نوشته از ع. بصیر دهزاد
با تمام سر در گمی های ناشی از سیاست های گنگ و خطرات احتمال معاملات نا مشروع و پس پرده در هرم قدرت سیاسی یعنی دستگاه ریاست جمهوری ، مردم کشور در آستانه انتخاب یک رئیس جمهورجدید قراردارند. با ارائه برنامه های انتخاباتی توسط یازده کاندید ممکن مردم در
هر یک از برنامه های ارائه شده بخشی از آرزو ها خود را قابل پیش بینی بدانند و به نیت وفال نیک درحقیقت دل به دریا زده یکی را برتر از دیگران دانسته رای خود را به یک صندوق رای مورد نظر بیاندازند.
از جانب دیگر با آغاز و در موازی با کمپاین های انتخاباتی در افغانستان پدیده های به مانند اشباح یا " اژرد ها ی داستان های خیالی" در پرواز اند و در ساحه معین دور میزنند تا همه جنگل پر حیاهو را در کنترول و در گرو طعمه خود داشته باشند و زمانی هم با کشیدن یک آتش از دهن خود رقیب را در آتش بتواند بسوزاند. با کلمات دیگر میتوان این جو انتخاباتی را به یک تنور داغ هم تشبیه نمود که هر کسی نان خود را آن میپزد. این شبه خبیثه دشمنان حاکمیت ملی ، استقلا ل و وفاق ملی مردمان کران تا کران افغانستان اند که تلاش مینمایند تا محور توجه انتخاب کننده را از انتخاب یک برنامه انتخاباتی، به تازه ساختن تضاد های سی سال جنگ در افغانستان سوٌ میلان دهند. برای تثبیت این ادعا ، برامد های قابل توجه و دقت در زوز های اخیر را نباید از نظر دور داشت. منظور نویسنده توجه و دقت به مسائلی اند که خطری جدی رادر برای بقا و زنده ماندن ارزش های به وجود می آورد که در تقریباٌ 14 سال گذشته " ولو به شکل نیم جان" شکل گرفته اند و این ارزش های با اهمیت میتوانند برای نسل بالنده جوان و نیروهای ترقیخواه و وطنپرست تضمین بقا درپروسه های اجتماعی- سیاسی آینده باشند. من در اینجا هدف گفتار و هوشدار خود را تنها به نیرو های چپ ( که متاٌسفانه در عمق تضاد های گذشته، بی اعتمادی و پراگنده گی به سرمیبرند) متمرکز نمیسازم بلکه هدف من در مفاهیم عمومی و وسیعتر متوجه به یک کتله وسیع اجتماعی – سیاسی متمرکز است که خود را معتقد ومدافع مفاهیم و ارزش های مانند جامعه مدنی، حقوق بشری و آزادی های دیموکراتیک ( آزادی های مشروع) ، حقوق و مصئونیت زن در کسب جایگاه اجتماعی، سیاسی و حقوقی اش ، مصئونیت طفل و خانواده از گزند رقتباز خشونت که تضمین برای حقوق و رشد جسمی و روانی اش میباشد، دفاع از ملت واحد و پروسه ملت سازی، سیاست های فرا قومی و فرا زبانی، موجودیت یک سیستم سیاسی بر بنیاد عدالت حقوقی میدانند و دها مسائل دیگر که تضمین و بقای ملت واحد و سر زمین پر افتخار و حاکمیت و منافع ملی با کلتور و فرهنگ ملی در آن نهفته اند، میباشد.
اگر در یک جهت ما به انتخابات چشم دوخته و دل بسته ایم از جانب دیگر و در موازی با پروسه ها ، حوادث گنگ و پیچیده و بعضاٌ جالبی در جریان اند: رئیس جمهور کرزی از توافقنامه امنیتی با ایالات متحده آمریکا همه ملت را به مانند " جنگ مار و موش خرما" در انتظار گذاشته است. این عمل وی خود یکی از عوامل حفظ و ادامه بحران و بی اعتمادی میان اتباع ملت است. برخورد رئیس جمهور کرزی با قضیه زندانیان بگرام که از 14 سال بدین طرف هیچ مشکلی بین دولت افغانستان و ایالات متحده نبود ، اکنون به یکباره گی به موضوع روز ، پرخاش و چانه زنی مبدل شده است . وی در چندین مساٌله در ماه های اخیر رهبری اش به عنوان یک رئیس جهمور " خود کامه" عمل نموده است. وی به همه مشوره ها ، انتقادات و مخالفت ها پشت پا زده و یکباره به یک کرکتر ضد آمریکائی مبدل شد.
