انسانیت در آستانه مرگ (قسمت پنجم)

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

نوشته: ابوالحسن ندوی
ترجمه: عبدالرحمن فرقانی

چین ..دینها و نظامهای آن:
ودرین قرن بالای چین سه دین حکمفرما بود، دین" لاوتسو"، دین "کونفوشیوس"و دین بودایت اما نخست دین ازین دینها با وجود اینکه به زود ترین فرصت به بودایت گرائید به عوض جنبه عملی

زیاتر به نظریات ایمان داشت، و رهروانش زندگی نهایت فلاکتبار و پرهیزگار داشت، که نه به زن نگاه میکردند ونه با آن ازداوج و ارتباط قایم میکردند، قبل ازینکه این دین اساس استوار برای حکومت پیشرفته و نظام برای زندگی آبرومندانه قرار گیرد، رهروانی که بعد از مؤسس آن آمدند از دین مذکور رو گشتاندند، وبه دین دیگر رو آوردند.
واما دین "کونفوشیوس" زیاتر بر عوض نظریات  جنبه عملی داشت، مگر ارشادتش منحصر بر امور این دنیا و تدبیر امور مادی، سیاسی و اداری بود، که رهروانش بر خدای مشخص اعتقاد نداشت، مانند درختان، دریاها.. و هر چیزی را که خواسته بودند، پرستش میکردند، نه در آن نوری از باور، باعثی از ایمان و شریعتی آسمانی وجود داشت، بلکه عبارت از حکمت وتجربه های یک حکیم بود، که هرگاه میخواستند آنرا مورد قبول دانسته پرستش میکردند و هر گاه میخواستند از آن سر باز میزدند.
    بودایت، یشرفتها و تحولات آن:
اما بودایت به زودی ساده لوحی و حماسه افرینی خویش را از دست داد، ودین براهمایی متحرک و جنبشین آنرا بلعید، و بودایت دینی شد، که هر طرفت رفت بت های خود را با خود برد، و هیکل ها را بنیان گذاشت، ودر هر جا که عزم اقامت مینمود بت های بودا را در آن جا نصب مینمود، وبت های مذکور در عهد اوج بودایت زندگی مادی و دینی را فرا گرفته بود.
استاد"ایشوراتوبا"استاد تاریخ تمدن هندی در یکی از پوهنتونهای پیشرفته هندی میگوید:" درسایه بودایت دولتی بار آمد که به مظاهر خدایان و بت ها بسیار اهتمام و توجه میکرد، و محیط  ارتباطات برادری بودایزم از هم پاشید، ودرآن بدعت ها ظهور کرد. و همین امر را یک نویسنده معاصر و سیاستمدار بزرگ در هند نیز ملاحظه کرده است ومیگوید: دین براهمی بودا را مظهر و نشانه خدایان قرار داد، و درین امر خود بودایزم را تقلید کرد، رابطه برادری بودایت از ثروت سر شار برخوردار بود، و مرکز مصلحتهای گروه های خاص شد، نظم و هماهنگی خویش را از دست داد، و به برنامه ها و عبادتها آن سحر و اوهام رخنه کرد، و گرفت این دین بسوی انحطاط و سقوط رو آورد، بعد ازینکه در هند حکمفرما بود و هزار سال پیشرفت نمود، خانم رائیس دیوید سقوط و افتادگی دین بودایت و به آنچه از کندی و مرض مبتلا آن شد را مشخص نموده میگوید: طوریکه سیر رادها کریشن از آنها در کتاب خویش " فلسفه هندی "نقل کرده: افکار و نظریات نا درست ارشادات و تعالیم اخلاقی بودا را چنان زیر تاثیر خود در آورد که  عقب  این نظریات باطل پنهان شد، مذهب نو درین دین ایجاد شد و پیشرفت نمود، بر قلبها حکومت نمود، سپس متلاشی شده مذهب دیگر پیدا شد و به ایت ترتیب ادامه پیدا کرد، وتا اینکه اینگونه اوهام وخرافات روهم انبار شد که فضای تاریک و سیاهی بر همه جا هموار شده و ارشادات و فرامین ارزشمند و ساده‌ لوحی مؤسس نخست این دین به علت تدقیق و تنقیدها از بین رفت".
