محمدعالم افتخار
«خشم ویدا ساغری علیه ریاکاران» عنوان کوتاه نوشتی است که در گزارشنامه افغانستان به سردبیری جناب رزاق مامون؛ انتشار یافته است:
«یک و نیم میلیون آدم بی پروا هرکدام چهار هزار دالر را از چرخه پولی کشور فقیر شان خارج کرده تا اسم حاجی کنار پیشوند های عربی اسم های شان افزوده گردد، و صدمه بعدی که باید تحمل کنیم راه بندان شدید بخاطر برگشت بی معنی و مسخره شان است.
ملتی که چنین گوهش را په په گویان میخورد هرچه دهندش ز درد کم است!»
*****
خوبان خواننده به نیکویی آگاهند که این کمترین نه تنها نسبت به موقف مدنی و حقوق و آزادی های انسانی زنان و دختران به مقیاس بشریت و به ویژه در مقیاس افغانستان سخت اعتنا و احترام دارم بلکه در جهت احیای مقام و منزلت زن و عروج زنان در سلسله مراتب اجتماعی و لشکری و کشوری و علمی و فرهنگی و اقتصادی و مدنی و مادی و معنوی؛ پیوسته از تبعیض مثبت در قیاس با مردان کار میگیرم که در مواردی به نگاه بعضی ها حتی نمود غلو و اغراق به خود گرفته و واکنش هایی تا سرحد داو و دشنام هم متوجهم شده است.
به علت نزاکت هایی از دادن نمونه های مشخص؛ معذرت میخواهم.
از جمله زنان فعال در اجتماع و پیشتاز در تبارزات مدنی و شاعری و نویسندگی و سیاست و کنشگری های مختلفه دیگر؛ خانم ویدا ساغری؛ در نظر من جایگاه و پایگاه بلندی دارند. ایشان عطر و بوی محجوبه هروی، مهری هروی، گوهرشاد بیگم، مهرالنسا نورجهان بیگم و حتی عسوه زن تاریخی چون طاهره قرعه العین را با نام و گام و صدا و سیمای خویش در اجتماع تن آزرده و جان افسرده ما می پراگنند.
نگفته پیداست که زنان و دختران زیادی از شخصیت هایی همانند ویدا جان ساغری می آموزند و الهام می گیرند و تأثیر تبارزات و سخن ها و آثار و کارنامه های امثال بانو ویدا صرفاً به جنس زنان محدود نمانده مردان و به ویژه جوانان بالنده و پویای بسیاری را نیز در بر می گیرد.
بدینجهت هم که شده نقد و ارزیابی شعر و نثر و کارنامه ها و خلاقیت های گونه گونه امثال خانم ویدا ساغری ضرورت دارد؛ خاصتاً که ویدا جان قریب در همه عرصه ها با نوعی تهور متفاوت می خواهد عرض وجود نماید و در سخن، کمتر باز اندیشی و پروا را ملحوظ میدارد. شاید زمانی که ایشان مثلاً در صفحه فیبسبوک یا اکونت انترنتی دیگر خود؛ احساساتی میشود و مطالبی از گونه بالا را می نویسد و به اشتراک میگذارد؛ ممکن است در پی مباحثات به کم و کاست و ناراستی و نادرستی قسمی یا کلی آن پی برده وادار به تدقیق و تصحیح و حتی حذفش گردد؛ ولی زمانیکه بنگاه های نشراتی و سایت های وزینی چون «گزارشنامه افغانستان» مطلب شان را اقتباس و با افزودن عنوان و چسپ و چنگگ؛ آنرا باز نشر می نمایند؛ احتمال اینکه نویسنده؛ غافل و مغرور شود و املای اشتباه خود را؛ برآمد فلسفی بدیع و شاهکار سخن به حساب آورد؛ به مراتب بیشتر میگردد.
اینجانب ضرورت یک چنین نقدی را پیشتر ها که گزارشنامه افغانستان؛ متنی را به نام «پاسخ ویدا ساغری به خاطره افغان»؛ درج کرده بود؛ احساس نموده بودم ولی بنابر ملاحظاتی؛ از آن انصراف جستم. به نظرم اگر آنزمان به موضوع پرداخته بودم؛ میتوانست مدد کند که ویدا جان حالا در جایی که چنین جملات شگفتی آور و کمابیش مستهجن را ردیف نماید؛ نمی بود:
«یک و نیم میلیون آدم بی پروا هرکدام چهار هزار دالر را از چرخه پولی کشور فقیر شان خارج کرده تا اسم حاجی کنار پیشوند های عربی اسم های شان افزوده گردد، و صدمه بعدی که باید تحمل کنیم راه بندان شدید بخاطر برگشت بی معنی و مسخره شان است.
