(بخش نهم – صباح ) { يک پژوهش مستند درمورد اوضاع سياسي ، نظامي واقتصادي افغانستان با اتکاء به بخشهاي خبري وتحليلي ، داخلي وبين المللي } مردم ستيزي، خشونت گرايي وزورگويي دل مسوزان که زهر دل به خدا راهی هست هر که را هیچ به کف نیست به دل آهی هست.
منطقي ومطلوب است كه براي ترويج ونهادينه ساختن حساب گيري ازدوره مسئووليت كساني كه مسئول بوده وهستند، به تدريج گام برداشته شود و نيز اقدامات مؤثروحسابشده در دفاع و حفظ حقوق بشرورسيدگي به جنايات سازمانيافته وپراگنده با حفظ مصالح و منافع آينده و فعلي كشور صورت بگيرد.بنابراين تثبيت و تحقيق و جمعآوري مدارك و اسناد در مورد جنايات انجامشده، در مسئوليت نهادهاي مربوطه داخلي است و آنها مسئوليت دارند تا به اين خاطر كه بتوانيم در آينده زمينههاي تخطي از حقوق بشررا ازبين ببريم تحقيقات خود را به صورت كامل و جامع به قوه قضاييه كشور ارائه كنند تا در آينده مورد استفاده قرار بگيرد ولي فراموش نكنيم كه به انگيزههاي تبليغاتي و سياسي و استفاده ابزارگونه از اين مورد به ضرر صلح و ثبات در كشور است و آب آن فقط در آسياب دشمنان افغانستان خواهد رفت نه مردم افغانستان و قربانيان جنايات. اگرگردوغباراين همه همهمه و ازدهام سرسام آور اين همه دغدغه فرونشيند،آنچه مي ماند رنجهاي هميشگي بشر است كه ظاهرابا او زاده شده وتاقيامت با اوباقي خواهد ماند. ازسپيده دم تاريخ كه صاحبان زر و زور برمسند قدرت تكيه زدند تا امروزكه عصرحاكميت دولتهاي مجازي و دستهاي هميشه پنهان عروسك رقصانان پرده نشين است،اگر نگويم همه،بسياري از رنجهاي بشردرطول قرون تنها تكرار شده وآنچه مانده است تنها حسرت بوده و بس. آزادي،معنويت،امنيت،رفاه وعدالت عمده ارزشهاي هميشگي و خواستني بشربوده اند، صرف نظرازاينكه آزادي مدنظر درعصر كنوني ممكن است با مفهوم آزادي عصركهن متفاوت باشد و يا برداشت ازعدالت درعصرحاضر با مفهوم آن در گذشته يكي نباشد، اما همواره اين پنج ارزش،محور كوششهاي بشر بوده اند. تمام متفكران و انديشمندان،تمام پيامبران و مصلحان،از زرتشت و بودا وسقراط و افلاطون تا موسي و عيسي و محمد(ص) تا انديشمندان عصر مدرن و پست مدرن همه وهمه درطول تاريخ در پي آن بوده اند كه انسان را با اين ارزشها پيوند زنند تا انسان بودن معنا پيدا كند. اما دريغ.دريغ كه رنجهاي هميشگي بشر را پاياني نيست. عدالت ازجمله مفاهيم مورد مناقشه و هميشه سوال برانگيز بشري بوده است كه تعريف واحدي از آن هرگز وجود نداشته و ندارد.عدالت درنگاه افلاطون به جامعه اي كاستي و بسته مي انجامد ودرنظرماركس بزرگ به جامعه اي بدون طبقه ،ازنظر هگل به حاكميت مطلقه دولت مي انجامد وازنظرآيزايا برلين به ليبراليسم تكثرگرا،ازانديشه اسلامي به حاكميت ديني مي انجامد وتفکر روشنفكران به سكولاريسم و... رفاه وامنيت ميل به راحت زندگي كردن و بهره مندي ازامكانات و به عبارت ديگر رفاه طلبي از آغاز خلقت با انسان همراه وهمپا بوده است . شكل گيري بخش عظيمي از تمدن بشري مديون همين ميل است . البته شايد بخش عمده اي از ناملايمتي هاي بشرنيزمحصول رفاه طلبي بيش ازحدباشد .