پيشنهاد صلح حزب اسلامى و چانه زنى هاى کشورهاى ذيدخل
فريدون افراسيابى
اعلاميه حزب اسلامى با نگارش برادر حکمتيار يک نقطه عطف و عميق در اوضاع پرآشوب کنونى است، اين اعلاميه براى جوانب ذيدخل اگر بنا و اراده صلح داشته باشند يک راهکار مشخص و قابل عمل است.
نکته اصلى و مهم اين اعلاميه پايان بدون قيد و شرط اشغال و احترام به استقلال اين ملت است که حقيقت آنرا روانشناسى تاريخى افغانستان براى همه جهان واضح و اشکار مينمايد. امريکا و ناتو تحت هر نوع اشکال و بهانه ايکه بخواهند، نميتوانند جهان را به اين قانع نمايند که مجبوريتها و ناگزيريهاى زندگى مادى و اقتصادى براى شکستن اراده و آزادى و نفى حضور بيگانه مؤثر قرار گرفته و مردم افغانستان را به بندگى و پذيرش پايگاههاى خارجى آماده نموده است. کى ميتواند بپذيرد که با قبول و امضاى معاهده ننگين امنيتى قرارگاههاى سربازان بيگانه از حمله حريت پسندان اين ملت مصئون ميماند، ملتى که که آزادى را بگونه آب و ماهى دوست ميدارد و بلکه و بدون آن نميتواند زيست نمايد.
کسانيکه بقبول پايگاهها اصرار دارند و تحليل ميکنند که آنها نيز از اين ملت اند، آزادى را ارج ميگذارند، براى آن قربانى داده و باز هم آماده فداکارى اند، اما بخاطر يک حرکت گذار گونه و براى يک اقدام تاکتيکى و عبورى و بمرام سر پا کردن وضع پاشان و از هم کسيخته سياسى و اقتصادى چاره يى ندارند که اين معاهده مذموم را براى ده سال و بيست سالى بپذيرند، در هر حال اين پايگاه پسندان در تحليل شان حسابى به خطا رفته و دچار خود فريبى شده اند، چرا که مصايب رها شدن و منزوى شدن از سوى جامعه جهانى، مصايب اقتصادى و سياسى و لو سنگين، نميتواند خسارتى بميزان غرايم و مصايبى داشته باشند که با قبول طومار وابستگى خداى نخواسته به اين کشور رخ مينمايد.
بعض اين تحليلگران ميگويند، مگر جاپان، آلمان، کوريا را چه شده است که آنها پايگاههاى امريکا را پذيرا شده اند، مگر آنها اقتصاد و صنعت و سياست پيشرفته ندارند؟
اشتباه تحليلگران اين است که آفاقى صحبت ميکنند و نزديک نرفته و تحقيق نکرده اند که جاپان، آلمان و کوريا را چه شده و آنها چه گوهرهاى را از دست داده اند.
ميگويند در قديم کدام آدم که معتاد ترياک بود در چوک کابل نزد لاله هندو رفت و درخواست ترياک اصل و اعلى کرد، لاله از آن جعبه بالا ترياکى به او داد. شخصى وقتى ترياک را خورد ساعتى سر برهنه و پاى برهنه دم دوکان آمد و اعتراض کنان گفت: اين چه چيز بيکاره بود که بمن دادى، اينکه بالاى من هيچ تاثير نداشت؟!
لاله گفت: برو کاکا، چطور تاثير نداشت، نه برايت سله ماند و نه سرپايى!
ديگر جاپان و آلمان را چه شود، آنها نعمت آزادى را بزرگترين ارزش است از دست داده اند، جاپان و آلمان همان کشورهاى آزاد ديروز نيستند، آنها در برابر امريکا عقيم شده و محکوم هستند و حتى که دست آزاد در صنعت تسليحات ندارند.
