از نوشته های مرحوم عبدالقدوس پرهیز
» چه خوش است کلمه آزادی و نداء روح نواز آن«
هر وقتیکه کلمه آزادی را بر زبان میرانیم با وجود عمومیت و عام فهمی آن ما را بفکر بیشتر وادار میسازد که بگویم آزادی یعنی چه؟ که انسان چرا به آزادی علاقه زیاد دارد؟ جواب واضح
است:انسان آزادی را به نسبتی دوست دارد که آزادی در خلقتش تخمیر می باشد.انسان بالطبع آزاد خلق شده و میخواهد آزاد زنده گی کرده و با آزادی بسر ببرد.
بمنظور رسیدن بهتر به مفهوم آزادی لازم است قدری مفصل تر حرف بزنیم بدین معنی که آزادی را نه تنها انسان ها دوست دارند بلکی حیوانات و پرنده ها هم آزادی را دوست دارند.بهمه گان معلوم است که یک پرنده در بین قفس محبوس ساخته شود بای آزادی خود پروانه وار در تمام رخنه های قفس سر زده و تلاش میکند که زودتر آزادی از دست رفته را بدست آورده تا در فضای آزاد مجددا" بپرواز دراید.
بهمین ترتیب گاو؛ گوسفند و اسپ هم در طویله در زنجیر و رسمانها بسته می باشند کوشش می کنند که بند ها را از هم بگسلانند تا از قید آزاد و بطور آزادانه زنده گی کنند.
برخی از بین حیوانات اهلی بعد از رهایی و گسیختن بند باغی و هوایی شده به آسانی بگرفتاری خویش تن در نمی دهند.از همین جاست که انسان به مفهوم اصلی آزادی پی برده و میداند که مراد آزادی زنده گی کردن بدون مداخله دیگران می باشد و البته این خود مختاری فردی انسان و حیوان مشترکأ به اندازه عقل و شعور خود دوست دارند.انسان باید در محیط خانواده و فامیل خود و حتی در محیط مملکت بزرگ و جامعه خود از آزادی فردی و سیاسی مستفید باشند.
بدین معنی که تمام افراد جامعه آزادانه و بدون مداخله دیگران در چوکات قوانین موضوعه وطن خود زیست نمایند؛آزادانه حرف بزنند؛ ازادانه بنویسند و آزادانه مذهب و پیشه اختیار کنند.اگر کسی به این حقوق حقه فردی شخص تعرض و تجاوز می کند البته معروض عنه‘ حق دارد که از حقوق حقه خود دفاع نماید.تا زمانیکه انسان ها به حیات اجتماعی علاقه مند نبودند؛ آنوقت هم برای حفظ آزادی فردی مجادله می کردند؛ وقتیکه این حیوان ناطق به مفاد حیات اجتماعی پی برد با جمعیتی از همنوعان خود گرد آمده و جامعه را تشکیل دارند.برای حفظ آزادی فردی و کرامت انسانی خود قوانین و اساسات متینی وضع کردند.
منظور از تشکیل واحد های سیاسی و اجتماعی اینست که از کشیدگی انفرادی وارسته و در فضای صلح و سلم حیات مسعودی را حایز شوند.
این واحد سیاسی و اجتماعی جامعه خورد و بزرگ بشری عبارت از همین ممالک خورد و بزرگ می باشد که هر کدام شان مطابق قوانین اساسی دارای حقوق جداگانه و واجد آزادی سیاسی می باشد.
حدود ممالک شان تثبیت و تسجیل می باشد و باید مطابق پرنسیپ های حقوقی بین الدول هر کدام شان آزادی یکدیگر را بنظر احترام بنگرند.معنی تشکیل واحد های سیاسی جوامع بشری اینست که حقوق ازادی های فردی و واحد های اجتماعی را تامین کند‘ تا همه افراد و واحد های سیاسی و اجتماعی مکلف باشند که در رفع نیازمندی یکدیگر خود با هم تعاون داشته باشند.
