برهان الدین ربانی "رهبر جمعیت اسلامی"، "مدتی رئیس جمهور"، فعلاً رئیس "جبهۀ ملی" و عضو "پارلمان" دولت "جمهوری اسلامی" به مناسبت هشت ثور ١٣٧١ با خبر نگار نشریه پیام مجاهد مصاحبۀ را انجام و مطالب جالب را در آن تذ کار داده است که اکثر نکات مطروحه در آن، قابل غور و تعمق بوده و ایجاب بحث را مینماید و ضمناً در مورد، سوالات آتی مطرح میگردد: ربانی "پیروزی هشت ثور" را یکی از"معجزات عصر" و "موفقیت های بزرگ در تاریخ مبارزات اسلام" میداند، سوال مطرح میگردد که آیا جناب "پروفیسور" با این دو ادعای سراپا کاذب، آیا به مقدسات و معتقدات اسلامی مردم ما و تاریخ اسلام تعرض و توهین ننموده اند؟ آیا با به قدرت رسیدن تنظیمهای جهادی، افغانسـتان بصورت نامرئی و غیر رسمی توسط عمال افغانی پاکستان اشغال نشد ؟ آیا نواز شریف به پاس این پیروزی نماز شکرانه ادانکرد؟ و آی اس آی آنرا دستاورد بزرگ تلاشهای چندین ساله خود ندانست و آن را جشن نگرفت؟ آیا این جشن و پیروزی نیز جز "معجزۀ" ادعایی "رهبر جمعیت اسلامی" است؟ آیا چور چپاول و غارت کامل و پلان شدۀ تمام هست و بود بیت المال (مکاتب و پوهنتون ها، مطابع و کتابخانه ها، شفاخانه ها و وزارت خانه ها، بانکها و موزیم ها، گدام ها و ذخایر مواد غذایی، سلاح کوت ها و قشله ها) و چور و غارت منازل و دارایی های مردم، سوزاندن کابل و به قدرت رسیدن جمعیتی از غارت گران و چپاولگران دارایی های عامه و قاتلان بیش از شصت هزار کابلی و هزاران هموطن در سایر نقاط کشور را میتوان "معجزۀ عصر" و "موفقیت های بزرگ در تاریخ مبارزات اسلام" نامید؟ نه تنها به فکر قاصر این جانب، بلکه به زعم اکثریت هموطنان مسلمان و مؤمن ما و به روایت تاریخ اسلام، این اعمال هیچگونه وجه مشترک با معجزه و تاریخ مبارزات اسلام و مسلمانان نداشته وندارد و طرح اینگونه ادعاها، کذب محض، تحقیر تاریخ و استدلال منفی در جهت مشروعیت بخشیدن به جنایات خود و همدستان و شرکای دیروزی و امروزی و شستن دست از خون های ریخته شده به فرمان و دست های آن جناب است و در صورت که چنین است؛ پس چرا آنهای که محقق، پرویز کامبخش و غوث زلمی را به اتهامات واهی، به ارتداد متهم میکنند و حکم وفتوای مرگ صادر مینمایند، در مورد خاموش اند؟
ربانی آغاز جهاد خویش را "نقطۀ کوچک در مقابل یک ابر قدرت میداند" اما وی چرا این نقطۀ کوچک آغاز جهاد را توضیح نمیدهد، آیا این نقطۀ کوچک همان آغوش باز آی اس آی و سایر دشمنان تاریخی این سرزمین نیست که سران جهاد در آن تربیه و پرورش یافته، تسلیح و تمویل شدند و وطن را غارت و به ویرانۀ تبدیل نمودند و درصفحۀ نو زمینه را برای اشغالگری آقای جهان مساعد ساختند؟
ربانی آغازجهاد ادعایی اشرا با به قدرت رسیدن داود خان میداند، آیا جناب "پروفیسور" میتواند دلایل و براهین را در اثبات ملحد بودن جمهوری داود خان و مشروعیت آغاز "جهاد" و پناه بردن به آغوش پاکستان را بعد از سپری شدن سی و پنج سال ارائه نماید؟ ربانی مدعی است که گویا در زمان داود خان، مردم افغانستان به مهاجرت آغاز کردند، آیا فرار عدۀ از جنایت کاران یاغی و باغی را میتوان مهاجرت مردم دانست؟ (اکرام اندیشمند در اثر «ما و پاکستان» تعداد این "مهاجرین" را چهل نفر ذکر میکند که مورد استقبال و حمایت دولت پاکستان قرار گرفته ودر پایگاه نظامی پنجاب توسط ژنرالان ارتش تحت آموزش نظامی قرار گرفتند و در تنظيم و سازماندهی اين افراد و سپس شورش ناکام مسلحانۀ شان در داخل افغانستان ژنرال نصيرالله بابر نقش عمده ایفا کرد).
ربانی ادعا میکند که : « از آغازجهاد تا پيروزي مجاهدين هدف مــا گرفتن قدرت سياسي نبوده بلكه پيروزي انقلاب اسلامي و پياده ساختن قانون قرآني در كشور بود». این ادعا با عملکرد بعدی تمام های تنظیمهای جهادی هفتگانه و هشتگانه و از جمله تنظیم تحت قیادت خودش با پیروان مطیع و سرکشش را چگونه میتوان قبول کرد؟ مگر بخاطر تسلط بر تخت ویرانۀ کابل ویکه تازبودن در میدان، همه تنظیمهای جهادی از جمله تنظیم ربانی و شرکا، شهر کابل و ده ها شهر و قصبه دیگر را در ضد و بند با یکدیگر به ویرانه تبدیل ننمودند، آیا دولت "کانتری با تخت آن" از کابل تا تخار بر پشت ربانی و یارانش در نقل و انتقال قرار نداشت؟
ربانی برای رفع مسئولیت و اثبات بیگناهی خویش، علل جنگ های بین التنظیمی را چنین توضیح میدهد: «جنگ هايي كه بعد از پيروزي مجاهدين بود، كلاً دسيسه كشور هاي بيروني بود"، اما آقای "پروفیسور" چرا از این کشورها نام نمیبرد؟ مگر اختیار وجلو تنظیم های در گیر درجنگ در دست ولینعمتان و صاحبان اصلی جهاد یعنی پاکستان، عربستان و ایران و... نبود ؟ مگر این جنگها را میتوان جز تحقق بخشیدن به آرمانهای ضیاالحق مبنی بر سوختاندن کابل و انتقام از کابلیان چیزی دیگر نامید؟ آیا ربانی با نتیجه گیری محترم عباس نویان نماینده پارلمان موافق نیست؟ که میگوید: «سران مجاهدين بعد از پيروزي كاري كردند كه روي كودتاچيان كمونيستي را شستند، تا اينكه در نتيجه، تاريخ چنگيز را از لحاظ قتل و آدم كشي تكرار كردند. وي در رابطه به پيروزي هشت ثور بدين باور است كه آنچه از پديده هاي مادي و معنوي از دوران كمونيست ها بجاي مانده بود، آن را سران مجاهدين يا نابود ساختند و يا هم به يغما بردند»
در خاتمه آیا جناب ربانی، ایادی، شرکا، خادمان و مفسرین گفتارش، در مورد سوالات مطروحه، توضیح و جواب صریح دارند تا به هموطنان ارائه نمایند؟