درحیرتم که این همه غوغا زبهر چیست
زاندیشه وفاق و سلامت همه تهیست
هر یک به نام ملت و میهن کند فغان
در واقعیت نه بهر صلا است و مردمیست
خنجر زند به قلب وطن دشمن سفاک
گفتار تو عداوت و تضعیف رهبریست
این شیوه ریزد آب به آسیاب دشمنان
تحریک مردمان به آشوب و خودسریست
با اتحاد خلق وطن می شـــود دفاع
با هر بغاوتی ترا ساز همرهیست
دوران چور گذشته و دزدان شدند اعیان
از خوف باز رسی چه هیاهوی و دشمنیست
بهر رفای مردم و امن و صلای خلق
نه رغبتیست ترا و نه ایثار و همدلیست
باشد ترا ستیز به نظم و نظام عدل
خواست تو دور وحشت و بیداد و قُلدریست
توهین و انتقــــاد وتفتین و ناســــزا
تلقین دشمن است ویا وهم و جاهلیست
ای آنکه با غنیمت و چور، با مقام شدی
میهن به خون فتاده ترا حرص سرمدیست
ازدیده خون فشاند بری درگلیم غم
این فتنه دروطن زتفریق و ابلهیست
ف. بری