تـتـبع، نګارش و نوشـته از:
الـحـاج امیـن الــدین « سعیدی – سعید افغانی »
وداکـتر صلاح الدین «سعید ی – سعید افغانی »قبل از همه نیز قابل دقت است که عدۀ از ما چنین استدلال می نمایند که ما در زندگی خویش موضوعات ومطالب بس مهم و مهمتر داریم تا به این مسایل جزا ها در حقوق اسلام و در بخش از
موارد به این جزئیات تمرکز نموده ،و ګویا به زعم شان ضیاع وقت کنیم. درین مسایل میدانیم که به ادای این وجیبه در موارد خود علیه خود فتنه های خفته را تحریک نموده و در بخش از موارد هم جزئیات مسایل و فروعات میرویم.
در جواب باید ګفت که درک امور شرعی و آګاهی از آن چه خورد باشد ویا هم بزرګ برای یک فرد مسلمان بی نهایت ضروری وحتمی میباشد . ضرورت است از شرع و معتقدات خویش با مستندات آن آګاه شویم. لذا اوضاع داغ کشور و بحث های موجود در مطبوعات و زندګی واقعی ضرورت میبینیم که به مسایل پرداخته و آګاهی لازم حاصل نمایم.
این فهم بخاطر هم مهم اند که تعداد از ما ولو ناخود آګاه از اصول دین خویش اګاهی لازم نداشته و در مواردی تحت تأثیر حوادث ناهنجار، تراژیک و سوء استفاده های موجود از دین و از جمله دین اسلام به نفیه کل نزدیک شده و کلمات به زبان میاوریم که اجرا کنندۀ آن ولو به جهل و نادانی به سخن های کفری میپردازد که خطر خروج ازدایرۀ عقیده را دارد و درموارداز عقیده و لو نا خواسته، خارج میشود. لذا پرداختن به این مسایل و لو در موارد رفتن به جزئیات ضرورت است و خوانندۀ خود را دارد. خواننده ها و کسانیکه با وجود توضیح فوق ضرورت چنین نوشته های را نمی بینند و آنرا تمرکز غیر ضروری میدانند توصیه خواهیم کرد که درفضای مجازی مطبوعات و امکانات وسیع انتخاب برای خواندن به مطالب تمرکز بدارند وخواهند پرداخت که آنرا ضروری میدانند.
به این فهم از مسأله میخواهیم مسایل را در مواردیکه ممکن است ساده و عام فهم ارایه داشته و در بخش موارد ناګزیز اما میدانیم که هضم آن پیچیده است و ایجاب فهم بیشتر مقدمائی از مسایل اسلامی را دارد. اما مطمین که یک بخش این بحث ها برای عوام و بخش دیګر به کسانی جالب خواهد بود که در مسایل اسلامی بیشتر تمرکز داشته اند و به آن پرداخته اند.
در عمل زنا يك پيوند نا مشروع مؤقـتی است كه به مقصد برآورده شدن غریزۀ شهوانی بدون بدنبال داشتن هيچگونه مسئوليت متناسب میباشد. دقیقاً عمل حيوانی است كه يك انسان متعهد، مسلمان و شایسته ازچنين عملی پرهيزميكند وآن را شايسته خويش نميداند.
همانگونه كه اسلام نيكوترين راه را براي بهرهگيری وتصرف درغريزۀ جنسی و توجيه آن وضعكرده ومعين نموده است، انسان را ازتصرف درغريزۀ جنسی از راه غيرمشروع منع كرده است و انسان را برحذرداشته است ازاينكه با هر وسيلهاين غريزه را برانگيزد تا اينكه اين غريزه از راه و روش مرسوم خويش منحرف نگردد.
بنابرین در دین اسلام اختلاط زن و مرد و رقص مشترك و تصاوير شهوت انگيز و آواز و موسيقي زشت و مستهجن و نگاههای شهوتآلود و هرچيزي راكه برانگيزاننده شهوت و غريزۀ جنسي نامشروع باشد يا انسان را به فحش و ناسزا بكشاند، منع نموده، حرامكرده است.
دین اسلام عواقب زنا را بی نهایت خطرناک وسبب بسیاری از مصیبت ها وبدبختی ها در جوامع بشری میداند. پيوندهاي بی بند و بار و معاشرتهای جنسي نامشروع، جامعه را به پرتگاه نيستی و از همپاشيدگي تهديد ميكند.
پروردگار با عظمت با زیبای خاصی در این مورد میفرماید: « ولا تقربوا الزنا إنه كان فاحشة وساء سبيلا » (يعني هرگز گرد كارهائی نگرديد كه انسان را بزنا ميكشاند (مانند نظربا شهوت و لمس و بوسه و غير ذلك از مقدمات زنا، پس وقتيكه مقدمات حرام باشد، خود زنا بطريق اولی) بيگمان زنا فحشاء و جرم آشكار و قبيح و بد روشی است).
دین اسلام خواسته تا ازاين راه عوامل ضعف و سستی و انحلال در خانه و خانواده راه نيابد و نفوذ نكند.
لذا دین اسلام زنا را يك جرم و جنايت قانوني دانسته وعاملین آنرابعد از اثبات معین و محدود و حکم محکمۀ باصلاحیت به سخت ترین عقوبت تهدید نموده است.
