‏ بمناسبت روز جهانی حقوق بشر ۲۰۱۹ ‏

سیاسي
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times
 
ما و منشور حقوق بشر
دفاع از :‏
صلح ، ازادى ، مساوات ، عدالت و توسعه
قبل از پرداختن به اصل موضوع بحث ، بسيار ضرور است تا به اين سوال  پاسخ روشن ارائه نمايم كه : ‏
چرا تجليل و تبجيل از روز جهانى حقوق بشر براى افغانان و افغانستان اهميت حياتى دارد ؟ ‏
جواب مشخص و موجز اين است كه : ‏

هست و بود افغانستان و سرنوشت افغانان در گرو  چگونگى پرداختن بحث  با  سه موضوع زیر قراردارد : ‏
‏- صلح و امنيت ‏
‏- عدالت ‏
‏- توسعه و ترقى ‏
در واقع هر سه موضوع با هم مرتبط و ملزوم همديگر اند و اعلاميه جهانى حقوق بشر منشور حقوق بشر كه با تصويب ‏ميثاقها و اسناد ناشى از ان ، بحيث منشور حقوق بشر شناخته ميشود ، راه های حل اساسى و جهانشول را مطرح ‏مينمايد كه در حل و فصل مسايل و مصايب افغانان و افغانستان رهگشا ميباشند . ‏
اگر قبل از ( ١٩٤٨ م ) موضوعات بالا موارد بحيث هاى سياسى و فرهنگى مطرح بودند ، امروز بمثابه نورمهاى ‏حقوق بين المللى از طرف اكثريت  قريب به اتفاق كشور هاى جهان برسميت شناخته شده و با تسجيل در قوانين داخلى  ‏الزام اور ميباشند . ‏
در احواليكه افغانستان اماج ذهنيت تكفيرى و تلاش گسترده بخاطر انفاذ " شريعت من دراوردى"  گروههای افراطى ‏دهشت افگن ميباشد ، چنگ زدن به منشور حقوق بشر راه را به حاكميت قانون باز مينمايد كه فقدان ان يكى از عوامل ‏اساسى مصيبت جارى در كشور ميباشد . ‏
مصيبت افغانستان ، داستان غم انگيز نقض مستدام حقوق بشر ميباشد كه با شدت تداوم دارد و كشور ما به بزرگترين ‏قربانى حقوق بشر و قبرستان ارزشهاى آن مبدل ساخته شده است . ‏
پيامد  هولناك اين فاجعه حقوق بشرى، محروم شدن افغانان از حقوق اساسى زندگى و منجمله حق حيات و  كشور شان ‏از حق گذار بشاهراه صلح و ترقى ميباشد . ‏
موارد اسفبار فوق ، دادخواهى بخاطر حقوق اساسى مردم و احياى حق حاكميت ملى در دستور كار قراردارد كه مبين ‏مبرميت دفاع از منشور حقوق بشر و تبجيل و تجليل از روز جهانى حقوق بشريت ميباشد . ‏
متاسفانه طى اين هفتاد و يك سال ، استفاده ابزارى از اعلاميه جهانى حقوق بشر و برخورد ايديولوژيك با آن بخاطر ‏مقاصد اهداف سياست خارجى ، باعث گرديده تا اصول زرين مندرج در منشور حقوق بشر ، تحت الشُعَاع اعمال ‏ناقضان داخلى و بين المللى آن قرار گيرد و اين واقعيت تلخ ضرورت تفكيك و مرز میان اصول و ناقضان ارزشها را ‏مبرهن ميسازد . ‏
اعلاميه جهانى حقوق بشر مصوب سال (  ١٩٤٨ م ) سازمان ملل متحد در واقع محصول مبارزات قرون واعصار ‏ابناى بشر در راستاى حقوق انسانى و دفاع از كرامت انسانى ميباشد . ‏
