نی جبین سای حرم نی مست جام باده ام
نی به دیرم الفت و نی تن به خفت داده ام
فارغم از تقیه و تقوا و تزویر و ریا
نی به دام زهد خشک واعظان افتاده ام
خم نه می گردد سرم در پیشگاه هیچ کس
عشق بت دارم بدل از کین و دین آزاده ام
باده نوش سرخوشم میخانه دارم در بغل
در ادبگاه وفا تا پای جان استاده ام
راه من اینست و نقد کفر و دین من همین
هان نه پنداری بیابان گردم و بی جاده ام
پاک زادم پاک زیدم پاک می میرم که من
فطرت پاکیزه دارم از بد و رد ساده ام
سوزناک آمد اگر شعر ترم عیبم مکن
آتشین طبعم عزیزا در جهنم زاده ام
عزیزی غزنوی
تورنتو/کانادا
غزل
Typography
- Smaller Small Medium Big Bigger
- Default Helvetica Segoe Georgia Times
- Reading Mode