نوروز بخاطربزرگداشت سالکردطبیعت با تمام داروندارش خرامان وجنبان در راه است،و زمستان دامن کشان سردی وتاریکی ها رابا خود می برد وآهسته آهسته جای آنرا گرما وروشنائی میگیرد، این خود پیام بهاران رامیرساند که ترنم وکرشمه در راه است. همه جا در دشت ودمن سبزه ها و گلهای خود رو درحال روئیدن ورستن است که نوای نوشدن را به ارمغان آورده،بدین معنی که آمد آمد بهار است ،به همه چیزروح تازه بخشیده وباز بوی دل انگیزش در سراسر دهکده ما پیچیده است،بوی خاک نمناک وسبزه نور سیده ،بوی آذرخشی خاموشی ناپذیر،بوی زایش پویش و رویش هزاران سال است که میآید وقرنهاست که با هر آمدن گمان میکنی که پدیده نو و نادیده باشد ، شگفتی می آفریند. مانیز با پیروی از بهار و نوروز گردوغبار را ازخانه وکاشانه خود می تکانیم وبا لباس های نو، البته هرکس مطابق وس وتوان خویش در کنار خوان هفت میوه خود به امید صحت و سعادت فامیل خود ،اقارب،دوستان وآرامی وطن، نشسته ونو روز را به فال نیک گرفته وهمدیگر را مبارکباد میگویند. دراین جاست که باید سرهوش آمد واندیشه کرد که این نوشدنها چیزهای پیش پاافتاده وبمعنی نیست بلکه دنیای ازآموزه ها، عبرت والهامات حیاتی در آن نهفته که باید از آن بهره گرفت، بایست مانند نوروز قرارهای نو ببندیم، قرارها وقولهای که در آن مسله تغیر وتحول مان در میان باشد. تغیر از شرارت به طرف خیر وخیراندیشی، تغیر ازتفکر قبیله ، خیل ودره به سطح کشور وجهان تحول در نوشتارو در کردار ودر گفتارمان .واز نسیم روح نواز بهاران نفس تازه بگیریم و به برنامه های وقت خویش را سرمایه گذاری کنیم که مقصد آن دیگر گون ساختن زنده گی ووداع باکدورتها و حسادت ها ودیگر مالیخویاییزم که دامنگیرماست ،باشد . دراین رابطه روزی یکی از دوستان حکایت جالبی داشت،« که من تقریباً یکسال زحمت کشیدم تا داشته هایم را به شکل کتاب در آورم ،راستی تبریکی ها وایمیل های زیاد از دوستان و نویسنده گان محترم که آشنائی مستقیم با ایشان ندارم گرفتم که مرا مورد نوازش بزرگوارانه خویش قرار دادند،که سپاسگذار فرد فرد شان هستم ولی در این میان فلان دوست من که بسیار نزدیک هم هستیم به مجرد که شنید فکر میکردی که اورا برق گرفته باشد،تبریکی را خودر جایش بان حتی برای یک ثانیه حاضر نشد که کتاب را بدست بگیرد ،من با این حرکت دوستم به این نتیجه رسیدم که وقتی حسادت به اوج خود برسد برای ظاهر مسله هم نمیشود کنترولش کرد...»، شاید طرف مقابل فهم ویا فرهنگ این را نداشت ویا واقعاً حسود بوده باشد. به هرترتیب ازاین قبیل شکررنجیها زیاد است ،نباید آنقدر جدی گرفته شودکه منجر به گسست روابط گردد. هر بلا ومصیبت درسی است که باید ازآن عبرت بگیریم،وشیوه زیستن دراجتماع را باید آموخت که از خوشی دیگران شادواز اندوه شان متاثر شد.به قول فریدریک داکلکس «بهتر است بخش کوچکی از یک چیز بزرگ باشیم تا بخش بزرگی از یک چیز کوچک »، نوروز زبان ندارد که سر مان فریاد کند بلکه با حرکات وجلوه هایش به ما می آموزاند که شما هم باهر آنچه نامبارک ومنفی است وداع کنید، وبی ریا وبا قلب آگنده از صمیمیت سبز وشکوفنده ومتواضع باشیم وچشمان مان راکه دود وغبارتعصب وحسادت گرفته شستوشو کنیم وبه دید تازه به خانواده ،دوستان، کشورمان وجهان بنگریم. پروسه زنده گی وتحقیقات جامعه شناسی نشان میدهد که طرز نگاه و اعتقاد که حقیقت آن با خود ماست، که چگونه فکر کنیم .آیا اپتمیست ومثبتگرا باشیم ویا پسیمیست ومنفی گراباشیم .