البته در بین جوامع بشری اشخاص و جمعیت های موجود اند که از جاده حق و عدالت انحراف ورزیده‘ آزادی شخصی و جمعیتی را مطابق خواهش های خود قرار می دهند یعنی نظام منحوس اسارت و برده گی را در دنیای روی کار میکنند‘ حتی این اشخاص و جمعیت های نیرومند و متجاوز بدانند که ایشان الی مادام الحیات بر اشخاص و جمعیت های دیگر غالب و فرمانروا نمی باشند‘ بلکی خواهی نخواهی مجبور میشوند که زور و قدرت خود را بعدالت تبدیل نموده و بهحقوق حقه دیگر همنوعان خود هم اعتراف نمایند.
اگر زورمندان بحق و عدالت تسلیم نشوند‘ قوانین و دساتیر بین المللی را احترام نگذارند اشخاص و جمعیت های استعمار شده مجبور می شوند برای آزادی خود قیام نموده و بزور بازو و نوک شمشیر آزادی خود را بدست بیاورند.
چنانچه این پدیده را بعد از جنگ جهانی دوم باز هم پاشیده شدن امپراطوری برتانیای کبیر و همچنین با سرنگون شدن کاخ استعماری شوروی پ‘ اکثریت دول آسیایی‘ افریقایی و آسیای میانه مشاهده نمودیم که آزادی خود را بدست آوردند و برخی دیگر هم برای حصول آزادی خود دست بکار میباشند.
پس وظیفه اشخاص و جمعیت های زورمند و سرمایدار است که به آزادی فردی و اجتماعی ملیتهای عقب مانده جهان احترام بگذارند تا جلو فساد جنگ و جدال گرفته شده و تمام ممالک در فضای صلح و سلم و آرامش حیات بسر ببرند.جامعه جهانی بعد از جنگ اول و سازمان بزرگ موجود ملل متحد کنونی هم به همین وجه تشکیل گردیده.
اما طوریکه دیده میشود باوجود درک این واقعیت ها ابرقدرت های جهان به شیوه های نو و دساسیس نو ( نیوکلو نیالیزم) برای سلب آزادی دیگران و حفظ منافع خود ها متوسل گردیده اند و در تمام جهان تخم فساد و خونریزی را بزر کرده و پیهم به ایت آتش خانمانسوز دامن میزنند.پاشیده شدن یوگوسلاویا و معضله موجوده مالیزیا هم زاده همین پالیسی منحوس می باشد.
بعد از جنگ جهانی دوم و روی کار امدن سازمان بزرگ ملل متحد نشر منشور ملل و اعلامیه حقوق بشر و همه مردم جهان را ملتفت گردانید که آزادی حق ثابت بشر بوده و هیچ قدرت و نیروی حق نداردکه آزادی دیگران را سلب و حاکمیت خود را بر دیگران تحمیل کند.
اما هستند عده زمامداران و سیاست مداران که برای کسب و حفظ قدرت سیاسی خود به شیوه استعماری دست زده و به امضای پیمان های مخفی یک ملت بزرگ و مسلمان را در یوغ اسارت اجانب نگه میدارد از قبیل زمامداران پاکستان که از ابتدای بوجود آمدن پاکستان تمام زمامداران یکی پی دیگری بمنظور حفظ قدرت و منفعت شخصی خود ها ملت مسلمان و زحمتکش پاکستان قسما" تحت حمایه امپریالیزم قرار داده اند.همچنان ممالک آسیای میانه را نیز یکعده اشخاص وطن فروش بنام اتحاد فدراتیف عضویت مشترک المنافع از آزادی سیاسی محروم می باشد.
و آسیای میانه هم برای آزادی شخصی و اقتصادی و سیاسی خود ها بمقابل این زمامداران متقلب که در پوهنتون های لندن و مسکو تربیه شده اند قیام نموده و اعمال سیای این زمامداران خود فروخته را بررسی مینمایند.
برج سنبله ۱۳۳۲ هجری شمسی
کابل- باغ علیمردان