میرعبدالواحد سادات 1
ز من بر صوفي و ملا سلامي
که پيغام خدا گفتند ما را
ولي تأويل شان در حيرت انداخت
خدا و جبرئيل و مصطفي را
( علامه اقبال )
افغانستان که از قبل با بحرانات بزرگ مواجه بود ، در نه ماه تسلط طالبان ، در خطر نابودی قرار گرفته است .
بحرانات وخطرات آتی هست و بود افغانستان را تهدید مینماید :
-بحران بزرگ حقوقی
- بحران مشروعیت
- فقدان دولت مشروع ملی
- فقدان قانون اساسی
- عدم استمرار قوانین
- فاجعه بشری
- سقوط اقتصادی
- فقر گسترده
- لشکر بیکاران و سیل مهاجران و بیجا شدگان
- وقوع جنگ داخلی ، نیابتی و سوریه سازی
- گسترش حملات تروریستی
طالبان با گذشت نه ماه نتوانستند دولت را تشکیل دهند و حاجت به هیچ استخاره ندارد ، که کشور بدون دولت و قانون بر اساس پلان دشمنان تاریخی افغانستان به باتلاق مبدل میگردد .
بدینرو :
بر اساس تمام ارزشهای انسانی ، دینی و دنیایی ، نجات افغانستان و مردم مظلوم ان باید در سرخط وظایف اساسی قرارداشته باشد .
بی نیاز از اثبات است که بر اساس ارشاد قرآنی و تمام ارزشهای جهانی و اعلامیه جهانی حقوق بشر حق حیات اولی ترین و مقدم ترین حق انسان پنداشته می شود ، چنانچه پیغمبر بزرگ اسلام حرمت جان و خون انسان و مسلمان را بالاتر از خانه کعبه خوانده است .
مکلفیت اولی حاکمان مواظبت و پاسداری از همین حق انسان می باشد.
فقردر یک جامعه بر طبق تمام ارزشهای دینی و دنیوی بزرگترین آفت و طاعون تباه کن شناخته شده است و پیغمبربزرگ اسلام آنرا " دروازه کفر " خوانده است .
اکنون مردم حق دارند از طالبان بپرسند که :
شما پیرو کدام دین و آیین هستید که به عوض بستن " دروازه کفر " و دفاع از حق حیات مردم به ریش و حجاب شان چسپیده اید ؟
وبقول حضرت مولانا به " پوست " مصروف گردیده اید !
در کشوریکه زن مظلوم از نهایت فقر طفل خود را میفروشد ، تا سایر فرزندان یتیم خود را نان بدهد ، برای خرید چادری باید فرزند دیگر خود را نیز بفروشد تا فرمان تیکه داران « دین » را تطبیق نماید .
مسلمانان ، مسلمانان ، مسلمانی ، مسلمانی
ازین آیین بی دینان پشیمانی ، پشیمانی
( حضرت سنایی )
هر کسیکه با حد اقل مبادی دین اسلام آشنایی داشته باشد،بخوبی میداندکه :
حجاب در ردیف اصول دین قرارندارد و چه بسا که رعایت و تطبیق ان نیز مورد توافق و اجماع فقها و مجتهدان معروف قرار ندارد .
قدر مسلم این است که برخورد طالبان با زنان و شهکار شان در مورد حجاب با نصوص قرآن کریم و تاریخ هزار و چهار صد سال تاریخ اسلام مغایرت کامل دارد و ناقض تمام ارزشهای مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای ناشی از ان است که افغانستان با آن الحاق نموده و ملزم برعایت آن می باشد .
موضوع زمانی در مغایرت تام با ارشادات دینی قرار میگیرد که رعایت « حجاب » را جبری ساخته اند و با خلط مباحث اخلاقی و حقوقی برای یک امر اخلاقی، « فرمان » و تعزیر وضع نموده اند .
جوهر دین اسلام در ارشاد قرآنی " لا اکراه فی الدین " بیان گردیده است .
از « شوخی » های تاریخ است که مردم مظلوم افغانستان با سیطره طالبان از شر « دکاندان دین » ( دین فروشان ) خلاص شدند و اکنون طالبان دین شانرابه گروگان گرفته اند :
فاعتبروا يا أولي الأبصار !
