رده: ترجمه از منابع بیرونی دوشنبه، 12 دلو 1394 نویسنده: مصاحبه مایکل سپرنگمان
رسول سیاف با عبدالله عزام و جمعی از عربها در پشاور. عزام را رهبر و مرشد اصلی سازمان تروریستی القاعده و شخص اسامه بن لادن میخوانند. «عرب های افغان» کسانی بودند که توسط سی.آی.ای به کمک عربستان و پاکستان از کشورهای عربی استخدام شده به جنگ افغانستان فرستاده میشدند. با خروج روسها از افغانستان، اکثر اینان به کشورهای دیگر مسلمان فرستاده شدند تا به فعالیتهای تروریستی و جهالتپرورانه ادامه دهند. (عکس از مجله «البنیان المرصوص»)
مصاحبه مایکل سپرنگمان و بونی فاکنر | مترجم: احمر منبع: گلوبل رسرچ، ۹ سپتامبر ۲۰۱۵
از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹، مایکل سپرنگمان (Micheal Springmann) ریاست بخش ویزههای غیرمهاجرتی را در نمایندگی سیاسی امریکا در شهر جده عربستان به عهده داشت. در ایام ریاستش، تصامیم وی در ارتباط به رد ویزه برای متقاضیان غیرواجد شرایط سفر بهطور روزمره توسط روسایش نقض میشد. پس از رویدادهای ۱۱ سپتامبر، او درک عمیق از مشکلاتی که در هنگام کارش برخورده بود، پیدا کرد. او نویسنده کتابی به نام «ویزه برای القاعده: گفتههایی از زبان یک فرد داخلی درمورد رهنمود سیآیای که جهان را به لرزه آورد» است. در این کتاب، وی برنامه اعطای ویزه امریکا به تروریستان و گروه عربهای افغان را شرح میدهد. در ذیل ترجمه اندک تلخیصشده مصاحبه رادیویی آقای سپرنمان با بونی فاکنر از رادیوی «تفنگها و مسکه» (Guns and Butter) را میخوانید:
بونی فاکنر:مایکل سپرنمان، به برنامه خوش آمدید
(Micheal Springmann) مایکل سپرنگمان
مایکل سپرنگمان: تشکر. خوشحالم و برایم مایه افتخار است که با شما و شنوندگان تان صحبت میکنم.
بونی فاکنر: کتاب شما، «ویزه برای القاعده» از اولین صفحهاش کتاب موثری به نظر میرسد. میخواهم که بخش اهدای کتاب شما را بخوانم: «این اثر را به مردم افغانستان، عراق، لیبیا، روسیه، سوریه و یوگسلاویا اهدا میکنم. این را بهعنوان یادبود کوچک به مردمان زنده و مرده این کشورهای شوربخت تقدیم میکنم، بخصوص آنانی که به تعداد میلیونی توسط امریکا به قتل رسیدهاند.»
براساس نوشتهی تان، شما راه درازی را درمورد تفکر تان پیرامون سیاست خارجی و حالا داخلی امریکا پیمودهاید. شما دیپلومات پیشین امریکا که در پستهای متعدد خارج از کشور کار کرده و مهمترین آن مامور ویزه در جده – عربستان سعودی از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ بودید. چطور به وزارت خارجه راه یافتید و در کدام پستها گماشته شدید؟
مایکل سپرنگمان: در هنگام لیسه، علاقه فراوان به امور خارجی داشتم. کتاب لیدریر و بوردک به نام «امریکایی زمخت» (The Ugly American) را خوانده بودم و تصورم این بود که وزارت خارجه به افرادی نیاز دارد که فکر بسته نداشته و چشمبند نپوشیده باشند.
