دستگیر صادقی
این مساله مدت هاست که ذهن مردم، رسانه ها، سازمانهای سیاسی و اجتماعی را سخت آزار میدهد؛ و در نتیجه نگرانی ها به خاطر امضاء نشدن این سند میان این دو کشور روز تا روز بیشتر می گردد. همه میدانند که نیروهای امنیتی افغانستان به شمول اردو، پلیس ملی و امنیت
ملی از توانایی های کافی برای مقابله با حمله ها و تجاوز نیروهای به اصطلاح طالبانی که در حقیقت همانا لشکر زیر اداره و رهبری آی اس آی پاکستان است، برخوردار نیست. فعالیت نیروهای امنیتی که تمام هزینه های آنان از جانب امریکا و ناتو، سالانه بیش از پنج ملیارد دالر، تمویل میگردد، کاملن به این مساعدت ها وابسته است. در نبود این همه مساعدت های بی دریغ و بسیار پرهزینه، ماشین جنگی افغانستان به یکباره متوقف می شود و همه زرادخانه آن یک بار دیگر به تاراج می رود. تشویش و نگرانی از چنین وضعیت ناگوار، عرصه های مختلف زنده گی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افغانستان را تحت شعاع قرار داده است. این نگرانی ها آهسته آهسته به تشویش و اضطراب بزرگ و در نهایت به بحران عظیم، مبدل میگردد.
با وجود این که این پیمان را لویه جرگه مشورتی تایید و برای امضای آن ضرب الاجل یک ماهه تعیین نموده بود، مردم هم با تجارب بسیار تلخ از گذشته و ترس از آینده، مصرانه خواهان امضای آن شده اند و صدای شان را با استفاده از وسایل گوناگون به گوش رهبران دولتی می رسانند. سازمان ها و شخصیت های سیاسی و جامعه مدنی همه در جریان این مدت تقاضای امضای پیمان را دارند و زوایای گوناگون وضعیت کنونی را به بررس گرفته اند. وسایل ارتباط جمعی افغانستان یا رسانه های همه گانی هم در تایید از امضای پیمان پافشاری دارند. فشار جامعه جهانی و رهبران آن از راه های گوناگون بالای حکومت افغانستان زیاد شده و حتا مساله گزینه صفر و خارج ساختن تمام نیروهای امریکایی از افغانستان نیز مطرح گردیده است. در این راستا، شخصت های بزرگ سیاسی امریکا، بشمول وزیر خارجه، مشاور امنیت ملی، شماری از سناتوران برجسته و متنفذ، رهبری ناتو، و حتا وزیر خارجه عراق به افغانستان سفر کردند و برخی از رهبران کشورهای اروپایی به شمول نخست وزیر آلمان نیز تقاضا کرده اند که پیمان امنیتی با امریکا باید به امضاء رسد و از عواقب وخیم عدم امضای آن هوشدار داده اند. مقامات امریکایی ادعا دارند که تمام خواسته های کرزی را در نظر گرفته اند و سند برای امضاء آماده شده است.
بر اساس سخنان جناب کرزی، به استثنای ایران و انهم با مخالفت مشروط، همه کشورهای همسایه، هند، روسیه و سایرقدرتهای منطقه یی و جهانی از امضای پیمان میان امریکا و افغانستان پشتی بانی کرده اند و آن را برای حفظ ثبات و امنیت در منطقه ضروری دانسته اند.
