عبدالاحمد فیض
با سرنگونی رژیم جمهوری مرحوم محمد داوود درهفتم ثور(۱۳۵۷) ه،ش وبقدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان، این کشوردرکانون توجه جهانی قرارگرفت،
غرب که پیروزی یک جنبش چپ را که ازپیشتبانی گسترده وهمه جانبه اتحاد شوروی وقت برخورداربود، درتقابل با منافع وامنیت ملی خویش تلقی وتلاش مسکورا درراستای حمایت ازکابل که با اعزام نیروی نظامی دردسامبر(۱۹۷۹) ابعاد مضاعف یافت، درتضاد با موازنه قدرت وتناسب راهبردی جهانی میان دوقدرت بزرگ دوران جنگ سرد ارزیابی وبه اقدامات وسیع تلافی جویانه به سردمداری ایا لات متحده متوسل گردیده که پیامدهای ویرانگرچنین رویاروی غولهای قدرت رادرتحولات چندین دهه درکشورمان شاهد هستیم.
دربحبوحه نگرانیهای فزاینده غرب درقبال تحولات افغانستان،اداره سازمان ملل متحد تحت فشارجوحاکم حضورقدر تمند دول غربی وچین درشورای امنیت پالیسی انزوای بین المللی دولت افغانستان را درپیش گرفته ودرنخستین اقدام، شوارای امنیت سازمان دخالت نظامی مسکودرامورافغانستان را درروزهای آغازین (۱۹۸۰) با تآکید برلزوم بیرون کشیدن نیروهای نظامی خارجی ازخاک این کشورتقبیح نمود، این قطعنامه گرچه با ویتوی اتحاد شوروی بی اثرشد واما با تداعی واژه اشغال دراذهان عامه بین المللی،عرصه برای شکل گیری مقاومت ضد شوروی مساعد وواکنش های بین المللی درضدیت با افغانستان ازدائره اقدامات حقوقی سازمان پا فراترگذاشت.
ملل متحد درسالهای جنگ داخلی نسبت به حوادث مرگبارافغانستان موقف دوگانه یعنی ترک افغانستان وانسجام هم کاری های بین المللی کمکهای بشری به مهاجران میلیونی افغان را دردوکشورهمجواردرپیش گرفته وبا اصداربیش ازهشت قطعنامه درمورد افغانستان به نحوی ابرازانزجارونفرت درقبال این کشورنمود که گویا اکثریت ساکنان این مرزبوم درفقدان حقوق وارزشهای بشری قراردارند.
سازمان ملل متحد بعد ازیکدوره سکوت وبی مبالات دربرابرمردمان درگیرجنگهای خانمانسوز، دردسامبر(۱۹۸۵) قطعنامه را درحمایت ازحقوق بشری مردم افغانستان، خاتمه فاجعه انسانی وخروج نظامیان شوروی به تصوب رسا نیده وبرحل وفصل قضیه افغانستان به میانجگیری سازمان تآکید ورزید.
شایان ذکراست که مدیریت روند مذاکرات صلح افغانستان که درهشتم آپریل (۱۹۸۸)درژنیومیان افغانستان وپاکستان به گرانتوری ایالات متحده واتحاد شوروی به امضاء معاهده منتهی شد ، عمده ترین بخش فعالیت سازمان با توجه به مفاد منشور این سازمان درقضیه افغانستان پنداشته میشود، اما سازمان با توجه به فشارقدرتهای دخیل منجله امریکا این عملیه به اصطلاح صلح کذائی را بدون میکانیزمهای اجرائی که متضمن استقرارصلح گردد، برافغانستان تحمیل نمود،چنانچه کوردیوزنماینده ملل متحد دراثرش(پشت پرده افغانستان) ازعدم علاقه واشنگتن به دسیابی بیک راه حل صلح آمیزدرافغانستان پرده برداشته وهمچنان فضای حاکم درحین انعقاد معاهده نامهاد ژنیورا به مراسم تشیع جنازه تشبیه نموده است.
ملل متحد بعد ازامضای سند دلخواه غرب وپاکستان که نویدی به صلح نبود، نماینده خود را به هدف نظارت ازآغاز خروج عساکرشوروی به پاکستان فرستاد واما سازمان ملل درتحت شبح سیاه قدرت های غربی قادرنگردید تا روند ارسال ستونهای سنگین تسلیحات متنوع را درپرتومفاد معاهده ازقلمروپاکستان که جنگ افغانستان را میزبانی میکرد تحت نظرداشته باشد،که پیامدهای این معاهده حاوی کرکتریکجانبه وغیرعملی، به بیرون رفتن کامل نیروهای نظامی اتحاد شوروی درپانزدهم فبروری(۱۹۸۹)گسترش ارسال جنگ افزاربه مخالفان مسلح کابل وتشدید دامنه جنگ منتج گردید.
