اخیراً موج از تبليغات خصمانه وضد ملي توسط عناصر معلومحال در خدمت بيګانه ګان در رابطه و با سوً استفاده از مسله کسر معاش کارمند تلویزیون ولایت بلخ توسط وزیر اطلاعات و کلتور افغانستان ، با جنون و سرو صداهاې دور از عفت کلام و تهی از هر نوع منطق به راه انداخته شده است. در رابطه به اين سروصداهاې ايراني که از حلقوم برخی افغانما های ايراني پرست خارج میشود و ميخواهند فضای پر آشوب کشور را هرچه آشوبناکتر بسازند، نکات آتي را مطرح میسازم: یکی از علت های که میتواند در عقب این صدا ها بسیار مشهود باشد مسله انتخابات آينده افغانستان است که برخي از ګروه ها از همين حالا کامپين خویش را آغاز کرده اند. اګر به دوره اول انتخابات ریاست جمهوری نګاه مختصری انداخته شود دیده میشود که در آن هنګام انتخابات تحت شعار تمایلات قومګرايانه صورت ګرفت و تمام کاندید ها صرف رای اقوام مربوطه خویش را بدست آوردند. انتخابات آن زمان که درتحت تاثیر رقابت دو ايتلاف پيش رفت وهر کدام از ګروها، خویش را مدافع منافع قوم معین معرفی میکردند در آنزمان انها تحت تاثیر این شعارها خواستند توجه مردم را از مسایل اساسی که عبارت از تامین صلح، امنیت و خلع سلاح ګروه های مسلح و پیاده کردن برنامه های عمران اقتصادی و اجتماعي بود منحرف سازند و با نیرنګ وخدعه توجه مردم را از خواسته های اصلی شان که عبارت از رفع عوامل جنګ یعنی بيکاري، ګرسنګي، فقر، مرض و عقب ماندګي بود منحرف کردند. در ختم انتخابات همه ما شاهد آن بودیم که اداره دولت بر خلاف وعده ها، در بین جنګسالاران، قاچاقبران مواد مخدر و مزدوران بيګانګان تقسیم و به تعقیب آن غارت و چپاول مردم با حدت و شدت بیشتر تا همین اکنون ادامه پیداکرد. وضعیت امنیتي با ګذشت هر روز بدتر از پيشتر شد. همه شاهد اند که همین چندې قبل برخی رسانه های داخلي و خارجی پرده از غارت سرمایه های ملي وطن ما را توسط بلند پایه ترین مقامات دولتي و پارلمانی افشاً کردند، که حین انتقال سرمايه در يکي از کشور های عربي دستګير و تشت رسوايې شان از بام افتيد. حالا که غارتګران شوق غصب قدرت را برای بار ديګر در سر ميپرورانند حرفی برای ګفتن به ملت افغان نه ندارند، انها در تمام دوران حيات ننګين خويش چه در دوران های قبل از حاکميت طالبان، چه به اصطلاح دوران جهاد و چه در دوران بعد از طالبان به غیر از غارت، ويرانګری وکشتار های دسته جمعی مردم کاری دګرې را انجام نه داده اند. ازينرو در دور بعدي انتخابات چه پیامی انها ميتوانند براي مردم داشته باشند، واضح وروشن است که هيچ پیامی به جز ويرانګری و انسان کشی ندارند که مردم بر انها اعتماد کنند و رای خويش را در صندوق انها بريزند؟ اين بازي ګران سیاه کار دست پرورده بيګانګان به خوبي ميدانند که تجاوز به مسايل زبان، قوم، و دين ومذهب ذهن انهایی را که به اين ارزش ها ارزش زياد قایل هستند به سرعت تخریش نموده و انها را به خشم مې آورند و قدرت تفکر و معقولیت انها را کاهش میدهد. وقتی از انسانها قدرت تعقل انها ګرفته شود انها به سادګې در دام فتنه کاران سیاهکار اسیر میشوند. يکې از عللې که جوامع عقب مانده را در دام حیل و نیرنګ قرار میدهد همین است که سطح پایین شعور سیاسی و قدرت درک مسایل است . روی اين دلیل میتوان ګفت که بازيګران عرصه سیاسی افغانستان بانزدیک شدن دوره ریاست جمهوری و پارلماني در تلاش شعله ور ساختن فضای سیاسی کشور اند تا توده های بې خبر از بازی های سیاسی را به دام اندخته و دوران حاکمیت ظلمت را طولاني تر بسازند. تا جايیکه معلوم است بازدیګران کنوني در دوره های مختلف، خدمت ګذاران حلقه به ګوش محافل و کشور های ګوناګون بوده و اند. از این رو انها بطور طبعي به مجریان سیاست های همان کشورها مبدل شده ومنافع ملت افغان را فدای منافع قدرت های منطقه و جهان میسازند، تا باشد جیب های خویش را هر چه بيشتر پر و پرتر بسازند. طوريکه معلوم است اين نه تنها افغانستان است که ترکيب متنوع قومي و زباني دارد بلکه هيچ کشورې در جهان پیدا نمیشود که ترکيب متجانس قومي و زباني داشته باشد. ولي مردم کشورهای متمدن اين مشکل را در قرار