تخریب محوریت و انقطاع در جامعه

سیاسي
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

انجنیر زلمی نصرت 

تا وبالا کردن چند شعار و چند واژه آن هم وارداتی و تاریخ تیر شده که با حقیقت و واقعیت جامعه رابطه و هم خوانی نداشته باشد، نباید انرا سیاست نامید. انتخاب روش ها و سیاست های که سبب انقطاع در جامعه  شود، نباید انرا سیاست نامید‌.  

هر کشور از خود محوریت دارد و هر زمانیکه محوریت یک کشور زیر پا شود، بحران، بی ثباتی و انقطاع در جامعه رخ می‌دهد.  

اگر روند انکشاف حوادث٬ گفتار و کردار و مبارزات زمامداران٬ احزاب دولت ها و نظام ها را در جریان نیم قرن منحیث شاهدان عینی پهلوی هم قرار دهیم٬ که چگونه زیر نام جنگ سرد، جهان دو قطبی "جهان سوسیالیزم یا شرق" جهان سرمایداری، امپریالیزم یا غرب، زیر نام گلوبالیزم و حضور ناتو و اسلام سیاسی تا سر حد اشغال و لشکر کشی ها  تشکیل دولت ها و نظام ها در تقابل کشور ها‌٬ محوریت افغانستان  تخریب و آتش افروخته شد.  ثبات٬ هویت و یگانگی أفغانستان را  به سمت فروپاشی سوق داد  و سبب ازار و اذیت و انقطاع در جامعه شد. 

  نتیجه را هم همه دیدیم که در نتیجه ای عکس العمل محوریت جامعه اوضاع در افغانستان بر خلاف برنامه ها و اهداف شوم محور شکنان و حامیان شان انکشاف کرد.  

محوریت در مقابل محور شکنان ایستادگی کرد، مقاومت کرد و سخت جنگید٬ تا اینکه محور شکنان را شکست داد٬ شکست فاحش داد و با شرمسار أفغانستان را ترک و فرار کردند  و ای بزرگترین درس تاریخ است که در مقابل چشمان ما رخ داد. 

منظورم این است که نه دیگر جامعه جهانی می‌خواهد تا سر آتش حکومت کند و نه هم کسی برای شان اجازه می‌دهد که در أفغانستان اتش بازی کنند.  

آنهائیکه برگشت به قدرت را در جهان چند قطبی٬ فدرالیزم و تجزیه افغانستان می بینند، تا هنوز در خواب خرگوش فرو رفته٬ نشه قدرت را در خواب میبینند. 

دیگر  بیرونی ها ابدآ خیال لشکر کشی و خیال حمایت کدام جریان را در تقابل به کدام کشور دیگر در افغانستان نه میکند. 

  بیرونی ها یکبار دیگر واقعیت٬ حقیقت و حساسیت محوریت جامعه ما را درک کردند. اینکه برخی سیاست بازان  که تا هنوز است انرا درک کرده نمیتواند٬ گناه خود شان است نه گناه جامعه افغانی و جامعه جهانی. 

شاید سوال مطرح شود که ای محوریت از دید من چه است.؟

 در کشور ما افغانستان  محوریت جز افغانیت و اسلامیت متعادل، سنت و شریعت و روان مسلط جامعه چیزی دیگر بوده نمیتواند.