سانحه ای تیراندازی در مراسم بی مناسبت هشت ثور در کابل به مثابه ای زنگی خطری بود که هر انسان آگاه از اوضاع وطن ، منطقه و جهان را به تعمق و تفکر وامیدارد. زیرا این واقعه را نمی توان کوچک پنداشت ویا مانند سایرحوادث تروریستی در کشور ما ، صرفا" به حدود و ثغور بی امنیتی آن متوجه بود . باید اثرات منفی آن بردولت ، جامعه و برهم خوردن فضای مطمئن برای رونق اقتصادی مد نظر گرفته شده و هرچه زودتربائیست در جهت طرد این اثرات ، اقدام صادقانه بعمل آید . همچنان می باید انگیزه ، عمق و ابعاد عملیات موفقانه ای دشمن درین روز مورد دقت و بررسی قراربگیرد ، تا ریشه ها و امکانات آن برای تکرار همچو حملات پیش از پیش شناسائی و قطع شده بتوانند. درین راستا ، برخی ازهموطنان ما انتقادات و نظریات شانرا ارائه داشته اند که نگارنده هم به همان سلسله ، رویداد مذکور را ذیلا" به مباحثه گرفته و امیدواراست تا طرف توجه هموطنان عزیزقرار بگیرد : – تجلیل ازین روز صرفا" بخاطر توجیه قدرت افراد و گروههای معلوم الحال بوده و درغیر آن مبرهن است که این روز سر آغاز جنگهای تنظیمی ، انحلال اردوی ملی ، حاکمیت گروهی و بالاخره مبدل شدن دزدی و آدم ربائی به حرفه ای بلافصل ادارۀ بود که در آن روز ، رویکار آمد . اگر تا دیروز، زن ستیزی و مکتب سوزی منحیث " وسیله مبارزه" ای مخالفین دولت پرده پوشی میشد ، بعد از هشت ثور1992 ، این اعمال شنیع در پیش چشم تازه به دوران رسیدگان که خود شان " قدرت دولتی" را تمثیل میکردند ، عملی میگردید. اما هیچ یک از آنها بر عاملین این جنایات اعتراض نکردند و هیچ یک ازآن جرایم ، بازپرسی ومورد تعقیب عدلی قرار نگرفت . زیرا عاملین آن همه جنایت ، دزدانی بودند که با این قافله سالار ها ، گره خورده و پیوند تنگا تنگ با ایشان داشتند. بناء" اگر منظوراز تجلیل این روز، سالگرد نشستن مسئولین همچو اعمال بر" تخت کابل" باشد ، طبعا" این روز یک روز شرمساری برای کرسی نشینان معامله گرکنونی ومدافعان دروغین و رسوای حقوق بشر میباشد که در برابر چنان اعمال همیشه سکوت اختیار کرده اند. – شانزده سال بعد از آن روز , دولتمردان موجود افغانستان بخاطرخوشنودی همان سردسته ها که از برکت عملیه ای سرکوبی طالبان بوسیله ای اردوی ایالات متحدۀ امریکا ، باردیگر به جاه و جلال رسیده اند ، مراسم اجباری و پر مصرفی را به راه انداختند. ولی مراسم شان اندکی پس از شروع از کنترول برآمده وبا دستپاچه گی وبی نظمی پایان یافت. زیرا تروریست ها همان جایگاهی را که ارکان دولت در آنجا اخذ موقع کرده بودند ، زیر آتش گرفتند. فیرها کاملا" هدفمند بود و عملیات اجراء شده ، نشان داد که دشمن موقعیت های خوبی را در بخشهای نظامی و امنیتی دولت ، احراز کرده واز آنطریق در برهم زدن امنیت دست دراز دارد. بدون دست داشتن عمال نفوذی دشمن دردستگاه دولت ، هیچگاه چنین توطئه سنجش شده ، به منصه ای اجرا قرارگرفته نمی توانست . – هنوز شلیک توپهای