قبل از پرداختن به ادلۀ شرعی ضرورت میدانیم به تعریف بسیار مختصر مفهوم ادله ومنابع حقوق اسلام پرداخته وبر اساسی بودن این ادله تمرکز نمایم.
ادلۀ شرعی و منابع حقوق و استناد ممکن در فتوی و امر شرعی را در کُتب اصول فقه سه دانسته و چهارم نیز برآن افزوده اند. اما مسلم این است که ادله و منابع شرع دو اند و دو دیګر متکی به دوی اول اند.
منابع اولی و اساسی:
منبع اول همان قرآن عظیم الشان است که در ظرف ۲۳ سال رسالت پیامبر بزرګوار اسلام، محمد صلی الله علیه وسلم بروی به صورت آیات و به مناسبت های مختلف نازل شده و توسط حفاظ حفظ و توسط کاتبین وحی قرآن کریم توسط پیامبر اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم برای شان قرائت و بعد از قرائت مجدد توسط کاتبین وحی در پوست و پرګاموس و اوراق مخصوص نوشته و نګه داری میشد.
بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم برای حفظ و تنظیم و استفادهء بهتر ازین این کتاب آسمانی چندین بار اقدام شد تا مجلد شود اما بلاخره مسلمانان در عصر خلافت حضرت عثمان خلیفۀ چهارم اسلام یعنی در وقت خلفای راشدین به شکل مجلد درآمد و برای استفاده و جانب عملی به سی جزء تقسیم شد و از این مجموعه آیات به شکل کتاب در ۴ نسخه توسط همان کاتبان وحی تحت نظر کمیتۀخاص تنظیم و به چهار ګوشۀعالم اسلام ارسال شد که یک از همان نسخه های اصلی در تاشکند - ازبکستان وجود دارد.
درین کتاب بخش از ایات به نام آیات احکام امده است که درآن احکام الهی مطابق دین اسلام بیان شده است.
درین رابطه شأن نزول ایات برای یافتن احکام در مسایل مشابه بس ضروری و مهم اند. مسایل لفظی قرآن و مسایل ناسخ و منسوخ همه از مسایل اند که علمای مجتهد، و فقهای اسلام به آن وارد و با شناخت ازآن در تفسیر و استنباط احکام الهی همراه به سنت رسول الله وشناخت از اجماع های ګذشته و قیاس های قبلی، به اجتهاد و دادن فتاوی و تفسیر قرآن کریم و احکام الهی میپردازند.
بخاطر وسعت موضوعات مطابق تحقیقات اخیر برای داشتن تمام مشخصات مجتهد برای فتوی یک نظر ارجح چنین است که این کار کمیته وشورا است که درجهان دارالافتاء های مشهور درعالم اسلام از جمله پوهنتون (جامعه) الازهر شریف چنین دارالافتاء وجود دارد. به همین علت وسعت موضوع هم میګویند که عوض علم تفسیر باید علوم تفسیر ګفته شود.
بحث اجتهاد، شرایط اجتهاد و استنباط از اصول اسلامی چون قرآن کریم و سنت رسول االله و بلاخره اجماع امت ( کنسنسوس) و قیاس (انالوجی) منابع او ادلۀ اند که علمای مجتهد برآن فتوی خویش را مطابق به اصول دین اسلام پر پا نموده و استوار میدارند.
در خلاف به غلط فهمی عام موجود در اذهان عامه باید ګفت که کتابی به نام کتاب شریعت وجود ندارد. اساس قرآن کریم و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است که توسط علمای مجتهد تفسیر، تعبیر و استنباط شده و هر عالم و مجتهد اسلامی که شرایط اجتهاد و استنباط را داشته باشد و یا داشت برعلاوۀ وارد به بودن به تفسیر قرآن کریم و سنت رسول الله بر اجماع قبلی امت و قیاس وارد فتوای شخصی داده که ما مشهور ترین شان را در چهار مذهب اهل السنه والجماعه میشناسیم.
در مورد استنباط احکام مطابق به این فهم با تمام نیت پاک مانند مسلمان صادق فتوی صادر میکند که در صورت تلاش صادقانه و رسیدن به هدف و مقصد درست دارای دو ثواب، که یکی ثواب جد و جهد برای یافتن فتوی و دوم رسیدن به حق. اما مجتهدیکه تلاش به حق و راستین کردن و با تمام خلوص به حق نه رسید هم مستحق یک ثواب تلاش به امر خیر کرده، نائل میشود.
این مختصر بحث بالا تلاشی بود بس سریع و مختصر تا تصوری ممکن را در مورد طریق استنباط از ادله و منابع و طریق استنباط از منابع در حقوق اسلام را با شما حد اقل نزدیک سازیم.
