از ف.بری
میروی در ملک عرب کی بود آنجا خدا
ذات او باشد بدور از فتنه و از ماجرا
سالهاست با نام او دارند فریب مردمان
آتشی افروختند با پول حج در هر کجا
............
قلب پاک از کینه و نفرت بود جای خدا
ذات اورا کی بود حاجت به امن و سرپناه
حاجیا بیهوده میداری طواف سنګ و ګل
دید روشن مینماید جلوه اش در هرکجا
...............
میبری حاجی تو پولت را درملک عرب
میکنی تمویل بساط فتنه و جنګ و غضب
دایش ایسی و طالب سر بر آورد زآن دیار
آتش افګندند به ملکت این ګروه بی نسب
...........
پول زیادت ګر بود انفاق کن بر بیکسان
ددر وطن باشد هزارانی یتیم و نا توان
حکم یزدان هم همین است و رهء انسانیت
خود نما با نام حاجی نیست وصف صادقان
.........
قتل و غارت دروطن باشد ز تحریک عرب
کاخ نشینان حرم این فتنه را باشند سبب
صرف میداری تو حاجی پول خود بر ناروا
بهر عیش و نوش شیخان در رهء لهو لعب
..............
بهر تعمیر وطن کوش ای که داری سیم و زر
فقر و نیستی میکند بیداد در هر ده و شهر
میبری سرمایه این ملک به راه ناروا
چارهء دریاب کز آن درملک ګردند بهرور
..............
خونچکان ګردید وطن از خنجر اوهام دین
ګر همین دین است و مذهب میبرد ازما یقین
میکشند طفل و زن و مرد و جوان این وطن
قاتل و جانی و جاهل لشکر این فتنه بین
..............
هر چه مصرف میکنی در راه حج است ناروا
میدهی هیزم به آتش در طریق ماجرا
فتنه میکارند به نام دین و مذهب درجهان
کاخ نشینان مکه از بهر تحمیق و بقا
..........
چسان ګویم مبارک عید قربان
به خلقی بر عزا بنشسته ګریان
زحق خواهم فساد و فتنه و شر
شود معدوم زمرز و بوم افغان
ف.بری