بنابر این، در رشته خدمات خارجی در پوهنتون جورجتاون درس خواندم و امتحان دادم که در تحریری کامیاب و تقریری ناکام شدم. بدبختانه، سفیر پیشین ویتنام به نام ایلسورت بنکر که خودش جارچی جنگ است را عصبانی کردم، وقتی از من پرسیدند، «امروز چه مشکلاتی در سیاستهای خارجی در جهان میبینی؟» به ویتنام اشاره کرده و گفتم که دولت امریکا اعمالش در جنوبشرق آسیا را از دید مردم امریکا پنهان میکند ولی مردم جنوبشرق آسیا –ویتنامیها، کامبوجیها و لائوسیها– همهی شان میدانند که به فجیعترین شکل مورد بمباران قرار گرفتهاند. مصاحبه از آن به بعد خراب شد. من فرد مناسب مورد نظر آنان نبودم.
در سالهای آینده، چندین بار در امتحان شمولیت شرکت کردم، اما هربار در تحریری کامیاب و در تقریری ناکام میشدم....
بونی فاکنر: در مقدمهی کتاب، شما درمورد القاعده نوشتهاید. القاعده چیست؟
در جریان تحقیق برای نوشتن کتابم دریافتم که شاینه ستینجر، مامور قونسلگری در جده، به ۱۱ تن از حملهکنندگان حادثه ۱۱ سپتامبر ویزه داده بود و از این کار کاملا منگ شدم.
مایکل سپرنگمان: خوب، القاعده یک نام تجاری برای ویزههای امریکایی در برنامه پرورش تروریستان است. در ابتدا، مجاهدین بودند که از سرتاسر دنیا استخدام شده و پس از آموزش در امریکا و پاکستان، به افغانستان گسیل شدند تا بر همه چیز رگبار کرده و یا آن را منفجر سازند به امید این که عساکر شوروی در داخل آن باشد.
سپس، نام تجاری آنان به القاعده تغییر کرد، لیکن همان بنیادگرایان مسلمان بودند که در مزایدهی راهانداختهشده توسط امریکا جهت بیثباتی یوگسلاویا، عراق، لیبیا و سوریه برنده شده بودند. و حالا آنان را «خلافت اسلامی» و «داعش» مینامند که همان افراد اند. آنان «گروه عربهای افغان» اند، آن عده شهروندان عرب که ۲۵ سال قبل یا بیشتر از آن منحیث مجاهد برای جنگ در افغانستان استخدام شدند.
آنان به اندازه نیروهای دریایی امریکا منسجم نیستند ولی افراد وحشیای اند که توسط امریکا استخدام و آموزش دیدهاند، سعودیها، کشورهای خلیج و دیگران آنان را تمویل کرده و سپس به جان آن کشورها و دولتهایی که امریکا خوش شان ندارد، رها میشوند تا آنها را بیثبات، بیخانمان، بیفرهنگ و تباه سازند.
آنان این کار را در عراق و یوگسلاویا کردند؛ عین کار را در لیبیا کردند، کشوری که بلندترین سطح زندگی را در افریقا داشت؛ این کار را در سوریه هم میکنند که فکر میکنم بعد از چهار سال جنگ تمویلشده توسط امریکا نسبت به وضع گذشته و حال عراق در بدترین وضعیت به سر میبرد. کم از کم یک میلیون انسان در عراق کشته شدند و هنوزهم این کشور چهار میلیون مهاجر و بیجاشدهی داخلی را داراست، سوریه هم از مشکلات مشابه رنج میبرد. چهار میلیون سوری بیرون از خاک شان زندگی میکنند.