ملتی که چنین گوهش را په په گویان میخورد هرچه دهندش ز درد کم است!»
نخست خدمت بانو ویدا جان ساغری و ارادتمندانشان باید تصریح نمایم که در دنیای کنونی همه چیز قابل نقد و انتقاد و باز بینی و باز شناسی است؛ نه تنها حج و مناسک حج و کسانیکه بدین مناسک می پردازند؛ اعم از اینکه به آن واقعاً باور دارند و یا از آن؛ جهت فریب مردمان ساده مومن و کسب امتیازات و منافع دنیوی استفاده می نمایند.
نه تنها حج و حج روی که یک برخ دین و دینداری است بلکه اساساً خود دین و منابع دین قابل نقد و بازشناسی است؛ کتاب های مقدس تورات و انجیل و قرآن و ذوات مقدس چون ابراهیم و موسی وعیسی ومحمد؛ همه بلا استثنا قابل نقد و مطالعه و تأمل و بازنگری و باز شناسی اند. حتی خدایان از نقد منفک نبوده و نیستند. تنها اگر قرآن کتاب مقدس مسلمانان را مدنظر گیریم؛ از طرف خداوند یا الله تعالی بار ها تأکید میدارد که در باره خدا و آیات او در طبیعت و آفرینش؛ اندیشه و تفکر نمائید!
تفکر؛ تفکر است؛ عملیه ایست در میانه نفی و اثبات؛ شک و یقین و تحقیق و تجربه و کشف و شهود و اشراق و...؛ وقتی امر به تفکر و اندیشیدن میشود؛ تعبد و صم و بکم و لایعلمون هدف نیست؛ ضد و عکس قطعی و تمام و کمال آنها هدف است!
همه ادیان و به ویژه اسلام؛ در ادعا و مبنا؛ ریا ستیز و خصم منافقت و دو رویی و دروغ استند و بدینجهت حتی ادیانی مانند آئین زردشتی؛ خود را دین راست و آئین راستی نامیده اند.
اسلام هم دروغگو را؛ دشمن خدا میداند و ریاکاری را؛ عمل ابلیس!
ولی سخن این است که نوشته خشم اندود محترمه ویدا ساغری؛ نقد است یا چیز دیگر؟
ویدا جان میفرمایند: «یک ونیم ملیون آدم بی پروا هرکدام چهار هزار دالر را از چرخه پولی کشور فقیر شان خارج کرده (اند) تا اسم حاجی کنار پیشوند های عربی اسم های شان افزوده گردد»
وقتی شما به کسی مفروض که مطلقاً از دنیای اسلامی بیخبر باشد؛ چنین سخنی را بگوئید؛ وی لابد می پندارد؛ همین حالا و برای اولین و اخرین بار؛ اینقدر آدم؛ "بی پروا" شده هرکدام چهار هزار دالر از بانک های ملی شان؛ برداشته و رفته اند تا بر بدنشان؛ نماد «حاجی» خالکوبی گردد که مثلاً بعداز آن؛ "حضرت میر" نام؛ خوانده شود: حاجی حضرت میر....
کم از کم نزد آن شخص مفروض؛ پرسش به وجود می آید که یک و نیم ملیون آدم این جهان چرا یکی و یکدم چنین بدرغه و «بی پروا» شده و آماده همچو اصراف و تبذیر احمقانه ای گردیده اند. وقتی این پرسش به ویدا جان راجع گردد؛ معلوم نیست چه پاسخی در چنته دارند که ارائه دهند؟
چرا که عملکرد یکی دو و ده و بیست و صد و هزار نفر را شاید بتوان تخطئه کرد ولی عملکرد هماهنگ و همزمان یک و نیم میلیون آدم باید انگیزه ها و علل بسیار پرتوان داشته باشد؛ خاصه که این عملکرد؛ دارای سوابق هزاران ساله از ناپیدایی های زمان است!
تازه؛ اگر که مسایل "قرعه" و تنگنا های "سهمیه" و ده ها مانع دیگر نمی بوده؛ مسلم است که این کمیت به یک و نیم ملیون نفر هم محدود نمی مانده میتوانسته است همزمان چند و چندین ملیون نفر گردد.