با آنچه گفته آمد چرا این سند تا اکنون امضاء نشده است؟
در ظاهر جناب کرزی یک سلسله پیشنهاد های جدیدی را مطرح نموده اند که بیشتر به خود شان بر میگردد. به شمول برگزار نمودن انتخابات شفاف و عادلانه، به نتیجه رسانیدن پروسه صلح با مخالفین دولت و جلوگیری از حملات هوایی به مناطق و خانه های مسکونی افغانها. در حالی که این حکومت افغانستان است که نه تنها امروز که از سالها به این طرف و به ویژه از آغاز دور دوم ریاست جمهوری می بایست با در نظرداشت منافع ملی، با قاطعیت و اراده قوی سیاسی در مقابل قدرتهای بین المللی و بخصوص پاکستان محکم می ایستاد و در جهت رسیدن به این مأمول از همه امکانات خویش بهره می گرفت. با دریغ که چنین نشد و سیاستهای کاملن متناقض، کج دار و مریز و به اصطلاح کوبیدن هم به میخ و هم به نعل ادامه یافت. این حکومت بر اساس زد و بند های شخصی و منافع گروهی، با خونسردی و بی تفاوتی کامل در برابر وضعیت رقتبارمردم قرار گرفت و عمل کرد. همان بود که حاکمیت مافیایی افغانستان به مثابه فاسدترین و بی کفایت ترین اداره در تاریخ کشور ثبت گردیده و با سوء مدیریت و سوء استفاده بخش بزرگی از همه کمک ها و مساعدت های جامعه بین المللی را هدر داده است. چنین موقعیت شرم آور در تحلیل ها و بررسی های سازمانهای بین المللی به شمول سازمان بین المللی شفافیت بازتاب یافته است.
حالا که ماموریت جناب کرزی به دم رسیده و ناگزیر باید آن را به شخص دیگری واگذار نماید، این همه هیاهو در برابر امضای پیمان امنیتی و ایستادن در برابر خواسته های مردم، برای چی است؟
شماری به این باور اند که گویا جناب کرزی در پشت پرده یک سلسله خواسته ها و امتیاز های شخصی را مطرح نموده و می خواهد در این مرحله حساس با تحت فشار قرار دادن امریکا، آنها را به کرسی نشاند. به شمول مصونیت خویش و وابسته گان پس از ختم ماموریت که تقریبا با اعمار قصر مجلل به ارزش پنج ملیون دالردر محوطه ارگ ریاست جمهوری به مثابه محل اقامت دایمی و تادیه معاش و امتیازات بسیار بلند برای تمام عمر در حدود یک ملیون افغانی ماهانه، و همچنان پرداخت مبالغ هنگفت ملیون دالری در جریان سالهای متمادی از طریق سازمانهای استخباراتی و سایر امتیازات دیگری که تا هنوز مردم نمی دانند، برآورده شده است.
تایید و پشتی بانی امریکا از کاندید مورد نظر شان در انتخابات ریاست جمهوری که در مرحله اول انتخابات چندان آسان نیست و احتمالن در مرحله دوم به یک مساله اساسی و با اهمیت زیاد مبدل خواهد گردید و در همان موقع قابل مذاکره خواهد بود. اگر چه جناب شان می خواهد انتخابات ریاست جمهوری در مرحله اول به نتیجه برسد و از ورود به مرحله دوم جلوگیری شود، در حالی که موجودیت یازده تیم با ترکیب بسیار نامتجانس این امر را به دشواری زیاد مواجه گردانیده و حتا ناممکن می سازد.
چنین معلوم می شود که جناب کرزی در اداره ی بارک اوباما رییس جمهور امریکا از احترام و حرمت کافی برخوردار نبوده است. چنانچه در دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر به حیث یک شخصیت بر جسته بین المللی در کانگرس امریکا، حین ایراد بیانیه سالانه رییس جمهور امریکا حضور داشت و با افتخار معرفی شد که با کف زدن های اعضای کنگره مورد استقبال قرار گرفت؛ ولی در دوره بارک اوباما، بنا بر بی کفایتی در کنگره مورد بازپرس قرار گرفت که سخت تحقیر کننده و دور از برخورد های دیپلماتیک و رسمی با روسای جمهور کشور های مستقل بوده است. مداخله امریکا در انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری که در این اواخر در کتاب خاطرات گیتس وزیر دفاع سابق امریکا به نشر رسیده نیز مورد آبرو ریزی شده و جناب کرزی از آن سخت رنج می برد.