عبدالله عزام با احمدشاه مسعود. (عکس از مجله «الجهاد»)
بونی فاکنر: فکر میکنم که آموزش تروریستان در کشورهای خارجی مانند ترکیه، اردن و جاهای دیگر صورت میگیرد. در حقیقت، بیشتر آموزش تروریستان در داخل امریکا انجام داده میشود. اعطای ویزه برای برنامه تروریستان چه بود یا است؟
مایکل سپرنگمان: این همان حرفی بود که در شروع گفتم که به من وظیفه داده شد تا در جده انجام دهم. آنان همین مجاهدین استخدامی را از خاورمیانه تا شرق دور به اینجا میآوردند. انسانهایی بودند که به آنان آموزش داده میشد تا چگونه بر همهچیز رگبار کنند و منفجر سازند. آنان به تعداد هزارها به داخل کشور آورده میشدند تا در اردوگاههای نظامی امریکا در کارولینای شمالی توسط نیروی بحری یا در نزدیکی ویلیامزبرگ، در ایالت ویرجنیا توسط یکی از سازمانهای مربوط سیآیای به نام «مزرعه» آموزش ببینند. اکنون، آنان در اردن جنگانده میشوند. تعدادی از پایگاههای نظامی امریکا نیز برای آنان آموزش میدهد. ظاهرا، در ترکیه پایگاههایی وجود دارد که به آنان آموزش میدهد که چگونه سوریه را ویران کنند و در گذشته چطور لیبیا را ویران کردند. جالب است، شاید شما فکر کنید که در خارج آموزش آنان سهلتر و ارزانتر تمام میشود ولی معلوم نیست که در ذهن آنان چه فکری است؟
بونی فاکنر: سه دفتر استخدام در کدام قسمتهای عربستان سعودی موقعیت داشتند. شما در جده کار میکردید، آیا دو دفتر دیگر وجود نداشت؟
مایکل سپرنگمان: یک دفتر در قونسلگری ظهران بود که من هیچگاهی نتوانستم درموردش بدانم، و دیگرش در ریاض بود. هیچکسی قادر نشد که نشانی دقیقاش را برایم بگوید. بلی، فقط نام شهرها را گفتند ولی نشانی دقیق را هیچکس نمیدانست.
بونی فاکنر: شما پس از این که ویزه عدهای را رد کردید به مشکل برخوردید. آیا همین طور نیست؟
مایکل سپرنگمان: بلی. شما باید رابطه فرد درخواستکنندهی ویزه با کشور میزبان و کشور مقصد سفر را تشخیص دهید. شما وظیفه دارید، شما به مکتب میروید، شما کاروباری دارید، سرمایهگذاری کردهاید، دلیل قوی وجود داشته باشد که نشان دهد شما از امریکا برمیگردید. بهطور مثال، مردم برای سیاحت، بازدید اقارب شان یا امضای قرارداد تجاری به امریکا میروند. هرچه که باشد، در آنجا نمیتوانند بمانند. بایست برگردند تا کاروبار شان را سروسامان دهند، از پوهنتون فارغ شوند، کار کنند، آنان رییس شرکتی هستند و نمیشود که کار شان را رها کنند.
هیچکدام از این افراد چنین پیوندی نداشتند. افرادی وجود داشتند که نمیتوانستند نام شهری را که مقصد سفر شان است به درستی بگیرند و برایم نمیتوانستند بگویند که چرا به آنجا میروند. هیچ معلوماتی در اختیارم نبود که نشان دهد برای چه به امریکا میروند. فکر میکنم که یکبار فریاد و سروصدا راه انداختم که شکایت میکنم تا این نوع کار توقف یابد. بازهم پس از ۱۱ سپتامبر و در جریان تحقیق برای نوشتن کتابم دریافتم که شاینه ستینجر، مامور قونسلگری در جده، به ۱۱ تن از حملهکنندگان حادثه ۱۱ سپتامبر ویزه داده بود و از این کار کاملا منگ شدم. بنابر تحقیقاتم در انترنت دریافتم که شاینه ستینجر باوجود جوابهای مبهم به «کمیسیون بررسی ۱۱ سپتامبر»، هنوزهم همان وظیفه را در اختیار دارد و رتبهاش بالا رفته است
الجهاد» مجلهای بود که عبدالله عزام آن را از پشاور نشر میکرد و عمدتا در خدمت انعکاس فعالیتهای «عربهای افغان» و باندهای بنیادگرای اخوانی افغانستان (جمعیت اسلامی، حزب اسلامی، اتحاد اسلامی) قرار داشت
بونی فاکنر: شما میگویید که ۱۱ تن از مجموعه ۱۹ حملهکنندهی یازده سپتامبر...