به لحاظ منطق مالی و اقتصادی و محاسبات سودا گرانه و کازینویی میتوان گفت که پروسه های حج؛ برنده و بازنده دارد؛ غریزه و فهم سود و زیان و برد و باخت نزد متدینان نیز به قوت موجود میباشد ولی در مناسک مذهبی مانند حج و نماز و روزه و مماثل ها؛ این منطق و محاسبه تحت تأثیر نیروی شدید و ماورایی باور و ایمان از کار می افتد.
البته این مورد برای مومنان راستین صادق است، ریاکاران یک پارچه منطق اند و حساب و کتاب سود و زیان خویش را در دراز مدت و میان مدت و کوتاه مدت دارند.
ولی ریاکاران؛ در همه حال؛ اقلیتی از این کمیت را تشکیل میدهند نه تمام کمیت حج رونده را. شاید بتوان گفت که شماره ریاکاران؛ سال تا سال بیشتر میشود و معهذا نیز اقلیت باقی میماند!
در حد تحقیق تاریخی و دین پژوهی و مکث های اکادمیک؛ میتوان اساسات باور ها و معتقدات را و صحت و سقم و اصالت وغیر اصالت این و آن خوانش و قرائت هر کدام از آنها را تثبیت و تسجیل کرد و امکانات مقایسوی از درستی و نادرستی نسبی آنها را به دست داد. از جمله میتوان اشکار ساخت که حج و مناسک عدیده مربوط به آن یکجا با قربانی؛ یک عنعنه اعتقادی دوران «جاهلیت» عرب بوده و به لفظ فقهی به گونه «تصویبی و امضایی» وارد اسلام گردیده است؛ حتی اوامر و اظهاریه ها و حکایات قرآنی از متعلق بودن آن به ابراهیم پیامبر و دوران او؛ بنابر اصل «مخاطب محوری و عرب محوری قرآن» به اعتبار باور ها و ذهنیات اعراب مورد خطاب قرآن بوده است.
چرا که اگر سوای اینها می بود؛ پیروان صد ها ملیونی ادیان دیگر ابراهیمی؛ نیز برای حج و زیارت «کعبه ابراهیم!» سر و دست می شکستاندند و طی 14 قرن کامل گذشته؛ اینهمه بی تفاوت و بی اعتنا در برابر آن باقی نمی ماندند. به لحاظ روایات هم؛ ابداً شنیده نشده است که پیروان یا پیشوایان سایر دین های ابراهیمی (یهودیت و مسیحیت) هیچگاهی میل و رغبتی به مکه و بوسیدن حجر الاسود و حرمت گذاری به کعبه داشته باشند. در حالیکه بر عکس برای بیت المقدس قرن ها تپیده و جنگیده و جان داده و جان ستانده اند که چندان ربط به ابراهیم ندارد و ربط هم داده نمیشود.
ولی از هزاران استقامت غیر ممکن است که بتوان همه توده های بشری را به سطح روشن و روشنتر اکادمیک و تحقیقی و تتبعی رساند؛ هرگاه تمامی توده های مردمان؛ صاحب سواد کامل و تحصیلات عالی هم شوند؛ میسر نیست که مواریث عقیدتی و ایمانی که از کودکی در ایشان؛ مافی الضمیر یا «ناخود آگاه» گردیده است؛ تغییر و تعدیلی همه جانبه یابد.
بدینجهت یکی از حقوق اساسی بشر؛ آزادی عقیده و وجدان و دین و مذهب شناخته شده است!
آزادی عقیده و وجدان برای همه و هریکی بدون تبعیض. یعنی هیچ فرد و گروه و نهاد و دولت و قدرت نتواند عقیده دینی یا غیر دینی را با جبر و اکراه بر فرد و جماعتی تحمیل نماید و یا آنها را از پیروی و اکرام آنچه که به طریق اجدادی دارند؛ منع و محروم گرداند و نیز کسانی را که با آگاهی و اراده و اختیار خویش دین و آئینی را برای شخص خود؛ ترک یا تعدیل میکنند؛ با جبر و جور و جزا مانع گردد!