به هرحال اقتصاد جزء لاينفك زندگي بشر بوده و خواهد بود. روي ديگرسكه رفاه، امنيت است كه گاه در مسلخ آن آزادي وعدالت قرباني شده اند و اين خود نشانگر اين مهم است كه امنيت تا چه اندازه لازمه زندگي انساني است . میتوان از قانون تعاریف گسترده ای را ارائه کرد اما به طوری عموم قانون یک تعداد باید ها و نبایدها یی است برای بهبود وضع زندگی در جامعه وضع می شود این هنجار ها و ناهنجارها برای به فعلیت بخشیدن واژه عدالت بکار برده میشود. به طور معمول در اجرای قانون بین تمام انسانها اتفاق نظر وجود دارد که قوانین باید به طور یکسان و برای همه اجرا شود. متفكرینی كه ازحكومت قانون هواداری می كنندباحكومت های خودكامه مخالفند. فلاسفه اعم ازجدید و قدیم معتقدندكه یكی ازخطرات مهم دولت خودكامه آنست كه به طرف فساد میل دارد وباعث می شود كه منافع خصوصی حكام بر صلاح كلی جامعه اولویت پیدا كند. اگر حكام مجاز باشند كه به میل و اراده خود عمل كنند انتظار می رود اعمالی نمادین كه باعث بهبود وضع خودشان به بهای فداكردن منافع جامعه بگردد. چون حكومت قانون قدرت حكام را محدود می كند بنابراین می تواند از چنین فسادی جلوگیری كند. افلاطون عقیده داشت كه افرادی وجوددارندكه تعدادشان بسیارنادراستدو اینگونه افرادصفات پاکي و درستكاری را بصورت توامباخود دارند. پاکي آنها درآنست كه مصالح جامعه را می شناسند و درستكاری ایشان بدان معنی است كه مصالح مزبور را دنبال می كنند نه مصالح شخصی خود را، اینگونه افراد بنظر افلاطون بهترین حكام هستند. این چنین افرادی هم به پاکي حكومت می كنند و هم غیر قابل فساد خواهند بود. بزرگترین یا هولناکترین جنایت جنگی چیست؟ کشتار اسرای جنگی؟ شکنجه؟ غارت اموال مردم،؟ گروگانگیری؟ حملهی مستقیم به افراد غیرنظامی؟ حملهی مستقیم به پاسداران صلح ؟ استفاده از سلاحهای کیمیایی؟ استفاده از کودکان در جنگ؟ تجاوز جنسی؟ اینها همه جرمهای هولناکی هستند. اما جرمی بالاتر و بزرگتر هم وجود دارد که به اصطلاح «دربرگیرندهی همهی شرهای جنایتهای فوق است». پادشاه همهی جنایتهای جنگی، بزرگترین جرم! از لحاظ قوانین بینالمللی بزرگترین و هولناکترین جرم عبارت است از «حملهی نظامی غیرتدافعی به یک کشور دیگر» یا «حملهی متجاوزانه» (War of Aggression ) که اصطلاحا «بالاترین جرم بینالمللی» (Supreme International Crime ) نامیده میشود. خشونت از نظردانشمندان قدرتی است که به صورت نا مشروع اعمال شود، از منظر زیست شناسان رفتاری است پرخاشگرانه میان حیوانات درجهت حفظ بقا. از نظر روان شناسان رفتاری است پرخاشگرانه که باعث صدمه زدن به دیگری یا خود شود. آیا خشونت حتما باید عمدی وارادی باشد؟ نه خشونت اشیاء طبیعی است، حیوانات به طور غریزی خشونت می کنند، دیوانه ها غیر عمدی خشونت می کنند، بعضی انسانها بدون اینکه عمدی داشته باشند به خاطر مسائل فرهنگی و مذهبی و جغرافیایی و زیستی و تاریخی و اجتماعی نسبت به دیگران خشن تر اند. خشونت نوعی کنش اجتماعی بین کنشگران اجتماعی است که درآن حداقل یکی ازطرفین ناراضی است زیرا به او ضرر و زیان مالی وجانی و روحی وارد شده است. از لحاظ حقوقی هر خشونتی جرم نیست ولی هر جرمی نوعی خشونت است ، خشونت عمل زشتي است که پيامد چون : قتل،تجاوز،جنگ،ترور،دزدی،خونریزی،ضرب و شتم،شکنجه وباخودداردوهمچنان خشونت مصادیق دیگری نیز دارد، تهمت، دسيسه، دروغ ، رذالت وغیبت که نوعی ترور شخصیت وتجاوز به آبرو واعتبار افراد هستند. خشونت و زورگويی معمولاً رفتاری عمدو زيان آوريست که بمرور زمان تکرار می شود . خشونت و زورگويی عملی آگاهانه و خصمانه ايست که بمنظور صدمه رساندن ، ايجاد ترس و تهديد به پرخاشگری بيشتر انجام می شود . لورنز معتقد است امروز با توسعه تکنولوژی انسان تبدیل به موجودی قوی شده است ولی همچنان بد اخلاقی خود را حفظ کرده است یعنی تبدیل به موجود ( قوی وغیراخلاقی) شده است و این راز وحشتناک بودن انسان امروز است که بدون پروا طبیعت ، حیوانات، دیگران و خود را نابود می کند. انسانها همواره نسبت به هم