میر عبدالواحد سادات
سرکشید بیدل امروز از بنای اعتبار
آنقدر پستی که نتوان از دنائت عار کرد
این اعتراف چه عواقب دارد ؟
از آغاز تجاوز جنگ اعلام نا شده یی پاکستان حدود چهار دهه میگذرد ، درین چهل سال در
برابر تمام حقایق آفتابی ، پاکستان با پر رویی انکاروتلاش نموده تا دامن پر خون خود را کتمان نماید.
دراوج جنگ سرد ، پاکستان با اجرای نقش « تاریخی » بمثابه « تخته خیز » بحیث شریک استراتیژیک غرب مورد تفقد آنان قرار داشت و در پسا جنگ سرد که تجاوز مستقیم پاکستان شروع میگردد ، این امریکا و متحدان آن بودند که با چشم پوشی از عواقب آن تجاوز ، روزگار سیاه و دهشتناک را بر مردم افغانستان تحمیل نمودند و فقط فروریختن برج و باروی مراکز قدرت اقتصادی در نیویارک باعث گردید تا « مدافعان حقوق بشر » بکشور ما لشکر کشی نمایند.
متاسفانه « منافع کلان » و بازیهای جیوستراتیژیک و سیاستهای کجدار و مریز انگلیس و امریکا درین یکدهه ونیم زمینه ساز تداوم جنگ اعلام نا شده پاکستان گردید . علی الرغم فاکت ها و حقایق انکار نا پذیر، دولتمداران پاکستان کماکان به انکارشان دوام داده اند ، اما کشته شدن اوسامه بن لادن در حومه اسلام آباد و ... و مرگ ملا محمدعمر و ... طشت رسوایی تجاوز پاکستان را از بام انداخت وبر این ثبوت تاریخی صحه گذاشت که : پاکستان نه تنها حامی تروریسم ، بلکه مرکز آن و لانه شرارت پیشه گان جهان میباشد.
متاسفانه درین مدت دولت ضعیف و طراز جهادی ــ طالبی که نتوانست حاکمیت ملی را تمثیل و از منافع مـــلی دفاع نماید در تمام این مدت آب به آسیاب پاکستان ریخته و حتی رییس جمهور کرزی با « وطن دوم خواندن آنکشور ، اعلام کرد که در جنگ با پاکستان در پهلوی آن ایستاده میشود » .
اکنون که دور جدید « بازیهای بزرگ » و کشمکش های جیو ستراتیژیک بین المللی و منطقوی ، مقدرات تاریخی افغانستان را رقم میزند و سریال « صلح » وارد اشکال جدید گردیده است ، سرتاج عزیز بلند پایه ترین مقام در ارکان سیاست خارجی پاکستان لب به اعتراف گشوده و دیروز در واشنگتن اظهار داشت که :
« ... در گذشته پاکستان نفوذی زیاد بر طالبان نداشت ، مانند زمانیکه آنها بت بودا را شکستند و یا هم مواقع دیگری ، ولی حالا ما تا حدی بالای آنها نفوذ داریم ، رهبری آنها همراه با خانواده های شان در پاکستان هستند و آنها از خدمات بهداشتی ما استفاده مینمایند ... » و تهدید نمود که : « ... اگر قبول نکنند حد اقل از پاکستان اخراج خواهند شد » ، او در محضر « حامیان امریکایی » با چرب زبانی و به خاطرسرد سازی اذهان اقرار کرد : « چون به دلیل حضور آنها در پاکستان ، همه جهان ما را ملامت میکند » . این روباه پیر و کارکشته که شناخت دقیق از پارتنران ضعیف افغان خود دارد ، ماهرانه توپ را در گول افغانستان می اندازد که : « امیدوارم حکومت افغانستان یک نقش فعال را برای موفقیت این مذاکرات بازی کند ».
البته دستگاه نا کارای دیپلوماسی افغانستان دررابطه هیچ حرفی ندارد و کسی نیست تا از حق افغانستان دفاع نماید و موضوعرا به بمراجع ذیربط جهانی ارجاع و دادخواهی نماید.
در حالیکه پاکستان بی آزرم چنین عمل مینماید ، با هزار افسوس باید بپذیریم که افغانستان ضعیف است و علت آن خود ما هستیم که درآتش افتراق ، چهار دهه است که میسوزیم و کماکان بعد از چهل سال جنگ و تیره روزی منافع حزبی ، تنظیمی ، قومی ، سمتی و مذهبی ما بر منافع ملی ومصالح کشور ، برتری دارد و از منافع ملی خود تعریف و شناخت نداریم . در موجودیت دولت ضعیف و درگیر بحران و در حالیکه رییس « شورای صلح » ما در همین یکی دو روز گفت : « ما باید ممنون پاکستان باشیم » ، وظیفه تمام احاد ملت و بخصوص منوران متعهد بوطن و مردم است تا با برجسته ساختن منافع و مصالح کشور صدایی اعتراض را رساتر و متحدانه بلند نمایند و از افغانستان تجزیه نا پذیر ، صلح عملی و با حفظ ارزشهای انسانی و حق کشور بخاطر گذار بشاهراه بازسازی و ترقی در برابر دشمنان تاریخی آن دفاع نماییم .