کيها درمشکلات مردم طي هشت سال آگاهانه نقش بازي کرده اند؟

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

استاد صباح

(بخش سوم – صباح )
{ يک پژوهش مستند درمورد اوضاع سياسي ، نظامي واقتصادي افغانستان با اتکاء به بخشهاي خبري وتحليلي ، داخلي وبين المللي }
ماجراجويي هاي بوش وافغانستان

عملکرد بوش :
نقض حاکمیت کشورها و دستور حمله به عراق و افغانستان .
نادیده گرفتن حقوق در کشورهای تحت سطيره و مخالفت آشکار با حقوق بین الملل ( براساس آمار منتشر شده ازمرکز نظرسنجی بریتانیا(ORB )، هزاران نفر از مردم بي گناه عراق طی سال های موجوديت قواي آمريکايي ، ازطریق بمباران، تهاجم و لشکرکشي بصورت فجیعی کشته شده اند ) .
نابودی بیش از شصت درصد از زیربناهای اقتصادی و صحي عراق و افغانستان در دو جنگ متوالی .
بکارگیری سلاح های ممنوعه از جمله اورانیوم ضعیف شده و بمب های خوشه ای در عراق و افغانستان . اعمال رفتارهای غیراخلاقی نظامیان آمریکایی با مردم عراق و افغانستان بویژه با زنان و کودکان . کشته و زخمی کردن هزاران نفر از مردم بی گناه افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم .
سیاست های جنگی دولت بوش علاوه بر کشتار گسترده غیرنظامیان ، باعث شده تا مردم آمریکا حدود پنج هزار سرباز خود را در عراق و حدودپنجصد سرباز را در افغانستان از دست بدهند .
بعد از آمریکایی ها، بارزترین تاثیر یازدهم سپتامبر را افغانها شاهد بودند.
فرو ریختن برج های مرکز تجارت جهانی، فروپاشی امارت طالبان را درپی داشت و مردمی که حس می کردند قربانیان فراموش شده جنگ سرد هستند، یکباره خود را در مرکز توجه جهان دیدند.
درحالیکه بیش از سه ماه از یازدهم سپتامبر می گذشت، در افغانستان از امارت اسلامی خبری نبود و نیروهای آمریکایی برای یافتن رهبران القاعده و طالبان در توره بوره، غار به غار می گشتند و جایزه یافتن اطلاعات دقیقی از پناهگاه اسامه بن لادن و ملا عمر، پنجاه میلیون دالر اعلام شد.
در سال دوهزارويک وقتي بوش اهداف خود از حمله به افغانستان را مبارزه با تروريسم و برقراري دمكراسي اعلام كرد، كمتر ناظر مطلعي مي‌توانست به اين شعارها اعتماد كند. اكنون با گذشت نزديک به هشت سال ، بوش و ناتو هر كدام درصدد سلب مسئوليت از خود در مقابل وضعيت كنوني افغانستان هستند. البته بوش با بازگشت به تگزاس به‌عنوان يك فردعادي، اكنون چند روزي است كه ديگر از دوربين و نگاه خبرنگاران در امان است و مجبور نيست به آنها پاسخي بدهد، اما تا لحظه آخر دوران رياست‌ جمهوري، اوعلاوه بر عراق و ديگر بحران‌هايي كه به‌عنوان پديد‌آورنده‌اش سرزنش مي‌شد، درباره اوضاع افغانستان هم بايد پاسخ مي‌داد.