ملا آغا جان معتصم از نام یک تعداد از رهبران طالبان و کنفرانس شان در امارات ابلاغیه را به نشر سپرد و آماده گی خود و گروه اش را برای مذاکرات صلح اعلان میکند. در عین زمان که طالبان دیگر که از سهم خود در این ابلاغیه و شرکت در کنفرانس انکار میکنند، با یک دست شان سر میبرند و به جرایم اشد ضد بشریشان ادامه میدهند و با سر های بریده شده فوتبال میکنند، در تصویر های دیگر برای سربازان دولتی که گویا به آنها تسلیم گردیده اند ، گل میپاشند و به استقبال شان صف آرائی میکنند، بلی همان طالبان که در سالهای حاکمیت شان در افغانستان رادیو ها و تلویزیون ها را حلق آویز میکردند، حتی تصویر ها را از لوحه های ترافیکی پاک میکردند و آنرا " بت پرستی" تلقی میکردند، اکنون از کشتار های شان تصویر میگیرند و نشر میکنند و نشان میدهند که در جهان پیشرفته کنونی ، در کدام سطح کلتور عقب مانده ، قصی القبی و بی رحمی خود را بنام اسلام و امارت اسلامی به نمایش میگذارند و نشان میدهند که به هیچ قانون و نورم های انسانی پابند نیستند. موضوع مصالحه با طالبان و امضای توافقنامه امنیتی با آمریکا درست همان سفسطه " تخم و مرغ" را تکرار میکند که کدام مقدم تر باید باشد.
آقای دیگری از تلویزیون رسمی دولتی افغانستان از بررسی جرایم جنگی و عدالت به شیوه خودش حرف میزند و تمام تلاش های دیگری را که تا اکنون صورت پزیرفته اند مورد سوال قرار میدهد.این فرد ادعا میکند که با دولت هالند حرف های و پلان های محرم دارد که نمیخواهد آنرا افشا نماید (" .... من با دولت هالند تعهد دارم....") . وی که خود را کارمند سابق وزارت خارجه هالند معرفی نموده ادعا دارد که تمام گزارش ها در مورد جنایات ارتکابی جنگی توسط نهاد های حقوق بشر در افغانستان قابل سوال است زیرا در این اورگانها " حرب وحدت اسلامی " مسلط است. این دارنده " دیپلوم دوکتورا " از بخشی از جنایات جنگی دوره سی ساله اخیر طفره میرود. صرفاٌ به دلیل اینکه سازمان متعلق به خودش ( حزب اسلامی افغانستان) را هم برائت دائمی دهد و هم خود را یک دست اندرکار جدید بررسی جنایات جنگی معرفی نماید. وی به وضاحت از اپوزسیون دولت نام میبرد ولی تا اخیر نمیگوید که " بلی من هم از حزب اسلامی هستم" . عضویت و یا سمپتی به یک سازمان سیاسی حق طبعی هر فرد است ولی برای من این سوال مطرح میگردد که وی چگونه خاک در چشم یک دولت دموکراسی لیبرال میزند و اکنون به یکباره کی عدالت پسد میشود و نهاد های جامعه مدنی و حقوق بشر درافغانستان و گزارشات آنان را مورد شک ، تردید و سوال قرار میدهد.
هدف نویسنده عطف توجه به مسائل سوال بر انگیزی است که در موازی با روند انتخابات و بخاطر تحت تاٌثیر قرار دادن این روند به منظور تحقق اهداف "خاص" فعال گردیده که بحق میتوان بدان اهداف پس پرده اطلاق نمود.
مرتبط بر موضوع انتخابات این مساٌله هم قابل پیشبینی است که رقابت های انتخاباتی در قدم های بعدی به طرف ائتلاف ها و معاملات معین خواهد رفت و یکی به نفع دیگیری خواهند گذشت. اولین سیگنال ها در این مورد در هفته گذشته هم مورد اشاره منابع خبری قرار گرفت. اگر در یک جهت در کمپاین های انتخاباتی کم و بیش شعار های عدالت، اصلاحات در اداره دولت ، احترام به ارزش های قانون اساسی و رفع مظالم در سیستم سیاسی داده میشود ، در جهت دیگر در این پروسه انتخاباتی از شعار ها ی داده میشوند که وحشت ، دود و خون و آتش جنگ های سال های 1992 – 1996 را در خاطره ها دوباره زنده میسازد، از همان ایده های خشن ولی با لحن " مد سیاسی روز" وعده های صلح و زدودن فساد و عدالت داده میشود که نه تنها بوی یک استبداد قرون اوسطائی را به مشام میرساند و در عین حال به اصطلاحات و کلمات توسل صورت میگیرد که دیگر در شریط کنونی و کثیر الفکری جامعه افغانی ما و همچنان تفاوت های عمیق میان نسل های قبل از جنگ، جریان جنگ و 14 سال اخیر در تقابل و ناپزیری قرار دارند.
