باز غوغایی به پاګردیده در افغان وطن
تیکه داران جهاد دارند بساط انجمن
هر مقام و منزلت را زیب خود دانند از آن
نعره تکبیر بلند کردند به هر کوی و دمن
با صدای نعره کردی هر جنایت را حلال
در ربودی عزت و آبرو، از هر مرد و زن
دزد و غارتګر بګشتی با طلسم این صدا
قهرمان و قاعد و سالار براین بیت حزن
از فساد و رشوه ګردیدند قارون زمان
از فریب و فتنه باشند دایما درمکر و فن
ننګ و ناموس وطن بر باد دادند با جهاد
این سیه کاران نه انسانند بلکه اهریمن
چشم بینایی بیاور هموطن کین رهزنان
از پی سودند نه از بهر رفای این وطن
نعره تکبیر و های و هو چو دام مرغکان
تا که دربند افګنند خلقی اسیر خویشتن
نام یزدان شرم دارد بر دهان ناکسان
چونکه این ها اند بری غارتګران پُرفتن