مایکل سپرنگمان: فکر کنم ۲۰ یا ۱۹ حملهکننده. ۱۵ تای شان در عربستان سعودی ویزه گرفته بودند و ۱۱ تن از این ۱۵ از قونسلگری جده.
بونی فاکنر: شما نوشتهاید، «چیزی را که من علیهاش اعتراض میکردم، این بود که سیآیای تلاش میورزید تا استخدامیان اسامه بن لادن را جهت آموزش نظامی به امریکا بیاورد. آنان بعد از آن به افغانستان برمیگشتند تا برضد شوروی وقت بجنگند.»
مایکل سپرنگمان: دقیقا. تمام شان با مجاهدین برگشتند. آنان [دولت امریکا] این افراد را استخدام کرده و برای شان آموزش دادند، و یکبار در وسط راه پی بردند، خوب، ما جمع افراد کارکشتهای را در اختیار داریم که واقعا در ویرانی دولتها و کشورها خوب هستند، چرا از این افراد در دیگر کشورهایی که سود ما در دولتهای لرزان و اقتصاد ورشکستهی شان است، استفاده نکنیم؟ و فکر کنم که نخست آنان را به یوگسلاویا آوردند. آنان اسامه بن لادن و ۵۰۰۰ سعودی یا بیشتر از آن را با خود داشتند. آنان افرادی را با داشتند که توسط خود شان آموزش دیده بودند و یکجا با ناتو یوگسلاویا را ویران کردند. براساس گفتههای جان شنگلر که با «آژانس امنیت داخلی – اناسای» و «کالج جنگ دریایی» در پرویدنس در جزیره رود کار میکرد، آنان به کمک دولت امریکا به یوگسلاویا آورده شدند تا در آنجا باشند، اسلحه و معلومات استخباراتی در خدمت شان قرار گرفت و پرورش یافتند.
سپس به عراق فرستاده شدند و دیدیم که عراق به چه روزگاری سردچار شد. این کشور بهطور مجازی به سه قسمت بدون کدام دولت و اقتصاد کارا تقسیم شد. به لیبیا فرستاده شدند. افراد بهاصطلاح شورشی لیبیا اسلحه بیشتر نسبت به ارتش انگلستان دارند. وقتی آنان به لیبیا برده شدند و سفیر امریکا به دست آنان به قتل رسید، زیرا ظاهرا او در وسط تلاشهای شان برای انتقال اسلحه از لیبیا به سوریه قرار گرفته بود تا آن کشور را بیثبات سازند. آنان فرصت خوبی در دست داشتند تا افراد و اسلحه را به کشورهایی انتقال دهند که میخواستند از شر شان خلاص شوند و ترکیه همکار بود. ترکیه محمولههای اسلحه و تجهیزات نظامی را توسط طیاره و کشتی انتقال میداد. توسط طیارههای سعودی نیز انتقال میدادند. از طیارههای ترکیه و اردن همچنان استفاده میشد.
بونی فاکنر: «گروه عربهای افغان» را چگونه توصیف میکنید و سرچشمه شان از کجا آغاز میشود؟
ما به آنجا رفتیم و یگانه راه خروج شوروی از افغانستان را در این یافتیم که از وحشیترین و دیوانهترین بنیادگرایان کمک بگیریم، و بنابراین امروز در افغانستان افراد میانهرو و چپ وجود ندارد.
مایکل سپرنگمان: این افراد، نام شان جالب است، در اصل تروریستانی اند که توسط امریکا به کمک سعودیها و پاکستانیها استخدام شدند تا در افغانستان بجنگند. اینان را «عربهای افغان» نام نهادند. اینان افغان نیستند ولی عربها و از کشورهای دیگر مانند اندونیزیا و فلیپین اند که به افغانستان آورده شده و برای جنگ با شوروی تربیت یافتند. تصور میشد که کار با این افراد نسبت به افغانها آسانتر است و لقب «عربهای افغان» را به آنان دادند که بعدها به «گروه عربهای افغان» شهرت یافت.