دین های بودایی و برهمی رو به سقوط و انحطاط نهاد، و عادات و فرهنگ نا درست در آن سرایت نمود، که تفاوت  تمیز در آنها بسیار دشوار بود، بودایت در براهمیت مضمحل شده از بین رفت، و تا کنون وجود خدا و ایمان بر آن نزد تاریخ نویسان و مترجمین این دین مورد اختلاف است، تا سرحدیکه بعضی شان به حیرت میپرسند: چطور این دین بزرگ بر اساس ارزشهای رقیق از اداب و اخلاق برپا شد، که در آن اثری از ایمان به الله تعالی سراغ نمیشود.
لذا بودایت بجز ازینکه راه های برای تمرین نفس، سرکوب کردن شهوات آراسته ‌شدن به فضایل، نجات از درد و رنج و حصول علم چیزی بیش نبود.
بنابرین نزد چینها برای جهان رسالت دینی وجود نداشت تا مشکلات خویش را بر اساس آن حل نماید، در اخرین نقطه جهان شرق متمدن میزیستند، که به فرهنگ دینی و علمی خویش متعهد بودند، نه به  ثروت خویش رشد میدادند و به به ثروت دیگران.   
    ملتهای آسیای میانه:
اما امتهای دیگر در آسیا میانه در شرق، مانند مغول، ترک و جاپانیها در میان بودایت فاسد و بت پرستی وحشیانه زندگی میکردند، که ثروت علمی و نظام سیاسی پیشرفته نداشتند و در مرحله گذر از بودایت و بت پرستی وحشیانه به عهد تمدن بودند ودر میان شان هنوز میلتهای وجود داشت که در مرحله کوچی ها و عقل طفلانه بودند.
    چگونگی دیانت، اخلاق و اجتماع هند:
واما هند همه نویسندگان  اتفاق نظر دارند، که پست ترین مرحله در سقوط و انحطاط اخلاقی، اجتماعی و دینی آن عهدیست که از اوایل  قرن ششم میلادی آغازگردید، هند در انحطاط اخلاقی، اجتماعی و دینی کشور های منطقه و کشور های جهان آنزمان نقش تعیین کننده داشت، و نصیبی بزرگی را از تارکی و جهالتیکه به همه جهان سرایت نموده بود از آن خود کرده بود، و در نشانه ها و عادات که در سه مورد ذیل آنرا خلاصه کرده میتوانیم، از جهان تفاوت داشت: ۱-کثرت فاحش خدایان گون نا گون. ۲-شهوت جنسی بی سرحد.۳- تفاوت های طبقاتی و امتیازات اجتماعی جابرانه.
    بت پرستی بي سرحد:
در قرن ششم میلادی بت پرستی به اوج خویش رسیده بود، تعداد بت ها در"وید" سی و سه عدد بت میرسید، که در همین قرن به ۳۳۳ ملیون رسید، و هر چیز بسیار خوب و درست جلوه میداد هر آنچه در زندگی مادی نقش داشت مورد عبادت قرار میگرفت، و به اینگونه تعداد خدایان و بت ها از حصر و حد گذشت، برخی از آنها شخصیت های تاریخی و قهرمانانی بودند، که حدث میزدند در حوادث تاریخی و مهم الله در آنها خود را تمثیل نموده است، برخی از آنها کوه های بودند که بزعم ایشان در آنها بعضی ازخدایان شان جلوه گر شده است، وبرخی از آنها معادن طلاء و نقره بودند، که بزعم شان در آنها خدایان شان نمایان شده است، واز جمله دریا گنگا است که از سر خدای بنام " مهادیو" برآمده است، و از آنها الات موسیقی، آلات نوشتن، آلات تناسل، حیوانات که بزرگترین آن گاو و ستاره های آسمانی ... و غیره است، و بلآخره دین مجموعه از خرافات، اوهام افسانه ها، ترانه ها و عبادات بار آمد، که هر گاه صبغه الهی نداشت، و نه هم عقل بشری انرا در هیچ زمانی میپزیرفت.  