شاهد اين مسئله پاسخ وي به سؤال خبرنگاري است كه در آخرين سفر بوش به افغانستان از او درباره افزايش فقر، خشونت و تروريسم و همچنين تحقق نيافتن شعارهاي بازسازي در اين كشور سؤال كرده بود كه رئيس‌جمهور پيشين آمريكا، بدون اشاره به مستندات، صرفا به اين پاسخ كلي بسنده كرد كه وضع مردم افغانستان بي‌شك در مقايسه با سال دوهزارويک بهتر و شفاخانه ها و كلينيك‌هاي زيادي در كشور فعال شده است، شمار مکاتيب در افغانستان افزايش يافته است و دختران و پسران زيادي دركشور به تحصيل اشتغال دارند. اين ادعا به وضوح با واقعيات امروز جامعه افغانستان در تضاد قرار دارد. بــــراســاس اعلام كـمـيتــه‌ بين‌المللي مواد‌مخدر موسوم به‌اي. ان. سي. بي‌(INCB ) مربوط به سازمان ملل متحد، توليد هيروئين در افغانستان در سال دوهزاروهفت ميلادي در مقايسه با سال دوهزاروشش، سي وچهار فيصد رشد داشته و با وجود تلاش‌هاي بين‌المللي براي كاهش توليد مواد‌مخدر در همين سال، در مجموع هشت هزار و دوصد تن هيروئين در افغانستان توليد شده است. در اين مدت كاشت خشخاش در هفده فيصد افزايش يافته و هم‌اكنون يکصدونودوسه فيصد از مواد‌مخدر موجود در بازارهاي جهان در افغانستان توليد مي‌شود. پيش‌تر نيز آنتونيو ماريو كاستا، رئيس اداره مواد‌مخدر سازمان ملل متحد اعلام كرده بود كه توليد ترياك در افغانستان با ناامني‌ها و خشونت‌هاي جاري در اين كشور رابطه مستقيم دارد.
همين مسئول سازمان ملل هشدار داده بود كه اروپا، روسيه و كشورهايي كه هدف توليد ترياك در افغانستان هستند، بايد خود را براي مقابله با تبعات امنيتي و سلامتي اين ماده مخدر آماده كنند زيرا كشت خشخاش در افغانستان همواره افزايش داشته است‌ و آمار توليد ترياك تا پايان سال دوهزاروهشت به‌طور غيرمنتظره‌اي افزايش خواهد داشت. واقعيت اين است كه از زمان حمله نيروهاي ائتلاف به افغانستان، وظيفه مبارزه با توليد و قاچاق مواد‌مخدر دركشور به نيروهاي خارجي به‌ويژه انگليسي واگذار شده اما هر سال با رشد كشت خشخاش و در نهايت با افزايش توليد مواد‌مخدر روبه‌رو بوده‌ايم. افزايش توليد مواد‌مخدر در افغانستان در حالي صورت مي‌گيرد كه نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا در افغانستان مسئول اصلي مبارزه با توليد مواد‌مخدر در كشور هستند. هم‌اكنون حدودچهل هزار نظامي، از حدودهشتاد هزار نيروي ائتلاف مستقر در افغانستان، آمريكايي هستند. ميراث هشت ساله مداخله آمريكا و ناتو در افغانستان به همين اندك بسنده نمي‌شود. خشونت و ناامني نيز در اين مدت همواره رو به گسترش بوده است. اين موضوع به وضوح در گزارش نماينده ويژه ملل متحددر افغانستان به شوراي امنيت آمده است :
خشونت و ناامني در افغانستان به‌ويژه در مناطق جنوب و شرق اين كشور افزايش يافته و به سمت ولايت‌هاي همجوار كابل رو به گسترش است. در اين گزارش همچنين به افزايش حملات عليه غيرنظاميان و تلفات آنها بر اثر حملات هوايي نيروهاي ائتلاف اشاره شده است. آثار فاجعه بار حضورقواي بي انظباط در افغانستان آنچنان مسجل است كه مسئولان انگليسي نيز به آن معترف شده‌اند. چندي پيش هفته نامه فرانسوي لو كانار آنشنه، قسمت از سخنان محرمانه ژان فرانسيس فيتو، ديپلمات فرانسوي به دست آورده كه وي گزارشي را از ديدار خود با سر شرارد كوپر كولز، سفير انگليس در افغانستان ارائه مي‌دهد. در اين ديدار، سفير انگليس اوضاع عمومي افغانستان را بد، اوضاع امنيتي آن را رو به وخامت و مردم را بي‌اعتماد به دولت ارزيابي مي‌كند.