هرچند اینان همان عربها و مسلمانان بنیادگرا اند که مطابق گفتههای شرل بینارد، خانم زلمی خلیلزاد – سفیر پیشین امریکا در افغانستان و عراق و سازمان ملل، ما به آنجا رفتیم و یگانه راه خروج شوروی از افغانستان را در این یافتیم که از وحشیترین و دیوانهترین بنیادگرایان کمک بگیریم، و بنابراین امروز در افغانستان افراد میانهرو و چپ وجود ندارد. تمام افرادی که شما در افغانستان مییابید، جمعی از مسلمانان بنیادگرا هستند.
بونی فاکنر: این هم دلیل دیگر شده نمیتواند که بعضی از کشورها زندانهای شان را خالی کرده و مجرمین را به آنجا [افغانستان] فرستادند؟
مایکل سپرنگمان: کاملا درست است. این کار را در مصر و فکر کنم جاهای دیگر کردند. شما به مردان وحشی نیاز دارید؟ شما به افراد آشوبگر نیاز دارید؟ خوب، ما در تمام زندانها از این نوع افراد داریم.
بونی فاکنر: عبدالله عزام، فرد دوم بنیانگذار «دفتر خدمات»، کی بود و نقش او در ایجاد تروریزم بینالمللی چه بود؟
مایکل سپرنگمان: او فردی بود که با اسامه بن لادن کار میکرد. در حقیقت، تا جایی که من به یاد دارم، او مربی اسامه بود. کوشش میکنم که به یاد آورم از کجا بود.... او یکجا با اسامه بن لادن کار کرد تا حمایت از «گروه عربهای افغان» را تشویق کند، تا از افرادی که در افغانستان برضد شورویها میجنگیدند پشتیبانی نمایند.
بونی فاکنر: «دفتر خدمات» چیست که به همکاری عبدالله عزام ساخته شد؟
مایکل سپرنگمان: در اصل این دفتر اداری بود که بهطور آشکار مسایل استخدام این افراد [عربها برای جنگ در افغانستان] را به پیش میبرد. او در یکی از نوشتههایش گفته بود که افرادی که پولدار اند در امریکا هستند. افراد بیپول در کشورهای فقیر عرب و مسلماننشین سرتاسر جهان هستند و ما ضرورت به کمک آنان داریم. بهترین راه دریافت کمک، از امریکا است.
بونی فاکنر: از لابلای کتابت به یاد دارم، او مجلهای به نام جهاد را نیز نشر نمیکرد؟
مایکل سپرنگمان: بلی، این درست است. این مجله به زبانهای مختلف در سرتاسر جهان پخش میشد. آنان «دفتر خدمات» را ایجاد کردند تا مسایل استخدام، آموزش و تجهیز و بهطور مثال انتقال عربهای افغان را به بوسنیا اداره نمایند. عبدالله عزام غول فکری شان بود. او «مرکز الکفا» در مسجدی در بروکلین امریکا را ساخت و همچنان در بوسنیا برای استخدام جنگجویان در کشورهای بالکن کار میکرد.
«الجهاد» مجلهای بود که عبدالله عزام آن را از پشاور نشر میکرد و عمدتا در خدمت انعکاس فعالیتهای «عربهای افغان» و باندهای بنیادگرای اخوانی افغانستان (جمعیت اسلامی، حزب اسلامی، اتحاد اسلامی) قرار داشت.
بونی فاکنر: «عملیات سایکلون» چیست و نقش آن در ارتباط به «گروه افغانهای عرب» چه بود؟
مایکل سپرنگمان: براساس گفتههای جان پلجر، خبرنگار آسترالیایی، رییس سیآیای به نام ویلیام کیسی پشتیبانیاش را از برنامه شریر آیاسآی پاکستان جهت استخدام افراد از سرتاسر جهان برای اشتراک در جهاد افغانستان اعلام داشت. علاوه بر آموزش آنان در پاکستان، آنان را در اردوگاههای سیآیای در ایالت ویرجینیا در «اردوگاه پیری» (Camp Perry) یا «مزرعه» (The Farm) در نزدکی ویلیامزبرگ آموزش دادند. این بود «عملیات سایکلون» که حتا پس از خروج شورویها در ۱۹۸۹ از افغانستان نیز ادامه پیدا کرد.
