عبدالرحمن فرقانی
پـروسۀ دیموکراســــــی در افغانســـــــتان، شهر "بون" آغاز پروسه ..
پاکستان و روند صلح در افغانستان، حکومت وحدت ملی آغاز جدید..
پاکســـــتان.. تطبیق پروژۀ "داعش "یا تحکیم صلح در افغانســـتان؟• پروسۀ دیموکراسی در افغانستان، شهر "بون" آغاز پروسه ..
افغانستان کشوریکه همواره در دارازا تاریخ شاهد تهاجمات استعمار غرب وشرق گریده است، اما از سه ده
بدبنسو دست و گریبان کشمکشها و جنگ های خانمانسوزی گریدیده است، که همه داشته های مادی و معنوی آنرا نابود کرده است، ودر نهایت پی استقرار و ثبات فرا گیر دست وپنجه نرم میکند.
هر چند بعد از شکست ننگین روسها و خروج ارتش سرخ از هم پاشیده در کوه های پر عظمت افغانستان، علمبرداران دیموکراسی د شهر "بون" المان گرد هم آمدند، تا برای ملت رنجیده افغانستان تهداب یک نظام دیموکرات را که به زعم شان افغانها در طول تاریخ از آن محروم اند، اساس گذارند. نظامیکه برای افغانها طبق اصول و ارزشهای دیموکراسی زندگی مرفه و مترقی را به ارمغان آورد، نظامیکه از طرف مردم برای مردم رفاه ، ارامش، سعادت و خوشبختی را روا دارد، نظامیکه بزعم ایشان حقوق همه اتباع را بطور یکسان تامین نماید!. اما جفای بزرگ در حق افغانها یکه بشریت را از وحشت وبربریت کمونیزم نجات داد، صورت گرفت وجفای مذکور دقیقا همانا تمثیل دیموکراسی باساس مصلحت گرایی و امتیاز خواهی طبق نفود و قوت نظامی تحت حمايت علمبرداران ى دموكراسي درشهر بون بود که شکل گرفت، حلقاتیکه در آنزمان قوت نظامِی و نفود سمتی، قومِی ویا مذهبی داشتند در حكومت حضور یافتند و افغانهاي دیگر كه علیه قوتها اشغالگر در افغانستان میرزمیدند ازتشكیل حكومت نامبرده باساس استدلال هاي مختلف محروم شدند.
اكثریت افغانها به این باور اند، كه شكل گیری حكومت افغانستان در "بون" ضربه دیگری بود بر پیكر ناتوان و ضعیف افغانهایكه در راه بشریت قربانی و جان فدایی فرید را متحمل شدند...!، هر چند برنامه تحت شعار دیموكراسی در افغانستان سرازیر شد، اما اساسات آن با دیموكراسي حقیقی فرسنگ ها فاصله داشت، طی مدت سیرزده سال دیموكراسي به معنا واقعی كلمه در افغانستان نهادینه نه گردید، چونگه دیموكراسی از طریق غیر مشروع وارد افغانستان گردید، هنور هم زخمهای افغانها از جور وستم روسها التآم نه ورزیده بود، كه غرب با هدیه خویش بطور غیر قانون بحجت مبارزه با "تروریزم" وارد افغانستان شد، بعد از سپری شدن سیزده سال شواهد "تروریزم "را بیرون از مرز افغانستان دریافتند وبا این همه, مدت سیزده سال با همه دار و مدار غرب افغانستان شاهد ثبات و استقرار نگردید!.
• پاکستان و روند صلح در افغانستان، حکومت وحدت ملی آغاز جدید ..
پاکستان که از متحدین درجه یک امریکا در مبارزه با تروریزم قلمداد میشد، خود با بهانه های مختلف عمق جنگی و استراتیژیک خویش را بشکل فجیع در افغانستان تعقیب مينمود، همواره با سرنوشت مردم افغانستان بازی ميکرد. در مدت سیزده سال حکومت افغانستان تلاش های مکرر را روی دست گرفت، تا اعتماد حکومت پاکستان را در تامین صلح سرتاسری در افغانستان کسب نماید، اما ناتوان و عاجز به ناتوانیایی خویش سر انجام اعتراف نمود، و کلید صلح را از دست امریکا و پاکستان بدست آورده نتوانست.