طالبان برداشت قشری ، متحجرانه و ایدیولوژیک شانرا که منبعث ازاندیشه دیوبندی پاکستان است ، بنام دین محمدی بر افغانستان و مردم به عزا نشسته ان تحمیل مینمایند :
دین ترا در پی آرایشند
در پی آرایش و ویرایشند
بس که ببستند بر او برگ و ساز
گر تو ببینی نشناسیش باز
( حضرت نظامی )
از بخت بد ، در سرزمین که طی بیشتر از هزار سال مهد بزرگترین شخصیت های تاریخ اسلام است و زادگاه امام اعظم ، ذکریای رازی ، ابن سینا ، علی شیرنوایی ، پیر روشان و … سید جمال الدین افغانی و عرفای بزرگ همانند ، حضرت مولانا ، حضرت جامی و … است ، اکنون چند ملایی کم سواد و انهم از نام وزارتیکه وجود آن در احوال کنونی قرن ( ۲۱ ) مجوز دینی و قانونی ندارد ، مقدرات مردم را رقم میزنند و حجاب را برای بیشتر از نیم نفوس جامعه جبری میسازند .
با یک مرور به متن « فرمان »، خواننده بزودی متوجه می شودکه تسوید کنندگان با مبادی حقوق بیگانه اند و در غیر ان چگونه زنان را در ردیف محجوران ، عدیم الاهلیت ، سفیه و مجنون قرار میدهند و مضحک تر آنکه « ولی » را مستوجب جزا دانسته اند .
چنین امر و نهی زن ستیز و دشمنی با مدنیت ، افغانستان را به بدویت سوق مینماید .
عدم آشنایی اقایان با تاریخ ملی درین « فرمان » از کفر ابلیس روشن تر است ، میراث مذموم استعمار انگلیس « چادری » را که از هندوستان و سرزمین کنونی پاکستان بکشور ما اورده شده است ، تکریم و عنعنه قرون افغانان قلمداد نموده اند .
ذهنیت تکفیری و متحجر باعث گردیده است تا تسویدکنندگان «فرمان » و اولیای امور اداره طالبان همچون بسیاری مسایل مربوط بسرنوشت مردم حقایق جاری و تاریخی را فقط با عینک تنگ ایدیولوژیک ببینند . در غیر ان چگونه در کشوریکه مادر زبان دری رابعه بلخی است و در سرتاسر تاریخ شیرزنان شجاع همانند نازوانا ، زرغونه انا و دها شخصیت دیگر همراه و همگام با مردان در ساختن تاریخ کشور سهم درخشان دارند و در صد سال اخیر در سیاست ، جامعه و دولت نقش بزرگ ایفا نموده اند ، چنین توهین را بحق مادران و خواهران شان روا میداشتند و اپارتاید جنسیتی را بر بیشتر از نصف نفوس افغانستان تحمیل مینمودند .
بار اصلی جنگ چهل و شش سال اخیر را زنان متحمل گردیده اند و همین اکنون زنان با کمال شجاعت سرپرستی هزاران فامیل شهدا را عهده دار می باشند.
سهم زنان در اقتصاد کشور چنان برجسته است که بدون سهمگیری فعال انان جلوگیری از سقوط اقتصادی ممکن نمیگردد .
مبرهن است که اتخاذ چنین تصامیم خلاف عقلانیت سیاسی ، انزوای بین المللی افغانستان را تشدید و کاهش کمک های جهانی را در قبال دارد ، که متاسفانه کفاره انرا مظلومترین خلق خدا میپردازند .
طالبان بدون درس از تاریخ افغانستان را باز هم قربانی سلیقه خاص ایدیولوژیک خود میسازند و کشور را در معرض اغراض شوم دشمنان تاریخی ما قرار میدهند .
حل و فصل مجموع مسایل و مصایب جانکاه افغانستان در گرو ، رعایت حقوق و ازادی مشروع زنان است.
اعتراض گسترده مدنی بر علیه تصامیم سلب کننده حقوق و ازادی مشروع زنان رسالت انسانی هر افغان اگاه و دلسوز بوطن و هر انسان با احساس می باشد .
دفاع از حقوق حقه و آزادیهای مشروع زنان افغانستان ، داعیه بزرگ ملی مردم ما است .
جامعه بین المللی و سازمان ملل متحد در قبال غضب حقوق زنان افغانستان باید به سیاست های کجدار و مریز شان پایان داده و ازین داعیه مشروع و برحق مطابق به ارزشهای جهانی مندرج در میثاقهای جهانی دفاع نمایند .
با حرمت