زمانیکه ما از فتوی شرعی بحث داریم به آیات ونصوص امر ونهی صریح شرعی نیز تمرکز داریم ویا باید داشته باشیم که در قرآن کریم و سنت رسول الله به صورت صریح وجود داشته و امر شرع روشن است. درین صورت مانند یک مسلمان تمایل و توافق و عدم توافق یک مسلمان در مورد قبول و عدم قبول حکم محل ندارد. امر شرع است و بر مسلمان است که آنرا قبول کرده و به اجرای آن مکلف است. تلاش برای تغیر و جا دادن جانب منطق خویش و دیګر انحرافات اصلاً جای ندارد. اما بحث بر سر مفهوم درست از مجملات و کنایات و متون غیر روشن برای همه و یا استنباط واضح متفاوت وجود دارد درین صورت بحث دیګری است.
لذا در مورد اینکه شرع را قبول دارم و مسلمان ام اما این حکم ویا آن حکم را قبول ندارم و مطابق میلم نیست ویا چنین و چنان شک و تردید کردن در مسایل صریح و نصوص روشن شرعی انسان مسلمان را از حیطۀ اسلام ولو نا آګاهانه و غیر عمدی هم که باشد، خارج میکند. لذا بر مسلمان است بر امر و حکم شرعی خویش را وارد و در صورتیکه حکم شرع واضح باشد از عدم قبول صراحت امر شرع انکار را به خود روا و مجاز نداند که درین صورت از دین و عقیده فاصله ګرفته، ګمراه و در تعبیر احسن حد اقل ګناه کار میشود.
لذا درین روز ها که مسایل و جزا های حدودی مطرح و درین جا و آنجا تبصره ها و عمل کرد های صورت ګرفته و در موارد خلاف شرع و به نام شرع جزا های حدودی ګویا تطبیق میګردد، خواستیم خویش را با قبول سر و صدا های ممکن منفی و مضر بخش از جُهال علیه خود، حتی خود را به مشکل مواجه ساخته و در توضیح امر حق و ادای رسالت کمک کنیم و حقایق را با تمام اخلاص و مطابق به بهترین فهم و ارادت خیر خویش مانند یک مسلمان خدمت شما تقدیم کنیم تا برادر و خواهر مسلمان از آن اګاه و در چوکات آن راه، روش و موضع خویش را روشن نموده و مطابق آن حرکت کند.
دانستن این مسایل بخاطر هم ضرورت است تا افراد مسلمان نما و ګویا با تطبیق احکام الهی در موارد صریح از دساتیر دین تخلف نموده وبخاطراهداف سیاسی و خلاف عدالت اسلامی به هر قیمت به نمایشات ګویا تطبیق احکام الهی میپردازند که تمام شواهد نشان میدهد که امر خلاف شرع را مرتکب میشوند. ( تفصیل بعداً).
جداً قابل تأکید میدانیم آنهایکه اصلاً به اسلام عقیده ندارند بحث با ایشان در مسایل جزایی و سایر مسایل فرعی اسلامی روشن، بحث درست نیست. با آنها اولاً باید مسأله عقیده به دین اسلام و خداوند (ج) روشن، مطرح و توافق وقناعت داده شود وبعد به این مسایل اساسی وکلیدی به جزئيات و سایرمسایل دیګر غیر از عقیدتی بحث و مذاکره صورت ګیرد.
مسلم این است که ما جامع الکمالات و از ابتدا عالم به این هم علوم متولد نه شده ایم. همین جر و بحث معقول و به موقع، به نیت پاک کسب و رسیدن به حق و بحث سازنده است که ما پله به پله به حقایق میرسیم و یا خود را رسانیدن میخواهیم.
دین اسلام دین حق است و ما ترسی درمورد نداریم که نه خواهیم توانست این حقایق را با منطق آن به مردم جهان ومسلمانان برسانیم.
ما مانند یک مسلمان به این عقیدۀ راسخ داریم که الله تعالی قادر و توانا است و اګر خواسته باشد در یک لحظه همه جهان را به یک (کن فیکن) مسلمان میسازد.
اما هدف از ابتلا و امتحان دنیا که ضرورت بشر است، نه الله تعالی الله تعالی، که به انسان فرصت، عقل و پیامبران ارسال کرده و داده است، تا خویش انتخاب کند و در چوکات انتخاب خویش رضا، مشیت و ارادۀ الهی را با خود داشته و از انتخاب خویش جوابګو باشد. لذا تحمیل حق و راستی خویش مانند یک مسلمان بردیګران با تمام اعتقاد راسخ به برحق بودن آن و بر سفید بودن سفید خود ما را این حق نمی دهد که این راستی و سفید خویش را که درست و برحق هم است، بر کس تحمیل کنم.
حتمی نیست که باید دیګران این دین من و این تعریف خوشبختی من از انسان و جهان و جهان ما بعد از جهان امروز را قبول کنند. رسالت ما رساندن حق و حقایق است. انتخاب با هریک از ما است تا مطابق فهم، عقل سلیم و هدایات الهی و راه پیامبر اسلام واحکام اسلامی راقبول وبه آن عمل کند و از انتخاب خویش جوابګو باشد. با این فهم از دین اسلام و عقیده با انتخاب ما خود از عملکرد و انتخاب خویش نزد الله تعالی جوابګو باشیم که هستیم.
با این مختصر حال میپردازیم به اداله وبراهین که مفسرین در حکم سنگسار بدان استناد میفرمایند:
اول: قرآن عظیم الشان:
اکثریت ازمفسرین برای ثبوت حکم سنگسار به آیات(15 و 16 سوره نساء و آیه 2 سورۀ نور) استناد مینمایند :
در آیات 15 و 16 سوره نساء آمده است:
«وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلا» «وَالَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَحيما».