از آن گذشته جغرافيه، جامعه شناسى و سرشت و تاريخى هر ملتى فرق ميکند اينجا افغانستان است اينجا آلمان وکوريا نيست. کى ميتواند با اين ملت سيال شود، کى ميتواند براى عقيده و آزادى خود دو مليون شهيد بدهد و در مهاجرت و سرگردانى بخاطر استقلال و آرمان ريکارد مهاجرتهاى جهانى و تاريخى را بشکند. بر پايه چنين شناخت و پيشى بينى بوده که در متون دينى و اسلامى از خراسان و افغانستان امروز نامبرده شده، از ميقات هدايت و حرکت براى بحران زدايى ابدى و بر چيدن هميشگى دام دجالى صحت ميشود،
و گرنه که کشورها و ملل زياد است، اما اين امتياز ويژه تنها به ساکنين همين ديار عنايت شده است.
کسى حکايت کرد که چند نفر خبرنگار پاکستانى با حضرت صاحب مجددى نشسته بودند، پاکستانيها گفتند، شما چرا براى حضور خارجى ها اصرار داريد؟ حضرت صاحب به آنها گفته بود، شما صد و پنجاه سال زير تسلط انگريز بوديد، خارجى را بد نگفتيد، حالا و براى ما بد ميگوييد، بگذاريد ما هم چند سالى زير دست خارجى ها باشيم! حق بطرف خبرنگاران پاکستانى بود، چرا که آنها ميدانستند انگليسى که صد و پنجاه سال در نيم قاره ماند، اما براى يکسال هم نتوانست پاى لرزان خود را در افغانستان محکم نموده و آبى در دل خود گرم نمايد.
با اين حساب، هيچ علاجى براى بهتر شدن اوضاع جز توسل به راهکار خروج بدون قيد و شرط سربازان خارجى از افغانستان وجود ندارد، کسانيکه ميخواهند زير اين حقيقت مسلم بزنند و در زاويه حرکت نمايند، يا اينکه حرفشان از روى بى خبرى و سادگى است و يا راستى براى گير ماندن اين ملت در گرداب بحران سرمايه گذارى کرده اند.
نکته دوم اعلاميه حزب اسلامى رفتن به انتخابات پذيرش زعامت هر حزب و رهبرى است که بر اساس يک چارت انتخابى مورد تاييد آراى اين ملت قرار ميگيرند که قبول اين پيشکش به هر گونه تشويش در باب خلاى زعامت در افغانستان پايان ميدهد.
اما همزمان با اعلام بيانيه حزب جوانب مؤثر در قضيه افغانستان سخت سرگرم چانه زنى و عدم توجه به نيازها و خواستهاى اين ملت ميباشند. گله اصلى نه از امريکا و انگليس و ناتو است و نه از پاکستان و ايران و ديگران کله اصلى از تحريک طالبان است که در برابر اين پيشنهاد تا حال هيچ عکس العمل از خود شان بيرون نداده است، بسيارى به اين نظر اند که غرور و انحصار پسندى طالبان را اجازه نميدهد تا راجع به اين پيشنهاد حزب اسلامى که يکطرف انکار ناپذير معضل است اظهار راى نمايند، اين هم تا جايى درست است ولى نکته اصلى همان ناتوانيها و مجبوريتهاى اين گروه است، شايد آنها دست آزادى در ابراز واکنشها نداشته باشند. در مذاکرات پاريس نمايندگان طالبان بيانيه شان را بروى نامه از قبل داده شده ميخواندند، وقتى از آنها تقاضاى توضيحات ميشد معذرت ميخواستند.
و اما طرفها اصلى ميدان کشمکش و رقابت براى گرفتن امتياز در افغانستان ميان امريکا و پاکستان در جريان است، امريکا با قطع کمک ها فشار را بر گروههاى داخل زياد کرده و همه را براى قبول امضاى بدون قيد شرط گرفتار وسواس ساخته است. حالا کسانيکه با جيب هاى پر از دالر به اصطلاح شاپنگ کرده و به خرج دالرى عادت نموده اند، همه يکصدا شده و پيوسته از رئيس جمهور حامد کرزى ميخواهند که با سرنوشت! افغانستان بازى نکند، اقتصاد کشور را که مرام همان مستمرى و معاش خودشان است، از ميان نبرد و هر چه زودتر پاى معاهده امضاء نمايد.