شادیانه ای دولت به افتخار این روز ادامه داشت که صدای تیراندازی ماشیندارها ، موجب واهمه در میان حضار گردید. افسران و سربازانی که آمادۀ ریژه از مقابل لوژریاست جمهوری بودند ، به یکبارگی دست به فرار زدند. فرار قبیحانه ای منسوبین اردو و امنیت برای سایر مدعوین ، هیچ جای شک و شبهه ازوقوع یک خطر بزرگ باقی نگذاشت . آنها هم به انبوه فراریان پیوستند که به این ترتیب نظم مراسم ازهم متلاشی شد و تمام واقعات دلخراش بعد از هشت ثور1992 برای بار دیگر در چنین یک صحنه ای از حمله و فرار، تمثیل واقعی یافت. صحنه های که در سالهای 1992 تا 2001 شهریان کابل شبیه آنرا ، بارها دیده و بالاثر آن ، رنجهای فراوانی را متحمل شده اند. به این ترتیب ، در عوض ریژه نظامی ، تمثیل نظم واتوریته ای دولت ، نمایشی ازبی کفایتی دولت ، فرار نظامیان و هراس دولتمداران در برابر تماشاچیان راپورتاژ های مصور تلویزیون ها ، اجراء گردید و روحیه ای که قرنها قبل در بیت زیرین سعدی بیان شده بود ، در برابر دیدگان ما تجسم یافت. " چونکه افتاد فتنه ای در شام هرکه از گوشه ای فرا رفتند " – اینکه طالبان درین حادثه دست داشتند یا گلبدین حکمتیار؟ فرقی ندارد ، زیرا مراکز هردوگروپ در خاک پاکستان موقعیت داشته و هیچگاه ، آنها بدون رهنمایی استخبارات نظامی آنکشور دست به چنین عملیات نمی زنند. هیچ یک از دوگروپ نمی توانستند که چنان یک حمایتی را از جانب همکاران شان در داخل رژیم بدست آورده و به تنهایی وارد عمل شوند ، مگر آنکه استخبارات یک یا چند کشورذی نفوذ در امور افغانستان ، آنها را مساعدت اطلاعاتی و تخنیکی نموده باشند. اگر کدام کشور دیگر هم به افراد حمله کننده کمک کرده باشد ، کمک و همکاری آنکشور هم بدون یاری پاکستان به آنها نرسیده است. – پلان حمله و تحقق آن ، آنقدر زیرکانه به منصه ای اجراء قرار گرفت که نه تنها استخبارات دولت افغانستان ، بلکه استخبارات کشور های شامل ائتلاف هم از آن بی خبر مانده و قادر به کشف آن نشدند. – در پهلوی تاکید بردقیق بودن توطئه ای تروریستی درین روز , باید اذعان داشت که دولت موجود در افغانستان نیز , تا هنوزمشخصات و توانمندی یک دولت صاحب اقتداررا کسپ نکرده است. یعنی ضعف دولت، زمینه ساز عرصه ، برای تاخت و تاز تروریستها میباشد . " قدرت عالی" که بعد از " نشست بن" ظاهرا" به وجود آمده ، بر ارگانهای دولت و تمامیت ارضی وطن ما ، حاکمیت کامل ندارد. عشق به میهن و علاقه به مردم در میان بلند پایگان دولت دیده نمیشود ، بعضی از آنها به معاشات بلند دالری در آن مقامات تقرر یافته اند وبا وجود ناکامی در وظایف شان به هیچ قیمت حاضر نیستند تا از مقام خود کنار رفته و عواید شانرا از دست بدهند . شمار دیکر آنها ، مقامات دولت را صرفا" بخاطر اعمال نفوذ شخصی خود ، مورد استفاده قرار میدهند. – متآسفانه ، اکثر دولتمردان مربوط به گروهها و سلیقه های که رهبری جمعی حاکمیت را تمثیل مینمایند , هیچ علاقه ای برای تحکیم پایه های دولت نداشته و بالعکس بخاطر تآمین منافع حریصانه ای شخصی و گروهی خویش ، به منافع علیای کشور، خیر و سعادت مردم افغانستان ، پشت پاه زده اند. – همینطورحادثه هشت ثور و مباحثات بعدی در داخل پارلمان وحلقات حکومت نشان داد که اتحاد نیرو های شامل دولت چقدرشکننده و تا چه حد ابتکارعمل آنها در تحت تآثیر مخالفین مسلح قرار دارد. آقای عطا محمد والی مزارشریف که یکی ازچهره های شناخته شده ای "جمعیت اسلامی" بوده و در چند سال گذشته ، در زد وخورد های گروهی همیشه اسمش در مطبوعات اانعکاس میافت ، درجلسه ای یاد و بود از رویداد هشت ثور گفت : " امنیت بخاطری ضعیف شد که تعدادزیادی از مجاهدین از دولت کنار زده شدند. از همین جهت امروزبخشی از اینها به صفوف طالبان پیوسته اند". درین اظهارات آقای نور،اعترافات و حقایق تلخی بیان شده است. اولا" برطرف شدن اشخاص مورد نظراو موجب بی اتفاقی در دستگاه دولت شده است که ازنظر وی باید آنها در مقامات شان میماندند ، علی الرغم آنکه شایستگی و کفایت کاری نداشتند. یعنی بودن آنها در قدرت ، مهمتر ازاصلاح امور بود. ثانیا" از اظهارات او صریحا" برملا میگردد که دوستان او( مجاهدبن) کدام مفکورۀ اجتماعی و سیاسی نداشته و صرفا" بر بنیاد منافع شخصی خویش عمل مینمایند. اگر آنها از قدرت رانده میشوند ، به سادگی میتوانند در آغوش دشمن دیرینه ای شان (طالبان) پناه ببرند. بناء" از بیانات اقای نور استنباط میشود که جنگ آنها در گذشته هم علیه طالبان ، بر پایه ای منافع ملی و مردمی استوار نبوده و تنها انگیزۀ شخصی و نفع جویی داشت. – اگر به اخبار مصور حادثه توجه شود، بوضاحت روشن میگردد که کدام روحیه خدمتگذاری و وظیفه شناسی درمیان مسئولین و کادر های دولت وجود ندارد. گریز شرم آور صاحبمنصبان ارشد قطعه گارد و ترس کشنده در سیمای حلقه ای رهبری دولت ، سبب شد که تمام مراسم ازهم بپاشد. به این ترتیب چند نفر تروریست قادر شدند که نظم و نسق یک دولت را درمنظرعموم جهانیان برهم بزنند. قطعات بدون انتظار قومانده و یا دریافت قومانده ، به ارادۀ شخصی خود ازمحل حادثه فرار کردند. باید این روحیه را ساده نگرفت . باید آنها را مطابق اصول و لوایح نظامی که در تمام دنیا نافذ بوده و در کشور ما هم ازهشتاد سال قبل زیرعنوان نظامنامه ای عسکری ، مرعی الاجراء بوده است ، محاکمه شوند. فرار آنها در اوضاع و احوال همان روز و همان محل ، صراحتا" حالت گریز از سنگر را داشت که جزای آن در قانون اشد مجازات( اعدام) تعین شده است. فرارکنندگان مذکور به معنی واقعی کلمه ، سربازان اردوی ملی نیستند. آنها صرفا" بخاطر اخذ معاش ، جهت اعاشه ای خود وخانوادۀ شان بسیچ شده اند . هیچ انگیزۀ ملی و مردمی ، آنها را به صفوف قوای مسلح نکشانده است . اینها یک لشکرمزد بگیری هستند که در اوقات خطر، فرار را بر قرار ترجیح میدهند. افغانستان باید مانند گذشته ، صاحب آنطور یک اردوی ملی شود که