فقیر احمد عزیزی غزنوی
می تواند حریف ما گردد
هر که با خویش آشنا گردد
نیست ما را تعلق هستی
تا لجنزار ما جرا گردد
آورد سود جاویدانه بکف
آنکه فارغ ز ما سوا گردد
گر کمال ربوبیت داند
بنده هم می توان خدا گردد
باز گوی ثبوت موجودی ست
غنچه را لب دمی که وا گردد
خامیی طبع ترس بار آرد
پختۀ طبع مقتدا گردد
ششجهت جلوه زار معشوقی است
عاشقی کو که مبتلا گردد
شوق در دل اگر کند توفان
اشک در دیده رهکشا گردد
به دو گیتی فرو نه می آید
هر سری کز هوس جدا گردد
پاسخ آن غزل که بیدل گفت
دل اگر محو مدعا گردد
این غزل راعزیزی غزنی
گفت باشد که اقتفا گردد
فقیر احمد عزیزی غزنوی
تورنو کانادا