بونی فاکنر: تا جایی که شما میدانید، آیا هنوزهم «عملیات سایکلون» ادامه دارد؟
مایکل سپرنگمان:خوب، تصور میکنم بلی، با درنظرداشت این که آنان افرادی را توسط شبهنظامیان سیآیای در اردن و یکجا با نیروهای امریکایی در ترکیه آموزش میدهند، پس فکر میکنم که هنوزهم ادامه دارد. شاید نام متفاوتی به آن داده باشند و احتمالا که اکنون در خارج از امریکا صورت میگیرد. تا زمانی که کسی از میان خود شان دست به افشاگری نزند، ما چیز زیادی را نمیدانیم.
بونی فاکنر: در امریکا در کجا و کی به تروریستان آموزش میداد. فعلا، شما نام یکی شان را ذکر کردید؟
مایکل سپرنگمان: بلی در «اردوگاه پیری». آنان همچنان در کارولاینای شمالی در پایگاه نظامیای آموزش میدیدند، فکر میکنم به نحوی از انحا توسط شرکت خصوصی نظامی «بلکواتر» (Blackwater). آنان در کارولاینای شمالی فعالیت میکردند.
بونی فاکنز: فکر میکنید که دیگر کی دخیل بود. آیا در کتاب تان از «کلاه سبزها» (قطعه نظامی ارتش امریکا) نام نبردهاید؟
مایکل سپرنگمان: بلی. نیروهای ویژه امریکایی نیز دخیل بودند. فکر میکنم که آنان این تخصص و قابلیت را داشتند که با استفاده از گروه کوچک دولت مشخصی را واژگون کنند، عین کاری را که «تی. ایی. لارنس» (T.E. Lawrance) در عربستان سعودی کرد.
بونی فاکنر: «مکتب الخدمت» چیست؟
مایکل سپرنگمان:این نام عربی «دفتر خدمات» است که توسط عبدالله عزام و عبدل انس جهت حمایت عربهای افغان به پیش برده میشد. آنانی که برای جنگ با شورویها در افغانستان استخدام شدند ولی افغان نبودند.
بونی فاکنر: از مسجد الفاروق در بروکلین امریکا چه استفادهای میشد؟
مایکل سپرنگمان: این مرکز انتقال استخدامیان بود. مرکز انتقال پول بود. آنان به تروریستان در بوسنیا پول و تجهیزات میفرستادند. آنان این مرکز را پس از اختتام جنگ یوگسلاویا بنیان گذاشتند که مرکز بزرگی بود. آنان از امریکاییها، مسلمانان و عربها در امریکا پول دریافت کرده و از طریق پولشویی آن را به افغانستان، بوسنیا و مناطق مختلف یوگسلاویای سابق میفرستادند.
بونی فاکنر: آیا گروه عربهای افغان، القاعده و داعش عین افراد اند؟
مایکل سپرنگمان: تقریبا همین طور میباشد. نام شان تغییر کرده است. تقریبا همان افراد بنیادگرا را درمییابید که به کمک امریکاییها، سعودیهای، خلیجیها، ترکها، اردنیها و اسراییلیها استخدام، آموزش شده تجهیز گردیدند. شاید همان افرادی نباشند که آنان ۲۵ سال قبل استخدام کردند ولی شاید افرادی باشند که آنان را تربیت دادهاند و آنان دیگران را آموزش داده باشند.
بونی فاکنر: مایکل سپرنگمان، تشکر.
مایکل سپرنگمان: خوب، از شما هم تشکر. برایم جای افتخار است و خوشحالم که در بیان حقیقت به مردمی کمک نمودهام که علاقمندی به شنیدن آن دارند.