برای توضیح گفته فوق ما میتوانیم جامعه ( فعال) افغانستان کنونی را به سه دسته تقسیم نمائیم: یکی نسل عامل و بقای جنگ سی ساله است که قبل از جنگ های متذکره بر بنیاد اندیشه های مختلفه در سیاست ها فعال گردیدند، در عمق تضاد های فکری و اندیشه وی به طرف های جنگ تبدیل گردیدند واکنون میخواهند در همان قالب اندیشه ها و سیاست های خشن ، کلمات نرمتر را انتخاب و خود و برنامه خود را جلایش دموکراسی و عدالت ( مشروط) دهند. این نسل بدون شک در حال اضمحلال اند و نباید دیگر از این واقعیت چشم ها را بست.
نسل دومی نسل میانه است که خود قربانی اصلی جنگ است و تعداد از این نسل خود مواد و چوب سوخت در جنگ بوده اند. اکنون تعداد زیاد این نسل خسته از جنگ در دو حالت قرار دارند. اولاٌ که سوالات بیشماری برای شان لا ینحل باقی مانده که چرا جنگ نمودند و برای کی و برای چه. آنها جواب های خود را از رهبران خویش بدست نمیآورند و لی در عین زمان برای شان مشکل است تا با همان خط فکری و سیمپتی خود خدا حفظی نماید. این نسل در یک جو روانی غبار آلود قرار دارند که به ساده گی و حتی با احساسات ناشی از درد ها و آلام جنگ و آسیب های فردی و خانواده گی شان با دیگران و بخصوص کاندید های ریاست جمهوری بر خورد میکنند. بدین معنی که به عوض نقد برنامه ها ، افراد و شخصیت های را به نقد و تخریب میگیرند. نسل سوم نسلی جدید است که با جنگ و فرهنگ جنگ و زور در یک تقابل آشتی نا پذیری قرار دارد. این نسل جدید و جوان که روز به روز به تسلط و سیطره رشد یابنده در شاهرگ های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه افغانی دست میابد. نسل جوان و بالنده در حالیکه با دو نسل دیگر بخصوص نسل اول ( در حال اضمحلال) دیگر بیگانه اند . غیر طبیعی نیست که نسل اول و نسل سوم ( جوان و جدید) ممکن به مشکل راون، خواست ها و ضرورت های یکدیگر را درک نمایند و نمیتواند یکی خود را در جایگاه دیگر قرار دهند. یکی نسل ایدیالوژی های سیاسی و مذهبی بنیادگرا است و دیگری نسل که با انکشاف تکنالوژی معلوماتی معاصر بزرگ شده اند و دارد به نسل تعین کننده تبدیل گردند.
پس این سوال هم مطرح بحث است که ایا نسل جوان و نسل قربانی جنگ میتوانند خواست های و آرزو های خود را در پروگرامهای انتخاباتی 11 کاندید ریاست جمهوری در یابند یا نه؟.
از بر نامه های انتخاباتی و مناظرات تلویزیونی تا بحال میتوان بر داشت های مختلف را بدست داد. مشکل برزگ در این است که اکثریت کاندید های کنونی ریاست جمهوری با کرکتر های کهنه و شیوه های " فقیرانه سیاسی " برنامه های شان را عرضه میکنند و میخواهند در همان قالب ( بعضاٌ نصیحت معابانه و وعده های بدون امکانات ) قلب ، رای و روان انتخاب کننده گان را صاحب گردند.
در برنامه های انتخاباتی تمامی کاندیدان " بدون استثناٌ" مسائل استاندرد مانند مبارزه بر ضد فساد و مبارزه بر ضد پروسس و قاچاق مواد مخدر توسط مافیای زنجیری که در دستگاه دولت تسلط دارند، برخورد با مساٌله صلح و موقعیت در برابر طالبان، حاکمیت قانون ، اصلاحات و تغیرات در سیستم سیاسی و احتمال تغیرات در قانون اساسی ، برخورد با نیرو های خارجی و شیوه برخورد با جامعه جهانی مطرح گردیده اند. البته با تفکیک اینکه دو یا سه کاندید از برخورد با مساٌله صلح با طالبان ، شیوه که متضمن حاکمیت قانون باشند، وضاحت لازم را نداده اند. برخورد با همسایه گان و پالیسی مشخص سیاسی – دیپلوماتیکی شان صرفاٌ در عمومیات مطرح گردیده است . در حالیکه نیرو های روشنفکری و نسل های جوان و قربانیان و خسته شده گان از جنگ در انتظار برنامه های ویسعتر ، با امکانت عملی میخواهند در انتخاب شان معقول و دقیق بیاندیشند و در یک انتخاب خوب به ارضای روانی خود نایل گردند که در پی آن سالها در محرومیت و آرزومندی برای آینده بوده اند.