انچه وضعیت را به باور یکعده از محللین سیاسی در هر دو بعد؛ بعد تصحیح روند دیموکراسی و بعد تآمین صلح در افغانستان تغیر داده میتوانست تشکل حکومت جدید بود، که اکثریت مردم افغانستان آنرا فرصت برای تغییر حقیقی در روند دیموکراسی و تامین و استحکام صلح در افغانستان مپنداشتند. از همین جا بود که سهمگری مردم در پروسه انتخابات اخیر ریاست جمهوری در افغانستان بینظیر بود همه اعم از مرد وزن در پروسۀ انتخابات شرکت جستند و به این باور بودند تا آنچه در شهر "بون" آلمان برای تمثیل دیموکراسی در افغانستان شکل گرفته بود، را اصلاح وترمیم کنند، اما بدبختانه که درین مورد هم باز با سرنوشت افغانها بازیگران بزرگ و علمبرداران دیموکراسی بازی کردند و طبق میل خویش سرنوشت سیاسی افغانستان را رقم زدند، به اراء جسورانه افغانها ارج نه گذاشتند، اعتماد مردم را یک بار دیگر در مورد دیموکراسی زیانبار ساختند.
به هر صورت خلاف ارزشها و اصول دیموکراسی حکومت تحت نام وحدت ملی در افغانستان بالاثر یک تفاهم سیاسی به میان آمد، چون فشار های متعددی ذهنیت جامعه افغانی را برای پذیرفتن هرچه پیش آمد خوش امد آماده کرده بود مردم این نوع حكومت را كه در جهان سابقه نداشت ، پذیرفتند، تا باشدكشور از جمود وركود سیاسی، اقتصاد و اجتماعی بدر آید، چونكه دو تیم حكومت وحدت ملی از قبل برای این نوع حكومتداری تصور قبلی و روشن نداشتند تا اكنون دارند با مشكلات فراون دست وپنجه نرم میكنند ازتقسیم قدرت و صلاحیت گرفته تا تشکل کابینه...و تامیین صلح.
با به میان آمدن حکومت جدید امید های جدید با افغانها در مورد تامین صلح سرتاسری و احیایی دیموکراسی ایجاد شد وهمه میپذیرند، که حکومت هم به نوبه خویش طبق وعده های خود در راستا تامین صلح قدمهای تاثیرگذاری را برداشت، سفر های رییس جمهور و استگاهای سفر های وی درین مورد نهایت دقیق و قابل ارزش بود، طوریكه ذهنیت و باور است بستر منطقوی برای تحكیم صلح در افغانستان فراهم شده است، اما واقعا این بستر حقیقی است یا اینکه بازی خطیری دیگری از طرف پاکستان برای بربادی افغانستان به راه انداخته شده است؟.
• پاکستان.. تطبیق پروژۀ داعش یا تحکیم صلح در افغانستان
پاكستان كه از مدتها است در تحكیم صلح افغانستان را یاری صادقانه نمیكند، درین اواخر به گونۀ صادقانه حاضر شده است تا قدمهای و اقدامات ملموس را درین مورد راه اندازی نماید، موسسات نظامي و استخبارتی پاكستان همواره به نظام جدید افغانستان تعهد میسپارد, تا در راستا تحكیم صلح افغانستان را یاری كند. اما سوالیكه درین مورد به ذهن خطور میکند اینست، كه چه چیزی باعث شده است, تا پاكستانیكه هیچ وقت حاضر نمیشد, به مطالب افغانستان در راستا تامین صلح سر تسلیم خم نماید، دست همكاری حقیقی را دراز كند؟، بدون به میان آمدن تغیرات ملموس چطور شد که پاکستان با نهایت علاقمندی به این روند لبیك بگوید!؟
در آغاز کار نمیتوانیستیم مبررات این تغیر را در پالیسي استراتیژیک پاکستان بطور روشن دریابیم ، اما اکنون بعضی از جریانات شواهد این تغییر را آهسته آهسته به میان می آورد:
اگر متوجه شویم، درین اواخر اخبار از حضور داعش در بعضی از مناطق افغانستان از طریق مطبوعات بطور مستند و غیر مستند به نشر رسد و توام با آن تصریحات از مسوولین بلند پایه غربی نیز این امر را تایید میکند.