وي افزايش نيروهاي ناتو را بي‌تاثير و داراي نتيجه عكس قلمداد كرده و تصريح مي‌كند كه حضور نظامي نه راه حل مسئله بلكه بخشي از مشكل به شمار مي‌رود و افزايش نيروها، ما را به‌عنوان يك نيروي غاصب وزورگو نشان خواهد داد. شايد جالب‌ترين بخش افشاگري نشريه فرانسوي به اين اعتراف سركوپر كولز برمي‌گردد كه آشكارا شكست برنامه دمكراتيزاسيون افغانستان را فرياد مي‌زند، تنها شيوه حفظ كنترول بر افغانستان در دهه آينده قبول يك ديكتاتور قابل پذيرش خواهد بود و كشورهاي عضو ناتو بايد افكار عمومي را براي پذيرش اين مسئله آماده سازند.
همچنان غيرنظاميان اصلي‌ترين قربانيان افزايش ناامني و خشونت در افغانستان هستند. به گزارش حقوق بشر شمار قربانيان غيرنظامي ناشي از حملات هوايي آمريكا و ناتو در سال دوهزاروهفت سه برابر شده است. آخرين مثال از اين كشتارغيرنظاميان در حمله هوايي ماه اگست نيروهاي ناتودر شيندند بود كه نود غيرنظامي كه شصت نفر آنان را كودكان وزنان تشكيل مي‌داد. يكي از شعارهاي بوش و نيروهاي ائتلاف در لشكركشي به افغانستان مبارزه با تروريسم به‌ويژه
القاعده و طالبان بود اما درين مدت نه تنها به اين وعده توجه جدي صورت نگرفته بلکه رفته رفته رايزني‌ها براي به صحنه كشاندن طالبان درقدرت ظاهر شده است.
روزنامه انگليسي آبزرور اواخر سپتامبر سال دوهزاروهشت افشاء كرده است مذاكرات بي‌سابقه‌اي ميان يك مقام ارشد پيشين به نيابت از طالبان، نماينده دولت و ميانجي‌هاي دولت عربستان با حمايت برخي كشورهاي غربي در جريان است تا راه براي مشاركت طالبان در حاكميت هموار شود. انگليس در اين ميان مسئوليت حمايت ديپلماتيك و لوژستيكي از مذاكرات را بر عهده دارد كه اين اقدام در تناقض كامل با ادعاهاي غربي‌هاست كه مدعي بودند فقط زماني با طالبان وارد مذاكره خواهند شد كه اين گروه، خشونت را مذموم شمرده و محكوم كند. فرانسوا فيون، صدراعظم فرانسه و همچنين منابع دولت افغانستان اين مذاكرات را تاييد كرده‌اند.
مداخله ناتو و آمريكا در افغانستان همچنين روند بازگشت مهاجرين را به ميهن شان، تسهيل نكرده است. آنتونيو گوتيرز،هم آهنگ کننده عالي ملل متحد، در امورمهاجرين وبي جاشدگان ،اعتراف كردكه پس از حمله آمريكا و متحدانش در سال دوهزارويک به افغانستان و سرنگوني طالبان، بخشي از مهاجرين به كشورشان بازگشتند اما اين روند به‌دليل اوج‌گيري خشونت‌ها و ناامني اجتماعي و اقتصادي تقريبا متوقف شده است.درحدودچهارميليون و پنجصد هزار افغان درسي سال گذشته كه افغانستان درگير جنگ بود، به ايران و پاكستان مهاجرت كرده‌اند.