( درباره آن دسته از زنانتان که مرتکب فحشا میشوند، پس باید چهار نفر را علیه آنان به شهادت گیرید. پس از آن که شاهدان شهادت دادند، زنان را در خانه حبس کنید تا آن که مرگ شان فرا رسد و یا خداوند راهی برای ایشان قرار دهد. و درباره مردانی از شما که مرتکب فحشا میشوند، پس آنان را آزار دهید. اگر توبه کردند و اصلاح شدند، پس از ایشان دست بردارید که خداوند توبهپذیر و مهربان است.)
آیه 2 سورۀ - نور: «
در آیه 2 سورۀنور آمده است « الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنين».
( دربارۀ زن و مرد زناکار، پس هر یک را صد دره زنید و در دین خدا نسبت به آنان رأفت روا مدارید و گروهی از مؤمنان را بر مجازات ایشان شاهد بگیرید.)
همچنین تعداد از مفسرین وفقهای بدین عقیده اند که آیه رجم نازل شده است و آن را تلاوت کرده اند، اما پس از مدتی این آیه نسخ شده، ولی حکم آن باقی مانده است.
خوانندۀمحترم!
مفسرین میفرمایند که:از ظاهر ( آیۀ ۱٥ و ۱٦سورۀ نساء ) طوری معلوم است که دو آیه در باره
« حكم سحاق و لواط » نازل گردیده است. ( سحاق رابطۀ زن با زن – لزبین- و لواط رابطۀ جنسی مرد با مرد- همسکسوال)
وحکم « سحاق ولواط » با حكم زنا که در ( آیۀ 2 سورۀ نور » بیان گردیده است متفاوت میباشد. درآيه پانزده سوره نساء: میخوانیم :« واللاتي ياتين الفاحشة...» ( زنان که مرتکب فحشا میشوند ) که در اینجا اشاره به عمل سحاق است .
ودرآيه شانزده سوره نساءمیخوانیم « واللذان يأتيانها...»( ومردان مرتکب عمل فحشا ء ) میشوند در این آیه اشاره بعمل لواط است .
- يعني زنانيكه با یکدیگر به عمل سحاق اقدام ميكنند و شهادت وعمل شان توسط چهار نفر به ثبوت برسد ، آنان را در خانههای خودتان جداگانه و تنها حبس كنيد تا از زنان منحرف ديگر دور باشند و نتوانند بدين عمل زشت اقدامكنند تا اينكه ميميرند يا اينكه با توبه اصلاح ميشوند يا ازدواج ميكنند و از اين عمل شنيع بی نياز ميگردند.
در آیه (16 سوره نساء ) میفرماید « هرگاه برابر شهادت، شاهدان باثبات رسيدكه دو مرد با هم مرتكب لواط شدهاند آنان را برابر كيفر شرعی مجازات كنيد. چنانچه پيش از اجراي كيفر شرعی و اجرای حد، پشيمان شدند و توبهكردند و اعمال خويش را اصلاحكردند و نفس خويش را از اين آلودگی پاك ساختند ازآنان صرفنظركنيد و حد را درباره آنان اجرا مكنيد.
زنايی كه موجب حد است هرنوع پيوند جنسي كه براساس دستورشريعت نباشد زنا به حساب ميآيد نظر باينكه زنا از نظرشرع اسلام جرم و جنايت است، بنابراين عقوبت وجزای شرعي بر آن مترتب ميگردد وكسيكه مرتكب چنين عمل خلاف شرع شود، بايد حد شرعي در باره او اجراگردد زنائيكه موجب حد است، وقتي تحقق مييابدكه سر آلت تناسلي مرد « حشفه» يا اندازه آن برای كسيكه مقطوع الحشفه است در آلت تناسلی زنيكه شرعا بر او حرام است نهان شود و بعبارت ديگر فرو رفتن سرآلت مرد درفرجي كه حرام است و براي مزاج سالم و معتدل مورد اشتها است و شبهه نكاح وجود نداشته باشد، اگرچه انزالی هم صورت نگرفته باشد. چنانچه تمتع جنسی و بهره گيری جنسی با زن بيگانه در غير فرج و آلت تناسلی صورت گيرد موجب حد مقرر و معين شرعی برای زنا نيست اگرچه مقتضی تعزيراست.
ازابن مسعود (رض ) روايت است كه گفت: مردی پيش پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد وگفت: من با زنی از دورترين نقطه شهر مشغول بازی شده و از وی كام يافته ام بدون اينكه دخول در فرج صورت گرفته باشد و بوی دست زده باشم.
اینك به جرم خود اعتراف میكنم و در خدمت شما هستم ( اعتراف بخاطر تذکیه) و هر حدی وجزای که شما لازم میدانید درباره من اجرا كن.
عمر بن خطاب كه حاضر بود گفت: خداوند پرده ترا بپوشاند٬ ایكاش پرده پوشی میكردی و راز خویش را آشكار نمی نمودی.
