عزیزی غزنوی
شهر زندان کوچه زندان خانه زندان من است
ناله راحت رنج عشرت درد درمان من است
باغ خشک و راغ تنگ و آب حیوان زهرگون
می ندانم تا کجا آهنگ جولان من است
از چمن تا انجمن از کعبه تا باغ عدن
هر کجا گر پا گذارم بیت احزان من است
از هر دهن کاید صدا یا نالۀ درد آشنا
تصویر اندوه من و فریاد و افغان من است
در لرزه افتد کهکشان بیتاب گردد انس و جان
در سینه ام بنهفته به سوزی که در جان من است
دریای اکبر قطرۀ طوفان محشر ذرۀ
از اشک و آه حسرت در سینه پنهان من است
سر تا بپا گشتم شرر از من عزیزا کن حذر
ترسم بسوزاند ترا آتش بدامان من است
عزیزی غزنوی
تورنتو کانادا