مخالفان مسلح درچند قدمی قدرت، چرا ومسوول کیست؟

سیاسي
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

عبدالاحمد فیض

تشکیلات طالبان که بعد ازفروپاشی قدرت این گروه به شدت متشتت گردیده بود به پاکستان پناه برده ودیری نگذشت که پاکستان همکارکاذب وشریک طرف اعتماد ایالات متحده درمبارزه علیه هراس افگنی ، که استفاده ازابزاردین بخش انفکاک ناپذیری سیاست آن کشوررا درقالب مرزهای خیال پردازانه ایدئولوژیک آن دربرابرکشورهای منطقه تشکیل میدهد،به کمک عناصرشکست خورده طالبان درهمکاری

با مدارس ونهاد های متعدد مذهبی پاکستانی ترویج دهنده هراس افگنی پرداخته وبا تسلیح، تمویل وسربازگیری مجدد جهت تقویت صفوف متلاشی شده گروه طالبان ، دور جدیدی ازقتل وکشتارمردم افغانستان را به بهانه اشغال این کشورآغازنهاد.

طالبان که هفده سال قبل بمثابه یک گروه تروریستی تحت تعقیب امریکا قرارداشته وواشنگتن میلیونها دالربه خاطر                                                   دستگیری سران این گروه جایزه گذاشته بود، کنون درحضورنیروهای ائتلاف بین المللی به شدت درحال توسعه ای حاکمیت خود دربخشهای وسیع کشوربوده وگسترش حملات تهاجمی این گروه باعث شده است که واشنگتن گزینه زوررا علیه این گروه شبه نظامی کنارگذاشته وبن بست حاکم دراوضاع جنگ را با طرح صلح با این گروه بشکند وبدینگونه ازباتلاق جنگ هفده ساله افغانستان که طولانی ترین وپرهزینه ترین جنگ تاریخ امریکا نام گرفته است خود را نجات دهد.

رویکرد مذاکره مستقیم واشنگتن با طالبان ازدید سیاسی، حقوقی واستراتیژیک بوضوح بازتاب دهنده این واقعیت تلخ است که طالبان را نمی توان یک جنبش نظامی غیرمشروع ویک گروه نظامی فاقد محتوی سیاسی توصیف نمود بل این گروه دیگربیک جریان شورشی مؤثرسیاسی‌ ونظامی درعرصه معادله قدرت مبدل شده است وهکذا جریان سه دورمذاکرات مستقیم دکتورخلیل زاد نماینده خاص واشنگتن با نمایندگان طالبان دردوحه بیانگرآنست که این گروه نه روی تقسیم قدرت ومشارکت دریک ساختاروسیع بلکه بیشترروی خروج نیروهای خارجی بمثابه پیش شرط اساسی آنها به هدف ایجاد خلاء قدرت وکسب یکجانبه قدرت به شیوه تحولات اواخیردهه هشتاد درافغانستان که روسها تحت پوشش معاهده ژنیوبدون درنظرداشت کرکترالزام آوراین معاهده، دولت متحدش را درکابل تنها گذاشت، تاکید نموده است، لذا پرسش که درین روزها درمیان موج ازنگرانیهای عامه نسبت به چشم اندازصلح درکشوراذهان عمومی را بخود معطوف داشته این خواهد بود که چرا گروه متواری،عقبگرا وبنیاد گرطالبان علی الرغم حضوربیش ازیکصد هزارنیروی تا دندان مسلح ائتلاف غربی وهزینه بیش ازیک ترلیون دالرباردیگربیک نیروی مطرح نظامی وسیاسی مدعی قدرت مبدل گردید، کی ها درزمینه مسوول پنداشته میشود؟

