راچليږې د سېليو توفان ورو ورو د ژوندون له باغه ريبي گلان ورو ورو
هره ورځ د چا د تللو هنگامه ده کډې باسې له دې ښاره ، ياران ورو ورو
« صدیق کاوون»
تازه چند روز قبل استاد عزیز هوتک از میان رفت که با خبر غم دیگر از نوراحمد ترهکی برخوردم !
با انتشار خبر درگذشت استاد عزیز هوتک ونوراحمد ترکی ، موج از دریغ و اندوه برمن سایه افگند! این اخبار شوم را از طریق فیسبوک آگاه شدم . استاد عزیز هوتک را از سال ۱۹۸۷ می شناختم ویکجا در انیستیتوت علوم
اجتماعی تدریس مینمودیم وبعدها در پی لقمه نان در بازار های مسکو سرگردان بودیم .اما نمی دانم که او چرا موفق به رفتن به اروپایی غربی نشد ! بادرد ودریغ که در وطن هم همکاران ورفقای ما که به سمت های بالارسیدند؛ او را چندان تحویل نگرفتند! روزگار وفشارهای زندگی بر وی غالبه نمود تا اینکه برای همیش خاموشش ساخت! به هر حال روابط مان تا چند قبل برقرار بود؛ انسان وطن پرست وصادق بود ! به همین ترتیب با نور جان تره کی در سالهای ۸۰ در پوهنتون دولتی مسکو هم صنف بودم ؛ در حدود دوماه قبل برای ّآخرین بار تلیفونی گپ زدیم ودر حسرت گذشته قرار گذشتیم که با هم ببینیم !!!! خاطرات بسیار زیاد وفراموش ناشدنی از او وآن دوران خوب زندگی ام دارم نبود هریک شان برایم بسیار سنگین تمام شد !
مرگ آشنا واندیوال دردناک است؛ باور ندارم که عزیز جان ونور جان دیگر در میان ما نیستند!!!! و امشب تنها باخود نشتیم که یاد شان را باین چند سطر گرامی بدارم، به شخصیت محکم و نستوه این یاران بیاندیشیم و شیرینی کلام شان، صبوری و مهربانی شان را به یاد بیاوریم. اولین باری نیست که یاران را از دست می دهم. از دست دادن این دو یار قدیم ، برایم ناگوار و سخت بوده و هست؛ استاد عزیز هوتک وداکتر نوراحمد تره کی انسان های بودند مدارا جو، خوش خلق، مهربان، فرهیخته، حساس، روشن بین.
مرگ دوستان نزدیک همیشه جانسوز است؛ به همین لحاظ مشعله فکریم شده؛ به این می اندیشم که رفتن هر عزیزی غم بار است، اما غم از دست دادن دوستان که روابط شخصی داشته باشند سوزناک است و نیاز به تعمق و استقامت زیادی دارد. از این روست که به تفکر سیاسی رفیق، به راه و روش روابط بدون غل وغش و صمیمیت شان با یاد نمودن خاطرات شان خود را تسلی می دهیم . . . واما خود داستان مرگ از آدم تا این دم ذهن انسان ها را مصروف ساخته؛ چنانچه حسینی هروی میگوید :
یکی پرسید ازآن دیوانه در ده
که از کارخدا مارا خبر ده
چنین گفت اوتاگشتم من آگاه
خدا را«کاسه گر» دیدم درین راه
به حکمت کاسه سر را چو بر بست
به بادش داد وآنگه خٌرد بشکست
واما چه میتوان کرد! مرگ پایان زندگی است؛زندگی با مرگ به پایان می رسد؛ مرگ برهمه مسولیت تلاش ها آرزوها وهدف های انسان خط پایان میکشد!!!
گذشته ازین با وصف انکه میدانم درین وضعیت هیج واژه وجمله نمی تواند این غم بزرگ را به فامیل شان ودوستان تسلی نماید ؛ ولی در برابر تقدیر چاره ای جزتسلیم نیست! لذا این ماتم جانگداز را به خانواده های شان وهمه دوستان وهمکاران وهمصنفان مان صمیمانه تسلیت وبرای آنان صبر و روح این عزیزان را شاد میخواهم !!!
روح این یاران شاد باد!
یاد شان همیشه با ماست!