با در نظرداشت آن چه نگاشته شد، شاید رنج و تاثر ناشی از حقارت که برای افغانها همواره جبران ناپذ است، موجب گردیده که جناب کرزی بدون در نظرداشت منافع ملی و به شکل لجوجانه نسبت به این امر برخورد نماید تا به گونه یی اعاده حیثیت گردد.
اگر چنین باشد، این پرسش مطرح میگردد که چرا این عقده حقارت جناب کرزی حالا و پس از سپری شدن این همه سالها سر برآورده است؟ چرا در موقع آن و یا پس از آن و بویژه حین امضای سند پیمان استراتژیک با امریکا و ناتو این حالت ناهنجار روانی خودنمایی نکرد و در نتیجه این به اصطلاح پیش شرطها مطرح نشد؟
شاید هم آنانی که با بازی های اوپراتیفی ارگان های امنیتی و آنهم از نوع بسیار پیچیده و مغلق آن در افغانستان آشنایی دارند چنین بیاندیشند که همه یی این بازی ها یک سناریوی از قبل تنظیم شده است که بر بنیاد رفتار دوگانه و چند گانه قدرتهای بزرگ تنظیم گردیده و به جناب کرزی وظیفه داده شده که چنین لجوجانه از امضای پیمان سرپیچی نماید تا به این ترتیب اهداف دیگری که مورد نظر است بدست آید و در ضمن راه گریز برای بازگشت سربازان شان نیز فراهم گردد. بعید است که جناب کرزی به تنهایی و بدون یک پشتی بانی قوی سیاسی و نشان دادن چراغ سبز از جانب برخی از ارگانهای مقتدر امریکایی در برابر این همه فشار ها مقاومت کند و خون سرد باقی بماند. اگر هدف امضای پیمان امنیتی نباشد، آنگاه کشاندن افغانستان به یک بحران جدی و خطرناک تا تجزیه کشور و تغییر در جیوپولتیک منطقه، همچنان ادامه خواهد یافت.
شگفت آور این که چرا نخبه گان سیاسی و آنانی که گویا از مردم نماینده گی می کنند، به شمول اراکین دولتی، شخصیت های متنفذ و اوپوزیسیون سیاسی، این همه ایتلافها و اتحادیه ها، جامعه مدنی، صرف به پخش اعلامیه ها و پیام ها اکتفا می کنند و دست به عمل نمی زنند؟ گویا یک غبارگاز آلوده سیاه و تاریک سیاسی همه را در هم پیچیده و توانایی عمل را از آنان صلب کرده است.
اگر چنین نباشد، این سکوت را چگونه باید توجیه کرد؟ مگر همین اکنون رویداد های جمهوری اوکراین بطور زنده در مقابل چشمان مان قرار ندارد؟ مگر نمی بینیم که صدها هزار نفر بخاطر عقد پیمان با اتحادیه اروپا، با وجود عقب نشینی دولت، برای مدت طولانی در زیر سرمای طاقت فرسا به جاده ها ریخته اند و به تظاهرات شان تا پیروزی نهایی ادامه می دهند؟
اگر از لحاظ سیاسی امریکا و ناتو معتقد به امضای پیمان امنیتی با افغانستان باشند و بدانند که در مقابل تایید پیمان امنیتی واقعن مشکلی جدی وجود دارد، نخست جناب کرزی این همه مقاومت نشان نمی داد و در غیر آن با استفاده از همه امکانات، دست بکار می شدند، سازمانها و گروه های بسیار بزرگی از مردم راکه در طی بیش از ده سال تمویل نموده اند، در دفاع از امضای پیمان امنیتی بسیج می کردند و در میدانها و جاده های شهرها، بخصوص شهر کابل می کشیدند. آنها به این وسیله حکومت را وادار به امضای پیمان امنیتی می ساختند و یا هم از وسایل نرم آفزار دیگری سود می بردند.
به هر حال این سکوت آزار دهنده وتلخ را چگونه باید توضیح داد؟
20 جنوری 2014