به بیان دیگر هر قسمی که فکرمیکنیم به همان شکل دیگران را می بینیم. آوردهاند که روزی یک مرد جرمن تبر چوب شکنی خود را مفقود کرده بود وسر همسایه خود شک نمود وپیوسته مراقب حرکات او بود روزی به خانم خود گقت من باور کامل دارم که این مرد تبر مارا دزدیده است زیرا تمام حرکات او مانند دزد است. چندروزبعد مرد جرمن درگوشه دیگر حویلی تبرش را یافت ، فردا باز هم مرد همسایه راتعقیب کرد وقتی به خانه بر گشت وبه خانم ا ش گفت که اشتباه کرده و این مرد کاملا به فرشته ها شباهت دارد. خانمش گفت، ای مرد این ذهن توست واین طرز نگاه توست که این آدم را دیروز دزد میدانستی وامروز او را فرشته میپنداری. حرف کوتاه اینکه هر رقم که فکر کنیم همان قسم نوع زنده گی وسر نوشت مارا رقم میزند. مثبت اندیشیدن آدمیان را کمک میکند تا به بهترین شکل با زنده گی کنارآید وبرای نیل به این هدف در قدم نخست باید احساسات افکار وباورهای خودرا شناخت. مثبت اندیشی صرفا در درداشتن افکاری خاص خلاصه نمیشود بلکه نوع جهت گیری کلی در زندهگی است. همین مثبت فکر کردن در درون مان یک نوع نیرو تولید میکند، مثبت فکرکردن یعنی تحقیر نکردن ، حقارت نکردن دیگران وتحویل گرفتن مخالف خود به عنوان انسان متساویالحقوق وبه جای مشکل آفرینی مشکل کشا بودن است. در این جاست که ما بادیدن استعدادو توانمندیهای های دوستان واطرافیان مان به درک مثبت میرسیم. .همین تغیر فکر ونگاه که ازجمله آموزه های درجه اول بهارو نوروز است که با اندیشه مثبت یکجا می شود ودر نتیجه انرژی حاصله از آن را هم تغیر داده و آن رانوع انرژی که قدرت وتوا ن به ما می بخشد، مبدل میسازد. به همین دلیل است که به منظو ر آرامش جسمی وروحی و به دور از عصبیت های مختلف ،علمای سوسیالوژی وسایکولوژی توصیه میکنند که بایست در زنده گی اپتمیست ومثبت گرا باشیم . لذا درروابط اجتماعی مان پیوسته به نکات مثبت همدیگر مان اتکا نمایم وآنها را مورد نکوهش قراردهیم، وبخاطر جنبه های مثبت ولو هرقدر کوچک هم باشد، از هم قدردانی کنیم و به این ترتیب میتوانیم میدان دوستی ها را توسعه ببخشیم. بجا خواهد که نوروز را فال نیک بگیریم تا درمیهن مان صلح وآرامش برقرار شود وهمچنین فال نیک میگیریم تاآن عده قلم به دستان که به جای نقد مصروف دشنام وتوهین یکدیگرند دست بردارند وبه همین ترتیب تا مسئولین محترم سایتها دیگر مطالب بدون فوتو وبا نام های مستعار را اجازه نشر ندهند، رسوائی های که تا حال بنام فرهنگ وفرهنگی صورت گرفته به گمان ام که بس است. نباید فراموش کرد که پخش چنین مسایل مستقیما بر میگردد به کرکتر وطرز نگاه ناشرین.بیاید مانند بهار صفحه تازه بازکنیم وبه تمام نا خوشها وناروائی ها نقطه پایان بگذاریم. اگر خواسته باشیم که در راه انسانیت یعنی ارزش قایل شدن به انسان به مثابه محصول با شعور طبیعت گام بر داریم ، می بایست از طراوت و شادابی این ایام بیاموزیم ور اه و روش تازه ومفید برای کارهای فرهنگی زنده گی مان به عنوان موجود اجتماعی را پیشه خود قراردهیم. تولستوئ دانشمند روسی میگفت «همه می خواهند بشریت را عوض کند، افسوس که هیچ کس درفکرتعویض خود نیست »،واقعاً چه زیبا میبود که هر کس از خود شروع میکردو به شناخت خود میپرداخت. بیاید برای لحظهء اندیشه کنیم که تا چه حد خود را میشناسیم وچقدرشناخت از خانواده،دوستان، جامعه، کشور و مردم خویش داریم. چقدر به حقوق خود ودیگران پابند بودیم. دراین میان همه ما هنوز به این باور نرسیدیم که زنده گی زیباست،چون درک وفهم ما از زیبائی مانند عدالت ومقولات دیگرنابسامان ومتفاوت است. در این هم جای تردید نیست که زنده گی گاهی تراژدی وگاهی هم کمدی ،گاهی جاده همواروگاهی هم به قول شاعر انقلا بی کشورمان بارق شفعی «پرخم وپیچ است»از اینرو باید همه کارها را از روی محبت ووجدان انجام داد.میدانیم که عمر آدمی بسیار کوتاه است ، زنده گی یعنی ثانیه ها نه قرنها،این ثانیه ها شباهت تام به واگون های ریل دارد که داشته های مانرا حمل میکند این بزرگترین ریل است ولی در عالم هستی چه واگون های زیاد هستند که خالی است .به این خاطر بایدبسیار تعمق کردکه واگون های ریل خالی نروند به دلیل اینکه برنمی گردند این دیگربی برگشت است چون زنده گی بارش ثانیه ها ست .