عبدالاحمد فیض
همه ميدانيم كه افغانستان دريك برهه حساس ونقطه عطف قرار گرفته است، تشديد روياروي هاي مسلحانه، تحكم وفشار پارتنرهاي خارجي كه با نسخه هاي خود شان مسيرصلح افغانستان را رقم ميزنند،عدم ثبات امنيتي، فقرگسترده كه لايه هاي مختلف اجتماعي را فرا گرفته است، شگاف وسيع طبقاتي، بحران اعتماد، نبود
انسجام داخلي وگسترش فزاينده نارضايتي هاي عمومي فكتورهاي است كه كشور را دريك آزمون خطيري قرار داده است.
طرفهاي دخيل درين منازعه خونين وتراژيدي بزرگ انساني، هر كدام با پشت كردن به آرزوها، مصالح وقربانيهاي مردم افغانستان، در تلاش است تا نسخه هاي ساخته خود شانرا كه در چهارچوب منافع شان تنظيم مييابد، با سؤ استفاده از استصال وناگزيريهاي مردم افغانستان ازدومجرا يعني، با توسل به تشديد جنگ وتحكم سياسي، اقتصادي وديپلوماتيك، برمردم افغانستان تحميل نمايند.
طوريكه شاهد بوديم، از دوسال بدينسو ايالات متحده شريك اصلي بحران فاجعه آفرين جاري، مساعي گسترده سياسي وديپلوماتيك را براه انداخته است ، تا حضور رزمي خود را با مساعي جميله تعويض ودرهر صورت ممكن نوع از مصالحه را ميان دولت وگروه طالبان بوجود آورده تا بتواند خود را از جنگ كه بي پايان عنوان ميشود، با حفظ حيثيت واعتبارش بمثابه يكقدرت بزرگ نجات دهد.
اكنون گفته ميشود كه درنتيجه همين مأموريت صلح كه امريكا بدوش گرفته است، كنفرانسهاي در مسكو وانقره در حال برگزاري است تا درهماهنگي با قدرتهاي دخيل منطقوي وبين المللي كه سازمان ملل متحد نيز دران نقش خواهد داشت، دريك تشابه كامل با كنفرانس بن در سال(٢٠٠٢)، نظام سياسي وفرداي اين كشوررا تعين نمايد.
ما در نظام بين المللي زندگي داريم، كه حق تعين سرنوشت از اصول تخلف ناپذير است، لذا اين فقط مردم افغانستان است كه حق دارند بدون دخالت خارجي نسبت به سرنوشت امروزوفرداي كشورخويش تصميم اتخاذ نمايد، لذاهرگونه نسخه هاي تحميلي زمينه را براي تداوم بحران جاري مساعد خواهد نمود.
به پندارمن با عطف توجه به تجارب تاريخي حل منازعات درافغانستان وجهان، صلح دايمي زماني در افغانستان تامين خواهد شد كه تمام گزينه ها، براي مصالحه ازفلتراصول وپرنسيپ هاي حقوق بين المللي وهنجارهاي حقوقي حل متعارف مخاصمات عبورنمايد، بنابرين معتقد استم كه صلح واقعي زماني محتمل خواهد بودكه:
. ۱-ايجاد يك اداره مشاركتي ميان دولت ومخالفان مسلح در چهارچوب نظام سياسي ونظام حقوقی كنوني
. ۲-ايجاد يك دولت مؤقت با تمكين گذاشتن به نظام سياسي وقانون اساسي فعلی
بديهي است كه طالبان درهيچ صوري از صورتها حاضر نخواهد بودكه با دولت كنوني كنارآمده وبا پيوستن در يك ساختار سياسي مشترك، به منازعه خاتمه بخشند،اما در صورت ايجاد اداره مؤقت، اين امر زماني به صلح خواهد انجاميد كه:
الف: اداره موقت با حفظ نظام سياسي موجود ايجاد گردد.
ب: اداره مؤقت مركب از شخصيتهاي سياسي غيرجانبدار، طرفدارصلح وآشتي ملي باشد.
ث: اداره مؤقت واجد صلاحيتهاي اجرائي گسترده بوده تا بتواند زمينه را درجهت ادغام مجدد مخالفان مسلح ، تشكيل جرگه بزرگ ملي بمنظور اصلاح وتعديل قانون اساسي وساير امورات بزرگ ملي وانتخابات آزاد ودموكراتيك تحت نظر مجامع بين المللي فراهم نمايد.
ج: جامعه جهاني وسازمان ملل متحد ازحكومت مؤقت حمايت نمايد.
د:سازمان ملل متحد وقدرتهاي مطرح بين المللي، از عدم مداخلات خارجي واز سرگيري هر گونه اقدامات مداخله گرانه عنصر منطقوي در امور افغانستان با ميكانيزمهاي مؤثر نظارت نمايند.
ح: ذوات شركت كننده دردولت مؤقت، حق شركت درانتخابات آينده افغانستان را نداشته باشد.
در غيراين صورت هيچ طرح بيروني وتشكيل ادارات مشاركتي با نفی تمایلات وآرزوهای مشروع مردم، بدون ابزارهاي قدرتمند نظارتي وميكانيزمهاي كه تذكار يافت، متضمن صلح پايدار نخواهدبود.