خشن بوده اند اما این خشونت امروزبسیار خطرناک شده چون انسان از موجود (ضعیف وغیراخلاقی) به موجود (قوی وغیر اخلاقی) تبدیل شده و ازطرفی انسانها نه تنها نسبت به یکدیگر بلکه به سایر موجودات هم رحم نمی کنند گویی انسان در حال انتقام گرفتن قرنهای ضعیف بودن خویش است. انسانی که از سایر موجودات فرار می کرده امروزبه همه آنها حمله می کند. - امتحان اسکندر - ارسطوآموزگار اسکندر بود ، پس از آن که کاملا او را تربیت کرد و تمامی علومی که لازم بود به اویاد داد ، یک روز در مجلسی که جمعی ازعلما و حکيما بودند ازاسکندر سوالاتی پرسیده شد اسکندر هم به تمام آن سوالات جواب های درست داد . ولی ارسطو به جای تحسین و تشویق او را شدیدا توبیخ وسرزنش کرده واو را به جهل و نادانی نسبت داد. اسکندر نوجوان از این عمل شدیداً ناراحت شد و از استاد خود رنجید . حضار مجلس از سرزنش های بی مورد و بی جای استاد تعجب کرده و در مقام اعتراض از او پرسیدند : که برای چه به جای تشویق از این شاگرد ممتاز با خشونت و ناسپاسی بخورد کردی ؟ ارسطو جواب داد: اسکندر کودکی است که در ناز و نعمت بزرگ شده است و درآینده ای نزدیک پادشاه خواهد شد من خواستم مزه ظلم را به او بچشانم تا بفهمد که ظلم چه قدر تلخ و ناگوار است تا وقتی که به پادشاهی رسید از ستم و بی انصافی و تضییع حقوق دیگران خود داری کند . نویسندۀ فرانسوی«اونوره دوبالزاک 1799تا1851» در مجموعه داستان های او که تحت عنوان «کمدی انسانی» به چاپ رسیده است. این کتاب ساختمان درونی اجتماع فرانسه در دوران حیات بالزاک را پدیدارمی کند. بالزاک نشان می دهد که: «... اجتماع فرانسه در زمانش به میدانگاه جنگ آشتی ناپذیری تبدیل شده است که درآن هرکسی بر ضد دیگران می جنگد؛ میدانگاهی که « وحشی ترین خودخواهی ها در آن پیروز می شود.» پاریس؛ جائی که مردم « مانند عنکبوت به جان هم افتاده اند و یک دیگر را می خورند ». جامعه سرمایه داری فرانسه افکارووجدان آدمی را به صورت کالای قابل خرید و فروش درآورده است. سرمایه داران به مردم تبلیغ می کنند که به گفتار و عقاید خود پایبند مباشید و هر گاه کسی آن ها را از شما خواست، به او به فروشید... » درافغانستان اکنون این اوضاع وعناصرفسادپيشه ،خصلتی مشابه دارند. به این معنی که پول پيداکردن را ازهر راهی مشروع می دانند و به خاطرپول به هر کاری- اعم از رشوت ، قاچاق، چپاولگری، وطنفروشی، حتی معامله هاي پيداوپنهان منطقوي وبين المللي برضد مادروطن ومردم وطن می زنند. این افراد بر خلاف سرمایه داران قرن هفده وهجده اروپا- که بانک جهانی از آن خصلت سرمایه داری به افتخار یاد می کند، نه به تولید کمک می کنند و نه هم به رشد تجارت ملی و گسترش اعتبارات. روند اقتصاد کنونی درکشورما از دهه ها به اینسو، یعنی پیش از دوران سیاست اقتصادی مانند مدرنیسم دوران سلطنت ظاهر شاه، خصلت انگلی داشته است. درين مدت اقتصاد نودرافغانستان می گذرد، قشر نوپای از سرمایه داران، دلالان ،نوکيسه گان ، افراواشخاصي نزديک به مقامات کشوري ونظامی ، چاپلوسان ،درباريان ، سبوتاژان ،تاجران خون وآتش، بازاریان بي بندوبار، دستياران سبوتاژگران بين المللي ، مافياي اقتصادي ، نظاميان پولپرست خارجي و... با حرکت هاي کنش دارکشوررابسوي نابودي وپرتگاه هدايت ومديريت مينمايند. این روند با گروپهاي بخپل سرکهبرضد منافع عمومي عمل مينمايد ، جامعه را به کجا سوق خواهند داد. آن ها تابعیت های کشورهای غربی وشرقي را دارند وبراي تامين منافع خارجيان عمل نموده ودر آن ممالک سرمایه انداوخته اند. خانه، کارخانه، شرکت ها و سرمایه