بنین سیوان دیپلومات متقاعد ملل متحد که بعد ازسه دهه جنگ وخونریزی درین کشورزبان گشوده ودرمصاحبه با بعضی رسانه ازریختن خون افغانها اشک تمساح میریزد، با صدورقطعنامه هفتم نومبر(۱۹۹۰) مجمع عمومی ملل متحد که حاوی اعلامیه پنج فقره ای سازمان مبنی بربرسمیت شناختن حاکمیت ملی افغانستان ، تآکید برحق مردمان این کشوردرانتخاب زعامت سیاسی، آتش بس،ساختارمؤقت وایجاد میکانیزمهای نظارت برانتخابات زیرنظرسازمان ،عودت مهاجران واحیای مجدد بود، مآمورتعقیب روند مصالحه افغانستان شد، موصوف که شخصیت واراده اش در نتیجه فشاروتحکم روانی قدرت های دخیل مخالف حل جامع قضایای افغانستان متآثرگردیده بود،با رفت وآمدهای پی درپی ودلگرم کننده خود دراسلام آباد، تهران وکابل با سلاح دیپلوماتیک کابل را هدف گرفته وبدون اهتمام جدی به موازین بین المللی وهنجارهای حاکم برمسوولیت سازمان که می باید موازی به پیگیری عملیه صلح، درپرتوی مفاد معاهده ژنیوبه قطع همکاریهای تسلیحاتی ازسوی تمویل کنندگان جنگ درافغانستان تمرکزمینمود، سعی بران داشته است تا با گذاشتن کلوخ درآب بالای نظریات خیالپردازنه خود اصرارنماید، چنانچه روانشاد عظیمی درمقاله تحت عنوان (ازبنین سیوان تا کای ایدی) که خود شاهد ملاقات ها با سیوان بوده است، ازاعتقاد بنین سیوان درخصوص گروه های جهادی نسبت به عملیه نا پخته صلح چنین نوشته است:
(( آنان یعنی مخالفان مسلح دیگرنمیتوانند دربرابراین طرح صلح مقاومت کنند، همه چیزگذشته است ، فقط یکی دو نفزهنوزهم مقاومت میکنند، که جدی نیست وبزودی این طرح را خواهند پذیرفت.))
سیوان که شیفته امتیازصلح دروغین بود پیوسته درملاقاتها ومذاکرات با مقامهای کابل ازتوافق وحمایت جوانب خار جی جنگ ازطرح صلح افغانستان اطمینان بخشیده ورئیس جمهورنجیب الله را با قراردان تعمدی خلای اطلاعاتی ازموقف باز یگران خارجی درپیوند به تآمین صلح ، به کناررفتن ازقدرت متقاعد ونسبت بگذاروانتقال قدرت بیک شورای مؤقت که وجود خارجی نداشته وازتوافق روی چنین ساختاری درعمل چیزی وجود نداشت، خلای قدرت را درافغانستان رقم زد وحتا قادرنشد تا مصونیت رهبری وقت افغانستان را که به گفته خودش داکترنجیب الله را بعد از شکست پلان خروجش به دفترنمایندگی ملل متحد رهنمون بوده است تآمین نماید.
سیوان که خود را مثل امروزنماد امید، آشتی ومصالحه معرفی داشته بود، به سمبول بی باوری وجفا آشکاردربرابر سرنوشت مردمانیکه نسبت به هرانسانهای دیگرمظلومترین هستند، مبدل شده است، شکست طرح وی که معامله ای بیش نبود، شکست تاریخی عملیه صلح یک نهاد با اعتبارمانند سازمان ملل متحد را درافکارعامه مطرح نموده که امروزبه سادگی نمیتوان به میانجیگر ی های ازینگونه درحل قضایا با توجه به تبعات فجایع بعدی درکشورما اعتماد نمود.
رویکردها:
- گزارش اصف معروف درموافقتنامه ژنیوا.
- اندیپندیت (ده روزکه افغانستان را به قهقرا برد)
- کتاب (پشت پرده افغانستان) اثرکوردیویز
- مقاله پژوهشی(ازسیوان تا کای ایدی) بقلم روانشاد نبی (عظیمی)