ناتو حتي در افغانستان پيروزي نظامي قابل ملاحظه‌اي به دست نياورده است. عمليات نظامي كه اردوي آمريكا در افغانستان عليه نيروهاي طالبان در پيش گرفته به بن بست رسيده است. درست است كه نيروهاي آمريكايي توانستند در سال دوهزارويک امارت طالبان را سرنگون كنند اما از آن زمان به بعد نيروهاي طالبان مقاومت خود را تشديد كرده‌اند و حتي چندين منطقه را در جنوب کشوربه كنترول خود درآورده‌اند.
مردم اين مناطق نيز چاره‌اي جز حمايت از طالبان ندارند زيرا بدون كمك به طالبان وضع زندگي آنها بهبود نخواهد يافت. بي‌جهت نيست كه ناتو بيش از هشتادهزار نفر متشكل از نظاميان آمريكايي، انگليسي و كانادايي را در مناطقي در جنوب شرقي افغانستان مستقر كرده است كه ازهشت سال پيش به اين سو، اين حضور نظامي ادامه دارد اما اين موجوديت روزافزون نتوانسته است از فعاليت نيروهاي طالبان بكاهد.
بنابر اعلام سازمان غيردولتي اينتگرتي واچ افغانستان از هرصد دالر اختصاص يافته به مردم افغانستان فقط چهل وپنج دالر آن به نفع مردم كشور سرمايه‌گذاري شده است. شاخص اميد به زندگي در افغانستان، به چهل وچهار سال كاهش يافته است و معضله ومشکلات گروگانگيري وآدم ربايي نيز به‌گونه ديگري مردم را آزار مي‌دهد. ابعاد اين مشكل به اندازه‌اي است كه تاجران در ماه جون گذشته هيئتي را نزد كرزي فرستادند و از وي خواستند محکمه خاصي را براي محاكمه آدم ربايان تشكيل دهد. دوست و دشمن به اين مهم معترفند كه گسترش ناامني و آدم ربايي، كشته شدن هزاران غيرنظامي، افزايش توليد مواد‌مخدر و بي‌توجهي به طرح‌هاي بازسازي، نتيجه افكار توسعه طلبانه بوش در افغانستان در هشت سال گذشته است؛ اگرچه خود وي نظر ديگري دارد. اين جمله كرزي، در آخرين نشست خبري مشترك با بوش در كابل، گوياي همه چيز است: مردم ما آرزوي يك زندگي آرام دارند و با آرزوي زندگي آرام، جامعه جهاني را در كشورمان پذيرفتيم. ما جامعه جهاني را در افغانستان نپذيرفتيم كه وضع‌ما بدتر شود، ما جامعه جهاني را پذيرفتيم تا وضعمان بهتر شود. رویدادهای افغانستان نشان می دهد که دیگر نیاز به تعقیب طالبان در غارهای توره بوره نیست. بلکه سوال اصلی این است که حداقل از نظر روانی کی بر افغانستان تسلط دارد؟ طالبان یا دولت مورد حمایت آمریکا ؟ وقتی فاصله کابل - غزنی (یکی از شهرهای نزدیک به پایتخت) را که چیزی بیش از ۱۵۰ کیلومتر است بپیمایید، در این مسیر، جاده ای که پنج سال پیش به کمک مالی آمریکا و عربستان سعودی بازسازی شد و یکی از دست آوردهای حکومت کرزی به حساب می آید، امااکنون بيش ازصدهامناطق اين جاده منفجر شده، آهن موتر های سوخته در دو طرف جاده دیده می شود و ترس و دلهره درتمام جاده بر مسافران مستولی است .
هیچ کسی به معنای واقعی کلمه برين شاهراه( کابل - قندهار - هرات ) مسلط نیست. گاه گاهی کاروانهای نیروهای خارجی از آن عبور می کند، گزمه های اردو و پولیس به چشم ميخورد . اما طالبان نیز حضورفعال وهميشگي دارند.