خود را در غرب حفظ می کنند و بین افغانستان و کشورهای محل اقامت خود پلی ایجاد کرده اند، تا مردم رابخاک سياه بنشانند وبه سودوسرمايه هاي خويش بیافزایند. کشورومردم مظلوم وطن که سه دهه درآتش خون ونفاق ، دار و ندارش را از دست داده ، ديگر نمی تواند بدبختی های زورگويي ، بيگانه پرستي ،بروکراسی وفساداداری راتحمل کند. ملت بايدآگاه باشد که اعمال آنعده عناصرشرارت پيشه و خاهين به منافع ملي که کوچکترين پابندی به هيچ قوانين بجز منافع خود ندارند ، قابل عفووبخشش نخواهد بود.اينان بايدبدانند که تا طولانی مدت نميتوانند به اعمال بنيادگرايانه وخائنانه برخلاف اتحادملی ووابستگي بااستعمارکهن وجهان خوارادامه بدهند. تاريخ اين دوره که بيانگر اعمال وکردارانسانهاست، آيينه واربروی عملکرد های انسانی قضاوت خواهد کردوکتمان جای هيچ خاين ملی را بدون چالش نخواهد گذاشت. کسانيکه پديده هاي منفي اجتماعي راسازمان ميدهند ويا زمينه های مختلف را دراين جهت مساعد ميسازند دشمنان شناخته شده مردم افغانستان اند. ازطرف ديگرعلی رغم تشکیل دولت ،حضوربيش ازهشتادهزارنيروي ائتلاف ، تشکيل اردوملي ، پوليس ملي وامنيت ملي درافغانستان ،هنوزکشورتابرقراری صلح وامنیت کامل فاصله زیادی دارد. دلیل این امر حضور نیروهای سلاحداروغيرمسوول وخودسردرجامعه است که همچنان مسئله تداوم حاکميت ، قانونيت وعدالت را زيرسوال ميبرد. در طول اين مدت فعالیت هایی جنايتکارانه ازسوی این نیروها مانند ، بم گذاری، حملات راکتي به کابل ، ایجاد درگیری هایی درون قومی و ترورشخصیت های با نفوذ وموثروايجادوحشت وبربريت دردرون دولت ودرکوچه وپس کوچه هاي شهرومحلات تحت نفوذاين قدرت خواهان وپول پرستان ، صورت گرفته است. ترور حاجی عبدالقدیر معاون اداره انتقالی و وزیرفوائد عامه ، ترورداکترعبدالرحمان وزيرهوانوردي ، آشوب خشونت بارماه جوزادرشهرکابل ، سرکوب تظاهرات محصلين پوهنتون کابل ، دامن زدن به مسايل قومي ، زباني وايجادتفرقه ودهشت ، قدرت طلبي وپول پرستي ، خودخواهي وخودگويي ، قاچاق وترافيک موادمخدر، تابعيت کشورهاي غربي وحضور خانواده آنان درکشورهاي خارجي ، وابستگي وخودفروشي ننگين شان به کشورهاي غربي وشرقي ، استفاده ازنام دموکراسي وآزادي ... از فعالیت های دیگر این نیروهای تشنج آفرين می باشد. معرفي وافشاء این نیروها وآگاهی ازاهداف آنها ازاهمیت خاصی برخوردار است. وجود دو دهه جنگ و بی ثباتی درافغانستان، نوعی فرهنگ ذلت بارسیاسی را درکشور پرورش داده است. از ویژگی های این فرهنگ ننگين می توان به جنگ طلبي، منطقه پرستي،قانون گریزی، قبیله گرایی، مليت خواهي ، قوم پرستي ، خويشخوري ،گروپ بندي ،مصلحت خواهي ... انگشت گذاشت. یکی ازجدی ترین بحران ها درکشور وجود سلاح و جنگ سالاران ، شونيستهاي قوم وقبيله خواه ، اسارت نظام بدست يک مشت افراد منفعت طلب، متعدد است. این نیروها با در نظر گرفتن زمان، همواره موقعیت خود را درصحنه قدرت وسیاست افغانستان ارزیابی می کنند وبه محض اینکه احساس کنند منافع آنها به خطر افتاده، با رنگ ونيرنگهاي گوناگون ، بادسيسه هاي ماجراجويانه ، با ظاهرقوم پرستي ومليت خواهي ، با دامن زدن به مسايل زباني وفرهنگي ، بانام دين ومذهب ، باشرارت وشيطنت متعددسعی دربی ثبات سازی وهرج ومرج اجتماعي می کنند. ازجانب ديگرتعدادي که درکرسي هاي قدرت لميده اند ساليان درازي ازچوروچپاول ، ازدزدي وراه گيري ، اززورگويي وبي بندوباري، ازکشتن وبستن وبردن ،ازبي قانوني وبخپل سري وازظلم ووحشت ثروت انداخته اند .آيا آنان نظام قانوني وحقوقي رادرکشورمپذيرند؟ به هيچ صورت نه !