پیامبر صلی الله عليه و سلم در جواب او چيزي نگفت. آن مرد رفت سپس پيامبر صلي الله عليه و سلم كسي را بدنبال او فرستاد و او را برگرداند و پيامبر صلي الله عليه و سلم اين آيه را بر وي خواند:
« وأقم الصلاة طرفي النهار وزلفا من الليل.إن الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكرى للذاكرين » ( نماز را در دو طرف روز نمازصبح و عصر و اوقاتي از شب برپاي دار چرا كه اعمال دائرة نيكو و حسنات آثار اعمال زشت و سيئآت را برطرف ومحو مينمايد اين تذكری است براي آنها كه اهل تذكرند و پندميپذيرند) مردی در ميان مردمگفت: ای رسول خدا اين اميد تنها برای اواست يا برای عموم مردم است پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: برای همه مردم است). اين روايت را مسلم و ابوداود و ترمذی نقل كردهاند.
یادداشت:
ابوحيان توحيدی عالم وفقیه مشهور اسلامی میگوید: مجاهد و ابومسلم اصفهانی بر این نظر هستند که آیه پانزده سوره نساء: واللاتی یاتين الفاحشه... درباره سحاق زنان با هـم است و مراد از فاحشه در این آیه سحاق است که حد آن حبس ابدی است تا اینکه بميرند یا اینکه ازدواج کنند. و آیه بعدی: ۱٦ از سوره نساء واللذان یاتيانها... درباره لواط مردان با هم است و آیات سوره نور درباره ی زنای مردان با زنان است و این بدان جهت است که ابومسلم می گفت که در قرآن ناسخ و منسوخ وجود ندارد. برای تفصيل بيشتر ر.ک. تفسير البحر المحيط ج 3/194 ولی دیگر مفسرین گویند مراد از فاحشه زنا است و مفهوم این دو آیه نسخ شده است .
یادداشت :
سحاق یعنی زنان آلت جنسی همدیگر را بر یک دیگر بسایند تا اینکه انزال صورت گيرد.
لواط: عمل جنسی مرد با مرد
خوانندۀ محترم!
در این هیچ جای شکی نیست که حکم رجم ( سنگسار ) طوریکه در فوق متذکر شدیم از طریق قرآن عظیم الشان واحادیثی صحیح به اثبات رسیده است.
هکذا این حکم در کتب شش گانه حدیث و از ائمة اربعة به طور متواتر نقل گردیده، و پیامبر صلی الله علیه و سلم و خلفای راشدین حضرت ابوبکرصدیق، امیر المومنین حضرت عمر فاروق، حضرت عثمان وحضرت علی حکم سنگسار را بعد از اثبات بلاشبهه در دوران خویش تطبیق وعملی نموده اند.
اتَّفَقَ الْفُقَهَاءُ عَلَى أَنَّ حَدَّ الزَّانِي الْمُحْصَنِ الرَّجْمُ حَتَّى الْمَوْتِ رَجُلاً كَانَ أَوِ امْرَأَةً وَقَدْ حَكَى غَيْرُ وَاحِدٍ الإْجْمَاعَ عَلَى ذَلِكَ.
قَال ابْنُ قُدَامَةَ: وَأَجْمَعَ عَلَيْهِ أَصْحَابُ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ.
قَال الْبُهُوتِيُّ: وَقَدْ ثَبَتَ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجَمَ بِقَوْلِهِ وَفِعْلِهِ فِي أَخْبَارٍ تُشْبِهُ التَّوَاتُرَ. وَقَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ، ثُمَّ نُسِخَ رَسْمُهُ وَبَقِيَ حُكْمُهُ، لِمَا وَرَدَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ أَنَّهُ قَال:
« إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْحَقِّ وَأَنْزَل عَلَيْهِ الْكِتَابَ. فَكَانَ مِمَّا أَنْزَل اللَّهُ آيَةَ الرَّجْمِ فَقَرَأْنَاهَا وَعَقَلْنَاهَا وَوَعَيْنَاهَا، رَجَمَ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَرَجَمْنَا بَعْدَهُ، فَأَخْشَى إِنْ طَال بِالنَّاسِ زَمَانٌ أَنْ يَقُول قَائِلٌ: وَاللَّهِ مَا نَجِدُ آيَةَ الرَّجْمِ فِي كِتَابِ اللَّهِ، فَيَضِلُّوا بِتَرْكِ فَرِيضَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ، وَالرَّجْمُ فِي كِتَابِ اللَّهِ حَقٌّ عَلَى مَنْ زَنَى إِذَا أَحْصَنَ مِنَ الرِّجَال وَالنِّسَاءِ إِذَا قَامَتِ الْبَيِّنَةُ أَوْ كَانَ الْحَبَل أَوِ الاِعْتِرَافُ. وَزَادَ فِي رِوَايَةٍ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْلاَ أَنْ يَقُول النَّاسُ: زَادَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَكَتَبْتُهَا: الشَّيْخُ وَالشَّيْخَةُ إِذَا زَنَيَا فَارْجُمُوهُمَا أَلْبَتَّةَ نَكَالاً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (رواه البخاري برقم (3872) و(6829)، ومسلم برقم (1691)
فقها در این مورد متفق القول واجماع دارند که : که جزای زنا ( محصن ومحصنه ) سنگسار تا حد مرگ میباشد .