هند جامعه جهانى! و تا جايى روسيه و چين درين زمينه و بخاطر از ميان برداشتن روح اسلامگرائى با امريکا همگام ميباشند.
بازى پاکستان نيز تماشايى است، پاکستان دو نوع پاليسى را پيش گرفته است على الظاهر از يک هئيت حسن نيت پاکستانى که متشکل از وکلاء سناتوران ارشد اند در هوتل سرينا پذيرايى ميشود، آنها تمنيات نيک و آمدن ثبات و آرامش در افغانستان را ابراز ميدارند ولى در پشت صحنه پاکستان دنبال آن است که از طريق مذاکرات طالبان و امريکا و با استفاده از سرخوردگى و مجبوريتهاى غرب در سرزمين امتيازات پيش روى نمايد! قبل از اين گفتيم که جاى گله از پاکستان نيست وضع امروز پاکستان و آلام و بدبختى ها در کشورى که بنام اسلام نباشد گوياى آن است که ميان مردم و دستگاه حاکمه يک خط فاصل عميق شده است، سرنوشت مردم پاکستان در همان رشته و روال جهاد افغانستان گره خورده است. حکومت نواز متاسفانه که با خوشبينى و به اعتبار شعارهاى که بر ضد طيارات درون و مداخلات امريکا داده بود راى برد، اما حالا مثل اينکه با مردم ميخواهد پشت نمايد و مو به مو همان سياستهاى را که به رژيم قيلى ديکته شده بود پياده نمايد.
نکته اصلى آن است که چگونه ميشود طالبان را کمک کرد تا از تو هم بيرون آيند، تا آزادانه و بميل و اراده طبيعى در قبال قضاياى کشور ابراز راى نمايند و با گروها و بخصوص با حزب اسلامى که تقدير آنها با آن پيوند خورده راه هماهنگى را در پيش بگيرند، چگونه ميشود طالبان را قانع کرد که از سياست تک روشانه که در روى قضيه با غرور افغانى و در قفابا منافع محافل پشت پرده گره خورده کم کم فاصله بگيرند. شايد تعداد کسانيکه فکر کنند ميتوانند با قوت نظامى در افغانستان حکومت نمايند، خيلى محدود باشد. اين تفکر براى آنها در امارت قبلى شان تجربه شد، اما چگونه ميشود اراده طرفداران اخوت و همه پسندى را در ميان طالبان پيروز کرد.
چگونه ميشود گروهايى را که با هشدار تحديدهاى سياسى و اقتصادى در جال امريکا گير مانده اند از آن حالت بيرون آورد؟
و شايد دوام فضيه و فرسايشى شدن کشاله امريکا و غرب حتى پاکستان و طالبان را به قبول آنچه در اعلاميه حزب اسلامى آمده مجبور نمايد، اما چرا بايد بدبختى و بربادى ادامه يابد، راه ممکن و موجود براى باز کردن يک بستره خوب براى اعلاميه حزب همان است که طبق اصرار هميشگى ما، با تمامى گروهاى افغانى صرف نظر از آنکه آنها در گذشته چه کارى کردند و حالا در کجا آب ميخورند نزديکى شود، با جناحها و شخصيتهاى آماده براى تغيير و تحول در ميان طالبان صحبت شود، توفيق اين پروسه که طبعى است از سوى ارکان سياسى حزب اسلامى رهبرى ميشود و بطور حتم روز بروز اقدامات خودى را در افغانستان قوت ميدهد و عناصر استفاده جُو و خير سر را به آدرس هدايت دعوت داده و منافذ مداخله بيرون را ان شاء الله مسدود ميسازد.