در اعلاميه جهانى حقوق بشر حفظ كرامت انسانى در راستاى  حق زندگى ، ازادى ، برابرى ، برادرى ، مساوات ، ‏عدالت ، ازادى وجدان ، دين و انديشه بحساب حق ذاتى انسان  ، بدون هر نوع تبعيض و تمايز ، مسجل گرديده است كه ‏تكميل ان در وجود ميثاقها و اسناد بعدى بمثابه منشور حقوق بشر با تاريخ ، ارزشهاى فرهنگى و دين و آيين مردمان ‏شرق ، حوزه تمدنى و كشور كهن و باستانى ما ، همخوانى دارد . ‏
سير حوادث چند قرن اخير در انگلستان و اسناد ذيقيمت تاريخى منجمله اعلاميه استقلال امريكا ( ١٧٧٦ م ) ، اعلاميه ‏حقوق شهروندان در فرانسه ( اگست ١٧٨٩م) ، تاسيس جامعه ملل ( ١٩١٩ م ) و تاسيس سازمان ملل متحد و انفاذ ‏منشور ان ، پيش زمينه هاى تدوين و تصويب اعلاميه جهانى حقوق بشر ميباشند . ‏
در سالهاى بعدى تصويب كنوانسيونها و ميثاقهاى معتبر جهانى و بويژه ميثاق جهانى حقوق مدنى و سياسى و ميثاق ‏جهانى حقوق اقتصادى ، اجتماعى و فرهنگى ( ١٩٦٦ م ) و اسناد پر ارزش بعدى ، معرف معيار هاى حقوق بشر و ‏حقوق بشر دوستانه در حقوق بين المللى معاصر ميباشن
د . ‏
پرسش مبرم كنونى اين است كه : ‏
چگونه در موجوديت چنين منشور ذيقيمت حقوق بشر و معيار هاى نجات بخش حقوقى ، جامعه بشرى ، طى اين هفتاد و ‏يك سال در مسير تحقق ان ناكام اند ؟ ‏
عامل اساسى ناكامى در عدم ناكارايى سازمان ملل متحد نهفته است كه سكاندار اصلى ان ، اعضاى دايمى شوراى امنيت ‏ان سازمان ميباشند كه متاسفانه در جمع ناقضان  موازين منشور حقوق بشر قراردارند ، كافى متذكر شويم كه طى نيم ‏قرن ( ٧٧ ) بار قطعنامه شوراى امنيت در مورد محكوميت اسراييل ، ويتوگرديده است . ‏
ايالات متحده امريكا بمثابه بزرگترين امپراطورى جهان همين اكنون در ( ٦٦ ) كشور جهان زندانهاى مخفى دارد . ‏
امروز خطرات محيط زيست بالاتر از خطر اتومى محاسبه ميگردد و سه كشور بزرگ عضو شوراى امنيت ( ايالات ‏متحده امريكا ، فدراتيف روسيه و چين ) كه در خرابى محيط زيست سهم بالا دارند ، از عضويت درين كنوانسيون ‏اجتناب مينمايند . ‏
نابرابرى سونامى مدهشی است است كه موجوديت جامعه بشرى را تهديد و عامل بسيارى از مصايب بشريت ميباشد كه ‏متاسفانه سير صعودى دارد كه اين ارقام جانكاه مبين آن ميباشد : ‏
‏( ٤٣ ) فيصد زمين در جهان ، فقط در اختيار يك فيصد تعلق دارد و نود فيصد نفوس جهان ، فقط ( ١٧ ) فيصد زمين را ‏در اختيار دارد . يك فيصد نفوس جهان ، ( ٨٢ ) فيصد ثروت را تصاحب نموده است و تنها هشت مليارد در برابر به ‏نيم نفوس جهان ثروت دارند و فقط پانزده كشور بزرگ صنعتى ،( ٧٥ ) فيصد ثروت جهان را در اختيار دارند .‏
در افغانستان آفت جنگ و فقدان دولت مقتدر و حاكميت قانون باعث گرديده كه  يك اقليت منفور غاصب و چپاولگر به ‏قيمت تباهى اكثريت مردم ، "  گنج هاى قارونى " را تصاحب و سه اكثريت بزرگ : ‏
‏- زنان ‏
‏- جوانان ‏
‏- فقيران ‏