مسلم است که نظامیان ایالات متحده ودرمجموع نیروهای نظامی ناتودرچهارچوب یکرشته معاهدات دوجانبه با کابل منجمله موافقتنامه دفاعی وامنیتی درافغانستان حضورسیاسی ونظامی خویش را حفظ نموده است ومتعهد بوده است که حکومت افغانستان را درمبارزه علیه هراس افگنی وتجاوزات مسلحانه نیروهای اجیرکه بیرون ازمرزهای ملی مان ازمکانهای مطمئن برخورداراست، همکاری مینماید، اما بخاطرباید داشت که دوام حضورغرب درجنگ کنونی درمحوراهداف، مقاصد ومنافع ملی شرکای راهبردی افغانستان درمنطقه بشدت درحال استحاله ما شکل گرفته است وازینروست که ایالات متحده درهفده سال حضورنظامی درافغانستان هیچگاهی نخواست تا به برخاستگاه ومراکزی عمده جنگ ودهشت افگنی درخاک پاکستان یعنی جای که جنگ وویرانی علیه افغانستان صادرمیگردد تمرکزنموده وبرحامیان جنگ فشارهای لازم وارد نماید لذا طوریکه مردم ما شاهد هستند واشنگتن با ادامه جنگ درین کشورو با بی مبالات تعمدی نسبت به ریشه های جنگ وبی ثباتی خود به بن بست استراتژیک مواجه وناگزیرگردیده است تا اشتباهات راهبردی خویشرا با کنارآمدن با گروه جنگی که به ترورودهشت متهم هستند جبران نماید. لذا با درنظر داشت انکشاف وضع بسود مخالفان مسلح، ساده لوحانه خواهد بود که یک دولت ومردمش بارهمه ای این اشتباهات را بعهده دولتهای بگذارند که منافع خود شان درهمچوقضایا ارجحیت داشته تا دوام همکاری بدولت که خود یکی از عمده ترین عامل بدبختی کنونی وگسترش دامنه جنگ وموفقیت مخالفان مسلح گردیده است.

دولتهای حاکم درافغانستان با شرکای قدرت درهفده سال گذشت بیشترینه روی تحکیم وگسترش قدرت درمحورمنافع فردی وخانوادگی وزراندوزی تمرکزنموده ومنصفانه خواهد بود اگراذعان داشت که درین مدت که فصل درخشان وفرصت تاریخی کم نظیری برای افغانستان دست داد، مردم رنجدیده وفقیرافغانستان به حاشیه قرارگرفت وبخشهای  قابل توجه ای مساعدتهای مالی دولت های کمک کننده افغانستان با استفاده ازابزارهای فریبنده توسط مسوولین رده های مختلف قدرت به تاراج رفت لذا ظهورالیگارشی لجام گسیخته، فقرگسترده وغیرقابل کنترول وشگاف طبقاتی بی سابقه که محصول تاراج هفده ساله بود موجب گردیده است که جنگجویان مسلح ازوضع موجود سود جسته وازفقر ،عدم انسجام اجتماعی ونا رضایت عمومی درراستای استحکام قدرت وتوسعه نفوذش بهره جویند.

پوشیده نیست که همین اکنون تعدادی معلوم الحال که تا قبل ازسال (۲۰۰۱) ازحد اقل نورم زندگی برخوردارنبود کنون به صاحبان نا مشروع ثروتهای میلیون دالری مبدل گردیده است، ازحاکمیت قانون که مظهرعدالت، توسعه وانکشاف ملی پنداشته میشود، خبری نیست ازقانون اساسی تا عادی بی با کانه بدون حب وبغض درهمه سطوح وعرصه ها نقض میگردد، کانونهای متعدد قدرت دروجود گروهای مختلف سیاسی برسرتقسیم قدرت درهفده سال گذشته درنبرده بوده واین موجب شده که سراسیمگی وچند دستگی فضای سیاسی کشوررا با گسترش بی باوری عامه بسود جنگجویان درکمین نشته بوضوح تغیردهد. هکذا عدم رعایت اصل شایستگی درانتصاب کادرهای رهبری به خصوص درعرصه امنیتی ونهاد های قدرت محلی باعث توسعه بی ثباتی وایجاد فاصله میان دولت ومردمانی شده است که ازفقروبی امنیتی رنج میبرند.

فساد همین اکنون درافغانستان بیداد میکند وحکومت قادرنبوده است تا به تعهدات خود که درچندین نشست بین المللی به تمویل کننده گان جهانی افغانستان سپرده برد وفاء نماید. لذا مجموع نا توانیهای دولت درعرصه های گوناگون باعث شده است تا اعتبارجهانی افغانستان درنبود یک رهبری قدرتمند ومتعهد کاهش یافته وحامیان کابل به اقدامات جدیدی خلاف توقع مردم تا آغازمذاکرات رودروبا طالبان متوسل گردد فلهذا این تنها دوستان راهبردی کابل نه بلکه سیاسیون وحاکمان افغان بودند که درنتیجه ضعف ها وناتوانی درامررهبری جامعه شان زمینه ورود مجدد مخالفان مسح را درقدرت باعث گردد.