محترمه ویدا ساغری تمامی یک و نیم ملیون نفر مومن به فریضه حج را که ممکن است در میانشان پنج ـ ده هزار ریاکار بی اعتقاد هم باشد؛ «آدم بی پروا» می نامد؛ این را حمل میکنیم به بی اعتنا بودن به فقر و فلاکت هموطنان و همکشوری ها که بر اساس برخی نظریات اخلاقی ـ تصوفی و تئوری های نواندیشی دینی؛ به مثابه اعضای فامیل و اقارب بایستی تلقی گردند و پرداختن به نیازمندی های انها و احتیاجات اوطان شان؛ بر مخارج در زیارت کعبه رجحان داده شود. چنانکه اشعار والای فراوانی به این مضمون داریم:
در راه خدا؛ دو کعبه آمد منزل یک کعبه دل بود؛ دیگر کعبه گِل
تا توانی زیارت دل ها کن کافزون ز هزار کعبه باشد یک دل
*************
دل به دست آور که حج اکبر است از هزاران کعبه یک دل بهتر است
**********
ولی اینها اوج هایی از ادراک اخلاقی و علو فهم و فرهنگ انسانی است؛ طبیعت دینداری و اعتقاد به اینکه در صورت رفتن به مکه و چرخیدن دور کعبه؛ در مقامی نزدیکترین به خداوند عالمیان و قاضی روز رستاخیز واقع میشویم، گناهانمان میریزد و پاکیزه و طاهر میگردیم؛ با آن اخلاقیات و معنویات چندان جور در نمی آید و سکینه (رضا ـ آرامش) روانی ایرا که حج بالفعل میسر میگرداند؛ مومنان ساده و عامی؛ با حج بالقوه و «حج دل ها» شاید هرگز نمیتوانند؛ حاصل نمایند.
پهلوی دیگر حملهِ محترمه ویدا؛ متوجه تشریفات برگشت از حج است. حج در نظر عامه مسلمانان یعنی نه فقط حاجیان و حاجی شوندگان؛ حادثه بزرگترین و برترین دوران زندگانی یک مسلمان «خدا طلبیده وخدا بخشوده» است؛ ثواب های عظیم این عبادت سترگ و گرانبها؛ نشر شونده و مسری است؛ حاجی که دستش به خانه خدا خورده برای اهل و عیال و اقربا و همسایه ها وهمدهات و همشهری های خود برکت و رحمت با خود آورده و بدینجهت تا بوده مردمان زیاد به استقبال و دیدار حاجیان می شتافته اند. مسلم است که زمانه به زمانه وضعیت های تشریفاتی و ابزارها و وسایل و راه های انها متفاوت میشوند و طبعاً سیالی ها و چشم و همچشمی ها را نیز هیچگاه نمیتوان؛ از همچو مراسم و مناسبت ها تجرید و تصفیه کرد!
خانم ویدا ساغری میفرماید:
«صدمه بعدی که باید تحمل کنیم راه بندان شدید بخاطر برگشت بی معنی و مسخره شان است.»
هدف خواهر ویدا؛ راهبندان ها حین عبور کاروانهای استقبال کننده حاجیان از درون شهر کابل و شاید کلان شهر های دیگر است.
این تشریفات که به نظر ویدا جان و شمار کمی از دیگر اندیشان؛ بی معنی و مسخره می آید؛ برای حج رفته گان و اقارب و دوستان آنها و عامه مردم خیلی با معنی و با خیر و برکت و با ثواب و رحمت میباشد.
گفتنی است که اگر مسلمانان چنین فیستوال مذهبی به نام حج و زیارت کعبه دارند؛ در ادیان و مذاهب دیگر دنیا؛ مراسم و مناسک خیلی شبیه به حج؛ وجود دارد؛ منجمله هندیان برخی از ابتدای رود گنگ را که در منطقه موسوم به هریدوار و بنارس قرار دارد؛ شاید بالاتر از کعبه ما مقدس میدانند و آب پاکیزه این نقطه را همانند آب زمزم تقدیس نموده و به فواصل ده ها و صدها کیلومتر با پای پیاده و با تشریفات شگفتی انگیز به سراسر هندوستان انتقال میدهند و در تبرک و تیمن و تداوی و توسل به بگوان ها؛ آنرا که «ژل گنگاماتا» می نامند؛ مورد استعمال محترمانه و ارادتمندانه قرار میدهند.
مراسم سالیانه غسل واجبی نیز درین قسمت های رود گنگ؛ برگزار میشود که از حیث طول و تفصیل و رفت و آمد و مصارف و تشریفات چنانکه جواهر لال نهرو در «نگاهی به تاریج جهان» انجام داده است؛ کاملا با حج مسلمانان قابل مقایسه است. و ناگفته نماند همانقدر روی و ریا که در حج مسلمانها هست؛ در فیستوال گنگاماتای هندوان و در همه مناسک مشابه ملل و نحل گیتی هست که هست!