کیفیت ، کمیت و قدرت رزمی آن ، ضامن دفاع از وطن و مردم آن باشد. – زمانی که یک دولت نتواند ، امنیت خودرا بگیرد ، طبعا" مردم به حراس افتاده و نمی توانند بر چنین یک دولت اعتماد کنند. درین حالت ماهیت دولت از میان رفته و در سطح اقتدار محدود اشخاص و گروهها سقوط مینماید . به عبارت دیگر ، رسالت دولت به گوشه ای فراموشی سپرده شده و تنها کرکتر شکلی و صوری آن باقی میماند. متآسفانه شش سال است که دولت افغانستان علی الرغم کمک های بی سابقه ای جهانی ، از چنان یک منجلاب بیرون شده نتوانسته است. چرا ؟ – امروز به وضاحت دیده میشود که با استفاده از عدم وفاداری اراکین دولت به قانون و مصوبات خود شان ، نفوذ مافیای مواد مخدر و سایر مفسدان فی الارض به یک گرایش مسلط در رهبری دولت مبدل شده است. شکل گیری مافیا ، یک دائرۀ شیطانی (امنیت خراب- موجب قدرت و آزادی عمل مافیا میشود – و این قدرت ، خودبخود امنیت را تخریب میکند) را بوجود آورده که بخاطر رهایی از آن ، یگانه راه وجود دارد و آن هم ، شکسنن همین دایره میباشد. برای اینکه امکانات و حدود قدرت مافیا درک شود ، توجه به این دو رقمی که از جانب سازمان ملل متحد و خود دولت ارائه میشود ، جوینده را به هدف میرساند: ازجانب مافیای مواد مخدر درسال جاری عسوی (2008) به ساحه ای یکصد و نود و دو هکتار زمین ، تریاک زرع شده است. هکذا به ساحه ای سه ملیون و هفتصد هزار هکتار زمین دولتی و شخصی از طرف مافیا و همدستان مفسد آنها غصب شده که باوحود اعلامیه ها و شکایات اهالی به محاکم ، حاضر به استرداد اراضی به مالکان اصلی آن نمی باشند. – مافیای مواد مخدر و سایر مفسدین ، دست به دست هم عمل مینمایند. آنها از احیای مجدد نهاد هایی که از گذشته ها ، کارآئی ومؤثریت آن درجامعه ای افغانستان به اثبات رسیده بود ، جلو گیری کردند. از آنجمله اند : ریاست ارزاق ، مؤسسه ای افغان کارت ، ریاست کوپراتیف و سایر موسسات تعاونی برای کارگران و کارمندان دولت ، تا عندی الموقع ازافزایش سرسام آورقیم مواد غذائی وازدیاد بهای سایر مایحتاج اولیه زندگی جلوگیری بتواند. حتی آنها گدام ذخیره ای گندم را که به اندازه ای شصت هزار تن برای روز " مبادا " در سیلوی مرکز نگهداری میشد و تنها به فرمان رئیس جمهور قابل عرضه به بازار بود ، دوباره ایجاد نکردند. وزرای مالیه و تجارت ، وقتا" فوقتا اظهار میدارند که چنین مؤسسات گویا معنی مداخله در بازاررا داشته و مانع تطبیق سیستم سرمایداری ناب و خالص میشود. این آقایان نمی خواهند بپذیرند که یک سیستم باید بر پایه ای واقعیت های عینی بنا گردد. وارد کردن سیستم از خارج ، از همان کاپی کاری هائی است که هیچگاه ، نه جابجا میشود و نه پایدار میماند. هر کشور خصوصیات و داشته های مختص به خودرا دارد. بطور مثال ، کشور المان غرب بر روی خرابه های جنگ جهانی دوم ، ظهور کرد و صاحب دولت و قانون اساسی جدید گردید. دریکی از مواد آن قانون ، سیستم اقتصادی دولت " بازار اجتماعی اقتصاد " تعریف شد. مطابق این قانون ، طبقات کم درآمد ، کمکهای زیاد دولتی را دریافت میکردند ، تا در رقابت دو المان ، نمونه ای بهتری از رفاه اجتماعی را تمثیل بتوانند. تا فروپاشی دیوار برلین تمام تآسیسات مهم از قبیل شفاخانه ها ، مؤسسات تحقیقاتی برای صحت انسانها ، راه آهن ، پوسته ، مخابرات و بس های شهری در ملکیت دولت بودند و با قیمت نازل و بدون منفعت شخصی در اختیار مردم بی بضاعت قرار داشتند. در آنوقت امریکائیها مطابق پلان مارشال در احیای مجدد المان غرب کمک اقتصادی نمودند. در حالیکه سیستم اقتصادی امریکا تنها بر مکانیزم قیم در بازار ( اقتصاد بازار آزاد) استوار بود و تا هنوز هم است . اما گردانندگان اقتصاد المان ، سیستم مختص به خود ( سیستم مختلط اقتصادی ) را ایجاد کردند و امریکائی ها هم ، کدام جنجالی با آنها نداشتند. مطابق این مثال تاریخی معلوم میشود که مسئولین امور اقتصاد و مالیه ، در اوضاع فعلی افغانستان زیر عنوان " سیستم بازار آزاد" پول های غیر قانونی مافیا را برسرنوشت مردم حاکم ساخته و تآسیسات پر درآمد دولتی را به آنها واگذارمی شوند . تا به این ترتیب ، گویا سیستم را "خصوصی" بسازند. اما مردم افغانستان میدانند که میان یک سیستم بیرون شده ار بطن جامعه و یک سیستم تحمیل شدۀ مافیایی ، نه تنها فرق ، بلکه تضاد عمیق وجود دارد. امروز همه می بینند که نبود مؤسسات دولتی ممد به اکثریت فقیرکشور ما ، مایه ای تشویش همه گردیده و اکثر دست اندر کاران افغانستان معتقد اند که همین فقر دوامدارسبب شده است ، تا تعدادی از جوانان در نهایت فقر و تنگ دستی ، راه امرار معاش را در وجود مافیای مواد مخدرو یا تشکیلات تروریستی در ماورای سرحدات افغانستان ، جستجو نمایند. – درین سالها ، دولت نه تنها از کمکهای خارجی استفادۀ مطلوب نتوانست ، بلکه نیرو و توانمندی موجود افغانهای داخل وطن را هم بسیچ نکرد . رهبری دولت قادر نشد که اتحاد شکلی نیروها را به یک اتحاد واقعی ملی در جهت منافع همه ای مردم ، ارتقآ بدهد. در حالیکه چنین یک اتحاد میتوانست ، ضامن صلح و استقلال کشور باشد. برخلاف این اندیشه ای واقعبینانه ، همه روزه در لفظ و عمل کوشش میشود تا معضله ای جنگ بوسیله ای معادله توافق با طالبان و حکمتیار حل شود. درین تقاضا ها ، گذشته و عملکرد آنها در دهه ای نود قرن گذشته ، همچنان ذهنیت اکثریت مردم رنج کشیدۀ افغانستان به مقابل آنها مطمح نظر نمی باشد. دولت با طرح این تقاضانامه متوجه نیست که در جادۀ یکطرفه حرکت نموده و باتکرار تقاضای بی نتیجه ای خود فی الواقع اعتبار و اتوریته ای خودرا ضعیف نموده و مردم را نسبت به سرنوشت شان بی اعتماد میسازد.مردم در یک حالت بلاتکلیفی قرار گرفته اند و نمی دانند که بخاطر استقرار صلج و امنیت کدام راه را دنبال نمایند. راه مبارزه علیه تروریزم و یا کنار آمدن با حامیان و رهبران ترور های خشونت بار جاری ؟ مردم دچار تشویش شده و از همدیگر سوال میکنند که : پشت پرده ، پردۀ دیگر نیست ؟ این وضع بوسیله ای خود دولت ایجاد شده و از قاطعیت موضعگیری ها ، علیه دشمنان صلح و آرامش وطن ما میکاهد. طبعی است که در چنین یک فضای بی اعتمادی ، جلب نیروهای داخل جامعه برای خنثی سازی عملیات دشمن ضعیف میماند. در زبان المانی یک ضرب المثل است که درک آن برای مقامات رهبری دولت ما ، خالی از مفاد نخواهد بود : " گنجشک کوچکی که در دست ات قراردارد ، ارزش آن به مراتب بیشتر ازپرنده های بزرگی میباشد که در هوا طیران مینمایند". بناء" بهتر است که دولت موجود از نیروی داخل جامعه ای افغانی کار گرفته و شوق شکارزاغ و زغن را به وقت دیگر ، موکول کند. – قبلا" گفته میشد که انگلیسها به برگشت نواز شریف به پاکستان و به نقش وی و بعضی از مهره های معین حزب مردم در قدرت اصرار میورزیدند. زیرا روابط اینها با طالبان همیشه حسنه بوده و گویا به کمک اینها میتوان شورش طالبان را مهار کرد. آمادگی حلقات معین افغانی هم از همین طرحهای خام ناشی میشود. درست است که طالبان پاکستانی پس از تشکیل حکومت ائتلافی در پاکستان حاضر به مذاکره با دولت پاکستان شدند ، اما این آمادگی ، وضع افغانستان را بد ترمیسازد. زیرا انرژی طالبان به این طرف خط دیورند متمرکز میشود و با این تمرکز هم پاکستان صفحات شوم سیاست قبلی خودرا باردیگر در رابطه به افغانستان میگشاید و هم طالبان بدون هراس از اردوی پاکستان ، به داخل افغانستان میشوند. پاکستان با این توافقات اش در برابر تمام تعهدات قبلی خود که در ازای پرداخت دالرهای امریکا به واشنگتن داده بود ، پشت پاه میزند. تآثیر این توافقات در پیشروی طالبان به درون حلقه های امنیتی وبرهم زدن چنان یک مراسم در پیش چشم نماینگان قوای مستقر نظامی در کابل ، مؤید مساعدت حلقات معین پاکستان با طالبان درین عملیات میباشد. بناء" باید برخورد های کلیشه ای و غیر عملی را منار کذاشته و صادقانه از خود سوال کرد که :
چه باید کرد ؟
گرچه آقای کرزی و افراد مربوط به حلقه ای اول رهبری دولت او ازین حادثه جان به سلامت بردند. اما تآثیرات سؤ این حادثه برخراب شدن سریع تر اوضاع امنیتی و بخصوص نامطئن گردیدن فضا برای سرمایگذاری ها و بازارتجارت ، برای مدتها ناگوارباقی میماند. - طوریکه قبلا" اشاره شد ناتوانی دولت دربرقراری امنیت ، اولتر از همه محصول ترکیب مافیایی آن میباشد. تا وقتی که این ترکیب ازمیان نرود ، و به عوض آنها نمایندگان واقعی مردم از طریق یک انتخابات آزاد و مورد قبول همگان ، آرای مردم ( قدرت واقعی) را به دست نگیرند ، اتوریته دولت تآمین شده نمی تواند. - اکثریت مردم ازحق طبعی شان محروم بوده و دریک فقر دوامدار حیات بسر میبرند. مهاجران برگشت کرده ، در گرما و سرما ، بدون سرپناه زندگی دارند که حالت آنها ، جرئت برگشت سایر وطنداران مهاجر را سلب مینماید. تا وقتی که دولت یک پروگرام واقعا" رفاه اجتماعی را روی دست نگیرد و آنرا بوسیله