ها و قوانين کشوري حل و فصل نموده اند و تمام اتباع کشور به آن احترام مې ګزارند. افغانستان هم چنین یک قانوني را در لويه جرګه به تصویب رسانیده است که به نام قانون اساسي افغانستان ياد میشود. در این قانون برای بسیاری از برابلم ها و از جمله به مشکل زبان پاسخ داده شده در قانون اساسي افغانستان مسله زبان نیز حل خویش را يافته است. به اساس قانون اساسي افغانستان پشتو ودری زبان های رسمي افغانستان اند و چيزی هم بنام ترمنولوژی ملي به تصويب رسيده که عبارت از القاب علمي، نظامي، نامګذاري های محلات تاريخي و ملي و غیره.... پوهنتون ، پوهندوی، پوهيالی اين آن مطالبی است که در تحت عنوان ترمنولوژي ملي در سطح افغانستان برای همه يکسان بوده و مطابق قانون اساسی کشور بايد از طرف تمام اتباع کشور با روحيه ملي و افغاني و وطنپرستانه رعایت و احترام شود. انهای که اګاهانه يا غير اګاهانه اين مسله را جهت ايجاد تشنج دامن ميزنند در حقيقت آب در آسياب دشمنان وحدت و همبستګي افعانها ميريزند. قابل ياد آوري است که ارګانهای دولتي و انهای که در چوکات این ارګان ها اجرای وظيفه مينمايند مکلف به رعایت مندرجات قانون اساسي کشور ميباشند انها باید این ترمینولوژي را رعایت کنند. این مسله هيچګونه رابطه به مسله فارسي زدايې نه دارد و نه هدف آن چنين است طوريکه حلقه های مغرض به تبليغ آن مي پردازند. در اینجا من به اين مسله نمی پردازم که دری زبان افغانی و فارسی زبان پارس است و نه تصمیم آن است که تفاوت این دو زبان را که در صد ها و هزاران لغت مروج در افغانستان و ايرا ن وجود دارد نشان دهم. برخي ها اين مسله را فارسي زدايې و دشمنی با فارسی مي نامند ولې آيا واقعآ اين فارسي زادايې است؟ حقیقت امر اين است که اين نه تنها فارسي زادايې نيست بلکه برعکس اين مدافعين نام نهاد فارسي اند که مذبوحانه در تلاش پشتو زدايې اند. از زمان تاسيس پوهنتون اين موسسه علمي هميشه به نام پوهنتون ياد شده ، به جز از دوران وطنفروشان جهادي رباني و شورای نظار که هویت وماهیت انها به همه روشن است هيچګاهی پوهنتون به نام دانشګاه ياد نه ګرديده است. بر عکس دانشګاه مروج موسسات علمي ايران بوده واست و حالا همان ګروهک های وابسته در تلاش اند تا آنرا بر افغانها تحميل کنند. و اينکار بطور متداوم از طرف اين حلقه به ګوشان در خارج و داخل افغانستان تعقيب میګردد. چنانچه عنصر پليدی بنام رهين در هندوستان لوحه سفارت را که به زبان پشتو بود په فارسي تعويض نمود. آیا اين همان تلاش پشتو و پشتون زدايې نيست. معنی لغوی زدايې زدودن است. حالا ببینیم که چه زدوده میشود، پوهنتون که طی تمام مدت موجودیت خود پوهنتون بود زدوده میشود و دانشګاه ناميده میشود ، چيزی که برای مردم ما قابل درک و فهم بوده حذف میشود و جای آنرا چيزیکه نا آشنا و بيګانه است ميګيرد. سفارت که همیشه لوحه آن پشتو بوده فارسی میشود آيا اين زدودن پشتو است يا فارسي؟ پس معلوم است که عناصر مغرض و تنګ نظر و مغرض و قومګرا با تمام کدورت در فعالیت اند. وقتی شخصی در افغانستان در برابر فعاليت هاي اين حلقات افغان ستيز به اعتراض مې پردازد انګاه همه اين حالقات مانند شغال ها ناله سر ميدهند و به توهين و تحقیر شخصيت ها مي پردازند. این عناصر که به نورمهای انسانی و اخلاقی کوچک ترین ارزش قایل نیستند به ساختمان فزیکی انسانها چيزیکه داد الهی است وهمچنان به و ظيفه و پيشه انها میتازند ، و انها را مورد هتک و ناسزا قرار میدهند. بطوريکه معلوم است چهره و جسامت انسان نمیتواند از ماهیت انسانها نمایندګي کند. با فهم ترین و بادنش ترین انسانهای روی زمین از لحاظ چهره آدم های جالبی نبودند مانند آنشتين و داروين ولې اينها از لحاظ دانش انسانهای بيظیر در روی کره زمين اند وبودند. قصابي پیشه ای است که انسانها بنا بر ضرورت اجتماعی آن را انتخاب ميکنند و باعث خدمت به مردم ميګردند و هيچکس حق ندارد بخاطر آن کسې را اهانت کند و ادعا کند که اينها آمهای زشت ويا نا زيبا اند. اګر تقسیم وظایف بر اساس چهره زيبا صورت میګرفت باید هنرپيشګان هاليود وباليود همه کاره سیاست و دانش میبودند.