگرچه موجب تقویت و گسترش ناتو گردید، عملا در سایه استراتژی گشایش جبهه آسیائی این پیمان قرار گرفت.
ناتو بدین ترتیب به یک اتحاد نظامی غربی ، نوعی بازوی آهنین « برخورد تمدن ها» تبدیل شد. امری که می تواند در دراز مدت موجب تقویت « ضدیت با غرب » شود و آنرادر مقابل باقی جهان قرار دهد.
بدین ترتیب با نگاهی به این دو گردهم آئی می توان نتیجه گرفت که جنگ اوکراین باعث عیان شدن روندهائی بود که در عمق پیش از شروع آن نیز جریان داشت. این جنگ پیدایش قطب جدیدی را به نمایش گذاشت که در کنار دوقطب غرب و روسیه-چین، بدون طرد یکی با هردو در ارتباط است و براساس منافع خویش در چارچوب اتحادهائی ناپایدار با هردو بلوک همکاری می کند(۵).
از سوی دیگر سیاست امریکا در تحمیل تحریم اقتصادی بین المللی به روسیه به دلیل تجاوز به اوکراین با شکست روبرو شد. امری که نشانه به میدان آمدن قدرت اقتصادی نوظهوری را داشت. بریکس اتحاد اقتصادی ای که پیش بینی می شد در سال ۲۰۵۰ وزن بیشتری از گروه ۷ پیدا کند ، امسال از آن پیشی گرفت و ۳۱.۵ درصد تولید ناخاص جهانی را در مقابل ۳۰ درصد گروه ۷ به خود اختصاص داد. این اتحاد اقتصادی به مرور زمان، وزن بیشتری در صحنه ژئوپلتیک پیدا کرده است و در صدر آنچیزی قرار گرفته که «جهان جنوب» نامیده می شود. «جهان جنوب» شامل کشورهائی است که سیستم ارزشی ای متفاوت با غرب دارند و دارای گذشته مشترکی هستند.آنها توسط غرب استعمار و یا تحقیر و یا به حاشیه رانده شده بودند. آنها خواستار جایگاه خود در صحنه سیاست بین المللی و شناسائی جهانی هستند.
اوکراین، ۱۶ ماه پس از آغاز جنگ
Typography
- Smaller Small Medium Big Bigger
- Default Helvetica Segoe Georgia Times
- Reading Mode