ابن قدامه میفرماید:
که اصحاب کرام وپیامبر صلی الله علیه وسلم به اجرای حکم سنگسار ( محصن ومحصنه ) اجماع دارند شیخ بهوتی میفرماید که از : احادیثی قولی وفعلی پیامبر صلی الله علیه وسلم حکم رجم به اثبات رسیده است .
در صحیح بخاری حدیثی شماره (6830) و درصحیح مسلم حدیثی شماره (1691) از حضرت عمر بن الخطاب نقل شده است که گفت:
( بدرستی که خداوند پیامبر صلی الله علیه و سلم را به حق برگزیده است، و کتاب (قرآن) را بر او نازل کرد، و از چیزهایی که بر او نازل کرد آیه رجم (سنگسار) بود، پس ما آنرا خواندیم و فهمیدیم و درک کردیم و پیامبر صلی الله علیه و سلم آنرا انجام داد و ما نیز بعد از او انجام دادیم، و من میترسم پس از مدت زمانی کسی بگوید: قسم به خدا که آیة رجم را در قرآن نمیبینیم، و سپس با ترک کردن این فریضه گمراه میشوند، و رجم در کتاب خدا واجب است بر محصن (کسی که ازدواج و جماع کرده باشد) زن و مرد، اگر دلیل اثبات شود، و یا زن حامله شود، و یا کسی اعتراف کند.)
و در روایت ابوداوود (4418) آمده است که عمر سپس گفت: « و قسم به خدا، اگر بجز این نبود که مردم بگویند که عمر قرآن را اضافه کرده است آیة رجم را در قرآن مینوشتم».
و امام بخاری در کتاب « احکام» بصورت تعلیق (یعنی بدون سند) روایت کرده است که سپس عمر گفت: « اگر بجز این نبود که مردم بگویند عمر قرآن را اضافه کرد، آیة رجم را با دستم مینوشتم»
در واقع این فقط حضرت عمر نبود که این را بیان کرده بود، بلکه دیگر اصحاب نیز از آیة رجم اگاه بودند، مثلا حضرت بی عایشة رضی الله عنها گفت: « آیة رجم نازل شد و در صحیفه ای در زیر تختم گذاشته بودم» (صحیح ابن ماجة: 1944)
و «حافظ ابن حجر» در کتابش « فتح الباری» بیان کرده است که آیة رجم از « ابی بن کعب» و «زید بن ثابت» نیز اثبات شده است.
و هنگامی که عمر آیة رجم را در خطبه جمعه بیان کرد، علماء و بزرگان صحابه حضور داشتند و آنرا اقرار کردند و کسی آنرا انکار نکرد، پس بقیه اصحاب نیز از آیه رجم با خبر بودند.
در واقع در مورد آیة رجم علماء در اصول فقه در مبحث « نسخ» بیان کرده اند که این آیه قراءتش از قرآن نسخ شده است و دیگر آیه قرآن بحساب نیمآید ولی حکمش باقی مانده است.
نسخ آیه رجم در قرآن:
قبل از همه باید متذکر شویم که ناسخ، یعنی آنکه آیه ای از قرآن و یا حکمی جدید توسط خداوند بر پیامبرش نازل می گردد و توسط آن، آیه یا حکم سابق تغییر می کند، به آیه یا حکم سابق هم منسوخ گویند، یعنی آیه و حکمی که نسخ شده است.
قابل تذکر است که : نسخ در قرآن عظیم الشان به سه روش رخ داده است:
قسم اول:
قسم اول نسخ: عبارت از نسخ است که : هم قرائت آیة و هم حکمش نسخ شود مانند آیه :
« عشر رضعات معلومات یحرّمن » یعنی: « ده بار شیر دادن محرمیت ایجاد میکند » که هم حکم و هم تلاوت آن هر دو توسط منسوخ شدند، و بجای آنکه ده بار شیر دادن موجب محرمیت و رضاعت شود، خداوند متعال حکم را بر مومنان آسانتر نمود و آنرا به پنج بار شیر دادن تقلیل داد.
امام مسلم در صحیح خود از ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها روایت کرده که گفته: «کان فیما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات یحرمن، ثم نسخن، بخمس معلومات. فتوفی رسول الله صلی الله علیه وسلم و هن فیما یقرأ من القرآن». مسلم (1425).
یعنی: «از جمله آیات نازل شده در قرآن، آیه (عشر رضعات معلومات یحرمن) بود. «یعنی : ده بار شیر دادن معلوم (نکاح را) حرام میکند».
سپس لفظ و حکم این آیه با (بخمس معلومات) نسخ شد. «یعنی با پنج بار شیردادن معلوم». سپس پیامبر صلی الله علیه وسلم فوت کرد ولی (به خاطر تأخیر نسخ آن) آیه نسخ شده از جمله آیاتی بود که (هنوز) تلاوت می شد».
امام سیوطی در « الاتقان فی علوم القرآن » می گوید: «این را شیخین روایت کردهاند، و درباره این گفتهی عایشه در حدیث: «پیامبر صلی الله علیه وسلم فوت کرد ولی آیه نسخ شده از جمله آیاتی بود که (هنوز) تلاوت می شد» سخن گفتهاند، چون ظاهرش آن است که تلاوت آنها باقی بوده و حال آنکه اینطور نیست.