ودرین قرن صنعت مجسمه سازی و بت تراشی رشد کرد و در قرن ششم و هفتم به اوج خودرسید، طوریکه در گذشته ازین زمان هیچ وقت  چنین پیشرفت ننموده بود، همه طبقات جامعه از شاه گرفته تا گدا به عبادت بتها رو آورده بود، تا سرحدیکه دین بودایی و جینی هم از آن خلاصی نداشت، و این دو دین مذکور توانستند، تا بدینترتیب تداوم زندگی و انتشار و وسعت خویش را در منطقه حفظ نماید.
و آنچه بر توضیحات فوق الذکر دلالت میکند حکایتی است، که "هون سونگ"، جهانگرد معروف چینی بین سال‌های ۶۳۰ و ۶۴۴ م از جشن بزرگ هرش، پادشاه هند (از ۶۰۶ – ۶۴۷ م) نقل می‌کند، بیانگر میزان رشد بت‌پرستی و مجسمه‌ پرستی درآن زمانست. وی می افزاید: پادشاه جشن بزرگی را در "قنوج"براه انداخت، که در آن تعداد زیاد از علمای دینهای حکمفرما آنزمان در هند بود، اشتراک نمود، .پادشاه مجسمه طلایی بزرگ بودا را بالای مناری که تقریبا ۲۵ متر بلندی داشت نصب نمود، و مجسمه دیگری کوچکترازمجسمه قبلی را طی کاروانی باشکوه آورده بود. "هرش"، پادشاه هند با سایه بانی در کنارش ایستاده بود، کامروب، پادشاه همپیمان‌ وی نیز ایستاده بود و مگسها را از کنار مجسمه دور میکرد.
جهانگرد مذکور در مورد خاندان پادشاهان و درباریان میگوید:
برخی از آنها "شو" را عبادت میکردند و برخی دیگر از آنها اتباع دین بودایزم بودند، برخي شان آفتاب را عبادت میکردندو برخي دیگری شان "وشنو" را مپرستیدند، وبر هر کدام شان بود تا خدای را برای عبادت خود انتخاب نماید و یا همه خدایان را عبادت کند.
    شهوت جنسی سرکش:
اما شهوت جنسی، از دیر زمانی هند و جامعه اش بدان مشهور گردیده بود، شاید مواد جنسی و محرکات شهوت جنسی در هیچ دین و کشوری قبل ازین چنین سرایت نه کرده بود، طوریکه در هند و دین بودایزم آنزمان سرایت نموده بود، کتاب ها و محافل دینی از جلوه گر شدن صفات الهی و وقوع حوادث بزرگ روایات و قصه های را در مورد اختلاط دو جنس از خدایان و هجوم بردن آنها بر خانواده های شریف که گوش ها  آن را شنیده نمیتواند و چهره از حیا تاب برداشت آن را ندارد، و تاثیر اینگونه روایات و حکایتها در عقل ها، عواطف و احساست متدنین مخلص که هردم این حکات را با حماسه و باور عمیق برآن گردان میکنند، بسیار واضح و آشکار است، اضافتر برین عبادت آنها اله تناسلی خدایی برزگی شان "مهادیو" وبه تصویر کشاندن آن بگونه بسیار زشت و جمع شدن زنان ، مردان، دختران و اطفال همه یکجا جهت پرستش آن و همچنان آنچه را برخی از مؤرخین نقل میکند: پرستش زنان برهنه از سوی مردان و مردان برهنه از سوی زنان و همچنان کاهنان(پندتها) خیناتکار درمسلها از فاجران و بد اخلاقان بسیار بزرگ بودند،  بر زیارت گننده گان معابد تجاوز جنسی مینمودند. و عبادتخانه ها به فاحشه خانه های تبدیل گردیده بود، که کاهنان در آن  در جستجوی لذایذ جنسی بودند، خواسته های نامشروع  جنسی خویش را تسکین میبخشیدند، و اگر حالت عبادتخانه چنین بود، پس خواننده عزیز میتواند قصر های پادشاهان و دربار ایشان را تصور کنند، که به چه حالت گرفتار خواند بود؟! منسوبین آن در ارتکاب فواحش، گناه و منکرات با هم مسابقه داشتند، و در آن مجلس های مختلط زنان و مردان برپا میشد، و وقتیکه شراب در عقل شان تاثیر خود را گذارد و هوش خویش را از دست دهد، چپن حیا وشرف... را دور نموده  و اینگونه موجی از شهوترانی جنسی و بی حیایی منطقه را فرا گرفت، و اخلاق هر دو جنس مرد وزن به پستی نهایت گرایید.