بطور مثال اگر جناب سیاف چهار هدف اصلی خود را اساس مقدم و مهمتر از " انکشاف در مراحل بعدی" افغانستان مطرح میکند، مسایل رشد، انکشاف و تغیر را در قالب ایده های توضیح میدهد که فکر کنم این ایده برای یک جامعه کوچک و محروم از همه پدیده های مدرن کنونی که صد ها سال قبل از امروز بوده است، ممکن خیلی ها خوب قابل تطبیق میبود .برنامه های وی متکی بر ایده های است که منبع و منشه از ایده ها و اساست میگیرند که صد ها سال قبل از بطن فساد و نا برابری های اجتماعی در اجتماع کوچک بروز کرده و شکل گرفته اند، با انکه هدف وی ممکن از نظر خودش خوب و از نظر انتخاب کننده " خیر خواهانه " باشد ولی در تطبیق آن ایده شک و گمان و عدم اعتماد غیر قابل انکار است. اگر من در موقف یک انتخاب کننده باشم ممکن دها سوال پیرامون اهداف برناموی آقای سیاف را مطرح کنم که جواب آن در فورمول های اجرائی برای یک ملت قریب به سی میلیونی و انکشافات علوم و ارزش های بشری در دوران معاصر نا ممکن به نظر میرسد.
ویا اگر در کمپاین های انتخاباتی شعار ها ی داده شوند که دوران جنگ های سی ساله و درد ها و آلام را یکبار دیگر در خاطر ها زنده سازد، نمیتوان بدان یکبار دیگر اعتماد نمود. بعضی از کاندید ها خیلی ها محتاطانه و یا با طرز دید خود شان مسایل حقوق بشر ، آزادی های مدنی ، حقوق زنان را به اشاره میگیرند.
با آنکه دو سه کاندید ریاست جمههوری افغانستان بصورت نسبی و در یک حد قابل حساب برنامه های سیاسی و اجتماعی شان را عرضه نموده اند ولی با عدم موجودیت برنامه های وسیع انتخاباتی و مقنع ساختن انتخاب کننده و توضیح مدلل زمینه ها و امکانات تطبیق برنامه ها ، خود بخود انتخاب کننده را به جهات منفی دیگر سوق میدهد یعنی انتخاب نا مناسب از یک کاندید نا مناسب صورت میگیرد. بدین مفهوم که انتخاب بر اساس زبان ، منطقه، قوم ، مذهب و تعلقیت های تنظیمی- سیاسی صورت میگیرد تا انتخاب آگاهانه از یک برنامه. روی همین دلیل است که تعداد از بحث های انتخاباتی میلان خود را از بحث ها و انتقادات روی برنامه ها به طرف افراد و تعلیقت های سمتی و زبانی و گذشته جنگ سی ساله نموده اند.
نویسنده به ادامه این مقاله نقاط نظر ، تبصره ها و تحلیل های خود را پیرامون ضرورت های اساسی اجتماعی- سیاسی و اقتصادی برای خواننده گرامی ارائه خواهد نمود. تلاش خواهم نمود تا در بحث های بعدی مطالب زیر را به بحث و ارزیابی گرفته تا انگیزه باشد برای یک نقد و نتیجه گیری خواننده گرامی:
-مساٌله صلح و امنیت و برخورد با اپوزیسیدن مسلح دولت، نقش قوای مسلح افغانستان.
-موضوع حاکمیت قانون، عدالت حقوقی ، تضمین های حقوقی برای مصئون سازی خانواده ( زنان و اطفال) از خشونت های جسمی و روانی.
-مشاجره میان مفاهیم سیستم حاکمیت سیاسی فدرالی ویا سنترالیزم، سیستم پالمانتاریزم یا ریاستی، از تیوریها بطرف زمینه های ممکن و عملی.
و بلاخره با یک بحث روی ارزش های مسجل در قانون اساسی ، نقش دموکراسی و آزادی های مدنی و همچنان اهمیت انتخاب یک سیاست خارجی مناسب بحث خود را به پایان خواهم رسانید. امید است دوستان و نویسنده گان بزرگوار با نقد ها و سیهم شدن در بحث ها و با دانش و قلم بزرگوارانه شان هم بنده را کوچک نوازی نمایند و هم در برابر یک داعیه بزرگ ملی و تاریخی خود را سهیم ساخته و ادای دین ملی و وطنی نمایند.
با احترام
ادامه دارد