به مناسبت سی وهشتمین سالګرد وفات هنرمند بی بدیل و ګرامی، استاد اولمیر

ادب، ژبه او کلتور
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

پوهاند محمد بشیر دودیال

نمیدانیم این چه تصادفی است که از شعرا و نویسندګان محبوب ما مانند استاد خلیل الله خلیلی افغان( وفات: ۱۴ ثور ۱۳۶۶) تا ا.ننګیال و چندین شاعر و نویسنده دیګر و از استاد اولمیر ګرفته تا احمد ظاهر که طی ماههای ثور وجوزا، با این جهان وداع کردند. این دو ماه، ماههای سفر بهترین های ما اند و بهترین های ما بر ما حق دارند تا یاد شان را ګرامی بداریم.

این قلم قبلاً نیز به مناسبت سالګرد های وفات احمد ظاهر و خاطرات لیسه حبیبه نوشته های داشتم که در شماره های مختلف اخبار انیس(در کابل) نشر ګریده، همچنان از استاد صدیق روهی، استاد رشاد،پوهاند جاوید و سایرین یادی نموده ام . با وجودیکه برایم دشوار و خیلی مشکل است تا حق هرکدام را ادا نموده بتوانم. روز جمعه ی ګذشته (هشتم ماه مبارک رمضان=۱۲ثور) در کتابخانه ام پهلوی رادیو مصروف ترجمه ی مقاله ی بودم. رادیو افغانستان بعد از یک موعظه ی دینی حمدی را به صدای دلګیر ورسای استاد اولمیر نشر نمود:

زیب د زمکی د آسمان ده کلمه د ...

این کلام زیبا یک فضای خاص روحانی را در اتاق کارم بوجود اورده بود، مشکل است احساسم را بیان نمایم. استاد اولمیر حمد ها و نعتهای دیګری نیز در رادیو دارند:

ګـوره هســی کــردګار دی رب زمـا

چې صاحب دکل اختیار دی رب زما

همچنان حمد:

کـه صـورت د محمد نـه وای پیدا

پیدا کړې به خدای نه وه دا دنیا

و متباقی را میګذارم به خاطره ها و حافظه دوستان ګرامی...

بسیار زود و بیدرګ بیادم آمد که پس فردا ۳۸مین سالګرد این هنرمند بی بدیل و محبوب ما است. ترجمه را کنار ګذاشتم، فقط ظرف ۴۸دقیقه این نوشته روی کاغذ آمد که خدمت شما عزیزان و دوستداران معاریف و فرهنګ غنامند تقدیم میګردد. این نوشته مختصر زندګینامه استاد اولمیر است:

مرحوم استاد اولمیر فرزند سید احمد خان بود که در سال ۱۳۱۲ ش (۱۹۳۳ م) در قریه سولیچه مربوط شهر پشاور افغانستان بزرګ به دنیا آمده است، تعلیمات ابتدایه را تا صنف چهارم در مکتب قریه سولیچه فراګرفته و سپس به مکتب جدید فرینتر در محله صدر پشاور شامل ګردیده و تا صنف دهم در آنجا درس خواند. او از همان آوان کودکی به موسیقی و آنهم به موسیقی فلمی علاقه وافر داشته و از اثر همین شوق و محبت بیش از اندازه به جهان موسیقی زمانی که هنوز ده سال از عمرش نګذشته بود، روی اورد وغرض فراګیری این هنر نزد استاد جعفر خان که از هنرمندان معروف منطقه بود به آموختن موسیقی پرداخته و مدت شش سال نزد وی شاګردی نمود. فضای موسیقی سرزمین نیم قاره هند و همدلی ما با این دیار دوست باستانی هنوز نګسلیده بود. استاد اولمیر مادرش را در طفولیت از دست داده و زمانی که متعلم مکتب بود، با وفات پدر سایه مهر ومحبت پدری نیز از سرش برچیده شد و سرپرستی او را کاکایش به عهده ګرفت. کاکای وی نیز که از علاقه مندان موسیقی بود، هنر اولمیر را مورد تحسین قرار داده و به منظور آشنایی هر چه بهتر با این هنر وی را نزد هنرمند مشهور استاد سبز علیخان به شاګردی ګذاشت. استاد سبز علیخان نیز با مشاهده استعداد خارق العاده اولمیر در موسیقی وی را با خود به لاهور برد و در آنجا چند آهنګ را به صدای او به ثبت رسانیده و بعد از برګشت به پشاور اولین آهنګ مشترک خود با استاد سبز علیخان را به مطلع زړګی می شو ټوټی دو مرتبه از طریق رادیو پشاور به نشر رسانید پخش شدن این آهنګ از رادیوی پشاور باعث شد تا تمامی اعضای فامیل و اقاربش از وی ناراض شوند (بنا بر عنعنات ان وقت؛ که موسیقی را در محل شان ناروا میپنداشتند). در نتیجه استاداولمیر از خانواده خویش آزرده جدا وبالاخره مجبور شد باوجود نداشتن امکانات مالی، به هنر خود علاقمند بماند و با فقر و بدبختی دست و پنجه نرم نماید. او پس از دوری از خانواده مدتی را با شاعر معروف مردمی ګلستان به سر برده و به آموختن شعر و آهنګ نزد وی پرداخت. درین سالها بدست انګلیس در منطقه کشوری بنام پاکستان بایک جغرافیای مصنوعی ایجاد شده بود. ولی افغانهایکه توسط خط دیورند از کشور آبایی شان جدا ساخته شده بودند، هنوز هم به میهن ابایی شان عشق میورزیدند و در افتخارات، شادی وغمهابا هم شریک بودند. استاد اولمیردر سال ۱۳۲۹ ش= ۱۹۵۰ م. همراه با تعدادی از بزرګان قوم تیرا به منظور شرکت در جشن استرداد استقلال افغانستان به کابل آمد. درهمین فرصت، با شاعر ملی کشور ملنګ جان که در آنزمان مهتمم بخش موسیقی پشتو در رادیو کابل بود آشنایی حاصل نمود. مدتی با رادیوی کابل همکاری نموده و بعدا به نسبت معاذیری که داشت به پشاور برګشت. بار دیګر درسال ۱۳۳۵ ش. به کمک استاد نبی ګل همکاری خویش را با رادیوی کابل از سر ګرفت و تا پایان عمر به فعالیت های هنری اش در افغانستان ادامه داد ودر کابل قلب زیبای سرزمین ابای اش باقی ماند. او به منظور رشد و انکشاف موسیقی ملی در کشور تلاشهایی ارزشمندی نموده و ضمن تربیت شاګردان زیادی در عرصه موسیقی حدود ۲۵۰ آهنګ ناب رادر ارشیف رادیو افغانستان به ثبت رسانیده است. از اثر همین تلاشهای صادقانه وخسته ناپذیر بود که در سال ۱۳۵۰ ش (۱۹۷۱ م) از جانب وزارت اطلاعات و کلتور لقب پر افتخار، استادی به وی اعطا ګردید. همچنان توانست دوباره به صفت اوازخوان درجه اول کشور جایزه های هنری را به دست اورده و در همراهی با ګروه های هنری به کشور های هندوستان، اتحادشوروی سابق، چکسلواکیا و شهر های کویته و پشاور نیز مسافرت های را انجام دهد. این هنرمند شایسته تا اخیر زندګی با فقر و سرګردانی به سر برد؛ ولی به افغانستان پر افتخار وفادار بود و سرزمین اش رادوست داشت. ازهمین رو آهنکهای میهنی او جاودان اند:

دازموږ زیبا وطن - دا مو دبابا وطن

ډیر راباندی ګــــران دی دا افغـــانستان

از تصادف بد، در ماه سنبله ۱۳۵۹ ش (۱۹۸۰ م) در اثر یک حادثه ی ترافیکی دست و پای چپ اش شکست و مدتی را در شفاخانه بستری ماند و به علت همین درد و رنج مصایب بیشماری را در سالیان واپسین عمر متقبل شده اما با وجود همه به سبب عشق و محبت سرشاری که در قلب خود داشت خدمات به یاد ماندنی یی به هنر موسیقی کشور نموده تا اینکه در چهاردهم ماه ثور ۱۳۶۱ ش (۱۹۸۲ م) دار فانی را وداع ګفت(انالله و انا الیه راجعون). جنازه این استاد فرهیخته در جوار زیارت شاه شهید (رح) به خاک سپرده شده است.

دولت افغانستان به پاس شخصیت بزرګ، هنر عظیم و احساس عمیق وطندوستی این بزرګوار تکت پُستی خاص را چاپ نموده بود و یاد اورا ګرا می داشت. سالیان زیادی از آن زمان ګذشت، تااینکه در سال ۱۳۸۵آرامگاه وی توسط یکی از نمایندگان مجلس افغانستان ،ملالی جویا، بازسازی گردیده وبه تاریخ ۸ اکتبر ۲۰۰۶ در حضور چندین هنرمند افغانستان نظیر گل زمان، شیر غزنوی، عبدالحمید قندهاری، حیات اله گردیزی، محمود کاروان و سایرین و تعداد زیادی از مردم کابل در محفلی به همین مناسبت محوطه ی آن بازگشایی شد( روح این هنرمند بزرګ شاد).