و در جواب این ادعا گفتهاند: منظور تا نزدیکی وفات است، یا اینکه تلاوت نیز نسخ شده بود ولی به همه ی مردم نرسیده بود مگر بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم که ایشان وفات یافت در حالی که هنوز برخی از مردم آنها را میخواندند.
و ابوموسی اشعری گفته: نازل شد سپس برداشته شد.
و مکی گفته: در این مثال نه منسوخ تلاوت میشود و نه ناسخ، و نظیرش را نمیشناسم».
قسم دوم:
قسم دوم نسخ عبارت از نسخ است که: قرائتش ثابت بماند ولی حکمش نسخ شود مانند آیة « وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ» (سوره البقرة: 284) یعنی: «و اگر آنچه که در نفس خود پنهان دارید و یا آشکار کنید خداوند آنرا از شما محاسبه خواهد کرد.»
دوم: مثال برای نسخ حکم آیه و بقای تلاوتش:
تعداد آیات برای این نوع نسخ بسیار کم است، امام سیوطی در کتاب « اتقان » می گوید: «و از این نوع (از نسخ) کتابها درباره ی آن تألیف کردهاند، ولی تعداد آن آیات بسیار کم است، هر چند که نویسندگان تعداد بسیاری از آیات را از همین گونه نسخ شمردهاند، ولی محققانی از قبیل قاضی ابوبکربن العربی این را بیان نموده و به خوبی توضیح دادهاند (که تعداد این آیات بسیار کم هستند)».
اما مثالی که برای این نوع از نسخ می توان ذکر کرد، مدت عده ی زنانی که شوهرشان مرده بود که می بایست یکسال در عده می ماندند، چنانکه تلاوت آن در سوره ی بقره آیه ی (240) باقی است و چنین می باشد: « وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِی مَا فَعَلْنَ فِیَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (بقره 240).
یعنی: «و کسانی از شما که مرگشان فرا میرسد و همسرانی برجای میگذارند، باید برای همسرانشان وصیت کنند که آنان را تا یک سال بهرهمند سازند و بیرون نکنند پساگر بیرون بروند بر شما گناهی نیست در آنچه که آنان درباره خود انجام میدهند بهطور پسندیده و خداوند عزیز حکیم است»
اما بعداً حکم این آیه توسط آیه ی شماره (234) از سوره ی بقره منسوخ گشت و بجای یکسال عده، مدت زمان آن به چهار ماه و ده روز تقلیل یافت و بدین ترتیب خداوند متعال آنرا بر مومنان آسانتر نمود، آیه ی ناسخ چنین است:
« وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا فَعَلْنَ فِی أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» (بقره 234).
یعنی: و کسانی که از شما میمیرند و همسرانی باقی میگذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عدّه نگه دارند)! و هنگامی که به آخر مدتشان رسیدند، گناهی بر شما نیست که هر چه میخواهند، در باره خودشان به طور شایسته انجام دهند (و با مرد دلخواه خود، ازدواج کنند). و خدا به آنچه عمل میکنید، آگاه است.
شاید گفته شود که چه حکمتی جود دارد که با وجود آنکه حکم آیه نسخ شده ولی باز تلاوت آن در قرآن باقی مانده است؟
در پاسخ به این سوال این سخن امام سیوطی را از کتابش "اتقان" نقل می کنیم که می گوید:
«اگر بگویی: چه حکمتی در این هست که حکم برداشته شده ولی تلاوت باقی بماند؟
جواب آن به دو وجه است:
یکی: اینکه همانطور که قرآن برای شناختن حکم از آن و عمل به آن تلاوت میشود، چون کلام خداوند است خوانده نیز میشود و تلاوتش ثواب دارد، پس تلاوت آن برای این حکمت (یعنی ثواب قرائت آن) قرار داده شد.
دوم: غالباً برای تخفیف و آسان گرفتن نسخ انجام میگیرد، پس تلاوت آیات منسوخه باقی ماند تا یادآور نعمت و رفع مشقت باشد».
قسم سوم:
قسم سوم نسخ عبارت از نسخ است که : قراءتش نسخ شود و لی حکمش باقی بماند مانند آیة رجم، و شاید بهمین علت حضرت عمر رضی الله عنه آنرا در قرآن ننوشت زیرا از آنجاییکه قراءتش نسخ شده بود دیگر آیه قرآن بشمار نمیرفت پس نوشتن آن در قرآن جائز نبود. (برای توضیح بیشتر به کتاب "المنتقی شرح الموطأ حدیث رقم 1560 مراجعه شود)
در این نوع تلاوت آیه نسخ می شود ولی حکم آن همچنان باقی است و می بایست به آن عمل گردد. مانند آیه ی رجم و سنگسار زناکار که در ابتدا خود آیه و تلاوتش جزئی از قرآن بود ولی سپس تلاوتش منسوخ گشت ولی حکم آن باقی ماند.