ای افراد معتقد به پروگرام تطبیق نکند ، تقاضای همکاری و فعال شدن آنها بخاطر استحکام پایه های دولت ، به امثال نوشتن تقاضانامه بر روی یخ و گذاشتن آن در زیر آفتاب سوزان است. - باید متوجه بود که برخورد سبکسرانه به این مسئله و عقده گشائی از این و آن هیچ باری را به منزل نه برده و به مثابه ای واکنش های بی نتیجه در داخل همان دائرۀ شیطانی باقی میماند . - از بعضی رسانه های خارج از کشور شنیده میشود که گویا حالت موجود در افغانستان به یک دیکتاتور نیاز دارد. گمان میشود که آنها ، از دیکتاتور ها خاطرات خوشی داشتند و یا نا فهمیده ، آب را به آسیاب دشمن انداخته در برابرقوام گیری یک نظام مردم سالار گام میگذارند . جای تعجب است که این اشخاص گاهگاهی از دیموکراسی هم صحبت مینمایند، اما برای وطن خود خواهان رژیم دیکتاتوری اند. چنین برخورد دوگانه و غیر مسئول نمیتواند حاوی کدام پیشنهاد باشد. - اگر انتقادات ، توآم با پیشنهاد واقعبینانه و عملی ارائه گردد و هدف آن خدمت به مردم رنج کشیده و فقیر افغانستان باشد ، به یقین که مورد حمایت مردم واقع شده و مبتنی برآن ، وطنخواهان افغان به یک قضاوت وطرح مشترک نایل خواهند شد. مهمترین وسیله ای که افغانها را در مبارزه علیه تروریزم به پیروزی قرین میسازد ، همانا اتحاد و وحدت سرتاسری و ملی خود شان میباشد. این وحدت مبتنی بر درک ملی و اگاهی ازرسالت خود ، دربرابر وطن و مردم بمیان میآید. - شمارزیادی از کشور های جهان ، همه روزه به افغانستان مساعدت های تخنیکی و مالی مینمایند ، ولی آنها نمیتوانند که به عوض افغانها ، این سرزمین را اعمار کنند .تمام دست اندرکاران امور افغانستان معترف اند که در پهلوی فساد اداری دولت ، قسمت اعظم امداد خارجی در همین چند سال اخیر از جانب موسسات خارجی ( ان - ج- او) اختلاس شده است . بناء" این افغانها اند که باید وطن شان را آباد نمایند. آنها باید منحیث فرزندان صادق این مرزو بوم دست بکار شده و جلو مختلسین داخلی و خارجی را بگیرند . هیچ افغان نه باید ازین رسالت و مسئولیت شانه خالی کند. - به عبارت دیکر باید یک موضعگیری مشرک افغانها(ماورای تعلقات سازمانی و گروهی) در جهت دفاع از صلح ، آزادی و دیموکراسی در داخل و خارج بمیان آید. تا مبتنی بر آن ، کشور و مردم خودرا از شر تروریزم ، مافیا و سایر مفسدین فی الارض نجات بدهند. - چنین یک موضعگیری مشترک وقتی بوجود آمده میتواند که آگاهانه به قضایا برخورد شده ، جلو شر اندازی ها و دامن زدن به افتراقات گرفته شود. در همچو یک حالت ، منورین خواهند توانست که به انتخاب راه بیرون رفت از گرداب کنونی ، توافق نمایند. آنها میتوانند طرز دید ، عقیده و افکار خودرا مستفلانه دنبال نمایند ، ولی روی اهداف ، منافع وطن و مردم خود ، همدست و همزبان باشند. این وقت است که تفاهم سرتاسری ملی در میان وطنخواهان افغانستان بوجود آمده و جلو توطئه های دشمنان مشترک مردم افغانستان گرفته میشود.