    نظام طبقاتی ظالمانه:
اما نظام طبقاتی، در تاریخ امتها قبل ازین نظامی طبقاتی را سراغ نداریم چون نظام طبقاتی ظالمانه که آنزمان در هند حاکم بود، نظام دینیکه در بین طبقه و طبقه دیگر فاصله بسیار بزرگ را ایجاد نموده بود و به شرافت انسانی به دیده سبک نگاه میکرد، واز هزار سال بدینسو و حتی تا اکنون هند به این نظام جابرانه تن داده است، و آثار و نشانه های نخستین این تفاوت طبقاتی در پایان عهد "ویدی" تحت اثر پیشه ها و صنعتها موروثی و در اثر نگهداری شدید از خصوصیات نژاد اریایی  ظهور نمود و قبل از میلاد عیسی علیه السلام به سه قرن تمدن براهیمی در هند ترقی نمود, و برای جامعة هندی در آن فرمان جدید صادر شد و قانون اساسی مدنی و سیاسی تألیف شد که همة کشور بر آن اتفاق نموده بحیث قانون اساسی و مرجعیت دینی جهت تنظیم زندگی  عموم مردم پذیرفته شد, که اکنون بنام "منوشاستر " مشهور است.
قانون مذکور باشندگان کشور را بر چهار طبقة ممتاز تصنیف مینماید, که عبارت اند از: ۱-براهیمیان طبقه کاهنان و مردان دین. ۲- شتریها,مردان جنگ. ۳- ویشیان مردان کشاورزی و تجارت.۴-چهودریها خدمتگاران و "منو" مؤلف این قانون میگوید:
" قادر مطلق جهت مصلحت جهان براهمنیان را از کامش, وشتریان را از بازووانش, و ویشیان را از رانهایش, و چهودریها را از پاهایش آفریید, و بغرض مصلحتهای جهانیان برایشان مکلفیتها و مسئوولیتها را مشخص نمود. برای براهیمیان وظیفه خواندن "وید" و تقدیم نذرها به خدایان و تحصیل صدقات را و برای شتریان و ظیفه حفاظت از مردم  تقدیم نذرها به خدایان و خود داری از شهوترانی,  وبرای ویشیان چراندن حیوانات و خواندن "وید" تجارت و زراعت را مشخص کرد و به چهودریها جز خدمت طبقه های سه گانه وظیفه دیگر نداد".
    امتیازات طبقه براهمیان:
قانون مذکور برای طبقه براهمیان حقوق و امتیازات را قایل شد که آنها را به خدایان پیوسته ساخت, و گفتند: براهمیان برگزیدگان خداوند و پادشاهان مردم استند, هر آنچه در دنیا وجود دارد ملکیت آنهاست, چون آنها برگزیدگان خداوند و پادشاهان روی زمین استند و آنها میتوانند که زمین ها و ملکیت بندگان خود چهوریها را هر وقت بخواهند به تصرف خود بگیرند, چونگه بندگان حق ملکیت را ندارد و هر چه دارد از آن مالک آنها ست.