و در روایتی آمده که آیه ی رجم که تلاوتش نسخ شده میفرماید : « و إذا زنیا فارجموهما البتة نکالا من الله و الله عزیز حکیم» «اگر مرد و زن محصن زنا کردند حتماً آنان را رجم کنید تا پند و عبرتی از جانب خدا برای مردم باشد، و خداوند بلندمرتبه و حکیم است».
و بزرگترین دلیل بر بقای حکم آیه ی سنگسار عمل پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابه رضی الله عنهم است که با وجود منسوخ شدن تلاوت آیه ی رجم همچنان زناکار محصن را رجم می کردند، و حتی در دوران خلافت خلفای راشدین نیز حکم سنگسار اجرا می گشت و این دلیلی بر بقای حکم آیه ی رجم می باشد.
از جابر بن عبدالله انصاری روایت است : (أن رجلا من أسلم، أتی رسول الله صلی الله علیه وسلم فحدثه أنه قد زنی، فشهد علی نفسه أربع شهادات، فأمر به رسول الله صلی الله علیه وسلم فرجم، و کان قد أحصن) «مردی از قبیله اسلم نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و به او گفت : زنا کردهام، چهار بار اقرار کرد و گفت : زنا کردهام، پیامبر صلی الله علیه وسلم دستور داد تا رجم شود، آن مرد محصن (ازدواج کرده) بود». ابوداود (4407)
چهارم:
نسخ احکامی که مربوط به ادیان پیش از اسلام بوده؛ مثلا حلال شدن گوشت حیوانات اهلی برای مسلمانان که در برخی از ادیان سابق حرام بود، و یا نسخ احکامی که در اوایل اسلام برقرار بودند ولی بعدا منسوخ شدند و تعداد آنها اندک میباشد، مانند نسخ قبله از مسجدالاقصی به کعبه، یعنی آیه « وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (بقره 115).
یعنی: مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بینیاز و داناست!
توسط آیه ی زیر منسوخ گشت:
«فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ المَسْجِدِ الحَرَاْمِ وَ حَیثُمَا کُنْتُم فَوَلُّوا وُجُوهَکَم شَطرَه » (بقره : 150)
«(واز هر جا که بیرون رفتی) رو به سوی مسجدالحرام کن و (ای مؤمنان چه در سفر و چه در حضر در همه اقطار زمین به هنگام نماز) هر جا که بودید روبه سوی آن کنید».
و یا تحریم شراب که در اوایل اسلام حرام نبود ولی بعدها در چندین مرحله حرام گشت و آیه ی زیر نازل شد: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (سوره مائده 90).
یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعی بختآزمایی ]، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید!
حکمت های نسخ آیات و احکام قرآن:
تمامی این امور هم بنا بر حکمت خداوند متعال رخ می دهند و می توان گفت که یکی از حکمتهای آن – والله اعلم – نزول تدریجی آیات و احکام قرآن بر مردم آنزمان بود و چون آنها از جاهلیت به اسلام وارد شده بودند، بنابراین خداوند متعال بنا به حکمت خویش برخی از احکام را در طی چند مرحله بر آنها تشریع کرد تا آنها اندک اندک به مرور خود را با قوانین اسلام تطبیق دهدند، بعد که نفوس آنها ثابت گشت، آنوقت بود که خداوند حکم اصلی را نازل می کرد و حکم سابق را نسخ می نمود. و گاهی هم به دلیل آسانی بر مومنین بود، یعنی حکمی آسانتر از جانب الله تعالی جایگزین حکم قبل از خود می گشت که نسبت به آن آسانگیری بیشتری داشت.
خلاصه اینکه:
- مراعات مصالح مسلمانان .
- تکامل شریعت بر اساس تکامل دعوت و حال مردم به صورت تدریجی.
- اراده ی خیر نسبت به امت و آسان گرفتن بر آنها.
احادیثی نبوی در حکم سنگسار :
دومین دلیل اعتبار حکم سنگسار در میان اهل سنت، احادیثی نبوی نبوی است که بر حکم سنگسار دلالت میناید که برخی از این حدیثی عبارتند از :
«حَدَّثَنَا آدَمُ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ کُهَيْلٍ قَالَ سَمِعْتُ الشَّعْبِىَّ يُحَدِّثُ عَنْ عَلی (رضى الله عنه) حِينَ رَجَمَ الْمَرْأَةَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَقَالَ قَدْ رَجَمْتُهَا بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم ؛
شعبي نقل مي کند از علي عليه السلام که روز جمعه، زني را رجم کرد و فرمود :بر اساس سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم او را رجم کردم.» (صحیح بخاری، جلد 22، صفحه 346)
«و حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَال: قَالَ ابْنُ جُرَيْجٍ أَخْبَرَنِي أَبُو الزُّبَيْرِ أَنَّهُ سَمِعَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ :رَجَمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجُلًا مِنْ أَسْلَمَ وَرَجُلًا مِنْ الْيَهُودِ وَامْرَأَتَهُ ؛
ابو زبير مي گويد از جابر بن عبدالله شنيدم که مي گفت : رسول الله صلی الله علیه وسلم مردي از اسلم، و مردي از يهود و زنش را رجم کرد.» (صحیح مسلم، جلد 9، صفحه 75).
والله اعلم بالصواب.