آموزگار

د اونۍ شعر
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 

دارد اوصاف خدایی بی ریا آموزگار

می کند ما را همآهنگ خدا آموزگار

ما همه سرگشتۀ دوران جهل و حیرتیم

دستگیر ماست بیچون و چرا آموزگار

هر که او دارد تمنای نجات خویشتن

کشتی نوح است در این تنگنا آموزگار

می دهد از ماضی و مستقبل و حالت خبر

دارد از مصباح معنی جلوه ها آموزگار

از خدا دارد نشانی مهربان و مهر بخش

عالمی را رهنما و مقتدا آموزگار

هر گدای علم را از آستین فقر خویش

بخشد از علم لدُن گنجینه ها آموزگار

اوست آموزشگر عرفان و اخلاق و ادب

لایق حرمت بود چون پیشوا آموزگار

هیچ فرقی درمیان آدم و حیوان نه بود

گر نه بودی آدمی را رهنما آموزگار

سایۀ نور خدا خورشید عالمتاب علم

کیست می دانی همیشه هر کجا آموزگار

رهبر است و یاور و مشفق تر است از صد پدر

مهربان چون مادر است و اولیا آموزگار

مبتلایان بلای جهل را همچون مسیح

نور دانش بخشد و فیض شفا آموزگار

هیچ کس در منزل مقصود نتواند رسید

گر نباشد خضر آسا رهکشا آموزگار

هر طرف رو آورد از فرط وجد و جوش شوق

خیزد از مردم غریو مرحبا آموزگار

کر و فر این جهان و پیشرفت علم و فن

جمله را باشد بنای ارتقأ آموزگار

کی توانستی کسی دانست فرق خوب و زشت

گر نه بودی نور بخش سینه ها آموزگار

آنچه می آید به چشمم در جهان پهنه ور

جملگی بیگانه اند و آشنا آموزگار

از تو دانستم طریق زیستن درعافیت

مر ترا از جان و دل گویم ثنا آموزگار

بایدم اندر حضورت نیمروز و صبح و شام

آیم و رسم ادب آرم بجا آموزگار

می کنم پا بوسی آموزگاران ای عزیز

زانکه دارد خصلت حاجتروا آموزگار

عزیزی غزنوی

تورنتو/کانادا