برهمنیکه از کتاب مقدس" زیک ویدا" پرستداری میکند, اگر سه جهان هم از لحاظ گناه ها و کردارها آنها نابود شود باز هم مورد مغفرت قرار میگیرد, حاگمان وقت در سخترین و دشوار ترین شرایط هم نمیتوانند که از براهمینان مالیه حصول کنند, و براهمنی نباید در کشورش از گرسنگی بمیرد, و اگر براهمنی مستحق قتل هم باشد, حاکم بدون اینکه سروی را تراش کند, وی را کشته نمیتواند, اما غیر از براهمنیان دیگران باید کشته میشود.
اما شتریان با اینکه بالای دو طبقه ویشیان و چهودریها قرار دارند از براهمیان بسیار کم استند, "منو" میگوید: " براهیمیکه ده سال عمر داشته باشد از شتریکه صد سال عمر دارد و از پدر و پدرکلان وی بزگتر است".
    پلیدهای بدبخت:
اما چهودریها "پلید" براساس متن قانون فوق الذکر در جامعه هندی پست تر از چارپایان و ذلیلتر از سگ ها بودند, قانون مذکور صراحت دارد اینکه: خوشبختی و سعات چهودریها در همین نهفته است که خدمت براهمیان را کند در غیر آن مستحق ثواب و اجر نیستند, وحق ندارند که مال و ثروت را جمع نمایند چون این امر باعث رنج و اندوهگینی براهمیان میگردد, و اگر کسی از چهودریان پلید دست و یا چوب دستی خود را غرض لت و کوب براهمیان دراز نماید باید دستش قطع شود واگر در وقت غضب و قهر براهیمی را لگد زند باید پا هش شکسته شود, و اگرکسی از چهودریها کوشش مجالسه و حرف زدن با براهمیان را کند , حاکم وقت باید نشین وی را داغ کرده از کشور تبعیدش کند, و اگر به براهیمی دشنام داد باید زبانش کشیده شود, و اگر ادعا نمود که براهیمی را تعلیم میدهد باید روغن داغ رادر حلقش اندازند, کفاره کشتن سگ, پشک, چلپاسه, جل و کشقار, بوم و مرد از طبقه پلید چهودریها با هم برابراند.
    جایگاه زن در جامعة هندی:
مقام و منزلت زن در جامعة هندی به سطح کنیزها پایین آمده بود, و مرد ممکن بود زن خود را در قمار ببازد, و در برخی از موارد برای یک زن اضافتر از یک شوهر وجود داشت, و اگر شوهرش وفات مینمود دوباره ازدواج کرده نمیتوانست و همواره مورد اهانت و تجریح قرار میگرفت, و زن مبدل به کنیز و خدمتگار افراد خانوادة شوهرش میشد و بسا موارد زن بخاطر نجات از حالت فلاکتباریکه در آن قرار میگرفت خود را آتش زده به زندگی خویش خاتمه میداد.  
وبه این ترتیب این سرزمین پهناور و حاصل خیز از نگاه عقل و مساحت و این امتیکه تاریخ نویسان عرب آنرا به خانة حکمت و سرچشمة سیاست وعدل تشبه نموده است, و آنها را صاحبان خوابها بجا و نظریات محترم پنداشته اند, بر اساسی دوری از دین صحیح و مصادر آن, و انحراف مردان دین و تسلیم شدن و گوش فرا دادن آنها به امور خیالی, گمانی و شهوانی.. این کشور به ستیج جاهلیت و بت پرستی و جبر و ستم تبدیل کرده بود, که نه در ملتها مثال آن به نظر میرسد و نه در تاریخ مانند آن.
ادامه دارد.