البته کمال احتیاط من معطوف بر آن میباشد که بر جرئت اخلاقی محترمه ویدا جان و همانند هایشان صدمه ای وارد ننمایم؛ بدینجهت عرض میدارم که برداشت و برونداد محترمه ویدا؛ در مورد ریاکاران شناعتگستر از گونه وکلای پارلمان؛ وزرا و ماموران عالیرتبه دولتی و برخی دیگر که به مصرف «بیت المال» و یا به گونه تحفه و تارتق و رشوت و اختلاس و قاچاق مواد مجاز و ممنوعه و مخدرات به حج تمتع و حج عُمره چند و چندین باره رفته اند و می روند و یا سفر های کاری تجارتی و سیاسی وجاسوسی خود را؛ ادای حج می نمایانند؛ کاملاَ وارد است و حتی جمله نسبتاً مستهجن و غیر مودبانه پایانی شان میتواند وصف الحال همین اقلیت بدکنش و بدقلیغ گرفته شود.
ولی نه تنها کلیت و تمامت حجاج و نه تنها کلیت و تمامت مومنان بلکه به خصوص ملت؛ و ملت ها مفاهیم بزرگ و محترم و مکرمی هستند و تعمیم دادن بدکاره گی ها و بدنامی های شمار کم و بیش متظاهر و متقلب و منافق و ریاکار و دزد و دغل؛ به کلیت ها و جماعت ها و ملت ها؛ آنهم بدین بی بیباکی و بی احتیاطی خطایی است که نبایستی تکرار گردد:
«ملتی که چنین گوهش را په په گویان میخورد هرچه دهندش ز درد کم است!»
با تأسف؛ ناگفته نمیتوانم بگذارم که این افاده؛ حتی بد تر از آنچه است که در مورد تعقیب و اذیت و کشتار مردم به دلیل عقاید دینی و مذهبی شان به دارندگان ایدئولوژی های توتالیتر چپی و راستی در گوشه گوشه جهان و در سراسر تاریخ نسبت داده میشود و بدبختانه تاریخ افغانستان هم به شدت الوده به آن میباشد.
خواهر ویدا و همانند هایشان اعم از مرد و زن که از نام جامعه مدنی و اساسات لیبرالی و حقوق بشری دم میزنند و بناست که نظرات و ایده های خود را در برنامه های دولتی و سیستم های نوسازی و باز سازی اجتماعی و فرهنگی منعکس ساخته به منصه عمل متبارز گردانند؛ با دادن اینگونه شعار ها و فحش ها؛ قرار است چه پیامی را به جامعه و کشور منتقل نمایند. حالا چنین حج روی و حج پذیری و تشریفات رفت و برگشت حج که نهایتاً هم به یک اقلیت دارنده توان مالی محدود میباشد؛ به هر تعبیر و تفسیر و فرض و خوشامد و بد آمد؛ چرا و چگونه میتواند مجوز دهد که تمامی ملت را؛ هرچه درد دهند و به زجر بکشند؛ کم باشد؟؟؟؟
آن سوی سکه؛ ارزیابی ی چندش آور این مناسک و مراسم؛ به مثل «په په گویان گوه خوردن ملت!» می باشد؛ بازهم علاوه بر اینکه تمام ذات ملت؛ نه حج رو است ونه حج بیا؛ آیا همین ملت در عین حال؛ بانو ویدا و جناب رزاق مامون و هزاران در هزار اَبَرزن و بزرگمرد نداشته است وندارد و لهذا این همه ثروت ها و فضیلت ها هم به لحاظ آن مناسک و مراسم گویا مسخره؛ باید مصادره گردد و به هیچ انگاشته شده ملت به تمامی در کام توفان نوح و مجازات های اقوام لوط و سدوم و عموره ... سپرده شود؟؟؟
به نظر میرسد که خیلی از ما بهتران؛ صدبار می گویند و ـ اگرشد ـ یک بار می اندیشند!
شاید هم اندیشیدن؛ کار سختی است!؟
آرزومندم خواهر گل گلاب ویدا جان ساغری و همراهان و همسرایان گرانقدر شان؛ این عرایض بنده را به سلسله «په په گویان گوه خوردن ملت» ردیف نفرموده جایگاه بدتر یا بهتری به آن ارزانی دارند. هرچند؛ وقتا که کُل چنان است؛ جزء را چه گریزی میتواند بود؟!
با عرض اعتذار و احترام بسیار.