طالبان مسافرين را متوقف نموده تلاشي بدنی می کنند و بعضي وقتا افرادی را با خود می برند و یا هم تانکری را که نظر آنها حاملموادسوخت برای نیروهای خارجی است، به آتش می کشند . دولت که پیش از این کمتر دیده شده بود از متحدان بین المللی اش شکایت کند، اخیرا به دنبال افزایش کشتارمردم بي گناه وبي دفاع کرزی شدیدا از نیروهای خارجی انتقاد کرد و گفت - خاک افغانستان از من است و اختیار آن نیز از آن من است،کرزی هنگام سخنرانی در جمع وارثين حادثه شیندند، بصراحت گفت ، میانه اش با خارجی ها خراب شده . شکایت کرزي از نیروهای خارجی همین جا خاتمه نیافت، او چندي بعد خارجی ها را ( فتنه انداز) خواند و گفت ، خارجی ها می خواهند نفاق افکنی کنند .
به نظر می رسد، طالبان هفت سال پس ازسقوط نه تنها در رسانه ها و تبلیغات حضور دارند، بلکه فعالیت اکتيف و سرسختی آنها در مبارزه مسلحانه ، میان متحدان استراتژیک هفت سال پیش نیز فاصله ایجاد کرده است.
میزان سرمایه گذاری شرکت های خصوصی به سرعت کاهش یافته، روند بازگشت افغانها از کشورهای همسایه متوقف شده و خبرهای بدي ازکشور دوباره در سرخط رسانه های داخلی و خارجي جای بازنموده است . این بار آنچه وضعیت را خیلی متفاوت می کند این است که تنها دولت نیست که بی اعتبار می شود، بلکه اعتبار قدرتهای بزرگ دنیا و ارزش های چون دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی نیز بی اعتبار و خدشه دار خواهد شد . هفت سال بعد از یازده سپتامبر، هم مقامات داخلي و هم برخی از مقامات کشورها و نهادهای کمک کننده به افغانستان از اشتباهاتی سخن می گویند که اگر نتوان گفت فرصت جبران آن از دست رفته حداقل دیر شده است .
شاید به همین دلیل است که برخی از چهره های برجسته دخیل در قضایای هفت سال گذشته افغانستان از جمله فرانسیس ویندرل، نماینده پیشین اتحادیه اروپا در افغانستان از تغییر استراتژی جامعه جهانی سخن می گوید؛ چیزی که به گفته وي تنها وقتی ممکن است که دولت جدیدی در آمریکا روی کار آید . فرانچسکو وندرل در گفت وگوي اختصاصي با شبکه خبري بي.بي.سي گفت: من براي اشتباهاتي که در افغانستان مرتکب شديم، متاسفم. به گفته وي، غرب نسبت به عراق بي توجهي کرد، کرزي را بدون دادن قدرت و امکانات لازم به عنوان فردي که مي تواند معجزه کند در نظر گرفت و نسبت به نقش پاکستان در منطقه نسنجيده عمل کرد. تا زماني که دولت بوش بر سر کار است، تغيير روش در افغانستان غيرممکن است.
مردم آمريکا با رويه اتخاذ شده و دوگانه آمريکا در مورد مسائل جهانی مخالفند. در اين زمينه تظاهرات گسترده مردم آمريکا درآغاز تدارک حمله به عراق قابل ذکر است. عمل آمريکا در اوستيای جنوبی و آبخازیی گزينشی است و برای تامين خواستهای خود و تامين منافع بيشتر و زيرپاگذاشتن منافع ديگر کشورها و ملتها صورت می گيرد. دولت بوش مانند مغولها عمل می کند و ويران می کند و آباد نمی کند. در عراق و افغانستان ويرانی ببار آورده ولی عمران و بازسازی نمی کند و نخواهد کرد. حکومتی در برابر ملت خود سرافراز خواهد بود که با درايت و دورانديشی و بدورازتعصب و عصبانيت و با حوصله مديريت کند. سياست علم و هنر مصالحه است و نه خشونت و پرخاشگری.