اگر شهریارست اگر زیردست - بدین روز ِ مرگش بباید نشست
نیابد گذر کس برین تیغ، مرگ - چو باد ِ خزانست و ما همچو برگ
نماند بگیتی کسی پایدار - اگر بنده باشی و گر شهریار
پوهنیار بشیرمومن
عثمان راسخ لوی سارنوال «جمهوری دموکرتیک افغانستان» هم در گذشت !
او یکی ازفعالین سابقه دار حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود، او یک سیاستمدار والا مقام وانسان بی الایش،صادق وکارفهم بود . وقتی از ولسوالی خان آباد که متعلم صنف 11 مکتب بودم بحیث نماینده پرچم به کندز آمدم در منزل شادروان نظام الدین تهذیب بعد ها در زمان حاکمیت حزب قاضی القضات « جمهوری دموکراتیک افغانستان » برای اولین بار با او اشنا شدم ومرا مورد لطف ومحبت بزرگوارنه ورفیقانه خویش قرار داد . از همان تاریخ ببعد او کمیته ولسوال خا ن آباد را برای یک مدت سر پرستی مینمود که من هم عضو آن کمیته بودم . به همین ترتیب چه در زمان حاکمیت حزب چه بعد از تسلیم دادن حکومت داکترصاحب نجیب اله به « اشرار … » تا سال گذشته با این بزرگ مرد در ارتباط بودم .
اودر آخرین تماس تلیفونی که داشتیم میگفت : همۀ ما فراز ونشیب های گوناگون را تجربه کردیم ، مناسباتی با دیگران از بسیار نزدیک تا دور و از عشق تا بیزاری داشتهایم. کارهای ِ بسیار از ما چه در حاکمیت وچه قبل از آن سر زده است که بخش آن سبب سرفرازی و بخش دیگر آن مایه سر افکندگی ماست که باید از بخش ناکام آن بیشترعبرت گرفت ! او نه اهل ِ چاپلوسی بود، نه شعار و نه انتقاد و انتقام از دیگران. دنیا را بهنوعی دیگر میدید و نتیجه گیری میکرد. راسح صاحب روحیۀ افغانی را خوب درک میکرد در عین ِ حال ایمان عجیبی به ملت افغان داشت . راسخ انسان صلحدوست و با خلقی خوش و وفادار به ثابت قدمان و گریزان از سفسطهگران و بیمایگان بود .
او در زمره پیشاهنگان جامعه روشنفکری افغانستان بود و تا آخرهم چنین ماند. من درگذشت راسخ صاحب گرامی را به همسر، فرزندان ، وابستگان و همه یاران او و بویژه همراهان سیاسی اش تسلیت گفته و از درگذشت این انسان فرهیخته، عمیقاً ابراز تأثر می کنم!
روحش شاد ویادش جاویدان باد