را با طاعون فقر به نابودى بكشانند . ‏
پيامد اين غارتگرى و وحشتناک  نابودى والاترين ارزشهاى حقوق بشرى و دولت فساد ، موبوكراسى و كليپتوكراسى  ( ‏بجاى ديموكراسى ) در كشور است . ‏
با كمال تاسف ، موارد فوق در افغانستان حالت خوفناك " نقض مستدام حقوق بشر " ‏
‏( ‏continuing human right violation‏ ) را مستولى ساخته است . ‏
دوام جنگ خانمانسوز ، حملات انتحارى ، انفجار ، ترور ، بمبارد هاى شبانه ، كشتار اهالى ملكى و حمله بر تأسيسات ‏ملكى موسسات خيريه خارجى و ... از وقوع روزمره جرايم هولناك خبر ميدهند كه مطابق به احكام ميثاقهاى جهانى و ‏منجمله كنوانسيونهاى چهار گانه ژينو : ‏
‏- جنايت جنگى ‏
‏- جنايت عليه بشريت ‏
‏- جنايت ضد بشرى ‏
رديف بندى گرديده اند و : ‏
‏- دولت ‏
‏- قواى نظامى ناتو و امريكا ‏
‏- طالبان و ساير گروه مسلح دهشت افگن ‏
هر كدام و البته با تفاوت ها در رابطه ملزم و مقصر ميباشند . ‏
‏" فرهنگ " معافيت و عدم محاكمه مجرمان گوشه ديگر از تداوم تراژيدى افغانستان است و تا كنون در هيچ مورد ‏نظاميان خارجى متهم به جرايم جنگى محاكمه نشده اند وبه تقاضاى محكمه بين المللى جزايى ، دولت امريكا پاسخ مثبت ‏نميدهد . ‏
دلايل فروان در مورد " نقض مستدام حقوق بشر " و " فاجعه حقوق بشر " در افغانستان وجود دارد و شايد " پروژه " ‏ساختن حقوق بشر و استفاده ابزارى سياسى و انجويى از عوامل اساسى باشد كه نسبت عدم دستاورد مشهود ، مردم ‏نسبت به منشور نجات بخش حقوق بشر بى باور گردند . ‏
احترام بحقوق بشر ( ‏Respect for human rights‏ )  بمثابه يك اصل اساسى ، زمانى در جامعه ريشه ميگيرد كه ‏مدعيان خود ، مثال در زمينه باشند و در همچو حالت  ، اصل كلتور حقوق بشر ( ‏Culture of human rights‏ ) ‏ميتواند در جامعه تعميم يابد .‏
بدون شك تحقق ارزشهاى متعالى و جهانشول منشور حقوق بشر ، فقط و فقط در پرتو حاكميت قانون در مقياس ملى و ‏جهانى پيوند اساسى دارد و در افغانستان كه پاشنه اشيل آن ، فقدان دولت مقتدر ملى قانون محور و عدالت گستر ميباشد ، ‏تطبيق معيار هاى مطلوب به يك سراب مبدل گرديده است . ‏
در احواليكه صحبت از صلح و مصالحه مطرح است ، بايد پاسداران  صلح واقعى و دوامدار،  از اصل اصالت و ‏برترى قانون و رعايت ارزشهاى والاى منشور حقوق بشر كه در فصل دوم قانون اساسى نافذ نيز تسجيل يافته است ، ‏دفاع نمايند . ‏
انجمن حقوقدانان افغان در اروپا بخاطر تبجيل شايسته ازين از روز جهانى حقوق بشر ، در سايت حقوق ( ‏Hoqooq. ‎Eu‏ ) بخش ويژه يى را گشوده و به همين مناسبت مقالات  اختصاصى و ارزشمند حقوقدانان و دانشمندان گرامى را به ‏نشر ميرساند و در آتیه  ارزومنديم  انرا بحيث جزوه جداگانه منتشر نماييم . ‏
با حرمت
شورای رهبرى انجمن
مير عبدالواحد سادات رئيس انجمن