عبدالاحمد فیض
طالبان وارثان وبازماندگان جهاد گران وسربازان صادق وبا وفائی ایدئولوژی جهاد وانقلاب اسلامی جهانی است که دردهه هشتاد بنام سربازان خدا درقالب لشکرجهاد اسلامی، ازمربیان وحامیان عربی شان مانند اسامه بن لادن،
عزام ودیگران درمدارس افراطیت دینی، به سیاق وروشهای نوین نبرد سنگین مسلحانه ومبارزه فکری آشنا وجهاد به عزم برپائی نظام اسلامی را درصفوف تنظیمهای جهادی آغازوتا اوایل دهه نود این ستیزه جویان که عده شان بعدأ بمثابه رهبران طالب متبارزشدند، به نبردعلیه دولت وقت، درکنارسایرگروه های جهادی ادامه دادند.
با ورود احزاب جهادی به کابل وآغازمنازعه مستدام برسرتقسیم قدرت که به انهدام بخشهای وسیع پایتخت، فروپاشی های گسترده سیاسی ، اجتماعی وزیربنائی، قتل وکشتارغیرنظامیان ومهاجرت های اجباری وکتلوی منتج شد، جوی مناسبی پدید آمد تا نا راضیان رادیکال وسنتی که به بهانه نبردها ودرگیری های کوچه به کوچه درخیابان های کابل، عدم مشارکت بخشی ازاحزاب وفرماندهان درقدرت درقطب مخالف رژیم همسنگران قرارداشت دردستان نهاد های اطلاعاتی منجمله نهاد جاسوسی پاکستان که روند انکشافات اوضاع وآرایش قدرت درکابل را درتعارض وتقابل با را هبرد مغرضانه خود تلقی مینمود، سقوط نماید وبدینگونه سناریوی ایجاد جنبش بنام طالبان که قیام شانرا مبارزه برای ختم منازعه میان گروهی وضد تفنگ سالاری عنوان مینمودند ، دربیرون ازمرزهای ملی درقلمروپاکستان به حقیقت مبدل گردد.
جریان طالبان وبویژه هسته رهبری این گروه مدافعان ومجریان خط فکری اسلاف بیرونی است که مبارزه درراستا ی تحقق ایدئولوژی شانرا فقط درپایگذاری نظامی سیاسی اسلامی محتمل پنداشته وایجاد یک حکومت دینی که قرائت سختگیررانه این جریان ازمتون دینی درآن حاکم باشد، ازوجایب والزامات فکری ومذهبی خویش می پندارد. طالبان درتمام دوران نبردهای خونین بمثابه یک گروه به شدت فاندیمنتل، سنتگراوایدئولوژیک، درگسترش، اشاعه وترویج افراطیت عقیدتی با تعمیل وبه اجرا گذاشتن مجازات شرعی درچهارچوب مجازات صحرائی مانند قطع دست ، رجم یا سنگساروقصاص بوضوح خصومت وآشتی ناپذیری این تشکیلات مسلح را با دستآورد های متعالی بشریت یعنی هنجارهای حقوق بشری درجهان متمدن متبارزوبا پدیده غربی خواندن اصول بنیادی بشری، ازعزم این جنش مسلح درتداوم جنگ وخونریزی تا برپائی نظام دلخواه پرده برداشته است.
همچنان با عنایت به ویژه گیهای فکری واقدامات ستیزه جویانه گروه طالبان میتوان اذعان داشت که تشکیلات موجود این گروه مسلح درچنان فرصت معین زمانی اعلام موجودیت نمود که جنگ میان تنظیم های مجاهد که ازمنظرآرما ن وهدف تفاوت چندانی با روش های جنگی ونیات طالبان نداشت ، برسرکنترول کابل با قوت تمام جریان داشت لذا این خود مظهرانکارناپذیری این امرخواهد تلقی گردید که طالبان سربازان فداکاری است که توسل به اقدام زور، کار برد سلاح وممارست دراقدامات آگنده ازخشونت وارعاد را به قصد وصول به منویات عقیدتی ودینی برگزیده لذا این خود مبین این واقعیت است که قیام این جمعیت تفنگداربیرحم بیشترینه حاوی کرکترایدئولوژیک وباوری بوده نه مبا رزه درقالب حس وطندوستی یا انگیزه های پاتریاتیزم وملی گرائی.
فلهذا قطع نظرازمناسبات گسترده مخفیانه طالبان با نهاد های متعدد اطلاعاتی بیرونی، منابع تمویل وتسلیح این جریا ن، هکذا تأثیرات مفرط اداره نظامی پاکستان برروند فعالیت وسمتدهی اهداف رزمی این جنبش مسلح، پروسه انجام دیالوگ بنام صلح وترغیب این تحریک جنگی به ترک منازعه مسلحانه که ایالات متحده بدون حضوردولت افغانستا ن این مأموریت را با جانب طالبان ازیک سال بدینسوانجام میدهد ، بی تردید به یک بازی هدفمندی با اذهان عمومی شباحت دارد تا مذاکره برپایه اصل بیهودگی تداوم جنگ وخونریزی های بی وقفه که مردم بی پناه غیرنظامی به قربانیان اصلی مبدل گردیده است. همچنان طوریکه درفوق تذکاریافت ونیزبا درنظرداشت ویژه گی های ساختاری ، فکری وآرمانی جبش طالب که ایجاد یک دولت اسلامی مبتنی برارزشهای دینی که نظام حقوقی ومبنای مشروعیت آن برپا یه نورمهای فقهی وقواعد شرعی استوارباشد، این تحریک مسلح اعتقادی به ارزشهای یک نظام مدرن،مدنی ومردم سالارنداشته وبدون ابهام رسیدن به صلح را موازی به تشکیل حکومت دینی واحیای امارت میدانند تا پذیرش معیارها ومفاد حقوق شهروندی مندرج درقانون اساسی کنونی که کابل بمثابه خط قرمزازجمله اهداف غیرقابل معامله درمذاکرات صلح عنوان نموده است، لذا با امعان با ماهیت جنگ کنونی واهداف متعدد ومتناوب که عناصردخیل در بحران جاری کشورپیگیری مینمایند ، حصول یک توافق جامع با جنش طالبان که به استقرارثبات وختم جنگ منتج گردد، بعید به نظررسیده واین مأمول زمانی تحقق خواهد یافت که پیکارجویان مسلح به عدم پیروزی نظامی درمیاد ین جنگ معتقد وجوانب بیرونی دخیل درقضیه افغانستان به بیهودگی استراتژی تداوم جنگ علیه افغانستان پی برده وازپرداخت هزینه سنگین وتمویل ستیزه جویان اجتناب نمایند، اما پیچیدگی اوضاع، تعارض منافع بازیگران درین جنگ ونیزسرسختی طالبان دردستیابی به اهداف شان ، بازتاب این واقعیت خواهد بود که صلح با مخالفان مسلح بیشترینه به یک معما شباهت دارد تا حقیقت.