در شکل گیری داعش یا دولت اسلامی تحلیلات مختلف وجود دارد، در ابتدا اکثریت به این باور بودند، که پروژه داعش یک پروژۀ منطقوی بخصوص شرق میانه است، وحلقات مختلف استخبارتی آنرا جهت نیل اهداف خویش حمایت میکنند، اما اکنون این باور دارد عوض میشود، برینکه داعش یک پروژۀ فراگیر برای همه عالم اسلام است و حضور داعش در افغانستان و پاکستان این باور را حقیقت میبخشد. به هر صورت ما درین مقاله اصلا در صدد این نیستیم تا اهداف داعش و تمویل گنندگان آنرا بررسی نمایم، هر چند ما میخواهیم اشارات داشته باشیم مبنی برینکه که مبادا پاکستان پروژۀ داعش را در افغانستان تطبیق نماید از یک سو بدلیل همکاری در راستا تحکیم صلح در افغانستان حلقه را بالای طالبان و مخالفین حکومت افغانستان در پاکستان تنگ نماید و انها را بالاثر این اقدام ناگزیر نماید تا در داخل افغانستان به داعش تبدیل شوند، بیم آن میرود که مبادا پاکستان سیاست یک تیر و دو پاخته را تطبیق نماید از یک سو پروژۀ داعش را با قوتها استکباری و استعماری به امضاء رسانیده باشد و از سوی دیگر به بهانۀ تحکیم صلح در افغانستان سرزمین خویش را از طالبان و مخالفین مسلح دولت افغانستان پاکسازی نموده و انها ناگزیر در داخل افغانستان به ارتش داعش تبدیل شوند و حکومت افغانستان اقدامات پاکستان را در مورد طالبان و جریانات تندرو دیگر همانند شبکۀ حقانی در رابطه به تحکیم صلح در افغانستان تلقی نماید، و در اغفال به سر برد. اما در حقیقت پس پرده پاکستان برای توطین داعش در افغانستان تفاهمنامه به امضاء رسانیده باشد! البته این شک و گمان در مورد ادارۀ استخبارتی و نظامی پاکستان برخاسته از تصرفات مبهم این اداره در سه ده اخیر با افغانستان شده میتواند.
خوب آنچه به افغانها برمیگردد، سرنوشت خود افغانها است، اگر قوتها خارجی مستقر در افغانستان ماموریت جنگی خویش را در افغانستان خاتمه داده وبه ماموریت تربیوی مبدل ساخته است و این امر سرانجام به جنگ میان افغانها منتج میگردد، طوریکه در عراق بعد از خروج عساکر امریکا اتفاق افتاد و عراقیها میان خود دست به جنگ زدند پس بر افغانها است تا دلایل جنگ میان خود را جستجو کرده و ابزار جنگ بیگانگان نگردیده، به جنگ بین الافغانی خاتمه دهند، شاید در دسایس استخبارتی استعماری معاصر کشور های بتواند نجات یابند ، که اقوام آن چون یک ملت واحد با هم متحد و مصالح خود را درک کرده ، به کشور خود مصدر خدمت گردند.
خداوند کریم افغانستان را از دسایس مبهم و پیچیده معاصر نجات دهد و صلح واستقرار پایدار را به افغانستان ارزانی فرماید. آمین یا رب العالمین
عبدالرحمن فرقانی